پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۰ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۲:۲۰
تصویر جیرانی از نهاد اطلاعاتی کشور

آیا جیرانی وزارت اطلاعات را "بی دست و پا" نشان داد؟

در پایان سریال «تعبیر وارونه یک رویا»، روی تصویر کشته شدن بدل مهندس سازمان انرژی اتمی و گریه همسرش، اجرای جدیدی از ترانه «‌ای ایران» پخش می‌شود، به‌جای حس غرور ملی، حس تحمیق ملی به آدم دست می‌دهد.
کد خبر : ۲۵۶۲۴۸
صراط: به رنگ ارغوان ابراهیم حاتمی‌کیا سال‌ها به‌خاطر چند دیالوگ و صحنه کوتاه که به مذاق وزارت اطلاعات اصلاح‌طلبان خوش نیامد، توقیف بود. قلاده‌های طلای ابوالقاسم طالبی هم به‌خاطر نمایش خیانت یک مامور وزارت اطلاعات زیاد روی خوشی از این وزارتخانه در دولت دهم ندید؛ اگرچه سرانجام هر دو فیلم در دولت دهم اکران عمومی شد. در چنین فضایی و در حالی که وزارت اطلاعات از دروازه عریض و طویل کارهای حاتمی‌کیا و ابوالقاسم طالبی رد نمی‌شد، این روزها از روزنه‌ای کوچک خود را عبور داده است؛ سریال فریدون جیرانی که در شب‌های‌گذشته از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و یک قسمت آن بار هزاران سطر نقد که نه، بلکه تخریب وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را به تنهایی به دوش می‌کشد. تقریبا همه می‌دانند سخن گفتن در مورد وزارت اطلاعات اغلب احتیاط‌های خودش را دارد؛ تا جایی که عملا این سخن گفتن را به سخن نگفتن برساند! یک قانون نانوشته‌ای در ذهن همه اهالی رسانه هست که باب مزاح را با این نهاد باز نکنند و هر کس در این زمینه، سرش به کار خودش باشد. خیلی مواقع هم شاید عمل به این قانون نانوشته عاقلانه به نظر برسد. با این همه، در هر قسمت این سریال می‌توان موارد متعددی از خطاهای فاحش ماموران وزارت اطلاعات را یافت که عملاً جز استهزای نهاد امنیتی کشور در چشم مخاطب نتیجه‌ای در برندارد. این خطاها آنچنان بدیهی است که می‌توانید توده‌های مختلف مردمی را در پارک، اتوبوس، تاکسی و... بدون هیچ سابقه کار پلیسی و امنیتی در تعجب و تمسخر کاراکترهای اطلاعاتی این سریال ببینید. قصد این نوشتار، نقد سریال نیست؛ نقد استهزای بالاترین نهاد امنیتی کشور است. ساده‌لوحی است اگر تصور کنیم قصه‌ای ساخته‌ایم و نمایش آن در ذهنیت مردم نسبت به نهاد مربوط بی‌تاثیر است. (حال اینکه مدیران سازمان انرژی اتمی در این سریال چگونه به تصویر کشیده شدند، بماند.) صحنه‌های دیگر را هم می‌شود مثال زد. آنچه از این سریال بر می‌آید، خانه‌نشینی و شنود و عافیت‌طلبی نیروهای وزارت و به‌جای آن، بهره‌گیری از مردم عادی برای پیشبرد اهداف در یک عملیات ویژه و مهم امنیتی است. مامور ارشد امنیتی در این عملیات، 3 نیرو دارد؛ اما چه تعداد از مردم عادی را وارد قضیه می‌کند؟ او ابتدا از یک فرد عادی یهودی در ارمنستان برای خبرگیری استفاده می‌کند که همان آغاز فیلم با لو رفتنش توسط همسر (به دلیل عامی بودن همسر و عدم درک امنیتی - سیاسی) کشته می‌شود. در ادامه، او همسر اول فرد جاسوس را وارد ماجرا می‌کند؛ وقتی قرار است روانبخش ترور شود، این خانم با علم به اینکه قرار است ترور اتفاق بیفتد، کنار همسرش حضور می‌یابد و بعدتر هم وزارت اطلاعات بی‌هیچ دلیل موجهی به این خانم اطلاع می‌دهد که همسرش جاسوس اسرائیل است. این خانم از شدت فشار عصبی ناشی از فهم جاسوس بودن مرد زندگی‌اش، قدرت تکلم خود را از دست داده و در بیمارستان اعصاب و روان بستری می‌شود. همسر دوم، فرد عادی دیگری است که وزارت اطلاعات به او پیشنهاد همکاری می‌دهد؛ او بعدتر همسرش را با سم می‌کشد! (توجه کنید که یک مدیر ارشد سازمان انرژی اتمی ایران همسرش را با سم می‌کشد!) هاشم جاوید، فرد عادی دیگری است که وزارت اطلاعات با علم به کم‌هوشی و سادگی او، دستش را می‌گیرد و داخل بازی وزارت می‌کند؛ او ماجرای همکاری‌اش با وزارت را از سر همان ساده‌لوحی، به همکار تروریستش می‌گوید و دقایقی بعد توسط همان همکار به قتل می‌رسد... زن و شوهر تازه عقد کرده بی‌اطلاع از همه چیز، افراد عادی دیگری هستند که در این سریال توسط وزارت اطلاعات برای بازی نقش مهندس سازمان انرژی اتمی و همسرش وارد ماجرا و توسط تروریست‌ها (بی‌توجه به عدم شباهت این زن با همسر مهندس سازمان انرژی اتمی) ربوده می‌شوند و در نهایت تازه داماد به قتل می‌رسد. کنار این لیست بلندبالای افراد عادی دخیل شده در این عملیات، وقتی به تعداد انگشت‌شمار 4 نیروی اطلاعاتی توجه می‌کنیم و وقتی کل ماجرای تروریستی پیش آمده، در نهایت با حضور تنها یک نیروی وزارت و در بالیوودی‌ترین شکل ممکن با پای پیاده از ایران تا ارمنستان جمع می‌شود، می‌توان نتیجه گرفت نیروهای وزارت اطلاعات، افراد عادی را برای پیشبرد عملیات جلو فرستاده و خود، در خانه‌های تیمی‌شان به تماشا نشسته یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت مشغول مراقبت از آن افراد عادی‌اند!
فرستادن تک نفره افراد به محل عملیات حتی در عملیات خارج کشور، عدم اطلاع‌رسانی به مرکز بعد از حمله تروریست‌ها، بی‌اعتنایی به مسائل ساده امنیتی و... در صحنه صحنه سریال به چشم می‌خورد و در نهایت، آنچه تقدیم مخاطب می‌شود، تصویری از وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است که «بی‌دست و پا» توصیفات محترمانه آن است! وزارت اطلاعاتی که در عالم واقع توانسته عبدالمالک ریگی را روی آسمان و به توصیف رئیس‌جمهور وقت بدون خون ریختنی دستگیر کند، حال در عملیات اولیه و شناسایی یک تیم تروریستی چندین کشته برجای می‌گذارد و در نهایت هم ناموفق است.
برای همین هم وقتی در پایان سریال، روی تصویر کشته شدن بدل مهندس سازمان انرژی اتمی و گریه همسرش، اجرای جدیدی از ترانه «‌ای ایران» پخش می‌شود، به‌جای حس غرور ملی، حس تحمیق ملی به آدم دست می‌دهد!
با همه این توصیفات و همه این تخریب‌ها و زیر سوال بردن عملکرد سربازان گمنام امام زمان عجل‌الله فرجه، وزارت اطلاعات و سازمان انرژی اتمی، در سکوتی قابل توجه و تعجب به تماشا نشسته‌اند و حتی شاید بعید هم نباشد که در آینده‌ای نزدیک، نشست تقدیر و تشکر از سازندگان سریال هم با حضور مقامات برگزار شود.