چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۸ مهر ۱۳۹۴ - ۲۳:۰۶

افسوس که عادل الجبیر نمی‌فهد!

عرب‌ها ضرب المثلی دارند که می گوید: بدترین مصیبت آن است که انسان را به خنده می اندازد و چقدر این ضرب المثل بر اظهارات وقیحانۀ وزیر خارجه عربستان خطاب به رئیس جمهوری کشورمان مطابقت دارد.
کد خبر : ۲۶۰۹۴۰
صراط: وزیر خارجۀ "کشور پادشاهی سعودی" که نمایندۀ دیکتاتوری ترین و غیرانسانی ترین شیوۀ حکومت در جهان معاصر است، در یکی از تازه ترین اظهارات خود گستاخانه خطاب به "رئیس جمهوری اسلامی ایران" گفت: تو آخرین کسی هستی که حق داری درباره دموکراسی صحبت کنی!

"مروه ابومحمد" در یادداشتی در پاسخ به این عبارت مضحک وزیر آل سعود نوشت: ای آن که نامت "عادل" است و نام پدرت  "الجبیر" است و از جبر گرفته شده؛ خودت قضاوت کن؛ اگر رئیس جمهورِ منتخبِ یک کشور که در انتخاباتی سالم به گواه همگان پیروز شده است، سزاوار آن نباشد که درباره دموکراسی صحبت کند، چه کسِ دیگری سزاوار است؟ آیا تو و پادشاهت سلمان باید در این خصوص صحبت کنید؟ یا مفتی تو عبدالعزیز آل شیخ و خواجه های وهابی او که داعیه دارِ تکفیر دیگرانند؟ یا لابد هم پیمانتان از آل نهیان گرفته تا آل خلیفه و آل ثانی سزاوار صحبت از دموکراسی اند؟ یا شاید زنجیره ای از بنیانگذارانِ دموکراسی در خاورمیانه و .. حیف که فکر نمی کنم بفهمی !

شاید وقتی می خواستی جوابِ "رافضیِ دشمنِ دموکراسی" را - آن گونه که خودت ادعا کرده ای – بدهی، به یاد شمشیری بودی که در پرچم عربستان سعودی ترسیم شده است، شمشیری که نشان از گردن زدن افراد به شیوه ای دموکراتیک! دارد. شاید یاد خاطرۀ اصلِ پیروزی بر دیگران با کمک انگلیس و به دست آوردن حاکمیت عربستان، افتاده ای؟ بله، همان انگلیس که مهد دموکراسی و وهابی های دموکراتِ مسالمت جوی رام است، به ویژه "دوک"ی که در پایان عبدالعزیز آل سعود در ماجرای معروف به "حماسه دموکراسی سعودی" به او خیانت کرد.. چه فایده، گمان نمی کنم بفهمی!

ای نابخردِ بدسرشت، خود را چه فرض کرده ای؟ ژان ژاک روسو یا توماس هابز یا کارل پوپر یا فوکویاما؟ خودت را کدامیک از این ها فرض کرده ای که به خود اجازه می دهی درباره دموکراسی نظریه پردازی کنی و آن گاه تو که عقب مانده ای بیش نیستی، مردم را بر اساس نظریه خود تقسیم بندی کنی. مگر تو چیزی جز کاسه لیسِ شاهزادگان هستی؟ حیف که فکر می کنم بفهمی.

آن چه از دموکراسی در عربستان سعودی آموخته ایم، چیزی جز پایمال کردن حقوق زن، نقض حقوق اقلیت ها و نبودِ مفاهیمی نظیر تعدد احزاب، سازمانهای مردم نهاد، مشارکت سیاسی، گردش مسالمت آمیزِ قدرت، صندوق های اخذ رای و.. نیست. این در حالی است که این مفاهیم، از بایسته های دموکراسی هستند و عربستان، هیچ یک از آن ها را ندارد و حیف که می دانم نمی فهمی..

در ایران که تو آن را غیردموکراتیک می خوانی، سه مجلس وجود دارد که اعضای آن ها مستقیما توسط مردم انتخاب می شوند که عبارتند از: مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی و همچنین شوراهای شهر.. شما در عربستان چند نمونه از این گونه مجالس دارید؟ ... افسوس که نمی فهمی!

نظام سیاسی در ایران (جمهوری اسلامی) که تو معتقدی رئیس جمهورِ آن حق ندارد دربارۀ دموکراسی حرف بزند، بر اساس یک انقلاب میلیونی مردمی شکل گرفت و پس از برگزاری یک همه پرسی که 98 درصد از مردم ایران به آن رأی "آری" دادند، بنیان گذاشته شد؛ آیا عبدالعزیز آل سعود در سال 1932 عربستان سعودی را به همین شیوه تشکیل داد؟ حیف که گمان نمی کنم بفهمی!

در ایران که آن را "دیکتاتوری" می دانی، رهبر انقلاب اسلامی توسط مجلس خبرگان رهبری که اعضای آن به طور مستقیم توسط مردم انتخاب می شوند، انتخاب شد.. این در حالی است که نظامِ "دموکراتیک" تو، یک شبه و با رایزنی با سفیر آمریکا شکل گرفت و پس از آن، کودکان را به شیوه ای مضحک اما دموکراتیک در مدرسه ها به بیعت کردن با تصویرِ مقوایی پادشاه واداشتند... و حیف که فکر نمی کنم بفهمی..

جمهوری اسلامی ایران، 11 انتخابات ریاست جمهوری برگزار کرده است و روحانی که او را "دیکتاتور" می دانی، هفتمین رئیس جمهورِ ایران در مدتِ 37 سال عمرِ انقلاب اسلامی است؛ این در حالی است که قانون اساسی ایران، اجازه نمی دهد هر رئیس جمهور بیش از دو دورۀ 4 ساله در این پست باقی بماند، دلم می خواست درباره رئیس جمهورتان و قانون اساسی تان و این که چه کسی آن را نوشته است بپرسم، اما منصرف شدم چرا که گمان نمی کنم بفهمی ..

در ایران، تاکنون 9 بار انتخابات مجلس برگزار شده است و اکنون در آستانه برگزاری نهمین دورۀ انتخابات مجلس هستیم، اکنون تو به من درباره نخستین انتخابات شهرداری یا دومین دورۀ آن بگو و برایم توضیح بده که نمایندگی برای شما چه مفهومی دارد و این که دوره های مجلس نزد شما به چه معنی است؟ حیف که فکر نمی کنم بفهمی ..

می خواستم درباره شوراهای شهر که قطعا از نظر شما غیردموکراتیک هستند صحبت کنم و دربارۀ اختیاراتِ آن ها بگویم، اما بگذار راحتت کنم زیرا تو چیزی جز "دموکراسی" دستورالعمل ها و اوامرِ سرورت، جناب پادشاه و ولی عهد و جانشین ولیعهد، چیزی نمی فهمی .. زیرا اینان که برشمردم حتی در انتصاب راننده ها و سرایدارها و تاریخ پرداخت حقوق نیز دخالت می کنند.. حیف که گمان نمی کنم بفهمی ..

در مدت 37 سال که از عمر جمهوری اسلامی ایران می گذرد، 35 انتخابات عمومی برگزار شده است که نمایانگر برگزاری حدود یک انتخابات در هر سال است، انتخاباتی که در بدترین شرایط در زمان جنگ با صدام نیز تعطیل نشد، یادت که نرفته است پادشاهِ سابقت ملک فهد بن عبدالعزیز با تمام قدرت از صدام حمایت می کرد تا این که پس از آن همه را به سرکردگی آمریکای دموکرات، علیه او بسیج کرد.. حیف که گمان نمی کنم بفهمی..

مشکل این است که تنها چیزی که می فهمی چیرگی و کشتار راحت و آسان و توطئۀ مسالمت آمیز برای براندازی این پادشاه و آن شاهزاده و جایگزین کردن افرادی به جای آنان است.. یا شیوه هایی نظیر ترور با کلت کمری و تزریق آمپول سمی و همچنین خفه کردن با بالش و ... اخیرا نیز واداشتنِ افراد به بازنشستگی مد شده است، اتفاقی که برای مقرنِ بیچاره افتاد و چه بسا پس از مرگ ملک سلمان، برای محمد بن سلمان نیز اتفاق بیفتد.. متاسفانه از نظر تو تنها راه گردش قدرت، همین شیوه هاست و .. حیف که گمان نمی کنم بفهمی ..

واقعیت این است که مشکل، در نفهمیدن تو و نظامِ حاکم تو نیست.. مشکل در برخی کسانی است که خود را فهمیده می دانند آن گاه بر طبلِ حمایت از تو و نظام آلزایمری تو و نفهمی تو طبل می زنند.. حیف که این را نیز گمان نکنم بفهمی!

مشکل این است که بیش از 4 هزار نفر از حجاج از نظر نظام تو، چیزی جز بازی کامپیوتری نیستند.. حیف که گمان نکنم بفهمی ..

مشکل این است که خانواده ها و مردمی وجود دارند که منتظر بازگشت حجاج خود از مراسم حجی هستند که نظامِ تو مدعی برگزاری آن با موفقیت کامل است و پادشاه و اربابانت این موفقیت را به یکدیگر تبریک گفتند.. خانواده ها منتظرند حتی اگر شده پیکر کشته های خود را تحویل بگیرند اما تو و پادشاهت حتی این را هم نمی فهمید و پیکر کشته ها را نیز خود بازداشت کرده اید.. چه بگویم، که گمان نمی کنم بفهمی!

ای ابن جبیر، مشکلِ اصلی، جهلِ مرکبِ تو و امثال تو و پادشاه و نظام حاکم توست.. جهلی که با داشتنِ آن، هم نادان می مانید و هم حاضر نیستید نصیحت و کمک دیگران را بپذیرید.. حیف که گمان نمی کنم این را هم بفهمی..

از آن جا که می دانم نمی توان امیدوار بود حرف هایم را بفهمی، این ها را با تو گفتم تا بلکه مصداق آن ضرب المثل باشد که به در می گویم تا دیوار بشنود .. اما گمان نمی کنم که این را نیز بفهمی ..
منبع: العالم