بسیاری از علما و بزرگان بر این باورند که اجرای این واجب الهی نیاز به مداقههای جدی و دقیق دارد تا ضمن از بین بردن فضای روانی منفیای که عدهای با سوء نیت خود اطراف این فریضه ایجاد کردهاند، بتوان آن را احیا کرده و اصلی که به اصلاح همه جامعه میپردازد و نتیجه آن چیزی جز صلاح و ارتقای جامعه نیست، ساری و جاری شود.
اخیراً یکی از اعضای جنبش حیا در مطلبی از ادبیات و دیالوگهایی که در سریال «شمعدونی» بیان میشود، گلایه کرده و گفته است که این روند منجر به فراگیر شدن تبلیغی و بدون پشتوانه عقلانی این ادبیات و رفتار میشود که نتیجه آن چیزی جز شکستن برخی ساحتها در میان خانواده نیست. او انتقاد دارد به اینکه یک سریال جایگاه پدر در خانواده را به تمسخر بگیرد یا خانواده را نسبت به تربیت فرزندی که در آینده قرار است نسل گرداننده امور مملکت باشند، بیتفاوت کند و آنها را با صرف خندیدن به بی ادبیهای یک کودک -که به زعم برخی بامزه جلوه میکند- راضی و سادهنگر معرفی کند. او اغماض در این باره را پذیرا نیست.
بخشی از نوشته او را در ادامه میخوانید:
علیرغم مصرفی که در جامعه ایران صورت میگیرد اما جالب است که بسیاری بر نامناسب بودن و زدن لطمات سنگین سریالهای ماهوارهای بر لطافت، بنیان و روح خانواده اذعان دارند. هر چند که این اقدام ماهوارهها جای تعجب ندارد چرا که او دشمن است و دشمنیاش. اما این روند برایم قابل تحمل نیست وقتی تخریب بنیان خانواده را به عنوان نتیجه یک سریال دیگر در تلویزیون مملکت خود میبینم. جای تاسف و تعجب اینجاست که گاهی اوقات رسانه ملی هم در مواردی نقش مکمل این شبکهها و سریالها را بازی میکند. نقشی که به عقیده بنده بسیار خطرناکتر از سریالهای ماهوارهای است زیرا که اکثریت مخاطبهای رسانه ملی با اعتماد بسیار بیشتری به تلویزیونهای خود نگاه میکنند.
مدتی است سریال «شمعدونی» از شبکه سوم سیما پخش میشود و در آن بیاحترامی به والدین، تمسخر، پایین آوردن شأن پدر و شکستن حرمت او، حضور کودکی بیتربیت و ... نه تنها در آن مقبوح نیست بلکه متأسفانه یکی از عوامل جذابیت سریال نیز محسوب شده است.
نیازی به بحث فنی و تخصصی نیست و به سادگی و خیلی رک و راست میتوان در این باره سخن گفت که یکی از مهمترین بخشهای جدانشدنی از هر قسمت این سریال دعواها و مشاجرات خانوادگی است که در هیچ کدام از آنها هیچ رنگ و بویی از ادب و احترام به بزرگتر مشاهده نمیشود. دعواهایی که شاید به ظاهر منتهی به عذرخواهی و پشیمانی شود اما در حقیقت مانند اثری که از کوبیدن میخی بر دیوار پس از کندن آن بجا میماند ذهن مخاطب را هم مخدوش میکند. روندی که اگر در خانوادهای پذیرفته شده پیش رود میتواند دریده شدن حیا کمترین نتیجه آن باشد. این چه شیوهای است که افراد به جای رعایت شأن و جایگاه و احترام یکدیگر ابتدا باید نسبت به آن بیاعتنا باشند و از خجالت هم اینچنین سخیف دربیایند و دعوا کنند و بعد احتمالاً رو به عذرخواهی بیاورند. چرا از ابتدا از این ارتباط و صمیمیت نباید محافظت شود؟ چرا باید حرمتی ریخته شود و ساحتی خورد شود سپس بابت آن هیمنه شکسته و تحقیر شده عذرخواهی شود؟ چه اینکه در موارد زیادی هم این اتفاق در این سریال نمیافتد و اتفاقاً یکی از عوامل تاثیرگذاری در این فیلم تکرار یک موضوع است و آن چیزی که بیشتر از همه به آن پرداخته و تاکید میشود اعمال ناشایست از قبیل مشاجره و تخریب شخصیت است تا عذرخواهی.
به هر حال مخاطب اصلی این مقاله به هیچ وجه «شمعدونی»ها و شخص جناب «سروش صحت» نیست بلکه مخاطب اصلی این نوشته عموم مردم و مخاطبین صدا و سیما و حتی پدران و مادرانی هستند که گاها به همراه فرزندان خردسال خود به تماشای این بیادبیها و بیاحترامیهای عرشیا نشانده شدهاند. برخی معترضند و برخی حوصله اعتراض ندارند و بیتفاوتند و به هیچ عنوان لب به اعتراض نمیگشایند.
ابزار بسیار مهمی جهت انتقادات و پیشنهادات صدا و سیما -شما بخوانید امر به معروف و نهی از منکر صدا و سیما- با عنوان 162 وجود دارد. ولی متاسفانه آمرین به معروف و ناهیان از منکری وجود ندارند که این مسئله را به مسئولان ذیربط گوشزد نمایند. امر به معروفی که حقیقتا جزو کم هزینهترین امر به معروفهاست و فقط با یک تماس کوچک میتوان به این فریضه عمل کرد.
این بی تفاوتی نسبت به امر به معروف مسئولان در حالی است که ما مدتهاست نه تنها حق خود از صدا و سیما برای پخش فیلمها و سریالهای با محتوای قویتر را طلب نکردهایم بلکه با محدود نمودن امر به معروف به چند معروف و منکر زیر نصاب اهمیت حق آن را نیز ادا نکردهایم.