در سوره هشتادم قرآن که نامش عبس است اینگونه میخوانیم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ عَبَسَ وَ تَوَلیَّ(1) أَن جَاءَهُ الْأَعْمَی(2)
چهره در هم کشید و روی گردانید، (1) از اینکه آن مرد نابینا نزد او آمد! (2)
جریان از این قرار بوده که شخصی نابینا وارد مجلسی میشود که جمعی از مردم در آن حضور داشتهاند. در میان آن جمع یک نفر که این نابینا پیشش رفته بود، اخم میکند و رویش را بر میگرداند.
این داستان ساده به حدی برای خدا مهم بوده که یکی از سورههای قرآن را با همین داستان شروع میکند و در دو آیه اول، مختصراً آن را بیان میکند و سپس شدیداً این کار را تقبیح میکند و با این لحن تند میگوید:
وَ مَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکیَّ(3) أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّکْرَی(4) أَمَّا مَنِ اسْتَغْنیَ(5) فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّی(6) وَ مَا عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکیَ(7) وَ أَمَّا مَن جَاءَکَ یَسْعَی(8) وَ هُوَ یخَْشیَ(9) فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّی(10)
تو چه میدانی شاید او [در پرتو تعالیم اسلام از آلودگی] پاک و پاکیزه شود(3) یا متذکّر [حقایق] گردد و آن تذکر او را سود دهد(4) اما کسی که خود را ثروتمند نشان میدهد(5) تو به او روی میآوری [و نسبت به وی اهتمام میورزی] (6) در حالی که اگر او نخواهد خود را [از آلودگیهای باطنی و عملی] پاک کند تکلیفی بر عهده تو [نسبت به او] نیست(7) و اما آنکه شتابان نزد تو آمد(8) در حالی که [از پروردگارش] میترسد،(9) تو [با روی گردانی] از او به دیگران میپردازی.(10)
این آیات خبر از یک امر مهم میدهد که هر چند قضیهای بوده که در زمان پیامبر رخ داده است، اما اصل آن به همه انسانها مربوط میشود و این تأکیدها و این لحن نکوهش آمیز، خبر از اهمیت زیاد این موضوع میدهد که خدا آن را در آخرین کتاب هدایت آورده تا برای همیشه مورد توجه بندگانش باشد.
اما این شخص که اخم نمود کیست؟ قرآن نامی از او به میان نیاورده است. عدهای از مفسران، معتقدند که این آیه درباره پیامبر است و جریان از این قرار بوده که ایشان در حال صحبت با بزرگان مشرکین مانند عتبه و شیبه و ابوجهل بوده و با اشتیاق فراوان نیت داشته که ایشان را به راه خدا بیاورد تا بقیه عربها هم که ببینند بزرگانشان مسلمان شدهاند، ایمان بیاورند. در این میان آن شخص نابینا وارد میشود و غافل از این که پیامبر به امید اسلام آوردن همه مردم مشغول صحبت و ارشاد این افراد بوده، با اصرار تمام به پیامبر میگفت: ای رسول خدا برایم قرآن بخوان و آنچه خدا یادت داده به من بیاموز.
این آیات نازل شد و به اخم کردن پیامبر ایراد گرفت و از آن شخص نابینا دلجویی کرد. حتی این مفسران نقل کردهاند که بعدها هم که پیامبر آن نابینا را میدیدند به یاد این واقعه میافتادند و با دلجویی او میگفتند مرحبا به کسی که خدا به خاطر او مرا سرزنش کرد.
در این میان، عدهای دیگر از مفسران که عمدتاً از علمای شیعه میباشند، میگویند که محال است این توبیخهای قرآن، درباره پیامبر باشد و آن شخص حتماً کس دیگری – غیر از پیامبر – بوده است زیرا پیامبر معصوم است و به درجات بالای اخلاقی نائل شده است و این عمل از یک شخص اخلاقی عادی هم سر نمیزند چه رسد به پیامبر.
اثباتی برای دفاع از پیامبر
این دلیل عقلی، برای اثبات مطلب کافی است. با این حال آنان از خود قرآن هم کمک میگیرند و میگویند خدا در قرآن کریم(سوره قلم، آیه4) درباره اخلاق پیامبر این چنین آورده است:
وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ : و یقیناً تو بر ملکات و سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری.
و در آیات 215 شعرا و 88 حجر خطاب به پیامبر آمده است: پر و بال[فروتنی و تواضع] خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند بگستر.
بنابراین نمیتوان قبول کرد که خدا در سوره عبس، شخص پیامبر را مورد نکوهش قرار میدهد زیرا قرآن در مجموع از هر گونه تناقض و نابسامانی به دور است و با توجه به سه آیه بالا در مییابیم که این گونه برخورد اصلاً با اخلاق پیامبر سازگاری ندارد و در نتیجه آن شخص اخم کننده، کس دیگری بوده است. بجز دلایل عقلی و دلایل قرآنی، شأن نزول دیگری هم برای این آیه وارد شده است که مورد استناد این علماست. مطابق این شأن نزول، یک مؤمن نابینا در کنار یک شخص ثروتمند مینشیند و آن شخص رویش را برمی گرداند و بر چهرهاش اخم مینشیند و به همین مناسبت آن آیات نازل میشود. در روایتی نامی از آن شخص ثروتمند هم برده شده است اما در روایت دیگر، به شکل سربسته آمده است که او مردی از اهل قریش بود.
عبس و تولی هم درباره حضرت محمد روحی فداه است. ما هم خداپرستیم و عدم عصمت در سهو را هم شیخ صدوق باور دارد اول درجه غلو انکار سهو عن رسول الله