جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۷
در برنامه دیشب خندوانه چه گذشت؟

ویژگی خانم‌های روشنفکر از قول خمسه

شب گذشته «خندوانه» با دو کمدین،توجه ویژه به تالاب انزلی و اعطای تندیس بهترین لبخند به عادل غلامی همراه بود.
کد خبر : ۲۵۲۳۵۴
صراط: خندوانه شب گذشته حال هوای محیط زیستی پیدا کرده بودو طی آن به صدماتی که ما به طبیعت وارد می کنیم بیش تر از پیش پرداخته شد.

جوان ابتدا با بچه ی شاه حسینی که یکی از اهالی معروف پشت صحنه است برنامه را آغاز و شادی آن را به همه ی کودکان زیر 2 سال تقدیم کرد؛در ادامه نیز بعد از صحبتی کوتاه در مورد گل و گیاه های خانگی و خواندن شعر چیکو چیکو به سراغ پخش قسمت هایی از صحبت میهمانان این هفته ی خود رفت.

بعد از این رفت و برگشت او در حالی که گوشی خود را به دست داشت شروع به خواند ن پیامی از طرف تالاب انزلی کرد، که البته ناراحت کننده بود ولی لازم؛ و در ادامه بخش هایی از آن را می خوانید:

نفسم مدت هاست که به شماره افتاده
سلام؛ من تالاب انزلی هستم،یار دیرین دریای کاسپین ؛ شاید برخی تعجب کننو ولی شما بی شک می دانید که من زنده ام و به رغم نامهربانی هایی که سال هاست صبورانه تحمل می کنم و انبوه زباله ها،پساب ها،سموم کشاورزی و رسوباتی که به دل دریاییم ریخته می شود را تاب آورده ام.

هنوز دردانه های زیبایم ،لاله های تالابی را می گویم، تابستان به روی مهمانان لبخند می زنند و پاییز و زمستان از خیل پرندگان مهاجر میزبانی می کنند؛ هنوز ماهیان و دیگر آبزیان را مادرانه می پرورم.

امسال مردم انزلی برایم جشنواره ای به پا کرده اند،جشنواره ی لاله های تالابی، برای چند روز جان تازه ای گرفته ام، اما حالم چندان خوش نیست ،نفسم مدت ها است که به شماره افتاده است و چندی است که حرف هایی از زنده نگه داشتن من گفته می شود.

نمی دانم چه قدر دیگر تاب می آورم ولی میدانم دست هایی هستند که می توانند به من زندگی دوباره ببخشند، می دانم کسانی  چون شما هستند که می توانند خنده را به لب تمام گل های تالاب بنشانند، من کمک زدست شما می طلبم که یک دست بی صداست.

همراه این نامه تندیسی را برایت می فرستم که برای نخستین جشنواره ی لاله های تالاب اتزلی تهیه شده؛ باشد که از من یاد کنید و طبیبان حاذق را به بالینم فراخوانید... .

جوان پس از این نامه ضمن تشکر از جشنواره تالابی گفت: از همین جا به تالاب انزلی سلام می کنم و می گویم ما مواظبت هستیم و اگر لازم بود پیشت میاییم و نوازشت می کنیم.

ویژگی خانوم های روشنفکر از قول خمسه
بعد از همه ی این صحبت ها و پخش آیتمی، نیما با جمله ی فال می گیرم وارد صحنه شد و اعلام کرد که برای جلب رضایت مخاطبان با هر مایعی که بخواهند برایشان فال می گیردو بعد برای رامبد با لیوان آبی فال آب گرفت!

در بخش دیگر علیرضا خمسه به عنوان کمدین وارد شد و ابتدا در خصوص استفاده از جملات مثبت و تاثیر آن صحبت کرد و بعد گفت که بعضی از زن ها روشنفکر هستند و این یعنی همه چیز را می فهمند، غیر از حرف شوهرشان را!

وی افزود که خانوم  من هم روشنفکر است و سپس اتفاقی که طی گفتگویش با همسرش افتاده بود را تعریف کرد و سپس شعری در همین راستا را برای برخی از زنان و خانواده ها خواند که اول آن با این مصرع شروع می شد: خوشا به حال اون کسی که رو نمیده به زنش .... . و در همین حین صحنه چرخید و خمسه رفت.

عادل غلامی وتندیس بهترین لبخند هفته
پس از پخش خنده های مهمانان تندیس بهترین لبخند از نگاه مخاطبان به عادل غلامی ،ملی پوش والیبال کشورمان تعلق گرفت و بعد کمدین دوم برنامه یعنی مهران غفوریان با کلی خاطره وارد شد.

غفوریان ابتدا از صدمه ای که ماشینش که برای فروش گذاشته است گفت و بعد به سراغ خاطرات شمالی که با هنرمندان معروفی چون بیژن بنفشه خواه،حسین رفیعی،رامبد جوان و ... در حدود 15 سال پیش می رفتند، رفت.

روایت نقش غلتک از زبان مهران غفوریان
او از حساسیت و به اصطلاح شوخی بنفشه خواه در خصوص لباس ها و رعایت نظم و نظافت گفت، این که صبحها زودتر از همه بیدار می شد و با تکه چوبی به عنوان مثال جوراب او که وسط اتاق بود را برمی داشت و بعد از اطلاع رسانی جلوی چشم خودت آن را به داخل شومینه می انداخت ، تا این که یواش یواش کار بالا گرفته بود و بیژن حتی شلوار و پیراهن های نا مرتب را نیز می سوزاند!

خلاصه غفوریان نیز از شب هایی که به شکل غلتک روی حدود 15 نفر به ویژه بنفشه خواه که پیش هم خوابیده بودند می رفت ، تعریف کرد وبعد از خاطره ی دیگری که در برزیل زمان جام جهانی اتفاق افتاده بود گفت.

وی بیان کرد: برزیلی ها حتی انگلیسی هم بلد نیستند و یکبار که چند نفره به رستورانی رفته بودیم و قرار شد من پول غذا ها را حساب کنم همه رفتند  و گارسون آمد، اما به همان دلیلی که گفتم مجبور شدیم با زبان بدن بایکدیگر حرف بزنیم، تا اینکه من از روی منو هر چه خورده بودیم را به او نشان دادم و بعد از چند دقیقه غیبت دیدم که وی به جای صورت حساب دوباره همان غذاها را برای من آورد!

جوان بازهم به فروش نرسید!
بعد از رفتن این هنرمند،مسابقه ی داخل استودیو برگزار شد و دوباره فرد دیگری همراه نیما برای بررسی جوان آمد ولی باز بر سر قیمت به توافق نرسیدند و رامبد هنوز متوجه قضیه ی فروشش نشده است!

این برنامه نیز همراه با کلی دعای خیر و آرزوی شادی و پررزق بودن برای همه به پایان رسید.