صراط: آهای قاسم سلیمانی! میبخشید که دارم با این لحن، شما را خطاب میکنم. سخنی دارم با شما. صریح و رک! 8 سال جنگ تحمیلی، جان شیرین خود را به بازی گرفتید بس نبود که باز هم مشغول جنگ هستید؟! آن هم با لعین داعشی که در قساوت، الگو از شمر و حرمله بردهاند؟! آن هم کیلومترها جلوتر از شلمچه و طلائیه و مجنون؟! آن هم در خاک کشور همسایه؟! من البته خوب میدانم از جمله نیات شما این است که به عشق خدای هور و علاقه به همین جمهور، دشمن را در همان بیرون مرزها نگه دارید تا هرگز قدم اجنبی، خاک میهن را آلوده نکند و دقیقا بدین دلیل بدل به مرد محبوب این روزها شدهاید، لیکن با این همه «جنگ» آن هم با لباس ضد گلوله، سهم شما ایضا زن و بچهتان از «زندگی» چه میشود؟! شما هم یک کلام دل را خوش کن به خوشیهای دنیا و گور پدر وجدان، ملیت و امنیت، بیا و بگو؛ «تا تحریم برقرار است، من با داعش نمیجنگم!» چطور بعضیها همه امور حتی نوشیدن آب ملت را واگذار به مساله تحریم کردهاند اما تو باید با وجود همین تحریم، با شقیترین شیاطین آخرالزمانی بجنگی؟! و نه فقط بجنگی، بلکه جورکش قصور بعضیها باشی! دجله و فرات، به مدد تو و نیروهای مردمی عراق، از گزند عمرسعدهای واپسین، برقرار بماند و در نهایت آرامش، دست به اروند و کارون دهند، آنوقت حضرات به جای یک تشکر خشک و خالی از تو، متذکر جمهور شوند که حتی آب هور فاطمیون هم «مهریه تحریم» است! راستی! که تا حسین علیهالسلام همچون تو «شهید زنده» فدایی دارد، دیگر نمیتوان فرات را بر فرزندان فاطمه سلاماللهعلیها بست. بعضیها لطف کنند و گرای بیخود به دشمن ندهند! آب بستهاند به تدبیرشان، خیال میکنند برای آب خوردن هم باید اجازه از اجنبی بگیریم! فیالحال، لغو بیتدبیری، از لغو تحریم هم واجبتر است، چرا که با این بساط، بر فرض محال لغو تحریم هم، بنا به اعتراف خود حامیان دولت، هیچ معجزه خاصی رخ نخواهد داد! اگر فشار تحریم برای دولت، آزاردهنده است، توی قاسم سلیمانی که از جنس تودههای ملتی، لابد بیشتر باید این فشار را احساس کنی، آن هم کیلومترها جلوتر از خاک کشور، آن هم در حال نبرد سخت و تن به تن با دشمنان وطن! فلذا یک کلام بیا و بگو؛ «تا اصحاب مذاکره، موفق نشوند تحریمها را لغوکنند، من چرا با داعش بجنگم؟!» اگر با وجود تحریم، آنطور که آقایان ادعا میکنند آب هم در داخل نمیتوان خورد، چطور تو فرزند برومند همین ملت، با کمک نیروهایت، شبانهروز بجنگی و قید زندگی را بزنی و سرچشمه اروند و کارون را محافظ باشی؟! کار تو که هزارپله سختتر است؟! بهانه برای تو که فراهمتر است؟! جمهور البته قدر تو را میداند، لیکن تو هم ظاهرا باید تحریم را بهانه کنی تا بلکه حساب کار دست دستاندرکاران امور اجرا بیاید! اصلش با جماعتی طرفیم که دارند از حجب و حیای شما و امثال شما سوءاستفاده میکنند و در نهایت بیتدبیری، بلکه چیزهای دیگر، همه هستی این مرز و بوم دیرین را حتی مایه حیات را گره به تحریم میزنند! مشکل از تدبیر خودشان است اما همه چیز را انداختهاند گردن تحریم دشمن! حتی خوردن قرصی نان را! و نوشیدن جرعهای آب را! و شگفتا! در عین آنکه سیر تا پیاز تقصیر را گردن تحریم دشمن انداختهاند، معتقدند جلاد وحشی تحریم، مودب است و باهوش! لابد این تناقض آشکار، این بیصداقتی، همانی بود که بهش میگفتند «راستگویی»! از سویی همه مشکلات را که اغلب ناشی از کمکاری خودشان است، حواله به تحریم دشمن میدهند، از دیگر سو، همین دشمن را بزک میکنند که کدخدای عالم است و در محضر او، «رمی بشکه سعودی» معصیت! عاقبت ما نفهمیدیم آمریکا همانقدر بد است که حتی برای نوشیدن لیوانی آب هم باید به جای «سلام بر خون خدا» درود بر روح و روان کدخدا بفرستیم یا همانقدر خوب است که در دیدارهای معین شده به تاریخ میلادی، غش و ریسه میروند با او؟!
آهای قاسم سلیمانی! با تو هستم... با تو و با شیربچههای تو در سپاه قدس که مدافع حرم عقیله بنیهاشم شدهاند. با تو هستم ای شهید مدافع حرم! دفاع از حضرت زینب سلاماللهعلیها آن هم در برابر جماعت تکفیری، هیهات که به راحتی خوردن یک لیوان آب باشد! پس مستند به جمله بعضیها، چرا تحریم را بهانه نکردی تا گرد یتیمی بر چهره دختر خردسالت ننشیند؟! او که تازه داشت «بابا» به زبانش میچرخید! او که تازه داشت روی دوش تو، لذت میبرد از روزگار خوب کودکی! چطور تحریم برای دولت هست اما برای تو شهید مدافع حرم نیست؟! آهای قاسم سلیمانی! چطور فشار تحریم برای دولت هست اما برای تو شهید حی و حاضر نیست؟! واقعا این چطور تحریمی است که جگرگوشههای ملت، از دل آن سرافراز بیرون آمده و خواهند آمد انشاءالله اما بعضیها با این همه اختیار و امکان، هر چه از او سوال میکنی، با انگشت، تحریمهای عموسام را نشان ملت میدهد؟! دمی دعوت میکنم که آقایان بنشینند جلوی آینه! محاسنی دارد این کار! شرط است که با سنگ «بند 8 ماده 6 قانون مطبوعات» متذکر آینه نشوند! امام بزرگوار ما خود سراسر آینه بود؛ زلال و بیزنگار. بس است این همه با دشمن نشستن! نتیجهاش را داریم میبینیم! دمی باید پای مکتب امام نشست اما به «تعریف»، نه «تحریف»! چه گفت امام راحل؟! چه میگفت امام راحل؟! آن خمینی که ما میشناسیم، همواره میگفت؛ «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» نه اینکه همه مشکلات حتی آب خوردن بدون مشکل را هم بیندازید گردن کاخ سفید! اتفاقا اینگونه مواقع، سخن دیگر خمینی بتشکن این بود که «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»! شگفتا از دستفرمان بعضیها که به ضرب و زور، میخواهند طوری وانمود کنند که گویی آمریکا هر غلطی بخواهد میتواند بکند! آمریکای میز مذاکره، همان آمریکای حامی داعش است. چطور با وجود تحریم، با داعش میتوان در بیرون مرزها، در عراق و سوریه جنگید اما در داخل، نمیتوان حتی آبی هم به مردم خود خوراند؟! دیروز نوشتم آقایان مشکل با «نقد» دارند، امروز بنا دارم از مشکل دیگر آقایان پرده بردارم؛ «خدمت». اینکه همه چیز را بیندازی گردن تحریم، یعنی که بیتعارف، حال و حوصله کار و خدمت نداری! وانگهی! اگر همه مشکلات زیر سر تحریم است، پس چرا در مذاکره، سخن از بازجویی اندیشمند وطن بیشتر میرود تا لغو تحریم؟! پس چرا در مذاکره، سخن از رصد تاسیسات نظامی وطن بیشتر میرود تا لغو تحریم؟! پس چرا در مذاکره، سخن از دادن هستهای وطن بیشتر میرود تا لغو تحریم؟! اساسا و اصولا مذاکره راهی بود که به شما اجازه پیمودنش داده شد بلکه به مقصد لغو تحریم برسید، نه اینکه آب را هم به فهرست تحریمهای دشمن اضافه کنید! آن هم به دست خودتان! با زبان خودتان! آهای قاسم سلیمانی! ما اما برای دفاع از تو، زبانمان سرخ است، چرا که تحریم، برای تو هم هست، لیکن تو اهل بهانه آوردن نیستی! و آن مرد نیستی که عرصه را خالی کنی، چون که احیانا طرف مذاکره حضرات، عجیب دارد حمایت میکند از داعش لعنتی! تو نماینده جمهور، با کلی زحمت و مرارت، داعش را به جهنم میفرستی، اینجا بعضیها جمهور را به جهنم حواله میدهند! و دفاع از جمهور را برنمیتابند! راستی حاج قاسم! تحریم برای ما هم هست! «بند 8 ماده 6 قانون مطبوعات» روی سر ما جا دارد اما با تحریف این بند، میخواهند دستبند دست قلم ما بزنند!
بر من ببخش اگر ابتدای این یادداشت، حرمت شرعی شما را نگه نداشتم! من خود جواب همه آن سوالات را میدانم! من، جانباز ویلچرنشینی را میشناسم که زخم بستر گرفته، آنقدرها فاصلهای تا آسمان ندارد. فشار تحریم، داروی این جانباز عزیز را قطع کرده، عجبا که نالهاش را کس دیگری سرمیدهد!
بعدالتحریر
دیروز در خبرها آمده بود؛ «رئیس سازمان حفاظت محیطزیست کشور، سرکار خانم ابتکار به همراه چند تن از معاونان وزرا و مسؤولان استانی در جریان بازدید از تالاب هورالعظیم به علت افزایش ظرفیت قایق و واژگونی آن به درون آب افتادند»... و دیروز، راقم همین سطور در همین «وطنامروز» نوشته بود؛ «واقعا چه کسی از جمهور به ایشان رای داد تا فرجامش عصبانی شدن مردم خوزستان، بلکه همه جای ایران از دست سرکار خانم ابتکار باشد؟! برای ما جمهور با «هور» تمام نمیشود، بلکه تازه با «هورالعظیم» آغاز میشود! آری! ما در هوای هور به سر میبریم که سنگ جمهور را به سینه میزنیم!»
آهای قاسم سلیمانی! با تو هستم... با تو و با شیربچههای تو در سپاه قدس که مدافع حرم عقیله بنیهاشم شدهاند. با تو هستم ای شهید مدافع حرم! دفاع از حضرت زینب سلاماللهعلیها آن هم در برابر جماعت تکفیری، هیهات که به راحتی خوردن یک لیوان آب باشد! پس مستند به جمله بعضیها، چرا تحریم را بهانه نکردی تا گرد یتیمی بر چهره دختر خردسالت ننشیند؟! او که تازه داشت «بابا» به زبانش میچرخید! او که تازه داشت روی دوش تو، لذت میبرد از روزگار خوب کودکی! چطور تحریم برای دولت هست اما برای تو شهید مدافع حرم نیست؟! آهای قاسم سلیمانی! چطور فشار تحریم برای دولت هست اما برای تو شهید حی و حاضر نیست؟! واقعا این چطور تحریمی است که جگرگوشههای ملت، از دل آن سرافراز بیرون آمده و خواهند آمد انشاءالله اما بعضیها با این همه اختیار و امکان، هر چه از او سوال میکنی، با انگشت، تحریمهای عموسام را نشان ملت میدهد؟! دمی دعوت میکنم که آقایان بنشینند جلوی آینه! محاسنی دارد این کار! شرط است که با سنگ «بند 8 ماده 6 قانون مطبوعات» متذکر آینه نشوند! امام بزرگوار ما خود سراسر آینه بود؛ زلال و بیزنگار. بس است این همه با دشمن نشستن! نتیجهاش را داریم میبینیم! دمی باید پای مکتب امام نشست اما به «تعریف»، نه «تحریف»! چه گفت امام راحل؟! چه میگفت امام راحل؟! آن خمینی که ما میشناسیم، همواره میگفت؛ «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» نه اینکه همه مشکلات حتی آب خوردن بدون مشکل را هم بیندازید گردن کاخ سفید! اتفاقا اینگونه مواقع، سخن دیگر خمینی بتشکن این بود که «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»! شگفتا از دستفرمان بعضیها که به ضرب و زور، میخواهند طوری وانمود کنند که گویی آمریکا هر غلطی بخواهد میتواند بکند! آمریکای میز مذاکره، همان آمریکای حامی داعش است. چطور با وجود تحریم، با داعش میتوان در بیرون مرزها، در عراق و سوریه جنگید اما در داخل، نمیتوان حتی آبی هم به مردم خود خوراند؟! دیروز نوشتم آقایان مشکل با «نقد» دارند، امروز بنا دارم از مشکل دیگر آقایان پرده بردارم؛ «خدمت». اینکه همه چیز را بیندازی گردن تحریم، یعنی که بیتعارف، حال و حوصله کار و خدمت نداری! وانگهی! اگر همه مشکلات زیر سر تحریم است، پس چرا در مذاکره، سخن از بازجویی اندیشمند وطن بیشتر میرود تا لغو تحریم؟! پس چرا در مذاکره، سخن از رصد تاسیسات نظامی وطن بیشتر میرود تا لغو تحریم؟! پس چرا در مذاکره، سخن از دادن هستهای وطن بیشتر میرود تا لغو تحریم؟! اساسا و اصولا مذاکره راهی بود که به شما اجازه پیمودنش داده شد بلکه به مقصد لغو تحریم برسید، نه اینکه آب را هم به فهرست تحریمهای دشمن اضافه کنید! آن هم به دست خودتان! با زبان خودتان! آهای قاسم سلیمانی! ما اما برای دفاع از تو، زبانمان سرخ است، چرا که تحریم، برای تو هم هست، لیکن تو اهل بهانه آوردن نیستی! و آن مرد نیستی که عرصه را خالی کنی، چون که احیانا طرف مذاکره حضرات، عجیب دارد حمایت میکند از داعش لعنتی! تو نماینده جمهور، با کلی زحمت و مرارت، داعش را به جهنم میفرستی، اینجا بعضیها جمهور را به جهنم حواله میدهند! و دفاع از جمهور را برنمیتابند! راستی حاج قاسم! تحریم برای ما هم هست! «بند 8 ماده 6 قانون مطبوعات» روی سر ما جا دارد اما با تحریف این بند، میخواهند دستبند دست قلم ما بزنند!
بر من ببخش اگر ابتدای این یادداشت، حرمت شرعی شما را نگه نداشتم! من خود جواب همه آن سوالات را میدانم! من، جانباز ویلچرنشینی را میشناسم که زخم بستر گرفته، آنقدرها فاصلهای تا آسمان ندارد. فشار تحریم، داروی این جانباز عزیز را قطع کرده، عجبا که نالهاش را کس دیگری سرمیدهد!
بعدالتحریر
دیروز در خبرها آمده بود؛ «رئیس سازمان حفاظت محیطزیست کشور، سرکار خانم ابتکار به همراه چند تن از معاونان وزرا و مسؤولان استانی در جریان بازدید از تالاب هورالعظیم به علت افزایش ظرفیت قایق و واژگونی آن به درون آب افتادند»... و دیروز، راقم همین سطور در همین «وطنامروز» نوشته بود؛ «واقعا چه کسی از جمهور به ایشان رای داد تا فرجامش عصبانی شدن مردم خوزستان، بلکه همه جای ایران از دست سرکار خانم ابتکار باشد؟! برای ما جمهور با «هور» تمام نمیشود، بلکه تازه با «هورالعظیم» آغاز میشود! آری! ما در هوای هور به سر میبریم که سنگ جمهور را به سینه میزنیم!»