در سال۱۳۰۵ هجری قمری مهندس عبدالغفار نجمالملک، معلم ریاضیات دارالفنون با کمک عدهای از معلمان دیگر و ۲۰نفر از شاگردان مدرسه، نخستین نقشهبرداری، محاسبه مساحت و سرشماری غیرعلمی را در تهران انجام دادند و جمعیت تهران را ۲۵۰هزار نفر سرشماری کردند. در اوایل سلطنت ناصرالدینشاه قاجار جمعیت تهران به ۱۵۰هزار نفر رسیده بود.
جمعیت تهران در گذر تاریخ
سیر تحول جمعیت در تهران از همان ابتدا چشمگیر بود و ازنظر آمار و ارقام میتوان تحولات جمعیتی تهران بهعنوان پایتخت، بعد از سال ۱۳۰۰هجری شمسی به چهار دوره تقسیم کرد:
دوره اول از سال۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰که تقریباً تمامی خندقها و دروازهها از میان رفت و کوچهها و معابر قدیمی اصلاح شد و چهره شهر شکل منظم هندسی به خود گرفت. جمعیت تهران هم در این سده افزایش چشمگیری پیدا کرد، بهنحویکه طی دو سرشماری در سالهای ۱۳۱۰ و ۱۳۱۹هجری شمسی، از ۳۰۰هزار نفر در سرشماری اول به ۵۴۰هزار نفر در سرشماری دوم رسید.
دوره دوم از سال۱۳۲۰تا ۱۳۳۲که این دوره مصادف با بروز جنگ جهانی دوم بود، لذا تغییرات زیادی انجام نشد و تنها شهر از اطراف اندکی توسعه یافت. جمعیت تهران در این دوره مطابق آمار رسمی سال۱۳۲۵حدود ۸۸۰هزار نفر بود.
دوره سوم از سال۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ که در این دوره به علت احداث بزرگراهها، خیابانها و بلوارها، شهرکهای جدید و ساختمانهای بزرگ، تهران رشد چشمگیری داشته و از هر سو گسترش پیداکرده بود، بهنحویکه یکی از شهرهای بزرگ قاره آسیا محسوب میشد. جمعیت آن نیز بهسرعت افزایش پیداکرده بود و از یکمیلیون و ۸۰۰هزار نفر در ۱۳۳۵به چهار میلیون و ۵۳۰هزار نفر در سال۱۳۵۵ رسیده بود.
دوره چهارم از سال۱۳۵۷ تا ۱۳۶۵ که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی و سالهای بعدازآن است تهران رشد چشمگیری داشته و از هر سو گسترده شده است. علت این امر را میتوان بروز جنگ تحمیلی عراق بر ایران و پدیده مهاجرت، اختصاص پارهای از اراضی به تعاونیها برای خانهسازی و بالاخره ایجاد خانههای ارزانقیمت دانست.
از جمعیت روزوشب تهران تا خوش خیالی مسئولان
بر اساس آمارهای بهدستآمده، جمعیت شهر تهران که از ۱۰ میلیون و ۴۱۸ هزار نفر در سال ۸۵ به ۱۱ میلیون و ۳۰۶ هزار نفر در سال ۹۰ افزایشیافته بود برآورد کنونی مرکز آمار حاکی از آن است که تعداد شهرنشینان تهرانی در پایان سال ۹۳ به بیش از ۱۱ میلیون و ۶۹۰ هزار نفر و در انتهای سال ۹۵ به مرز ۱۲ میلیون نفر برسد.
سیر تاریخی جمعیتی تهران به ما میگوید تهران همیشه در طول تاریخ در حال افزایش جمعیت بوده و این تحول جمعیتی در تمام تاریخ اظهر من الشمس بوده اما متأسفانه خبری از مدیریت و یا کنترل این جمعیت یا اصلاً وجود نداشته و اگر هم وجود داشت بهصورت مقطعی و احساسی و بدون پشتوانه بحث علمی بوده است.
از بحث انتقال کارمندان غیر تهرانی به شهر خودشان و یا انتقال ادارات به اطراف تهران که بگذریم، بحثها و اقدامات زیادی بهصورت مقطعی برای درمان زخم کهنه، انفجار جمعیت در تهران صورت گرفت که عملاً همه آنها با شکست سختی مواجه شد.
در سالهای اخیر حتی جدا از این اقدامات کار به بررسی شایعه عجیب زلزله در تهران هم رسید تا از آن بهمنظور روزنهای برای کوچ برخی از تهران نشینان به شهرهای دیگر استفاده شود.این در حالی است که در طول روز این جمعیت افزایش چشمگیر، حدوداً دومیلیونی دارد و عملاً در ساعاتی از شبانهروز تهران لبریز از جمعیت میشود.
اخیرا برخی از مسئولان شهری و حتی بالاتر از آن راهحلهای مقطعی و بهنوعی از سر وظیفه را ارائه کردند که عملاً به علت عدم استقبال مردم به بایگانی تاریخ پیوست.
زوایای پنهان و آشکار علل افزایش بی رویه جمعیت تهران
اما بهراستی چرا گره کور افزایش بیرویه جمعیت در تهران با همه مشکلات معیشتی و آلودگیای که دارد، باز نمیشود؟چرا از تهران بهعنوان "جهنم دوستداشتنی" یاد میشود؟چرا مردم به مسئولینی که از مردم میخواهند از تهران بروند، اعتماد نمیکنند؟ اینها سؤالاتی است که پاسخ آن اگرچه زوایای پنهان هم دارد اما میتوان حداقل به بخشی از زوایای آشکار آن رسید.
تهران پایتخت کشور جمهوری اسلامی ایران است و طبیعی است که اولویت امکانات رفاهی روانه این شهر باشد، از امکانات پزشکی گرفته تا آسایش پیدا کردن شغل برای افراد.اما اینکه همه سرمایههای کشور و امکانات در یک نقطه از کشور جمع شود منطقی است؟ قطعاً خیر چراکه در این صورت همه جمعیت یک کشور باید در آن نقطه جمع شوند و از آن امکانات استفاده کنند که این امر غیرممکن است، اتفاقی که در کشور در حال وقوع است.در چنین شرایطی باید تمرکز از تهران بهمنظور افزایش امکانات مختلف قطع شود و بهکل کشور وارد شود اتفاقی که اگر رخ بدهد میتوان حداقل امید داشت در مرحله اول تعداد آن دومیلیونی که روزانه وارد و شبانه از تهران خارج میشوند، کاهش یابد.
وجود آلودگی بیشازحد در تهران سبب شده است که بسیاری از شهروندان تهرانی و شهرستانی در تهران با بیماریهای زیادی دستوپنجه نرم کنند و همین علت سبب شده است که قبل از هر تذکری از سوی برخی از مسئولین خودشان به فکر کوچ از تهران باشند.اما بهراستی آیا تضمینی برای آنها وجود دارد که در صورت عملی ساختن این تصمیم و کوچ به شهری خوش آبوهوا و بدون دود، به مشکل بزرگ اقتصادی برخورد نکنند؟
تجربه ثابت کرده است که درآمد تهرانیها از شهرستانیها بیشتر است، اما از طرف دیگر با هزینههای بسیار بیشتری نسبت به شهرستانیها سروکار دارند، پس چندان در نوع کیفیت زندگی تفاوتی ایجاد نمیشود. اما با توجه به اینکه اگر یک کارمند و یا کاسب تهرانی به شهرستان کوچ کند، با کاهش چشمگیر درآمد مواجه میشوند اما هزینهها بهاندازه آن کاهش درآمد کم نمیشود، قطعاً میتواند در نوع زندگی و اقتصاد آن خانواده تأثیرات منفی وارد شود و به همین دلیل بسیاری از خانواده عطای این کار را به لقایش میبخشند.
همه اقداماتی که مردم را به پایتخت نزدیک تر کرد
بسیاری از مردم به سخنان و عملکرد مسئولین شهری و دولتی اطمینان ندارند چراکه گمان میکنند توصیه کاهش جمعیت تهران و کوچ شهرستانیهای ساکن در تهران به سمت شهرستان خود، تنها در حد شعار است و هیچ اقدام عملی بهمنظور انجام این کار صورت نی گیرد.اگرچه حرکتهای جستهوگریختهای در باب عملی شدن این طرح در دولت قبل آنهم با موافقت آسان انتقال کارمندان به شهرستانها و همچنین عدم کاهش حقوق آنها در شهرستان صورت گرفت و عدهای هم از این فرصت استفاده کردند اما عملاً بعد از مدت کوتاهی که این طرح از احساسات اول کار فاصله گرفت و به آرشیو اقدامات دولت پیوست.
ضعف و خلأ قانونی را میتوان در اینگونه تصمیمها احساس کرد چراکه طرحی که بهظاهر با بررسی و کار کارشناسی به مرحله اجرا میرسد به دلیل تغییر دولت و سلیقههای متفاوت به بلوغ اجرا نرسیده منقطع میشود و این امر سبب سردرگمی و عدم اعتماد به مسئولین میشود و میشود تهرانی که در حال انفجار است.
به نظر میرسد تا خواستن و اشتراک نظر میان مردم و مسئولین در این باب و مسائلی از این نظیر فاصله زیادی وجود دارد و تا محقق نشدن آن جهنم دوستداشتنی نهتنها جمعیتش کم نمیشود بلکه بر آتش جمعیت آنهم افزوده میشود.ادامه این روند میتواند عملاً بحث ترافیکی و ساماندهی خودروهای پایتخت را با مشکلی جدیتر مواجه کند.
وقتی قانون خریدنی می شود
چند سالی است که بهمنظور کاهش آلودگی هوا و همچنین کاهش بار ترافیکی در مراکز شهر تهران، اقداماتی توسط پلیس راهور و همچنین شهرداری تهران صورت گرفته است.اقداماتی نظیر طرح زوج و فرد کردن خودروها و همچنین عدم تردد برخی از خودروها به محدوده طرح ترافیک.اما عملاً همه این اقدامات به دلایل مختلف با شکست مواجه شده است.
چراکه به نظر میرسد اوضاع ترافیکی تهران و البته آلودگی هوا تنها در این مسائل ظاهری خلاصه نمیشود و عملاً مشکلات زیرساختی نظیر نحوه تولید خودروها، نوع سوخت بنزین و همچنین دور زده شدن طرحهای ترافیک توسط مردم و مشکلات اینچنینی باعث شده است که این طرحها و اقدامات عملاً به زنگ تفریحی برای ترافیک و شلوغی تهران تبدیل شود.
از طرفی دیگر اقدام عملی بهمنظور ساماندهی ساختوساز در تهران و همچنین جلوگیری از ساخت غیرقانونی منازل میتواند حداقل بخشی از کاهش جمعیت در کوچهپسکوچههای باریک تهران را رقم بزند.جدا از بحث فنی و تخلفات ریزودرشتی که صورت میگیرد به نظر میرسد باید اصل این واقعیت که یکمنزل ویلایی تبدیل به یک مجتمع ۱۲ واحدی و یا بیشتر میشود زیر سؤال برود.آیا آن کوچه و خیابان ظرفیت حضور اینهمه آدم را دارد؟و در صورت حضور این افراد چه مشکلاتی برای شهروندان به وجود میآید؟ اینها سؤالاتی است که تنها به زمان سپرده میشود و هیچوقت پاسخ مناسبی برای آن مطرح نمیشود.
و اما نکته پایانی اینکه از شهرداریهای شهرهای مختلف بهعنوان ادارهای یاد میشود که بسیار عریض و طویل است و متأسفانه فضا برای تخلف در آن مناسبتر از دیگر اداره است حال این تشبیه را میتوان برای حال و هوای این روزهای غبارآلود و شلوغ تهران داشت که شلوغی و آلودگی بیشازحد میتواند راه را برای بسیاری از بزهکاریها و تخلفات ریزودرشت برخی از سوءاستفاده کنندگان در این کلانشهر فراهم میکند که این مسئله در میان مشکلات عریض و طویل کلانشهر گمشده است.