این روزها بیشتر از هر وقت دیگری برای نسلی که فقط از روزهای دفاع مقدس شنیده حال و هوای آن دوران قابل درک تر است.
ایامی که فضای رزم و جهاد کوچه و پس کوچه های سرزمینمان را عطرآگین کرده و روح حماسه دوباره جوان شده است.
هر روز که خبر شهادت یکی از فرزندان نسل سوم حضرت روح الله به گوش می رسد حسرت میخوریم که چرا اولیای خدا اینقدر گمنام در بین مان نفس می کشند و بی صدا برای او جان می دهند اما ما همچنان بر موج فرساینده عادات کسل کننده خود سواریم و سر مست از زیستنی هستیم که خودمان هم نمیدانیم کرانه اش کجاست؟
سرمان وقتی به سنگ خواهد خورد که دیگر راهی پیش رویمان نمانده است!
امروز و در این عصر ارتباطات و اوج لذت های دنیایی مردانی دست از تعلقات خود میشویند و چشم می بندند بر دلبستگی ها و وابستگی هایشان که سن زیادی ندارند اما نگاهشان فراتر از افق بسیاری از عالمان و روشنفکران است.
در لا به لای خبر شهادت مردانی که برای دفاع از حرم حضرت عقیله(س) هجرت کردند تا مبارزه کنند با اسلام آمریکایی، در گوشه ای از همین سرزمین، خبر شهادت مردی به گوشمان رسید که اگر چه نتوانست خود را به میدان جهاد در جوار سیده زینب(س) برساند اما یادش نرفت که دفاع از ناموس در هر نقطه ای واجب است. مردی که غیرتش اجازه نداد هتاکی به یک زن مسلمان را ببیند و رویش را برگرداند و به فکر این باشد که چطور با دو دو تا چارتای بهتری مالش را زیاد کند و فکر کند که به او چه مربوط در مقابل چشمش زنی مورد تعدی قرار گرفته است.
احمد عباسی اربعین سال گذشته مسیر کاروان اسرای کربلا را طی کرده بود و فهمیده بود مقابله زنی بی پناه با مردی که هیچ حرمتی برای نجابتش قائل نیست چقدر زجرآور است.
شهید امر به معروف احمد عباسی دهه سوم زندگی خود را درحالی به نیمه میرساند که سه فرزند داشت اما این تعلقات باعث نشد وقتی مزاحمت به زنی را می بیند بی تفاوت باشد، جلو رفت تا اجازه ندهد به یک زن بی احترامی شود اما به ضرب چاقوی فرد مزاحم در شهرستان قرچک دو روز پیش خون پاکش جاری شد و به شهادت رسید.
امید است ساز و کاری دلسوزانه تر، مسئولانه تر، متعهدانه تر، غیرتمندانه تر شکل بگیرید تا کسی که برای دفاع از ناموس و یا امر به معروف و نهی از منکر جان خود را سپر بلا میکند پیکرش در بین دیگر شهدا دفن شود تا آیتی باشد بر غیرت فرزندانی که دین شان بر دنیا می چربد.