سه‌شنبه ۰۱ آبان ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۶ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۴:۰۶

نقـش رسانه هـای غـرب در شكل گیری اسلام هراسی

روابط اسلام و غرب همواره مورد توجه اندیشمندان و محققان بوده است. در دوران حاضر و بعد از واقعه 11 سپتامبر و اعلام این موضوع توسط جورج بوش كه جنگ های صلیبی آغاز شده است این امر مورد توجه بیشتر تحلیل گران قرار گرفت. برخی از سیاستمداران غربی با اذعان به این امر كه اسلام روز به روز در حال گسترش در جهان غرب است و جمعیت مسلمانان در حال افزایش در این كشورهاست موضوعی به نام اسلام هراسی را مطرح كردند...
کد خبر : ۲۵۴۹
مقدمه
چیزی حدود چهارصد سال از انعقاد نطفة‌ غرب جدید می‌گذرد. از قرن شانزدهم تا امروز كه غرب در حوزة‌ فرهنگی و تمدنی آخرین مرحلة قد كشیدن را تجربه كرده و افول و غروب را به تجربه نشسته است. در طی این مدت بیش از دویست سال تجاوز به مرزهای خاكی جهان اسلام و هجمة‌ فرهنگی به این سرزمین و فرهنگ و تمدن و اخلاق مردم این سرزمین را شاهد بوده‌ایم.
چند سالی است كه با بروز ترك و شكاف بر دیواره‌های تمدن متجاوز غربی، شاهد نوعی تمایل به اسلام در جهان غرب هستیم. یكی از نمایندگان پارلمان هلند دربارة این موج اسلام‌گرایی از تعبیر «سونامی اسلامی» یاد می‌كند. یك نگرانی كه امروزه به مهم‌ترین بحران اجتماعی برای شهروندان اروپایی و آمریكا یاد می‌كنند.
علیرغم وجود خشونت در بسیاری از نقاط جهان، از ایرلند گرفته تا لبنان و حوزه دریای آرام و درحالیكه بسیاری از مذاهب از مسیحیت گرفته تا هندوییسم در گیر آن هستند، جهان غرب اسلام را بیش از هر مذهب دیگری به خشونت پیوند می دهد. تسلط مسلمانان بر اسپانیا، جنگهای صلیبی، كه آغاز آن ازسوی مسلمانان نبود، و استیلای امپراطوری عثمانی بر اروپای شرقی، خاطره ای تاریخی از اسلام به دست می دهد كه با قدرت و خشونت همراه است. به علاوه، جنبشهایی كه در چند دهه گذشته در خاورمیانه به وجود آمده اند، به خصوص آن هایی كه به نام اسلام و در پی حل مشكلات جهان اسلام هستند، بدون آنكه مسلمانان در ظهورشان نقشی داشته باشند، به نوعی این تصویر را در غرب رواج داده اند كه اسلام همراه با خشونت است. (1)
در طول تاریخ ارتباط مستقیم بین روند گسترش اسلام و اقدامات اسلام ستیزانه و اسلام هراسانه وجود داشته است. هرگاه روند گسترش اسلام به ویژه در سرزمین¬های غرب شدت گرفت در واكنش به آن تلاش¬ها برای مخدوش كردن چهره اسلام و مسلمانان نیز تشدید شده است.
اسلام هراسی، از اصطلاحات تازه ای است كه به تازگی و به طور خاص، در زمینه رابطه اسلام با غرب، نسبتا تداول یافته است. می توان گفت این پدیده در تاریخ كهنی ریشه دارد كه سرشار از سلسله درازی از روابط نا آرام میان غرب و اسلام است و در طی این روابط نا آرام، هراس از اسلام در ذهنیت غرب تثبیت شده و موجب شده تا آنان اسلام را چونان خطری جدی بنگرند كه تهدید كننده هر چیز غربی است. شاید بتوان عقبه آن را به جنگ های صلیبی كه بین مسلمانان و مسیحیان اروپایی در گرفت دانست. در جنگ های صلیبی تعداد زیادی از مسیحیان و همچنین مسلمانان كشته شدند.
در دوران معاصر از حدود یك قرن پیش موج مهاجرت مسلمانان به غرب دامنه دار شده و مسلمانان مقیم در اروپا و غرب، با مقاومت در برابر حل شدن در فرهنگ غربی و پافشاری بر نقاط افتراق و تقید به ظواهر دینی و شرعی، از نگاه غربی ها به «كلنی های ناآشنا و بیگانه» مبدل شده اند. در كنار چنین مسئله ای رسانه های غربی تصویری غیرواقعی از مسلمان و مسلمانی ارائه داده و برداشتی یك جانبه از اسلام را به افكار عمومی اروپا و غرب عرضه كرده اند كه در آن مسلمانان خود را برتر از دیگران می دانند؛ اسلام درصدد است بر سراسر جهان حكومت كند؛ قوانین اسلامی با حقوق بشر همخوانی ندارد؛ اسلام دینی خشونت طلب، عصبی و مولد اندیشه تروریسم است؛ اسلام، جهاد و جنگ و خونریزی را امری مقدس بر می شمارد؛ مسلمانان افرادی بدبین، منزوی، جدایی طلب، گوشه گیر و بی اعتنا به تغییر و تحول هستند و... (2)
در بیان ریشه اصطلاح اسلام هراسی باید گفت كه Islamophobia از كلمات اسلام، حرف لاتین مابعد كلاسیك o و كلمه Phobia، به معنای ترس نامعقول از چیزی یا بیزاری از آن، تشكیل یافته است. پسوند phobia دو كاربرد كلی و متفاوت دارد. این پسوند گاه در روانشناسی در مورد افراد به معنای نوعی بیماری به كار می‌رود و گاه در زمینه‌ای اجتماعی و در كنار اصطلاحات مربوط به ضدیت با اقوام و ملیت‌ها استفاده می‌شود. مورد نخست، فاقد دلالت مستقیم سیاسی است؛ ولی مورد دوم دلالتی سیاسی دارد. (3)
واژه‌ی «اسلام‌ترسی» در قاموس سیاسی اروپا، معانی مشخصی دارد، چنان كه در قرن نوزدهم، واژه‌ی «سامی‌ستیزی» چنین وضعی داشت، تحت این عنوان كه منظور از آن تروریسم اسلامی است، ده‌ها همایش و میزگرد سیاسی و فكری در غرب برگزار شده است تا به بررسی نقاط هراس از اسلام و مسلمانان و ابعاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن بپردازد.
نخستین كار نظرسنجی میدانی از سوی مؤسسه‌ای مستقل كه محور پژوهش خود را اوضاع مسلمانان در انگلستان قرار داده است، انجام شد. مؤسسه‌ی رنیمید ترست پیش از این نیز پژوهش مشابهی در باب سامی‌ستیزی در جهان، در سال 1994 م انجام داده بود. این مؤسسه در پژوهش خویش، دیدگاه‌‌های مختلف در باب نزاع كنونی میان مسلمانان و غیرمسلمانان را گردآوری كرده و در پایان، به مجموعه‌ای از رهیافت‌های اجتماعی و حقوقی دست یافته كه در برقراری پل‌های تفاهم میان گروه‌های دینی در انگلستان یاری می‌رساند.
در كمیسیون تحقیق پیرامون «اسلام هراسی»، ریچارد چارلز اسقف لندن و خاخام جولیاتوبرگر و پروفسور اكبر احمد، استاد انسان شناسی دانشگاه كمبریج و دكتر زكی بدوی متفكر مسلمان و رییس شورای یهودی برابری نژادی مشاركت دارند.
این پژوهش اشاره می كند كه در بیست سال گذشته، پدیده‌ی اسلام‌هراسی روشن‌تر، خشن‌تر و خطرناك‌تر شده است و برانگیختن هراس از اسلام، گاه به گونه‌ای ویران‌گر و خباثت‌آمیز جریان داشته است و به بخشی از زندگی روزمره بریتانیایی‌ها تبدیل گشته است.
این پدیده شبیه سامی‌ستیزی است كه در اوایل قرن بیستم رواج داشته است. این پژوهش می‌افزاید: شیوع احساسات ستیزه‌جویانه نسبت به مسلمانان، می‌تواند صداهای معتدل در متن اقلیت‌های مسلمان را خفه كند و تندروی و دشمنی نسبت به فرهنگ غربی را برانگیزد. (4)
عوامل شكل گیری اسلام هراسی
در تحلیل پدیده اسلام هراسی، مانند تحلیل هر پدیده دیگر نمی توان آن را تك سبب و تك علتی دانست. اسلام هراسی اسباب متعددی دارد كه از درجه اهمیت و قدرت متفاوتی برخوردارند. اكنون خواهیم كوشید تا برجسته ترین اسباب و عوامل آن را بررسی كنیم.

الف. سرشار بودن تاریخ از درگیری های میان اسلام و غرب
می توان گفت كه فتوحات اسلامی، مرزها و آفاق اسلام را در طول قرن ها درهم نوردید و حوادث ناشی از آن، مانند درهم شكستن كاروان های نظامی روم و انهدام مراكزشان در زیر گام های سربازان مسلمان، نخستین تجربه های دردناكی بود كه غرب در رابطه اش با جهان اسلام، با آن رویا رو می شد. همین تجربه ها بود كه تخم ترس از اسلام را در ذهنیت غربی كاشت و موجب پرورش گرایش بیمارانه ای در آن گردید كه بر رابطه اش با جهان اسلام حاكم شد

ب. جهل نسبت به اسلام
بنا به باور رایج (و حدیث امام علی علیه السلام) انسان عادتا مایل به عداوت به چیزی است كه بدان جهل دارد؛ یعنی به گونه ای جاهلانه آن را خطری پیچیده بر خویش می شمارد كه اجتناب از آن را اقتضا می كند. حال همین امر است كه می تواند ترس از اسلام و تمایل به ستیز با آن و نفرت به آن را در میان غربی ها تفسیر كند. چرا كه در غرب، اطلاعاتی سطحی نسبت به اسلام وجود دارد كه از منابعی نامطمئن و فاقد احاطه علمی به اسلام اخذ شده است. مواد درسی دانشگاهی در غرب، هنوز هم اطلاعات غلط و گمراه كننده ای از اسلام در خود دارد كه در مكتب شرق شناسی ریشه دارد. آنان اسلام را از طریق مستشرقین می شناسند. یعنی غربیانی كه در زمینه شرق و به طور خاص اسلام دست به پژوهش زده اند در حالی كه خود تفكرات غربی دارند. و امروزه به درستی می دانیم كه هستی شناسی و معرفت شناسی انسان ها در تمدن های مختلف متفاوت است. معرفت شناسی یك انسان غربی با یك انسان شرقی یكی نیست. و همین طور به طریق اولی یك انسان مسیحی و یك انسان مسلمان. كسی می تواند از اسلام و مبادی و مبانی آن صحبت كند كه در محیط معرفتی و فرهنگی آن زندگی كرده و با آن پرورش یافته است. و اساسا به همین علت است كه می بینیم بسیاری از تحلیل های مستشرقین و اسلام شناسان غربی درست از آب در نمی آید. (5)

ج. تعارض منافع و اختلاف خاستگاه های ارزشی
بخش مهمی از این چالش، بر تعارض منافع میان اسلام و غرب استوار است. بسیاری از اندیشه های لیبرال دموكراسی با مبانی دینی و اسلامی ناسازگاری دارد. موضوعاتی نظیر آزادی های كامل فردی، جنسی، معاشرتی، آزادی استفاده از مشروبات الكلی، آزادی های بی قید و بند زنان و ... از این دست اند. البته این نكته نیز باید گفته شود كه غرب تا حدی آمادگی پذیرش اسلام معتدل را دارد؛ اسلامی كه منافع سیاسی و اقتصادی اش را تضمین كند و تهدیدی برای آن نباشد.


مراحل اسلام هراسی
پدیده اسلام هراسی در دنیای معاصر را می توان به لحاظ تاریخی در چند مرحله تقسیم بندی نمود. (6) این مراحل به اجمال عبارتند از:

مرحله اول
مرحله اول این پروژه به صورت مشخص از اواخر دهه 80 میلادی آغاز شد. چرائی عملیاتی شدن اسلام هراسی و اسلام ستیزی نیز به موضوعاتی چون پیروزی انقلاب اسلامی و رشد و از سرگیری جریان های تندرو و بنیادگرای اسلامی در جهان اسلام دانست. انقلاب اسلامی ایران در سال های نخست پیروزی باعث به وجود آمدن و ظهور خود آگاهی دینی در میان مسلمانان و بازیابی هویت اسلامی شد و این مهم نیز گفتمان بیداری اسلامی را به منصه ظهور رسانید و گفتمان بیداری اسلامی تدریجا به گفتمان مسلط جهان اسلام تبدیل گردید.

مرحله دوم
كه از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1989 آغاز می شود. با فروپاشی بلوك شرق و شوروی سابق مطابق دیدگاه های محافظه كارانه افرادی چون لئو اشتراوس مبنی بر وجود یك دشمن واقعی یا فرضی به عنوان یكی از راهبردهای سیاست خارجه ایالات متحده، پروژه اسلام هراسی مورد اهتمام و توجه بازیگران سلطه گر قرار گرفت. در همین راستا مراكز تصمیم ساز ایالات متحده سعی كردند برای پر كردن خلأ بیگانه هراسی و محاصره اندیشی، خطر اسلام را جایگزین خطر كمونیسم نمایند.
از این رو و در فاز جدید، راهبرد اسلام هراسی را از مجاری صرف تبلیغاتی خارج كرده و به آن زیر ساخت به اصطلاح علمی و فرهنگی دادند. در این رابطه و در سال 1993 تئوری برخورد تمدن ها از سوی« ساموئل هانتینگتون» مطرح گردید. هانتیگتون در نظریه خود كه به جهان پس از فروپاشی بلوك شرق نظر دارد سخن از شكل گیری تمدن ها می كند و از این پس روابط و منازعات بین الملل را در عرصه فرهنگی و تمدنی می داند. وی از میان تمدن های نام برده بیش از همه به تمدن اسلامی تاكید می ورزد. و معتقد است كه جهان غرب باید به گونه ای این تمدن را مهار كند.
القاء این مفاهیم كه قوانین اسلامی ناقض حقوق بشر است. اسلام دینی خشونت طلب و مروج عصبیت است، دین اسلام بنیادگرا و مخالف علم و پیشرفت می باشد، اسلام مولد اندیشه تروریسم است و... بخشی از فاز جدید اسلام هراسی و اسلام ستیزی در این مرحله را شامل می شود.

مرحله سوم
سومین موج اسلام هراسی پس از حادثه 11 سپتامبر و انفجارهای نیویورك و واشنگتن عملیاتی شد. در این مرحله رسانه های تحت كنترل نظام سلطه سعی كردند بنیان روابط جهان اسلام و غرب را دگرگون سازند، از این رو به شدت و حدت گسترده ای این عبارت كه خطوط گسل تمدنی بین اسلام و غرب فعال شده است را القا می كردند. بعد از واقعه 11 سپتامبر بود كه جورج بوش اعلام می كند كه جنگ های صلیبی مجددا شروع شده است. وی كشورها را از این پس به دو گروه دوست ایالات متحده و دشمن ایالات متحده تقسیم بندی می كند. كه هر كه با ما نیست پس بر ما است. از این روی سخن از محور شرارت كرده و كشورهای ایران و كره و سوریه را به عنوان كشورهای حامی تروریست و نقض كننده منافع دنیای آزاد و جهان غرب معرفی می كند.
دو روز پس از انفجارهای 11 سپتامبر، روزنامه هرالدتریبون در مقاله ای به قلم جان وینكور نوشت كه این حوادث برخورد تمدن های اسلامی و غرب را آشكار ساخته است.
اسلام هراسی و اسلام ستیزی توسط امپراتوری های خبری و رسانه ای نظام سلطه آنچنان ساماندهی شد كه نخست وزیر وقت ایتالیا در اظهاراتی نسنجیده تمدن غرب را اصیل تر از تمدن اسلامی خواند و مسلمانان را به علت آنچه او فرودستی می نامید مورد تحقیر قرار داد. (7)
در ادامه این روند، فوكویاما یك ماه پس از حادثه 11 سپتامبر در مصاحبه ای با روزنامه گاردین تاكید كرد كه اسلام تنها نظام فرهنگی است كه مدرنیته غربی را تهدید می كند. او تصریح كرد كه كه آمریكا می تواند برای شكستن مقاومت كشورهای اسلامی در برابر مدرنیته از توان نظامی خود استفاده كند.
در همین رابطه ویلیام كوهن، وزیر دفاع اسبق آمریكا و از استراتژیست های برجسته این كشور اعلام داشت جنگ آمریكا و متحدانش با اسلام، جنگ چهارم جهانی است. وی جنگ جهانی سوم را دوران جنگ سرد و به مدت 45 سال می داند و جنگ جهانی چهارم را هم نبرد بین تمدن غرب و اسلام معرفی می كند.
نقش رسانه ها:
در ابتدا باید بدانیم كه مقوله ای به نام رسانه از منظر ساز و كار موضوعی به نام «قدرت» جزو حوزه قدرت نرم محسوب می شود.
بر اساس تقسیم‌بندی «ژوزف نای» یكی از نظریه پردازان مطرح دكترین قدرت نرم، قدرت بر دو نوع «قدرت سخت» Hard power و «قدرت نرم» Soft power تقسیم می‌شود. اما در ایران تقریبا از یك دهه پیش تا به حال، قدرت را بر سه دسته تقسیم بندی می‌كنند. و در حد فاصل بین قدرت سخت و قدرت نرم، از قدرت دیگری به نام «قدرت نیمه سخت» نام می برند. این تقسیم‌بندی سه گانه از قدرت تنها مخصوص ایران است و در هیچ عرف آكادمیكی چنین تقسیم‌بندی وجود ندارد. حال باید ببینیم كه این سه نوع قدرت چه تعریف و چه اجزاء و ابزاری دارند و نیز هر یك از آنها ناظر بر كدام یك از حوزه ها هستند:

1- قدرت سخت
همان طور كه از اسم آن می توان دریافت، ناظر بر قدرت نظامی و توان نظامی است. بنابراین موضوعی به نام «خشونت» عنصر اساسی آن است. از طریق اعمال قدرت سخت است كه شخص یا كشور خاصی را «مجبور» به انجام دادن كاری می‌كنند. بنابراین قدرت سخت، «قهری» و «اجبار‌آمیز» است. این نوع قدرت معمولا زمانی استفاده می‌شود كه كشوری بخواهد كشور و سرزمینی دیگر را به تصرف خود در آورد.

2- قدرت نیمه سخت
ساز و كار قدرت نیمه سخت از طریق «تشویق» و «تنبیه» است. حوزه ی كاری این نوع قدرت متنوع است و مشتمل بر حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و .. می شود. از طریق به كارگیری قدرت نیمه سخت می‌توان با استفاده از اعضای یك كشور، «دولت»ی دست نشانده در آن كشور به وجود آورده و از این طریق بر دولت و بازار و اركان مهم آن جامعه تسلط پیدا كرد.

3- قدرت نرم
كه بیشتر ناظر بر ابعاد فرهنگی، روانی و اطلاعاتی است. در این نوع قدرت، به جای تصرف و تسلط سرزمین‌ها و یا دولت‌‌ها، تصرف «ذهن» ‌ها و «قلب‌»ها مد نظر قرار می گیرد. و از این طریق، یعنی با تسلط بر ذهن و قلب افراد یك جامعه می‌توان آنان را به «اقناع» رساند. به سادگی روشن است كه ابزارهای رسیدن به چنین هدفی در اولویت اول، رسانه های فرهنگی و اطلاعاتی است.
نكته مهم این است كه در مقابل قدرت سخت و نیمه سخت می‌توان صلابت به خرج داد و مقابله به مثل كرد. اما در فرایند قدرت نرم از آنجا كه فعالیت ها و عملكردهای آن به صورت غیر مستقیم و ناملموس است، انسان بدون آن كه بداند تحت تاثیر قرار می گیرد. در جریان موضوعی به نام اسلام هراسی بیش از همه این رسانه هایی نظیر سینما و اینترنت و مطبوعات و... است كه به عنوان مهم ترین ابزار جنگ نرم نقش بازی می كند.
ارائه تصویری موحش از مسلمانان، منتسب ساختن تمامی حوادث سوء، انفجارها، ترورها، بحران‌های اقتصادی به مسلمانان در دستور كار رسانه‌های غربی است. ساخت فیلم‌هایی شبیه فتنه، چاپ كاریكاتور و امثال اینها تنها یك از هزار نمونه هستند، ارائة تصویری از مسلمانان هواپیما ربا، شهوت ران، بی‌رحم و تروریست در فیلم‌های هالیوودی بازوی دیگری این پروژه، درگیر كردن مسلمانان با هم و سوق دادن تضادها و كشمكش‌ها به درون سرزمین‌های اسلامی است.
یكی از مخالفان این جریان به نام «جك جی، شاهینی» كتابی با عنوان «عرب تلویزیونی» در سال 1984 منتشر كرده كه در آن یكصد برنامة تلویزیونی محبوب و پر مخاطب طی مدت 8 سال در ایالت متحده مورد بررسی قرار گرفت است. نویسنده نتیجه گرفته كه در این 8 سال و طی یكصد برنامة تلویزیونی كه یكصد و پنجاه میلیون نفر در ایالات متحدة آمریكا مخاطب داشته حتی یك ویژگی خوب و مثبت به مسلمانان نسبت داده نشده است. (8)
در هالیوود تمام مردم جهان به غیر از آمریكایی‌ها نوعی شرارت را به یدك می‌كشند. كه مثلاً ایتالیایی‌ها مافیایی، آسیایی‌ها حیله گر، سیاه پوستان بی‌فرهنگ و مردم آمریكای لاتین خریدار و فروشنده مواد مخدر معرفی می‌شوند كه شخصیت آمریكایی باید با تمام این گروهها مبارزه كند و افراد مظلوم را نجات دهد. در فیلمها و خبرهای آمریكایی اغلب از ادیان و قومیتهای مختلف چندان تصویر مناسبی ارائه نمی‌شود؛ ولی شاید بتوان گفت این بی انصافی‌ها در حق ادیان و سنتهای جهان درباره‌ی مسلمانان و دین اسلام بیشتر از سایرین بوده است. مسلمانان در فیلمهای هالیوودی به عنوان افرادی به تصویر كشیده می‌شوند كه هواپیما ربایی می‌كنند، بمب كار می‌گذارند و آدم می‌كشند و در این میان زنان مسلمان مظلومینی نشان داده می‌شوند كه از سوی مردان مورد ظلم واقع می‌شوند و در حقیقت برده‌ی مردان مسلمان هستند.
آنها اینگونه مسئله را جلوه می‌دهند كه عربها و به طور كلی مسلمانان اساساً بی فرهنگ و خشن هستند و اسرائیل و آمریكا تنها برای حفظ حیات خود بین این همه خشونت ناچار هستند از نیروی نظامی استفاده كنند و همین تبلیغات كافی است كه حجم بمب و گلوله در افغانستان و عراق و سایر كشورهای جهان به چشم جهانیان نیاید و به جای آن وقتی بمب های رژیم صهیونیستی در سال 2006 خانه و كاشانه بسیاری از شهروندان جنوب لبنان را با خاك یكسان می‌كند رسانه های آمریكایی به نقل از «آلن درشویتس» نظریه‌پرداز یهودی ساكن آمریكا این اقدامات را به عنوان دفاع از یك كشور متمدن در برابر گروهی مسلح به نام حزب الله ذكر كنند كه در صورت نبود این حملات كشورهای متمدن دیگر نیز باید منتظر حملات از سوی مسلمانان تندرویی مثل حزب الله و گروههای شیعی در ایران و پاكستان باشند. (9)
در خبرنامه ها و عكس های خبری، اعراب همواره به تعداد انبوه نشان داده می‌شوند كه هیچ فردیت و هیچ ویژگی شخصی یا تجربه شخصی در آنها دیده نمی‌شود. اغلب عكسی حاوی خشم و بدبختی یا ژست غیرعقلانی از آنها به تصویر می‌كشند. پشت سر این تصاویر، تهدیدی بنام «جهاد» خوابیده است. برآیند كار، ایجاد نوعی ترس از مسلمانان (یا اعراب) است كه كل جهان را تهدید می‌كند. (10)
به طور كلی می‌توان گفت كه اسلام در بیشتر رسانه‌های تبلیغاتی غرب، «خطری بزرگ برای تمدن غربی» به حساب می‌آید و مسلمانان نیز عموماً گروه‌های خشونت طلب و تندرو كه جهاد را پیشه‌ی خود قرار داده و به چند همسری (تعدد زوجات) اعتقاد دارند و مخالف سكولاریسم و آمیختگی با دیگر مردم هستند، شناخته شده‌اند.
در رسانه های غربی، انسان مسلمان به گونه‌ای تصویر می‌شود كه گویی سوار بر اسب در دست شمشیری دارد یا عربی است كه كیسه‌ای پر از دلار حمل می‌كند و در حقیقت دستمایه‌ی جوك‌ها و طنزهای روزنامه‌های غربی را فراهم ساخته است.
پیامد چنین عملكردهایی موج اعتراض ساكنان اروپایی نسبت به مسلمانان و وجود نمادها و المان های اسلام چون مساجد و مناره ها و ... است. به گزارش ایرنا به نقل از روزنامه دیلی تلگراف در یك نظر سنجی بیش از نیمی از شركت كنندگان در آن مخالفت خود را با ساخت مسجد در محله خود اعلام كرده اند.
نتایج این نظرسنجی نشان می دهد مخالفت با اسلام افزایش پیداكرده است و اینكه بیشتر مردم انگلیس خواستار تحدید آزادی بیان به دلیل خاموش كردن افراط گرایان مذهبی هستند. (11)
چندین ماه پیش در اخبار آمده بود كه در ادامة‌ اهانت علیه مسلمانان، در شهر دارحوس دانمارك از سوار شدن بانوان محجبه به اتوبوس جلوگیری كردند كه واكنش اعتراض‌آمیز مسلمانان را در پی داشت.
سازمان آزادی‌های مطبوعات دانمارك هم اخیراً با انتشار بیانیّه‌ای اعلام كرده است كه نسخه‌های كاریكاتورهای موهن ضدّ اسلام را كه سه سال پیش در مجله‌ای منتشر كرده بودند در تیراژ 1000 نسخه با امضای كاریكاتوریست آن روانة بازار ساخته است.
در آغاز سال 2008 در راستای گسترش اسلام‌ستیزی در اروپا در همایشی با نام شهر ضدّ اسلامی اروپا، توافقنامه‌ای برای مبارزه با اسلام‌گرایی در شهر انتورپ بلژیك به امضا رسید. (12)

منابع :
1- نصر سیدحسین ، اسلام و مسئله خشونت. مترجم مجتبی فاضلی
2- رضوی ،سید عماد . اسلام سیاسی،اسلام هراسی و ارتباطات میان فرهنگی، روزنامه رسالت 16/7/88
3- تبعیض و ناشكیبایی علیه مسلمانان در اتحادیه اروپا بعد از 11 سپتامبر(گزارش فدراسیون بین‌المللی حقوق بشر هلسینكی IHF)، ترجمه دكتر علی مرشدی‌زاد
4- معرفی كتاب «صوره‌الاسلام فی ‌الاعلام الغربی». سایت باشگاه اندیشه
5- نشریه پگاه حوزه، 12 اسفند 1385، شماره 203
6- این تقسیم بندی را از مقاله «اسلام ستیزی بازی برد-برد نظام سلطه علیه اسلام» رضا سراج وام گرفته ام. البته با تغییرات شخصی.
7- همان
8- شفیعی سروستانی، اسماعیل. موج اسلام هراسی. سایت موعود
9- دوربین های هالیوود در مساجد آلپ سایت خبری- تحلیلی حیات، 24/09/1388
10- سعید، امیر. رسانه ها، نژادپرستی و اسلام هراسی. ترجمه: سروی زرگر، محمد
11- خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا( ، 20/10/1388، كد خبر 888381
12- شفیعی سروستانی، اسماعیل. همان
منبع : مركز اسناد انقلاب اسلامى
نظرات بینندگان
جواد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۴۹ - ۰۷ خرداد ۱۳۸۹
۰
۰
خوب