پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۴ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۰

تلویزیون بر چه اساسی، سانسور می کند؟

واقعیت این است که صدا سیما وظیفه رسانه ای کردن گزاره ها و برنامه های ایدئولوژیک نظام را بر عهده دارد و چنین وظیفه ای ایجاب می کند که رویکرد صدا و سیما به جای اقناع کردن مخاطبان، رسانه ای کردن ایدئولوژی مورد نظر سیستم باشد.
کد خبر : ۲۷۲۵۲۰
صراط: «به نفع شونه که نشون ندن» کافی است با کسی که به صدا  و سیما نگاهی منفی دارد، پای تلویزیون بنشینید تا چنین عباراتی را بشنوید اما این نوع نگاه از کجا نشات گرفته؟ چرا وقتی با کسی که نگاهی مثبت دارد پای تلویزیون می نشینیم او به تلویزیون، اعتماد کامل دارد و مرجع صحبت هایش عبارت «تلویزیون گفته» است؟ این نگاه های متفاوت نشان می دهد که صدا و سیما به عنوان تنها رسانه رسمی در کشور ما، شرایط خاصی دارد.

از بی اعتمادی تا مرجعیت

واقعیت این است که صدا سیما وظیفه رسانه ای کردن گزاره ها و برنامه های ایدئولوژیک نظام را بر عهده دارد و چنین وظیفه ای ایجاب می کند که رویکرد صدا و سیما به جای اقناع کردن مخاطبان، رسانه ای کردن ایدئولوژی مورد نظر سیستم باشد. مثلا اگر تحریم ها و تورم، مشکلاتی در کشور ایجاد کرده باشد اگر سیاست رسانه ای بر این قرار بگیرد که «تحریم ها اثری نداشته است»، تلویزیون عملا مفهوم و رویکردی را روانه آنتن کرده است که با واقعیت جامعه انطباق ندارد و همین به افت مخاطبان منجر می شود.

تلویزیون بر چه اساسی، سانسور می کند؟

از سویی دیگر؛ ورود رادیو و تلویزیون به ایران از مسیر حکومت بود و این دو دستگاه، همیشه اخبار و به خصوص اخبار جنگ جهانی دوم را نشر می دادند؛ هم از این رو اعتماد به این رسانه ها به عنوان مرجع خبری رسمی و موثق افزایش یافت. این اعتماد به واسطه خصلت انحصاری و بی رقیب بودن رادیو و تلویزیون ملی سابق و صدا و سیمای فعلی، افزایش یافت.

اوج این اعتماد را هنوز می توان در ماه رمضان دید. تمامی افراد با سلایق سیاسی و فرهنگی گوناگون در زمان سحر و افطار، پای سفره و روبروی تلویزیون می نشینند تا از زمان اذان صبح و مغرب مطلع شوند. درواقع، تلویزیون در رمضان به اوج مرجعیت بر می گردد.

90 ماندگار، هفت لرزان

خطوط قرمز صدا و سیما در بخش های مختلف شدت و حدت گوناگونی دارد؛ مثلا در حوزه ورزشی و مسائل حاشیه ای آن، دست برنامه سازان بازتر است. برای همین عادل فردوسی پور می تواند برنامه 90 را بیشتر از 14 سال ادامه بدهد. این خطوط قرمز در حوزه برنامه های سینمایی، کمی واضح تر و بُرنده تر می شود و برای همین برنامه ای مانند «هفت» در طول چند سال اخیر، شاهد حضور و اجرای فریدون جیرانی، محمد گبرلو و حالا بهروز افخمی (حال آن که وی، زمانی به گواهی برخی دست اندرکاران «هفت»، جزو ممنوع التصویرها بود) می شود.

محدودیت در عرصه سیاسی هم برنامه های این زمینه را یک سویه و در مسیر ایدئولوژی حاکم قرار می دهد و برای همین برنامه هایی مانند «دیروز، امروز، فردا»، «شناسنامه» و... نه ادامه دارند و نه متولیان خاصی . ضمن این که در راستای همین نگاه ایدئولوژیک، بخش مجزا و شاخصی در صدا و سیما تحت عنوان معاونت سیاسی (خبر) وجود دارد. این معاونت وظیفه دارد، راس ساعات گوناگون از شبکه های 5 گانه تلویزیونی و ده ها شبکه رادیویی، خبر پخش کند. کاری که مختص تلویزیون و رادیوهای ایدئولوزیک است و می خواهد مدام به مخاطب، نسبت سیستم با جهان را اعلام کند.

سانسور به سلیقه مدیران

یکی از پرمجادله ترین موضوعات مرتبط یا مساله خط قرمز و نظارت در تلویزیون ایران، خط قرمزها در سریال سازی است که هیچ وقت جواب مشخصی برای آن وجود نداشته است. نکاتی مانند الزام زندگی خانواده های مذهبی در خانه های قدیمی، نشستن شان در پای سفره، نماز خواندن شخصیت اول مثبت سریال و همین طور الزام وارد کردن موضوعات روز مثل ترغیب به ازدواج و بچه دار شدن و...

نویسندگان و سازندگان سریال ها می گویند هیچ خط قرمز تعریف شده ای در تلویزیون وجود ندارد اما مدیران رسانه حساسیت های خاص خودشان را دارند. تذکرات شان را به مجریان و برنامه سازان می دهند و گاهی با پیشنهاد یا طرح موضوع، نویسنده به را به سمتی که خودشان صلاح می دانند هدایت می کنند.

تلویزیون بر چه اساسی، سانسور می کند؟

نویسنده ولی در شرایط روز جامعه زندگی می کند و بهتر می داند چه چیزهایی الان به سلیقه مخاطب نزدیک نیست. گاهی بحث هایی پیش می آید، در پاره ای موارد نویسنده می تواند حرفش را پیش ببرد اما در اکثر مواقع مدیران موفق می شوند نگاه خودشان را در سریال اعمال کنند.

مسعود بهبهانی نیا، نویسنده قدیمی و کارکشته، که الان سریال کیمیا به قلم او روی آنتن شبکه 2 است، معتقد است: «ما در خیلی موارد از جمله نام گذاری کاراکتر ممیزی داریم بعضی مدیران روی نام شخصیت های منفی حساسیت دارند مثلا می گویند اسامی مثبت نباید روی کاراکترهای منفی گذاشته شود، بحث مشاغل هم وجود دارد.

مثلا با پزشک خطاکار، قاضی رشوه گیر، پلیس بد همیشه مشکل  دارند و ما نمی توانیم کاراکترهای این چنین را در سریال ها تعریف کنیم. از نگاه مدیران صدا و سیما وقتی چنین چیزهایی نمایش داده می شود، مردم آن را به همه افراد آن قشر تسری می دهند. درواقع مدیران معتقدند وقتی یک قاضی فاسد را در یک مجموعه یا تله فیلم نشان می دهیم انگار داریم به کل سیستم قضایی کشور توهین می کنیم.

ما برای جدا کردن کاراکترها دوست داریم از همه گویش ها استفاده کنیم ولی مدیران و متصدیان سیاست گذاری ها مانع این گرایش منطقی می شوند بعنی ما در سازمانی فرهنگی و عمومی آستانه تحمل مردم را نه تنها بالا نمی بریم و رشد نمی دهیم بلکه پایین هم می آوریم.»

زیر نگاه ناظر کیفی

علاوه بر این خطوط قرمز حسی، تلویزیون، ناظر کیفی ای را هم برای کنترل سریال ها در نظر می گیرد. به گفته علیرضا کاظمی پور، نویسنده ریال های میوه ممنوعه، مسافری از هند، غریبانه، او یک فرشته بود و... «تلویزیون یک ناظر کیفی برای هر پروژه تعیین می کند که وظیفه اصلی او یادآوری کردن این جزییات است. وقتی فیلمنامه ای نوشته می شود، اولین نفری که آن را می خواند ناظر کیفی است.

او هم در کنار هر قسمت نکاتی را که به نظرش می رسد می نویسد مثلا اینکه فلان صحنه در فضای بسته فیلم برداری نشود یا دیالوگ اشکال دارد. همه این ها هم بستگی به این دارد که ناظر کیفی سریال چه کسی باشد. درواقع بسته به آدم های مختلف، چارچوب ها و خطوط قرمز فرق می کند. تازه وقتی از این مرحله عبور کردید، روسای شبکه ها و مدیران فیلم و سریال هم بر نگارش فیلم نامه نظارت می کنند.

از این مرحله هم که عبور کنیم به ناظر پخش می رسیم که قرار است سریال را پخش کند. در این مرحله هم ممکن است خیلی از دیالوگ ها حذف شود یا سکانس در بیاید. درواقع اکثر این ها سلیقه ای است و قانون جامع و تدوین شده ای وجود ندارد.»

به نظر برخی تحلیل گران، گونه ای خیرخواهی پشت این ممیزی ها و سانسورها وجود دارد. یعنی رفتار مدیران واکنشی است به اعتراض های جامعه. در کنار همه این ها، تلویزیون رسانه خوبی برای ساخت موضوعات اجتماعی واقع گرا نیست. ما باید بپذیریم که تلویزیون وظیفه ندارد کارهای انتقادی یا اجتماعی تند و  تیز بسازد چون مردم از تلویزیون چنین توقعی ندارند.

خط قرمز، ذوقی است

نگاه مردم به تلویزیون به عنوان یک رسانه سرگرمی ساز است. خیلی از مردم دوست دارند وقتی تلویزیون را روشن می کنند فقط لبخند روی لب شان بنشیند نه که گریه کنند و ناراحت باشند اما در مقابل بعضی دیگر معتقدند، ممیزی مشخص تدوین شده ای نیست و چیزی که الان خیلی زیاد شده، ممیزی ترس است. یعنی فلان کلام را نگویید چون ممکن است کسی آن را بد برداشت کند و ممکن است واکنشی نشان دهد. درواقع سی که در نمی کند را دستمال نمی بندند.

عباس نعمتی، نویسنده سرای هایی مثل اولین شب آرامش و... نظر جالبی درباره این مساله دارد: «مدیران هر لحظه می توانند موضع شان را عوض کنند. یعنی برای این ه مسوولیتی سر آقایان نیفتد، کلا چیزی دست شما نمی دهند. همه چیز در آن واحد، می تواند خط قرمز حساب شود یا نشود! این، بستگی به ذوق و حال مدیران دارد.

تلویزیون بر چه اساسی، سانسور می کند؟

درواقع کاملا خط قرمز ذوقی است نه معیاری و قانونی. چیزی که آزار می دهد این است که مدیری الان یک چیزی می گوید و دو ماه دیگر یک چیز دیگر. قدرت هم دست اوست و هنرمند هیچ کاری نمی تواند بکند! برای همین هم موضوعاتی که در تلویزیون انتخاب می شود خنثی ترین موضوعات است تا به کسی برنخورد. همین باعث شده تا داستان های ما از واقعیت اجتماعی بریده شود و این را در همه سطوح در سریال ها می بینیم.»

لباس دوزی برای بازیگران خارج

اما در کنار سریال های داخلی، سریال ها و فیلم های خارجی هم به روش های گوناگون دچار جرح و تعدیل می شود. سانسور این فیلم ها یپشرفت کرده است و فقط شامل چسباندن قطعه ای مشکی یا کش دادن تصویر نیست، در این فیلم ها از بافت لباس بازیگر فیلم یا سریال برای بخش های «لازمه» لباس وی دوخته می شود، وسایلی مثل گلدان و... را در تصویر می گذارند و حتی تصاویری مثل پرچم آمریکا و نمادهای صهیونیستی حذف می شود.

این کارها در تلویزیون چند مرحله دارد، ابتدا با نرم افزار آدوب پریمیر- Adobe Premiere- که نرم افزار مرسوم تدوین است، صحنه های غیرقابل پخش، حذف و فیلم مجدد تدوین می شود. بعد با استفاده از نرم افزار روتوسکپی در افتر افکت- Rotoscoping in After Effect- کارهای معجزه آسا به صورت پلان به پلان اجرا می شود.

در حقیقت در این مرحله، کاربر- سانسورچی- قطعات پوشاننده مثل لباس و... را طوری طراحی می کنند تا در مسیر حرکت فرد در پلان، روی او قرار بگیرد و با آن فرد، حرکت کند. بعد هم مرحله رندر- Render-  برای ثبت و نهایی کردن کار انجام می شود که چند ساعتی طول می کشد. این ویژگی برای ساخت انیمیشن، تیزرها و... کاربرد دارد اما در تلویزیون ما، کاربرد اصلی اش همین جرح و تعدیل و سانسور است. فرآیندی شبیه به همین ماجرا در زمان پخش مسابقات فوتبال بین المللی و والیبال جهانی هم روی می دهد. جایی که سانسور محتوایی آن هم توسط ناظر فنی انجام می شود و هم کارگردان تلویزیونی یا سوئیچر که یک کلیپ یا تصویر تکراری را مدام به جای تصویر سانسوری، روی آنتن می فرستد.

درواقع در اتاق پخش بازی، ناظر که چهار چشمی مسابقه را می بیند با دیدن تصویر مورددار، می زند: «کلیپ!» و کارگردان تلویزیونی و سوئیچر باید از مجموعه تصاویر قابل پخش که قبلا ضبط کرده اند، فی الفور یکی را روی آنتن بفرستد.

در مصیبت اعتراضات

اما علاوه بر این ها، در کشور ما که تنوع قومیتی بالاست، نحوه پرداخت به آن ها هم مهم است چنان چه اگر استراتژی و نگاه مدونی وجود نداشته باشد برنامه ای مثل فیتیله با اعتراض آذری زبانان، سریال سرزمین کهن با اعتراض بختیاری ها و... در مسیر توقیف و توبیخ قرار می گیرد. راهی که در برخی شبکه ها مانند نسیم در پیش گرفته شده، پخش آیتم های طنز تولیدی در مراکز استان هاست. پخش این آیتم ها با لوگو و عبارت مرکز استان، باعث می شود تندترین مطالب و چالش برانگیزترین موضوعات مطرح شود اما این لوگوی محلی و بومی، حکم واکسن در برابر اعتراضات منطقه ای را بازی می کند.

کدام استراتژی

یک سال بعد از تکیه زدن محمد سرافراز بر کرسی ریاست سازمان صدا و سیما و همین طور نشستن اصغر پورمحمدی بر صندلی معاونت سیما، هم چنان خطوط قرمز، مبهم است. چرا؟

نگاهی به سابقه اجرایی مسوولان فعلی نشان می دهد که آن ها بیشتر در امور اجرایی مانند مدیریت گروه های برنامه ساز یا شبکه ها، نقش آچار فرانسه داشته اند و بیشتر از آن که اهل چیدن استراتژی باشند با آستین های بالازده در میدان بوده اند.

طبیعتا با چنین سابقه ای، انتظار نقشه راه، انتظاری منطقی نیست با مسیر پیش رو و با توجه به تنوع نظرها، وضعیت صدا و سیما در حوزه نظارت و تعیین مقصد و برای نزدیکی به جامعه سخت خواهدبود.

مجله روشن - احسان ناظم بکایی