بخشهایی از گفت و گوی امیر محبیان با روزنامه آرمان را در ادامه می خوانیم:
با توجه به اینکه زمان اندکی تا انتخابات پیش رو باقی مانده، وضعیت کنونی اصولگرایان چگونه است؟ استراتژی اصولگرایان در انتخابات آتی چیست؟
راهبرد اصولگرایان برای انتخابات آتی روشن است. رسیدن به وحدت در انتخابات که نهایتا باید به وحدت در لیست انتخاباتی در کشور بینجامد.
یکی از مسائلی که بهشدت همه جریانهای حزبی بهویژه حتی اصولگرایان سنتی را هم نیز نگران ساخته رویکردهای افراطگونه تندروهای جریان اصولگرایی است. با این وجود احتمال ائتلاف اصولگرایان معتدل با تندروها را میدهید؟
تندروهای اصولگرا دغدغههایی دارند که فینفسه دغدغههای درستی است؛ نگرانی درباره سرنوشت انقلاب، نفوذ و غلبه خط سازش و معامله بر سر اصول؛ کسی در میان اصولگرایان معتدل مخالف این دغدغهها نیست. اختلاف درباره نحوه واکنش و رفتار تقابلی و البته بعضا مصادیق آن است. اصولگرایان معتدل معتقدند که باید در پس واکنش به این دغدغههای مهم تحلیل واقعنگرانه و دقیق داشته و واکنشها نیز در عمل هوشمندانه و با بصیرت و در بیان مبتنی بر منطق و با اتکا به ادبیات فاخر کلامی و اخلاقی باشد. اما این نگرانیها بهواقع باید حساسیت همه نیروهای انقلابی را از اصولگرا و اصلاحطلب برانگیزد و منحصر به یک جریان نیز نیست.
وضعیت حاکم در جبهه پایداری را چگونه میبینید؟ تصور میبرید با وجود رفتارهای نامطلوب و آسیبهایی که از سوی این جریان بیشتر به مجلس کنونی و دولت وارد شد، باز هم شانسی برای این جریان در مجلس آینده داشته باشند؟
صریح بگویم نفوذ و گسترش جبهه پایداری محصول ضعف عملکرد دولت آقای روحانی در توجیه رفتار خود در سطح افکار عمومی به ویژه نیروهای انقلابی است. دولت توجهی به توجیه رفتار و کردار خود ندارد، لذا شبههها و مسائل توجیه نشده سریعا به ابزار تبلیغاتی جبهه پایداری تبدیل شده و برای آنها ظرفیت نفوذ اجتماعی پدید میآورد. اگر کسی بگوید که مسئولیت تدارکات ابزار حمله پایداری به دولت، خود دولت است، من سخنش را قابل تامل ارزیابی میکنم.
گفته میشود که اصولگرایان معتدل این روزها مرعوب تندروها شدهاند و واکنشی نسبت به آنها نشان نمیدهند، علت این امر چیست؟
اصولگرایان معتدل نظرات خود را مطرح میکنند و وزانت در بیان دیدگاه به معنای مرعوب شدن نیست. نباید انتظار داشت که اصولگرایان معتدل خلاف مشی خود، یقه بدرانند و فریاد زنند. رفتار اصولگرایان معتدل منطقی است اما به گمانم از دولت باید پرسید که چرا با تفکیک دغدغههای بنیادین از موارد جنجالی و تعیین تکلیف شفاف خود زمینه افراط را که همان ابهام است از میان نمیبرد. آیا دولت نباید از شکاف طبقاتی، گرانیها و عدم تحقق شعارهای آرامشبخش سیاسی و اقتصادی نگران باشد؟ اگر نگران است که عقلا باید چنین باشد؛ چرا مردم نشانهای نمیبینند؟ همین مسائل است که دستاویز گرایشهای افراطی قرار میگیرد. متاسفم بگویم که گاهی احساس میکنم دولت البته نه به قصد، متحد اعلام نشده تندروها شده است. ضمنا مگر تندروها به عنوان یک اختلال رفتاری و منطقی فقط گریبانگیر اصولگرایان شدهاند؟ تندروهای اصولگرا در جهت تثبیت انقلاب افراط رفتاری دارند ولی تندروهای اصلاحطلب متاسفانه مبنای فکری را از دست دادهاند و از انقلابیگری عبور کردهاند. دولت همزمان باید از رویکردهای تندروانه فاصله گیرد اما به عنوان دولت جمهوری اسلامی باید تندروهای مبناباخته را طرد و تندروهای مبنادار را اصلاح رفتاری و منطقی کند.
دیدگاهی وجود دارد مبنی بر اینکه علت حمله به موسوی لاری، کواکبیان و مهندس آذر منصوری به خاطر احساس باخت جریان رقیب در انتخابات پیش رو است. آیا اصولگرایان بهویژه تندروها نسبت به آینده خود نگرانند؟
اصولگرایان چندان نگران نیستند. اوضاع تغییر بنیادی نکرده است. لذا معلوم نیست سازمان رای تفاوت محسوسی کرده باشد. حداقل تاکنون چنین است. اگر دولت تغییر محسوسی در وضعیت اقتصادی مردم ایجاد کرده بود شاید پیام دریافتی مردم، سازمان و تناسب رای را تغییر میداد ولی به نظر میرسد هنوز تغییر جدی رخ نداده است. اما برخوردهای اینچنینی با سخنرانان با هر گرایشی درست نیست. انقلاب و نیروهای انقلابی باید از قدرت منطق خود بهره ببرند. دلایل قوی باید و معنوی/نه رگهای گردن به حجت قوی.
همه جریانهای حزبی صرفا در جامعه یک بازیگرند و نظام به یک جریان خاص تعلق ندارد. تقویت و رشد این نگاه تا چه اندازه میتواند در رقابتی ساختن جریانهای حزبی در انتخابات پیش رو موثر واقع شود؟
جریانهای حزبی هم بازیگرند و هم اگر بتوانند افکار عمومی را با خود همراه گردانند، بازیگردانند. من هم معتقدم نظام سیاسی به مردم تعلق دارد نه فراکسیونها و احزاب سیاسی. شدیدا هم بر این باورم در فضای شفاف سیاسی مردم قادرند جریانات صادق را از جریانات کاذب و مردمفریب بشناسند. جریانات مردمی و صادق با باورها و خواستهای تودههای مردم همسو بوده و قصدشان ارتقای سطح زندگی و فرهنگ جامعه است و نه بهرهگیری ابزارگرایانه از رای مردم برای کسب منصب و پست و قدرت و نهایتا ثروت!
با توجه به اینکه با نزدیکی به زمان انتخابات رفتاهاری تخریبگرایانه در میان جریانهای حزبی شدت میگیرد، چگونه میتوان بداخلاقی و رفتارهای تخریبگرایانه را به یک رقابت سازنده در میان احزاب بدل ساخت؟
وجدان اجتماعی و فرهنگ مدنی قادر است در کنار قوانین و مقررات موجب پیدایش اخلاقیات اجتماعی شود. متاسفانه دولتها از اهمیت فرهنگسازی غافلند. نگرش سخت افزاری دولتها باعث میشود که برای فرهنگسازی به اندازه ساخت یک پل هم سرمایهگذاری نکنند. متاسفانه فرهنگ را هم فقط در قالب سخت آن میبینند. فکر میکنم اگر به اندازه تبلیغات بانکها برای فرهنگ عمومی تبلیغ کرده بودیم اوضاع بهتر بود. بدرفتاریها نمادی از نقصان در فرهنگ عمومی است. باید ریشهها را اصلاح کرد و درگیر شاخهها نشد.
جریانهای اجتماعی در شرایط کنونی بیشتر به کدامیک از جریانهای آرمانگرایی و مصلحت گرایی تمایل دارند؟
مردم هم آرمان را میخواهند هم مصلحت را رویکرد خردمندانهای میدانند. آرمانگرایی بدون واقعیت، اوهامگرایی خواهد بود و مصلحتگرایی بدون آرمان به بیپرنسیپی و فقدان اصالت و فرصتطلبی میانجامد. ایجاد دوگانه اینچنینی نادرست است.
پیش از این به مسالهای تحت این عنوان اشاره کردید که جمهوری اسلامی مترادف با جریان اصولگرایی نیست. آیا وجود این نگاه در سال 92 زمینه شکست اصولگرایان را در کشور فراهم ساخته است؟
نظام سیاسی ما، نظام سیاسی کلیت مردم است. جریانهای سیاسی ما زیرمجموعه جامعه و نظام هستند. اصولگرایان باید از تصور تطابق مرز نظام با مرز جریان سیاسی اصولگرا دست بردارند، زیرا این کوچک کردن دربرگیرندگی نظام است. از آن سو هم اصلاحطلبان باید خود را درون مرزهای نظام تعریف کنند نه در مقابل آن.
در انتخابات سال 92 چه مسالهای سبب برد اصلاحطلبان شده است؟ اکنون چه مساله و مولفهای میتواند تحقق این مهم را برای دو جریان شاخص اصلاحطلب یا اصولگرا در کشور فراهم کند؟
اعتدال و نگرش عقلگرا توانست حتی اصولگرایان معتدل را جذب خود کند. اگر دولت از اعتدال و عقل فاصله گیرد و در صفبندیهای سیاسی سنگربندی کند، خط ارتباطی خود با حامیانش را قطع کرده است.
آینده سیاسی جریان وابسته به احمدینژاد را در کشور چگونه میبینید؟
احمدینژاد یک چهره سیاسی با طیفی از هواداران است که طبعا در صحنه سیاسی حضور خواهد داشت. آینده آنها هم تابعی از متغیر افکار عمومی است؛ نظیر همه جریانات دیگر.
طی هفتههای اخیر تحرکاتی از سوی این جریان در برخی از مناطق دیده شد، ارزیابی تحلیلگران سیاسی آن است که جریانهای وابسته به احمدی نژاد به دنبال کسب کرسیهای مجلس آتی هستند. این امر تا چه اندازه محتمل است؟ با توجه به اینکه تفکر وابسته به این جریان آسیب زیادی به کشور وارد ساخته است تصور میکنید این افراد تا چه اندازه از اقبال رای عمومی در کشور برخوردار باشند؟
نخست آنکه همه جریانات کارهای مثبتی برای کشور انجام دادهاند، آسیبهایی هم داشتهاند. دوم آنکه گمان نمیکنم که ایجاد محدودیت یا حذف برای هر جریانی قادر باشد به حل مسالهای کمک کند؛ احمدینژاد و هوادارانش مثل هر گروه دیگری طبعا برنامه برای کسب مجدد قدرت دارند؛ در چارچوب قانون باید از فعالیت شفاف هر جریان سیاسی استقبال کرد. سوم آنکه انتخابات قادر است میزان گرایش اجتماعی را روشن کند. اگر دولت به روش کنونی ادامه دهد بعید نیست مجددا مردم را به سوی احمدینژاد یا کسی با دیدگاه وی هدایت کند.
مولفه روشنفکری سید حسن خمینی بیش از هر مسالهای وی را نزد مردم محبوب ساخته است، با توجه به این ویژگی شاخص وی میتواند از اقبال لازم جهت کسب رای مردم و کرسی مجلس خبرگان در آینده برخوردار باشد؟
این موضوع بحث جدی لازم دارد، لذا اجازه دهید موضوع را تحلیل کنیم. 1- مولفه روشنفکری یعنی چه؟ اگر منظور استفاده از ادبیات روشنفکرانه است؛ محال میدانم که سید حسن بتواند به پای رئیس دولت اصلاحات برسد. به عبارتی تمام ظرفیت ادبیات روشنفکری با گرایش نزدیک به ادبیات غربپسند را رئیس دولت اصلاحات مصرف کرده و برای دیگری فرصتی باقی ننهاده است. 2- اگر منظور غربگرایی یا دوری از انقلاب اسلامی است که نه سید حسن چنین ادعایی دارد و نه از نوه امام مقبول میافتد. 3- از کجا دانستهاید که مولفه روشنفکری او را محبوب ساخته است؟ محبوبیت سید حسن به انتساب او به امام برمیگردد. والا اگر صرف روشنفکری و امثالهم ملاک بود که بسیاری از ایشان در این مسیر پیشتاختهترند. 4- ضمنا عبارت «نزد مردم» که اشاره کردید، به چه مدلولی برمیگردد؟ همه مردم؟ اصلاحطلبان؟ طبقات مستضعف؟ واقعا فکر میکنید طبقات نیازمند که گرفتار نان شب هستند، دغدغه شعارهای روشنفکری را دارند؟! 5- اما اگر سید حسن به دلیل انتساب به امام خمینی (ره) برجستگی ویژه یافته است، آیا روشنفکری غربگرایانه و حتی دانشگاهی نقطه ممیز امام خمینی بوده است که این صفت موجب تقویت انتساب و محبوبیت گردد؟ 6- نگرش امام در هر موردی برخاسته از اسلام ناب و رویکرد فقهی با مبنایی از عرفان و روح مهذب بود. نگرش روشنفکرانه شناخته شده مدرنیستی تا چه حد با این رویکرد تطابق دارد؟ گمان دارم هر قدر که سید حسن بر این وجه روشنفکری عرفی تاکید کند از امام دورتر خواهد شد. 7- بر این باورم که سید حسن فرد بااستعدادی است که ظرفیتهای خوبی دارد. از این رو معتقد بوده و هستم که اگر امام بودند و ایشان از امام میپرسیدند که چه مقدماتی برای حضورم در سیاست لازم است، تردیدی ندارم امام علاوه بر ظرفیتهای علمی و فقهی چند توصیه کلیدی به وی میکردند. نخست تاکید بر تهذیب نفس مستمر و افزایش ظرفیتهای علمی. دوم، حمایت از ولی فقیه. سوم، حرکت در جهت تامین منافع مستضعفین (نه همسویی با خواست طبقات مرفه بیدرد) و چهارم، ستیز شجاعانه با استکبار.