صراط: فریدون صدیقی پیشکسوت و مدرس روزنامه نگاری و ارتباطات است که تجربه سال
ها فعالیت مطبوعاتی در رسانه ها را دارد، او یکی از سه خبرنگار ایرانی بوده
که در سال 1354 در جریان آتش سوزی در چادر حجاج ایرانی در عربستان که به
مرگ ده ها حاجی ایرانی انجامید حضور داشته و به بهانه فاجعه اخیر در منا به
سراغ او رفتیم تا درباره آن حادثه و وظایف رسانه ها و خبرنگاران در جریان
وقوع بحران های مشابه گفتگو کنیم که مشروح گفتگوی عصرایران را در ادامه می خوانید:
آقای صدیقی به عنوان سئوال نخست درباره حضورتان در مراسم حج سال 54 بگویید.
سال 1354 از طرف روزنامه کیهان ماموریت پیدا کردم تا به همراه یک عکاس برای پوشش مناسک حج آن سال به عربستان بروم که در مجموع 43 روز هم آنجا بودم.
غیر از شما خبرنگار دیگری هم حضور داشت؟
خبرنگارانی از روزنامه اطلاعات و روزنامه رستاخیز هم حضور داشتند.
پس ماموریت اولیه شما پوشش مراسم حج بود تا اینکه آن اتفاق آتش سوزی رخ داد؟
ما در طول روز در آن ایام به پوشش اتفاقات جاری و اخبار روزمره به عنوان مثال چه تعداد کاروان وارد شده و یا اخبار مربوط به درمان حجاج و یا فوت آن ها می پرداختیم.
با امکانات آن دوران.
بله اصلا با الان قابل مقایسه نبود.
از نظر سخت افزاری؟
هم از نظر سخت افزاری هم نرم افزاری، همه چیز در حداقل های خودش قرار داشت به عنوان مثال اینطور نبود مثل الان هر کاروان پزشکی داشته باشد بلکه هلال احمر آن زمان تعدادی پزشک اعزام کرده بود که این افراد به صورت دوره ای در بین کاروان ها به حجاج سرکشی و رسیدگی می کردند. البته باید اشاره کنم آن موقع هم مثل بعد از انقلاب هلال احمر ایران از نظر امکانات بهداشتی و درمانی از سایر کشورها در وضعیت بهتری قرار داشت.
بررسی از طیف سنی حجاج در آن دوره وجود دارد؟
تقریبا 25 هزار نفر در آن سال اعزام شدند که 90 درصشان بالای 50 یا 60 سال سن داشتند یعنی هم واجب الحج بودند و هم آستانه آسیبشان بالا بود .
آیا با خبرنگاران دیگر همراه هم بودید؟
خیر من با یک اکیپ پزشکی همراه بودم و محل استقرارم هم با آن ها مشترک بود به شکلی که 2پزشک ارشد و یک پزشک جوان تر که نامش را هم بخاطر دارم و فریدون فروهری نام داشت همراه بودیم.
از روز حادثه بگویید.
روز واقعه اگر اشتباه نکنم 5شنبه روزی بود که شنیدیم آتش سوزی رخ داده و خود را به محل رساندیم اما به هیچ وجه سعودی ها اجازه نزدیک شدن به محل را نمی دادند.
علت آتش سوزی چه بود؟
در آن ایام چند کاروان معروف بودند که سرویس های ویژه ای ارائه می کردند و قیمت تمام شده حاجی ها در این کاروان ها هم بر اساس نوع خدماتی که داشتند متغیر بود مثلا یادم هست اولین بار در آن زمان یک کاروان بود که پرتغال تامسون و موز به حجاج می داد که میوه های جدیدی بودند،و بر اساس همین سرویسهای خاص کپسول هایی هم در برخی کاروان ها قرار داشت تا غذاهای خاص طبخ شود و در یکی از چادرها به علت همین کپسول ها حریق رخ داد.
مطلع شدید حریق رخ داده و سعودی ها اجازه نزدیک شدن نمی دادند ، در نهایت چه شد؟
شرطه ها برخورد شدیدی می کردند و من هم به لحاظ جسمی لاغر اندام بودم و بارها در صحنه برای ورود به محل تلاش کردم اما با برخورد فیزیکی مواجه شدم،طبیعتا من خبرنگار بودم و به همین دلیل باید خبر تهیه می کردم و دلواپسی و دغدغه و نگرانی داشتم،ضمن اینکه دو خبرنگار دیگر هم در حج بودند و رقابت با آن ها در کسب خبر هم این دلهره را بیشتر کرده بود.
پس از محل حادثه به نتیجه نرسیدید.
خیر، روز بعد از حادثه در مسیر اکیپ های پزشکی را می دیدم که در حال تردد و جستجو هستند من هم به دفتر رفتم آنجا دفتر های بزرگی مثل دفاتری که در ادارات ثبت اسناد وجود دارد قرار داشت و اعضای تیم پزشکی را دیدم که در جلوی برخی تیک میزدند، پرسیدم چرا تیک میزنی؟ جواب درستی نداد، دم ظهری دفاتر را جمع کرد و داخل کمدهای بزرگ و قدیمی که آن موقع بود گذاشت و درش را قفل کرد و رفت.
از اتاق خارج شدیم و بعد از دقایقی دوزاری ام افتاد که نکند آن لیستی که تیک می زدند مربوط به کشته های حادثه باشد به بهانه اینکه چیزی جا گذاشته ام از تیم جدا شدم و به اتاق برگشتم به سراغ کمد رفتم و با فشاری زیاد سعی کردم در کمد را باز کنم شاید یک نیروی ترمیناتوری و آرنولدی در آن لحظه به من دست داده بود که توانستم قفل را بشکنم و در لحظه ای صفحات را از داخل آن دفتر جر دادم بعد از تاکردن پنهان کردم خودم را به تیم رساندم و گفتم برای من کاری پیش آمده باید به جده بروم، یک ماشین سوبارو که راننده اش جوان دانشجوی یمنی بود با 20ریال ایران که معادل 21 ریال سعودی بود اجاره کردم ، در داخل ماشین نگاهی به لیست انداختم و همزمان لید خبرم را نوشتم و تنظیماتی اولیه ای انجام دادم که مثلا اکثریت کشته ها و مفقودان مرد هستند یا زن و ... و در نهایت خبر را داخل پاکتی گذاشتم و آن را تحویل خلبان هواپیمای ایرانی که از جده عازم تهران بود دادم و گفتم امانت روزنامه کیهان است که تحویل گرفته می شود در ادامه با شرایط سخت آن زمان تماسی با کیهان که آن زمان سردبیرش آقای طاهری بود گرفتم و موضوع را اطلاع دادم و روز شنبه آن بسته به دستشان رسید و با توجه به اینکه در آن زمان روزنامه ها عصر چاپ می شدند روزنامه کیهان در همان روز تیتر اولش گزارش اختصاصی خبرنگار کیهان از اسامی کشته ها و مفقودان آتش سوزی در چادر حجاج.
واکنش دولت وقت چه بود؟
آن زمان اخبار ساعت 14 رادیو خیلی مهم بود چون عموم مردم به تلویزیون دسترسی نداشتند در اخبار ساعت 2 احمدی نامی معاون هویدا نخست وزیر وقت که رئیس سازمان حج بود بیانیه ای داد مبنی بر اینکه خبر کیهان دروغ و مزخرف است و اگر کسی می خواهد حاجی خود را ببیندما مجانی او را به مکه می بریم!
در مکه برای شما مشکلی ایجاد نشد؟
روز بعد از چاپ خبر در ستاد در حال گشتن دنبال خبر بودم که دو نفر با عینک دودی با سه پسر بچه و نوجوان ده،12و15 ساله که حدس میزنم بچه ها و نوه هایشان بودند و آن ها را به مکه آورده بودند، به طرفم آمدند یکی از دو نفر که ساواکی بود از من پرسید صدیقی تو هستی؟ تا گفتم بله، محکم توی گوشم زد و پرسید خبر را از کجا آورده ای؟ گفتم نمی توانم بگویم و واقعا هم نمی توانستم بگویم چطور خبر را به دست آورده ام!
ممکن نبود متهم به سرقت شوید؟ آن هم در سفر حج؟!
من که واجب الحج نبودم برای تمتع به مکه رفته باشم،من ماموریت داشتم، البته ماموریتم هم این نبود که آن اتفاق آتش سوزی رخ دهد و من خبرش را بدهم بلکه این اتفاق مصادف با ماموریت من بود و من برای همین ماموریت پوشش اخبار به حج رفته بودم.
عذاب وجدان نداشتید؟
ملتهب بودم،با خدا حرف میزدم و از او طلب بخشش می کردم چون از یک طرف همسرم خواسته بود دستم به کعبه برسد از خدا بخواهم خواوند به ما بچه سالمی بدهد و من این فکر همراهم بود و از طرف دیگر باید کارم را هم انجام می دادم.
توانستید به کعبه برسید؟
خبرنگار رستاخیز خبرنگار تنومندی بود و همان موقع قهرمان پرورش اندام هم بود از او خواستم "شترمرغ" شود تا در حین طواف دستم به کعبه برسم و هم طلب مغفرت کنم و هم از خدا بچه سالم بخواهم.
شتر مرغ ؟
هرچه سعی می کردم دستم به کعبه برسد نمی شد، چون جثه کوچکی داشتم و در بین آن زوار که عمدتا آفریقایی و تنومند بودند قادر نبودم نزدیک کعبه شوم در بین طواف دیدم آفریقایی ها با یک روش خاصی حرکت می کنند به شکلی که دستشان را از جلو زنجیر می کردند و با تکان دادن آرنج راه باز می کردند من هم از دوستم از روزنامه رستاخیز خواستم شترمرغ شود.
به کسی نگفتید خبر از کجا آمده؟
نمی توانستم چون اگر می گفتم شرمنده فروهری می شدم اما در کل با دو موضوع آرامش می گرفتم یکی عذرخواهی از خداوند و دیگری انجام وظیفه ام چون من واقعا برای کار دیگری به مکه نرفته بودم.
صاحب فرزند شدید؟
صاحب دختری شدم که نامش را سارا گذاشتم و الان هم سه فرزند دارد.
آن موقع شما چندساله بودید؟
من سال 51 وارد روزنامه کیهان شدم و موقع حادثه 25 ساله بودم .
چه حوزه ای فعالیت می کردید؟
خبرنگار اجتماعی بودم.
ساواکی ها دیگر پیگیری نکردند؟
پیگیری نکردند چون روزنامه کیهان پشتم بود.
واکنش کیهان چه بود؟
وقتی برگشتم 5هزارتومان پاداش گرفتم.
چقدر می شد به پول الان؟
بخواهم با مثالی بگویم کل هزینه های ازدواج من 5هزار تومان شد، خودتان حساب کنید.
نگران نبودید خبرتان شاید مشکلی پیدا کند؟
در هر صورت بخشی از کار روزنامه نگاری ریسک است شما وقتی در یک پازل از ده قطعه 9 قطعه را داشته باشید می توانید با تکیه بر عنصر تخیل قطعه آخر را هم بگذارید. به عبارتی ریسک من در این کار نزدیک به یقین بود البته من وظیفه سرشماری کشته ها و مفقودان را نداشتم آن وظیفه افراد دیگری بود .
کسی از آن مفقودان زنده نماند؟
ده درصد از آن لیست زنده مانده بودند که آن ها از موج انفجار یا زمینگیر شده بودند یا دور شده بودند در کل کسی من را سرزنش نکرد بلکه تشویق هم شدم.
در مورد اتفاق اخیر درباره عملکرد خبرنگاران نظری دارید؟
خبرنگار در مرحله اول باید به وظیفه خبر رسانی اش عمل کند و به عنوان کسی که 4 اتفاق تاریخی زلزله طبس،بازگشت امام از فرانسه ، کشتار میدان شهدا و آتش سوزی منا بوده ام معتقدم کار خبری در اولویت است،ممکن است از یک حادثه ای متاثر شوی اما باید پاسخگوی رسالت اصلی ات باشی معنی حرفم این نیست که اگر ببینم کسی می افتد رها کنم و دنبال خبرم بروم بلکه کمک می کنم اما در این حد که کمک های امدادی برسد نه اینکه کار خبری را رها کنم و صرفا کمک رسانی کنم این را هم اضافه کنم که وظیفه دروازه بانی خبر با خبرنگار نیست این کار بر عهده سردبیر و مدیر رسانه است بنابراین خبرنگار باید وظیفه اش را انجام دهد به عنوان مثال چند سال قبل خبرنگار روزنامه همبستگی فیش حقوقی یک نماینده را منتشر کرد که اخراج شد به نظر من اگر خبری مغایر با منافع ملی است سردبیر و رئیس رسانه باید جلویش را بگیرند وگرنه خبرنگار وظیفه اش را باید انجام دهد.
البته ممکن است خبرنگاران خبر را هم ارسال کرده باشند اما به دلایلی منتشر نشده باشد؟
اگر خبرنگاری به وظیفه خود عمل کرده و خود را موقعیت مخاطره آمیز تهیه و ارسال خبر قرارداده پس مشخص می شود بخش دروازه بانی خبر درست عمل نکرده و این سوی ماجرا هم باید تلاش صورت می داده تا خبر ارسالی به فرجام برسد البته ممکن است بگویند مدیریت رسانه ای کشور از رسانه ها خواسته که در این موضوع اطلاع رسانی نکنند که در این صورت هم نهادم مسئول باید خود را به اطلاع رسانی لحظه ای و شفاف و دقیق و صدور اطلاعیه های متعدد ملزم بداند چون طیف وسیعی از مردم درگیر این حادثه بودند اما این اتفاق نیفتاد در این صورت پس اعزام لشکری از خبرنگاران هر سال برای چه صورت می گیرد و تفاوت یک خبرنگار با یک حاجی چه بوده وقتی که همان اطلاعات پراکنده ای را که حاجی می دهد خبرنگاران از مکه می دهند؟نکته ای که باید اضافه کنم این است که وقتی خبرنگاران را به دلایل موجه و اغلب غیر موجه تحت فشار هایی قرار می دهیم نتیجه این می شود که خبرنگاران و رسانه ها تدریجا اعتماد به نفسشان را از دست می دهند و آستانه ریسکشان صفر می شود در حالی که یکی از کارکردهای خبرنگاران ریسک است و در این حالت روزنامه ها خنثی و مخاطب گریز می شوند و این بسیار دردناک است.
در رابطه با اطلاع رسانی حادثه حج امسال ارزیابی خودتان را بگویید.
مدیریت یکپارچه رسانه ای ضروری است در زمان جنگ ستادی بود برای اطلاع رسانی و حتی اگر آقای هاشمی میخواست در نمازجمعه صحبتی کند در چارچوب همان اطلاعیه های ستاد تبلیغات جنگ صحبت می کرد در اتفاق اخیر شاهد پراکندگی اطلاع رسانی و عدم تمرکز و یکسان سازی مواضع بودیم و به همین دلیل کش مکش ها به سمت مسائل سیاسی سوق پیدا کرد در حالی که خانواده هایی که فردی را در حج دارند کاری به دعواهای سیاسی ندارند و فقط می خواهند بدانند حاجی شان زنده است یا نه.بخاطر همین اطلاع رسانی چندگانه مخاطب سرگردان می شود و در ادامه به سمت رسانه های خارجی می رود.
معتقدید در اتفاق اخیر خلا اطلاع رسانی داشتیم؟
گفته اند 300 نفر مفقود! من متوجه نمی شوم مفقود یعنی چه؟ از طرفی هلال احمر می گوید تعداد کشته ها بیش از این است. من امیدوارم این افراد زنده باشند اما آیا معنی این دو موضع گیری این نیست که افرادی کشته شده اند و می خواهیم اطلاع رسانی قطره چکانی کنیم؟
در اینکه سعودی کوتاهی کرده شکی نیست اما در این فضای ملتهب که من آن را تجربه کرده ام ممکن است هر اتفاقی رخ داده باشد که ندانستگی، خستگی، پریشانی و ... به اوج گرفتن بحران انجامیده باشد .
رسانه ها چه وظیفه ای داشتند؟
فضای رسانه ای نباید همه چیز را متوجه موضوعات دیگر کند چون در این صورت باورپذیری به حداقل می رسد و مردم به ماهواره روی می آورند و ما می بینیم در پی این فاجعه بزرگ متاسفانه برخی هم جوک می سازند و ادبیات غیر اخلاقی به کار می برند این ها بخاطر اطلاع رسانی نادرست است ،مشکل سوء مدیریت عربستان سر جای خود اما تجربه من می گوید این اتفاق باز هم خواهد افتاد و اگر اطلاع رسانی دقیق،به هنگام نداشته باشیم مجبوریم واکنش انفعالی نشان دهیم و مرتب تکذیب کنیم و در صورت بی اعتماد شدن مردم به رسانه می بینیم که اگر از مردم چیزی بخواهیم باید به خندوانه و برنامه 90 متوسل شویم ،البته من برای این دو برنامه پر مخاطب احترام قائلم اما اگر قرار است تلویزیون هفته ای یک برنامه 90 و یک ساعت خندوانه پخش کند پس دو کار کرد دیگر تلویزیون یعنی اطلاع رسانی و دانش افزایی چه می شود؟
در پایان اگر صحبتی دارید بگویید؟
به عنوان کسی که 44 سال سابقه روزنامه نگاری دارم وقتی می بینم مخاطب رسانه ای کم می شود تاسف می خورم اصلی وجود دارد که تیراژ و مخاطب دانه دانه به دست می آید اما صدتاصدتا از دست می رود و اگر مخاطب از دست برود مهندسی افکار عمومی هم نمی توانیم داشته باشیم و در کل پراکنده گویی و تناقض گویی مخاطب را به سمت شبکه های مجازی پرتاب می کند که این در بزنگاه های تاریخی بسیار خطرناک خواهد بود.
آقای صدیقی به عنوان سئوال نخست درباره حضورتان در مراسم حج سال 54 بگویید.
سال 1354 از طرف روزنامه کیهان ماموریت پیدا کردم تا به همراه یک عکاس برای پوشش مناسک حج آن سال به عربستان بروم که در مجموع 43 روز هم آنجا بودم.
غیر از شما خبرنگار دیگری هم حضور داشت؟
خبرنگارانی از روزنامه اطلاعات و روزنامه رستاخیز هم حضور داشتند.
پس ماموریت اولیه شما پوشش مراسم حج بود تا اینکه آن اتفاق آتش سوزی رخ داد؟
ما در طول روز در آن ایام به پوشش اتفاقات جاری و اخبار روزمره به عنوان مثال چه تعداد کاروان وارد شده و یا اخبار مربوط به درمان حجاج و یا فوت آن ها می پرداختیم.
با امکانات آن دوران.
بله اصلا با الان قابل مقایسه نبود.
از نظر سخت افزاری؟
هم از نظر سخت افزاری هم نرم افزاری، همه چیز در حداقل های خودش قرار داشت به عنوان مثال اینطور نبود مثل الان هر کاروان پزشکی داشته باشد بلکه هلال احمر آن زمان تعدادی پزشک اعزام کرده بود که این افراد به صورت دوره ای در بین کاروان ها به حجاج سرکشی و رسیدگی می کردند. البته باید اشاره کنم آن موقع هم مثل بعد از انقلاب هلال احمر ایران از نظر امکانات بهداشتی و درمانی از سایر کشورها در وضعیت بهتری قرار داشت.
بررسی از طیف سنی حجاج در آن دوره وجود دارد؟
تقریبا 25 هزار نفر در آن سال اعزام شدند که 90 درصشان بالای 50 یا 60 سال سن داشتند یعنی هم واجب الحج بودند و هم آستانه آسیبشان بالا بود .
آیا با خبرنگاران دیگر همراه هم بودید؟
خیر من با یک اکیپ پزشکی همراه بودم و محل استقرارم هم با آن ها مشترک بود به شکلی که 2پزشک ارشد و یک پزشک جوان تر که نامش را هم بخاطر دارم و فریدون فروهری نام داشت همراه بودیم.
از روز حادثه بگویید.
روز واقعه اگر اشتباه نکنم 5شنبه روزی بود که شنیدیم آتش سوزی رخ داده و خود را به محل رساندیم اما به هیچ وجه سعودی ها اجازه نزدیک شدن به محل را نمی دادند.
علت آتش سوزی چه بود؟
در آن ایام چند کاروان معروف بودند که سرویس های ویژه ای ارائه می کردند و قیمت تمام شده حاجی ها در این کاروان ها هم بر اساس نوع خدماتی که داشتند متغیر بود مثلا یادم هست اولین بار در آن زمان یک کاروان بود که پرتغال تامسون و موز به حجاج می داد که میوه های جدیدی بودند،و بر اساس همین سرویسهای خاص کپسول هایی هم در برخی کاروان ها قرار داشت تا غذاهای خاص طبخ شود و در یکی از چادرها به علت همین کپسول ها حریق رخ داد.
مطلع شدید حریق رخ داده و سعودی ها اجازه نزدیک شدن نمی دادند ، در نهایت چه شد؟
شرطه ها برخورد شدیدی می کردند و من هم به لحاظ جسمی لاغر اندام بودم و بارها در صحنه برای ورود به محل تلاش کردم اما با برخورد فیزیکی مواجه شدم،طبیعتا من خبرنگار بودم و به همین دلیل باید خبر تهیه می کردم و دلواپسی و دغدغه و نگرانی داشتم،ضمن اینکه دو خبرنگار دیگر هم در حج بودند و رقابت با آن ها در کسب خبر هم این دلهره را بیشتر کرده بود.
پس از محل حادثه به نتیجه نرسیدید.
خیر، روز بعد از حادثه در مسیر اکیپ های پزشکی را می دیدم که در حال تردد و جستجو هستند من هم به دفتر رفتم آنجا دفتر های بزرگی مثل دفاتری که در ادارات ثبت اسناد وجود دارد قرار داشت و اعضای تیم پزشکی را دیدم که در جلوی برخی تیک میزدند، پرسیدم چرا تیک میزنی؟ جواب درستی نداد، دم ظهری دفاتر را جمع کرد و داخل کمدهای بزرگ و قدیمی که آن موقع بود گذاشت و درش را قفل کرد و رفت.
از اتاق خارج شدیم و بعد از دقایقی دوزاری ام افتاد که نکند آن لیستی که تیک می زدند مربوط به کشته های حادثه باشد به بهانه اینکه چیزی جا گذاشته ام از تیم جدا شدم و به اتاق برگشتم به سراغ کمد رفتم و با فشاری زیاد سعی کردم در کمد را باز کنم شاید یک نیروی ترمیناتوری و آرنولدی در آن لحظه به من دست داده بود که توانستم قفل را بشکنم و در لحظه ای صفحات را از داخل آن دفتر جر دادم بعد از تاکردن پنهان کردم خودم را به تیم رساندم و گفتم برای من کاری پیش آمده باید به جده بروم، یک ماشین سوبارو که راننده اش جوان دانشجوی یمنی بود با 20ریال ایران که معادل 21 ریال سعودی بود اجاره کردم ، در داخل ماشین نگاهی به لیست انداختم و همزمان لید خبرم را نوشتم و تنظیماتی اولیه ای انجام دادم که مثلا اکثریت کشته ها و مفقودان مرد هستند یا زن و ... و در نهایت خبر را داخل پاکتی گذاشتم و آن را تحویل خلبان هواپیمای ایرانی که از جده عازم تهران بود دادم و گفتم امانت روزنامه کیهان است که تحویل گرفته می شود در ادامه با شرایط سخت آن زمان تماسی با کیهان که آن زمان سردبیرش آقای طاهری بود گرفتم و موضوع را اطلاع دادم و روز شنبه آن بسته به دستشان رسید و با توجه به اینکه در آن زمان روزنامه ها عصر چاپ می شدند روزنامه کیهان در همان روز تیتر اولش گزارش اختصاصی خبرنگار کیهان از اسامی کشته ها و مفقودان آتش سوزی در چادر حجاج.
واکنش دولت وقت چه بود؟
آن زمان اخبار ساعت 14 رادیو خیلی مهم بود چون عموم مردم به تلویزیون دسترسی نداشتند در اخبار ساعت 2 احمدی نامی معاون هویدا نخست وزیر وقت که رئیس سازمان حج بود بیانیه ای داد مبنی بر اینکه خبر کیهان دروغ و مزخرف است و اگر کسی می خواهد حاجی خود را ببیندما مجانی او را به مکه می بریم!
در مکه برای شما مشکلی ایجاد نشد؟
روز بعد از چاپ خبر در ستاد در حال گشتن دنبال خبر بودم که دو نفر با عینک دودی با سه پسر بچه و نوجوان ده،12و15 ساله که حدس میزنم بچه ها و نوه هایشان بودند و آن ها را به مکه آورده بودند، به طرفم آمدند یکی از دو نفر که ساواکی بود از من پرسید صدیقی تو هستی؟ تا گفتم بله، محکم توی گوشم زد و پرسید خبر را از کجا آورده ای؟ گفتم نمی توانم بگویم و واقعا هم نمی توانستم بگویم چطور خبر را به دست آورده ام!
ممکن نبود متهم به سرقت شوید؟ آن هم در سفر حج؟!
من که واجب الحج نبودم برای تمتع به مکه رفته باشم،من ماموریت داشتم، البته ماموریتم هم این نبود که آن اتفاق آتش سوزی رخ دهد و من خبرش را بدهم بلکه این اتفاق مصادف با ماموریت من بود و من برای همین ماموریت پوشش اخبار به حج رفته بودم.
عذاب وجدان نداشتید؟
ملتهب بودم،با خدا حرف میزدم و از او طلب بخشش می کردم چون از یک طرف همسرم خواسته بود دستم به کعبه برسد از خدا بخواهم خواوند به ما بچه سالمی بدهد و من این فکر همراهم بود و از طرف دیگر باید کارم را هم انجام می دادم.
توانستید به کعبه برسید؟
خبرنگار رستاخیز خبرنگار تنومندی بود و همان موقع قهرمان پرورش اندام هم بود از او خواستم "شترمرغ" شود تا در حین طواف دستم به کعبه برسم و هم طلب مغفرت کنم و هم از خدا بچه سالم بخواهم.
شتر مرغ ؟
هرچه سعی می کردم دستم به کعبه برسد نمی شد، چون جثه کوچکی داشتم و در بین آن زوار که عمدتا آفریقایی و تنومند بودند قادر نبودم نزدیک کعبه شوم در بین طواف دیدم آفریقایی ها با یک روش خاصی حرکت می کنند به شکلی که دستشان را از جلو زنجیر می کردند و با تکان دادن آرنج راه باز می کردند من هم از دوستم از روزنامه رستاخیز خواستم شترمرغ شود.
به کسی نگفتید خبر از کجا آمده؟
نمی توانستم چون اگر می گفتم شرمنده فروهری می شدم اما در کل با دو موضوع آرامش می گرفتم یکی عذرخواهی از خداوند و دیگری انجام وظیفه ام چون من واقعا برای کار دیگری به مکه نرفته بودم.
صاحب فرزند شدید؟
صاحب دختری شدم که نامش را سارا گذاشتم و الان هم سه فرزند دارد.
آن موقع شما چندساله بودید؟
من سال 51 وارد روزنامه کیهان شدم و موقع حادثه 25 ساله بودم .
چه حوزه ای فعالیت می کردید؟
خبرنگار اجتماعی بودم.
ساواکی ها دیگر پیگیری نکردند؟
پیگیری نکردند چون روزنامه کیهان پشتم بود.
واکنش کیهان چه بود؟
وقتی برگشتم 5هزارتومان پاداش گرفتم.
چقدر می شد به پول الان؟
بخواهم با مثالی بگویم کل هزینه های ازدواج من 5هزار تومان شد، خودتان حساب کنید.
نگران نبودید خبرتان شاید مشکلی پیدا کند؟
در هر صورت بخشی از کار روزنامه نگاری ریسک است شما وقتی در یک پازل از ده قطعه 9 قطعه را داشته باشید می توانید با تکیه بر عنصر تخیل قطعه آخر را هم بگذارید. به عبارتی ریسک من در این کار نزدیک به یقین بود البته من وظیفه سرشماری کشته ها و مفقودان را نداشتم آن وظیفه افراد دیگری بود .
کسی از آن مفقودان زنده نماند؟
ده درصد از آن لیست زنده مانده بودند که آن ها از موج انفجار یا زمینگیر شده بودند یا دور شده بودند در کل کسی من را سرزنش نکرد بلکه تشویق هم شدم.
در مورد اتفاق اخیر درباره عملکرد خبرنگاران نظری دارید؟
خبرنگار در مرحله اول باید به وظیفه خبر رسانی اش عمل کند و به عنوان کسی که 4 اتفاق تاریخی زلزله طبس،بازگشت امام از فرانسه ، کشتار میدان شهدا و آتش سوزی منا بوده ام معتقدم کار خبری در اولویت است،ممکن است از یک حادثه ای متاثر شوی اما باید پاسخگوی رسالت اصلی ات باشی معنی حرفم این نیست که اگر ببینم کسی می افتد رها کنم و دنبال خبرم بروم بلکه کمک می کنم اما در این حد که کمک های امدادی برسد نه اینکه کار خبری را رها کنم و صرفا کمک رسانی کنم این را هم اضافه کنم که وظیفه دروازه بانی خبر با خبرنگار نیست این کار بر عهده سردبیر و مدیر رسانه است بنابراین خبرنگار باید وظیفه اش را انجام دهد به عنوان مثال چند سال قبل خبرنگار روزنامه همبستگی فیش حقوقی یک نماینده را منتشر کرد که اخراج شد به نظر من اگر خبری مغایر با منافع ملی است سردبیر و رئیس رسانه باید جلویش را بگیرند وگرنه خبرنگار وظیفه اش را باید انجام دهد.
البته ممکن است خبرنگاران خبر را هم ارسال کرده باشند اما به دلایلی منتشر نشده باشد؟
اگر خبرنگاری به وظیفه خود عمل کرده و خود را موقعیت مخاطره آمیز تهیه و ارسال خبر قرارداده پس مشخص می شود بخش دروازه بانی خبر درست عمل نکرده و این سوی ماجرا هم باید تلاش صورت می داده تا خبر ارسالی به فرجام برسد البته ممکن است بگویند مدیریت رسانه ای کشور از رسانه ها خواسته که در این موضوع اطلاع رسانی نکنند که در این صورت هم نهادم مسئول باید خود را به اطلاع رسانی لحظه ای و شفاف و دقیق و صدور اطلاعیه های متعدد ملزم بداند چون طیف وسیعی از مردم درگیر این حادثه بودند اما این اتفاق نیفتاد در این صورت پس اعزام لشکری از خبرنگاران هر سال برای چه صورت می گیرد و تفاوت یک خبرنگار با یک حاجی چه بوده وقتی که همان اطلاعات پراکنده ای را که حاجی می دهد خبرنگاران از مکه می دهند؟نکته ای که باید اضافه کنم این است که وقتی خبرنگاران را به دلایل موجه و اغلب غیر موجه تحت فشار هایی قرار می دهیم نتیجه این می شود که خبرنگاران و رسانه ها تدریجا اعتماد به نفسشان را از دست می دهند و آستانه ریسکشان صفر می شود در حالی که یکی از کارکردهای خبرنگاران ریسک است و در این حالت روزنامه ها خنثی و مخاطب گریز می شوند و این بسیار دردناک است.
در رابطه با اطلاع رسانی حادثه حج امسال ارزیابی خودتان را بگویید.
مدیریت یکپارچه رسانه ای ضروری است در زمان جنگ ستادی بود برای اطلاع رسانی و حتی اگر آقای هاشمی میخواست در نمازجمعه صحبتی کند در چارچوب همان اطلاعیه های ستاد تبلیغات جنگ صحبت می کرد در اتفاق اخیر شاهد پراکندگی اطلاع رسانی و عدم تمرکز و یکسان سازی مواضع بودیم و به همین دلیل کش مکش ها به سمت مسائل سیاسی سوق پیدا کرد در حالی که خانواده هایی که فردی را در حج دارند کاری به دعواهای سیاسی ندارند و فقط می خواهند بدانند حاجی شان زنده است یا نه.بخاطر همین اطلاع رسانی چندگانه مخاطب سرگردان می شود و در ادامه به سمت رسانه های خارجی می رود.
معتقدید در اتفاق اخیر خلا اطلاع رسانی داشتیم؟
گفته اند 300 نفر مفقود! من متوجه نمی شوم مفقود یعنی چه؟ از طرفی هلال احمر می گوید تعداد کشته ها بیش از این است. من امیدوارم این افراد زنده باشند اما آیا معنی این دو موضع گیری این نیست که افرادی کشته شده اند و می خواهیم اطلاع رسانی قطره چکانی کنیم؟
در اینکه سعودی کوتاهی کرده شکی نیست اما در این فضای ملتهب که من آن را تجربه کرده ام ممکن است هر اتفاقی رخ داده باشد که ندانستگی، خستگی، پریشانی و ... به اوج گرفتن بحران انجامیده باشد .
رسانه ها چه وظیفه ای داشتند؟
فضای رسانه ای نباید همه چیز را متوجه موضوعات دیگر کند چون در این صورت باورپذیری به حداقل می رسد و مردم به ماهواره روی می آورند و ما می بینیم در پی این فاجعه بزرگ متاسفانه برخی هم جوک می سازند و ادبیات غیر اخلاقی به کار می برند این ها بخاطر اطلاع رسانی نادرست است ،مشکل سوء مدیریت عربستان سر جای خود اما تجربه من می گوید این اتفاق باز هم خواهد افتاد و اگر اطلاع رسانی دقیق،به هنگام نداشته باشیم مجبوریم واکنش انفعالی نشان دهیم و مرتب تکذیب کنیم و در صورت بی اعتماد شدن مردم به رسانه می بینیم که اگر از مردم چیزی بخواهیم باید به خندوانه و برنامه 90 متوسل شویم ،البته من برای این دو برنامه پر مخاطب احترام قائلم اما اگر قرار است تلویزیون هفته ای یک برنامه 90 و یک ساعت خندوانه پخش کند پس دو کار کرد دیگر تلویزیون یعنی اطلاع رسانی و دانش افزایی چه می شود؟
در پایان اگر صحبتی دارید بگویید؟
به عنوان کسی که 44 سال سابقه روزنامه نگاری دارم وقتی می بینم مخاطب رسانه ای کم می شود تاسف می خورم اصلی وجود دارد که تیراژ و مخاطب دانه دانه به دست می آید اما صدتاصدتا از دست می رود و اگر مخاطب از دست برود مهندسی افکار عمومی هم نمی توانیم داشته باشیم و در کل پراکنده گویی و تناقض گویی مخاطب را به سمت شبکه های مجازی پرتاب می کند که این در بزنگاه های تاریخی بسیار خطرناک خواهد بود.