جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۷

شقایق فراهانی: از «عشق» پسرم حمایت‌ می‌کنم!

در سال‌های اخیر شقایق فراهانی به یكی از چهره‌های پركار سینما و تلویزیون تبدیل شده و اتفاقا این پركاری همراه با نقش‌های متفاوت و متنوع بوده است.
کد خبر : ۲۴۱۲۸۴
صراط: در سال‌های اخیر شقایق فراهانی به یكی از چهره‌های پركار سینما و تلویزیون تبدیل شده و اتفاقا این پركاری همراه با نقش‌های متفاوت و متنوع بوده است و نشان می‌دهد كه بعد از سال‌ها كسب تجربه، حالا او دوست دارد در نقش‌هایی حضور داشته باشد كه در كارنامه هنری‌اش ثبت شود.

آخرین نقش او حضور در سریال «فوق‌سری» بود كه در ایام نوروز پخش شد و شقایق فراهانی علاوه بر حضور در نقشی متفاوت حتی ظاهر خود را به‌شدت تغییر داد؛ كاری كه بسیاری از بازیگران حاضر به انجام آن نیستند و دوست دارند ظاهر لوكس خود را حفظ كنند. شقایق فراهانی كه حالا پنجمین دهه زندگی خود را سپری می‌كند، روزهای خوشی را در كنار پسرش سام می‌گذراند.

افرادی كه برای نخستین‌بار این مادر و فرزند را می‌بینند به اولین نكته‌ای كه برمی‌خورند شادابی رابطه آنهاست؛ آن‌قدر كه سخت متوجه می‌شوند این روح تقسیم شده در دو بدن واقعا متعلق به دو آدم مجزاست. خود سام می‌گوید از وقتی چشم باز كرده و توانسته اندك تشخیصی درباره مسائل پیرامونش داشته باشد متوجه شده خانواده‌شان تفاوت‌هایی با خانواده‌های دیگر دارد ولی برعكس تصور، او جوانی است كه همه چیز را كاملا منطقی نگاه می‌كند و آنقدر فارغ از غرور، صادقانه و محكم درباره مادرش و شغل او صحبت می‌كند كه بعید به نظر می‌رسد او تنها 23 سال داشته باشد. به هر حال از خانواده بزرگ و هنرمند فراهانی اصلا بعید نیست نسلی را به جامعه امروز و فردا تحویل دهد كه شعور جمعی و روابط عمومی خوبی داشته باشند. با شقایق فراهانی و پسرش همراه می‌شویم تا از ایده‌آل‌های آنها در زندگی‌شان بیشتر بدانیم.

نقشی درست و بجا


قطعا بخش مهمی از شخصیت و نقش در داستانی كه نوشته شده بود، شكل گرفت. من هم در صحبت‌هایی كه با آقای فخیم‌زاده داشتم سعی كردم چیزی را كه ایشان می‌خواهند به خوبی اجرا كنم. سعی من این نبود كاری كنم كه نقش خاصی دیده شود بلكه هم برای من و هم آقای فخیم‌زاده مهم این بود كه نقشم درست و بجا دیده شود.

از لهجه تا طراحی لباس

در ابتدا تصمیم داشتم برای كار از یك لهجه شهرستانی استفاده كنم اما از آنجا كه با این كار مخالفت شد و ممكن بود دچار ممیزی پخش شود، این شكل گویش را انتخاب كردیم. درست است كه بخشی از هر نقش با گریم و طراحی لباس شكل می‌گیرد و من بابت این موضوع از طراح گریم و طراح لباس واقعا تشكر می‌كنم اما نكته مهم حضور خود آقای فخیم‌زاده و رهبری ایشان بود كه باعث شد همه این عوامل در كنار هم درست دیده شوند.

مجموعه‌ای برای ماندگاری


دغدغه من این نبود كه چون نقشم كوتاه است آن را پررنگ جلوه دهم. نقشی كه درست كار شود حتی اگر كوتاه هم باشد در ذهن مخاطب می‌ماند. من وقتی خودم را با آن گریم و لباس دیدم بیشتر به درك شخصیت رسیدم اما الزاما گریم و لباس یك نقش را برجسته نمی‌كند. یك مجموعه كامل و درست كمك می‌كند تا نقش خودش را بیرون بكشد؛ مثلا در فیلم «محاكمه در خیابان» هم نقش كوتاهی داشتم كه گریم خاصی نداشت اما چون جایگاه درستی داشت و خوب پرداخت شده بود، خوب از آب درآمد.

بازیگر پركار سال


سال گذشته جزو بازیگران پركار بودم و چند كار سینمایی داشتم؛ این پركاری هم در سینما بود و هم در سریال‌های تلویزیونی هرچند اصلا به این شكل خط‌كشی‌ها و جدا كردن رسانه‌ها از هم عقیده‌ای ندارم. در هر مدیومی اگر كار خوبی باشد و پیشنهاد شود، بازی می‌كنم.

تاثیرگذاری فیلمنامه

خوب یا اثرگذار بودن یك نقش كوتاه حتی در فیلمنامه هم مشخص است و این‌طور نیست كه شما بتوانید نقش بدی را به یك نقش خیلی خوب تبدیل كنید؛ آن‌ هم بدون آنكه در خود فیلمنامه هویت درستی داشته باشد. البته باز هم بستگی دارد؛ مثلا وقتی متنی از بیضایی باشد حتی رهگذری كه در سكانسی گذاشته شده، حتما برایش فكر شده است.

یك نصیحت خانوادگی

هیچ موقع در قید بلندی و كوتاهی نقش نبودم،؛ این نصیحتی است كه همیشه خانواده به من داشته‌اند. هم پدر و هم مادرم همیشه به من گفته‌اند بهتر آن است كه به‌درستی و در جایگاه خودت قرار بگیری؛ مثلا در «محاكمه در خیابان» نقش خیلی كوتاهی داشتم اما نقشی بود كه كوتاهی آن مشخص نبود و كاملا به چشم آمد.

سكته در شنبه‌ها

رفتن سمت كاری به جز بازیگری یا بیزینس برای من پیش نیامده و تا به حال موقعیتش ایجاد نشده است چون فارغ از هر نكته‌ای مهم این است كه کار از نظر روحی برایم خوشایند باشد. این را می‌دانم كه اگر كار دیگری را شروع كنم قطعا مورد علاقه‌ام نخواهد بود؛ مثلا پیش آمده كه برای دل خودم عكاسی كرده‌ام ولی چیزی نبوده كه بخواهم به دیگران هم نشان دهم. دلم می‌خواهد كاری را انجام دهم كه دوستش دارم؛ یعنی فكر می‌كنم آدم موفق و راضی كسی است كه كاری را كه انجام می‌دهد، دوست داشته باشد.

اگر در دنیا نگاه كنیم می‌بینیم حال آدم‌ها خیلی خوب نیست و این شاید به همین علت باشد كه عمده افراد كاری را انجام می‌دهند كه آن را دوست ندارند! مساله این است كه همه ما كودك درونی داریم كه دوست دارد در جایی كه لازم است بروز پیدا كند اما وقتی این كودك درون را سركوب می‌كنیم، دست به انتقام‌جویی می‌زند و این انتقام به شكل افسردگی و احساس نارضایتی خودش را نشان می‌دهد. همین مساله به نارضایتی شغلی هم می‌انجامد و چون كاری را انجام می‌دهیم كه دوست نداریم، دل‌مان نمی‌خواهد شنبه‌ها كه شروع كارمان است در محل كارمان حاضر شویم و به همین علت است كه شاید آمار سكته‌ها در ایران در روز شنبه بیشتر است!

عشق من و عشق پسرم

در رابطه با پسرم بیشتر از آنچه بخواهم او را در بازیگری یا در كار دیگری تشویق كنم، دلم می‌خواهد كاری را انجام دهد كه به آن عشق می‌ورزد؛ حالا اگر عشق او به بازیگری بود او را تشویق می‌كنم و اگر هم كار دیگری را دوست داشته باشد، باز هم حمایتش خواهم كرد. البته شدت علاقه پسرم به بازیگری به میزان علاقه من به این رشته در آن زمانی‌كه هم‌سن و سال او بودم، نیست. راستش تلخ است اما باید بگویم این روزها شاید عشق من به بازیگری به اندازه سال‌های اولیه ورودم به این حرفه باشد اما انگیزه آن روزها را دیگر ندارم! نمی‌دانم شاید دو ماه دیگر یا دو سال دیگر باز این عشق شدت بگیرد اما فعلا آن حس و حال اولیه را ندارم!

نگرانی مادر برای فرزند


شاید این را در مصاحبه‌های دیگری هم گفته باشم كه والدین همیشه نسبت به فرزندان خود حساسیت‌ها و نگرانی‌هایی دارند و واقعا این موضوع چیزی است كه همه خانواده‌ها با آن درگیر هستند. هرچند با تغییر نسل، این موارد نیز تغییر می‌كند ولی باز هم نقش مهمی در زندگی خانواده‌ها دارد. آینده، تربیت و حتی روند زندگی یك فرزند، قطعا برای والدین او و مخصوصا مادرها خیلی مهم است.

دو روی سكه غم و شادی

زندگی همیشه دو روی سكه غم و شادی را با هم دارد و برای ما هم این روزها اتفاق افتاده و می‌افتد. بعضی از مردم فكر می‌كنند بازیگرها همیشه در خوشی هستند و اصلا چیزی به اسم اندوه و ناراحتی را درك نمی‌كنند اما زندگی برای همه ما چنین لحظاتی را دارد. اتفاقا وجود اینها در كنار هم است كه به زندگی معنا می‌دهد و هر لحظه خوب و بدی در زندگی ما گذراست.

پناهگاه عاطفی


سام درك بالایی دارد و همیشه در زندگی بهترین كسی بوده كه توانسته‌ام حرف‌هایم را با او بزنم. ما با هم و در كنار هم شاهد همه اتفاق‌های زندگی بودیم و سعی كردیم به هر شكلی پناهگاه عاطفی هم باشیم. خوشحالم سام هم با این روحیه و نگاهی كه حتی بیشتر از سن و سالش بوده بزرگ شده است.

دوستی من و مادرم

مادر من از سالیان دور در تئاتر بازی می‌كرد و در طی این سال‌ها جسته و گریخته با وی و پدرم بازی می‌كردم. سال 75 بود كه در كار «مهره» در كنار مادرم به ایفای نقش پرداختم. من و مادرم مثل دو دوست هستیم و او همیشه مرا راهنمایی می‌كند البته گاهی من به وی كم‌لطف هستم كه از او در همین مصاحبه عذرخواهی می‌كنم.

نگرانی برای كلیت كار


بارها و بارها برای خودم پیش آمده كه نقش من از پشت تا جلوی دوربین یا به عبارتی از قبل تا شروع كار دچار تغییراتی شده است؛ یعنی اتفاقاتی در پشت دوربین رخ می‌دهد كه روی كار بازیگران و اهمیت حضورشان تاثیر می‌گذارد و این در حالی است كه كارگردان متوجه این موضوع نمی‌شود. این مسائل باعث دل‌زدگی یا پشیمانی من از بازیگری نشده است، تنها باعث شده اعتمادم را نسبت به آن كارگردان از دست بدهم.

البته اینكه می‌گویم به معنی دفاع از شقایق فراهانی نیست بلكه بیان ظلمی است كه نسبت به آن نقش و داستان یا به عبارتی ماهیت كل كار شده است. من همیشه كل نگرانی‌ام برای كار بوده چون واقعیت این است كه اگر كاری خوب دیده شود من بازیگر هم با تلاش‌هایم خوب دیده می‌شوم ولی اگر كار ضعیف باشد، هرقدر هم كه تلاش كنم باز هم به چشم نمی‌آید!

انتخاب برای امرار معاش


فكر می‌كنم هنوز نقش‌های بسیاری وجود دارد كه دوست دارم آنها را بازی كنم اما متاسفانه تابه‌حال شرایط آن پیش نیامده یا به من پیشنهاد نشده است. متاسفانه باید بگویم بارها پیش آمده كه بدون توجه به این مسائل تنها برای امرارمعاش كاری را پذیرفته‌ام. فكر می‌كنم این موضوع تنها درباره من اتفاق نیفتاده است و تا دل‌تان بخواهد بازیگران دیگر هم گرفتار این جریان شده‌اند.

نقاشی یا بازیگری


زمانی كه می‌خواستم در دانشگاه ادامه تحصیل دهم، رشته بازیگری به این صورت وجود نداشت ضمن آنكه من خودم از كودكی به نقاشی علاقه داشتم و همیشه نقاشی می‌كردم حتی در هنرستان گرافیك ‌خواندم یا مثلا عكاسی همیشه از علایقم بود.

از طرفی برادر و خواهرم استعداد خوبی در موسیقی داشتند؛ چیزی كه در وجود من استعدادش به آن خوبی نبود! به هر حال استعدادهای هر شخصی متفاوت است. یادم می‌آید آن زمان در دوره ما یك دانشگاه نمایش در اراك بود و من نمی‌توانستم به آنجا بروم اما همیشه دوست داشتم آن را با پایه آكادمیك دنبال كنم. الان وضعیت خیلی فرق كرده، دانشگاه آزاد و مراکز بسیاری وجود دارد كه بچه‌های علاقه‌مند می‌توانند برای آموزش بازیگری به آنجا بروند. در زمینه آموزش بازیگری، بچه‌های حالا موقعیت بهتری نسبت به ما دارند.

آموزگار عشق و محبت

در این سال‌ها عمده چیزی كه از مادرم یاد گرفته‌ام عشق و محبت به دیگران است. اگرچه این به صورت ناخودآگاه بوده اما بخشی از آن هم اكتسابی است؛ یعنی همیشه عشق مادرم به خانواده و اطرافیان را دیده‌ام. تمام وجود مادرم پر از عشق و علاقه به عالم هستی است. این را تنها من نمی‌گویم، تمام آدم‌هایی كه با او در ارتباط هستند همین نظر را دارند.

شهرت خانوادگی

آدمی كه وارد بازیگری می‌شود و این حرفه را می‌پذیرد باید تمام حاشیه‌های آن را هم قبول کند. من هم به ‌هرحال در تمام این سال‌ها در خانواده‌ای متولد و بزرگ شده‌ام كه از نزدیك شاهد این مسائل بوده‌ام و شهرت مادر و خانواده‌ام چیزی نیست كه باعث اذیت من شود.

 8،7 ساله بودم كه مادرم اول در فیلم «لیلا» و بعد هم در فیلم «توتیا» بازی كرد. تا قبل از آن تئاتر كار می‌كرد. نمی‌توانم دقیقا به این سوال جواب بدهم كه از چه زمانی متوجه معروف بودن مادرم شدم چون به همان نسبت از همان شروع كار مادرم هم من بزرگ شدم و هم مادرم در كارش پیشرفت كرد؛ یعنی این اتفاق یك‌دفعه نیفتاد كه بگویم از یك لحظه خاص متوجه این موضوع شده‌ام. به ‌هرحال رشد آدم‌ها در حرفه بازیگری امری تدریجی است.

بازی ماندگار مادرم


كارهای مادرم را به هر شكلی كه بتوانم دنبال می‌كنم؛ گاهی پشت‌صحنه كارهایش می‌روم و گاهی در سینما تماشا می‌كنم. در كل هم كارش را دوست دارم و هم نوع بازی‌اش را؛ هرچند بازی‌های خاصش را بیشتر دوست دارم. مثلا یكی از بازی‌هایی كه از مادرم در ذهنم مانده و آن را فراموش نمی‌كنم صحنه‌ای است كه در فیلم «پروانه‌ای در باد» در یك بلیزر گیر می‌كند.

احساسی فراتر از یك بیننده


به‌هرحال رابطه مادر و فرزندی ما آنقدر مهم است كه تاثیر خودش را هنگام فیلم دیدن هم می‌گذارد یعنی وقتی فیلمی از او می‌بینم نمی‌توانم كاملا فراموش كنم كه او مادر من است. بیشتر از خود نقش، مادرم را می‌بینم. برای مثال در سریال «ماتادور» كه خودش را كشت، بسیار ناراحت شدم یا صحنه‌های مشابه این موضوع زیاد بوده كه باعث شده فراتر از آن نقش و تنها به عنوان مادرم به او نگاه و فكر كنم. این مساله نه‌تنها در مورد مادرم بلكه در مورد پدربزرگ و خاله‌ام هم وجود دارد چون به ‌هرحال خانواده من هستند و نسبت به آنها حس عمیقی دارم.

قضاوت‌های خوب و بد


اگرچه بازیگری را دوست دارم اما یك‌سری حواشی آن باعث می‌شود كه خیلی برای این كار عطش و علاقه نداشته باشم. بخشی از آن هم به نگاه بعضی از آدم‌ها درباره بازیگرها بازمی‌گردد. به‌نظرم مردم درباره بازیگرها تنها دو جور فكر می‌كنند؛ از نظر آنها بازیگرها یا خوب هستند یا بد! حتی نسبت به نقش‌هایی كه از یك بازیگر می‌بینند درباره‌اش قضاوت می‌كنند! به‌ هرحال یك بازیگر باید این نگاه‌ها را بپذیرد و این مساله برای من كمی سخت است.

راستش را بخواهم بگویم دوربین را دوست دارم و قطعا به خاطر كار خانواده‌ام كه در این سال‌ها در آن بزرگ شده‌ام، بازیگری برای من شغل محترم و جذابی است اما ترجیح من تئاتر است. عامه مردم تصورشان از سینما، شغلی ساده و راحت است در حالی كه واقعا كار دشواری است.

مثل همه مادر و فرزندها


عشق مادر و فرزندی فراتر از هر چیزی است. در خانه، من و مادرم یك رابطه عاطفی و مادر و فرزندی مانند همه مادرها و فرزندهای دنیا داریم. بحث سینما و بازیگری در رابطه من و مادرم تاثیرگذار نیست!

دشواری انتخاب دوست

همیشه دیالوگ‌هایی مبنی بر اینكه مادرت بازیگر است و می‌تواند ما را وارد سینما كند را می‌شنوم اما خودم سعی كردم دوستانی را انتخاب كنم كه نگاه‌شان این گونه نباشد. به‌هرحال مادرم، مادرم هست و دوستانم، دوستانم و نمی‌توانم فقط یكی از آنها را داشته باشم. فكر می‌كنم رفقایی كه دارم، آدم‌هایی نیستند كه فقط به خاطر این موضوع در كنارم باشند، درواقع من با افرادی كه نگاه‌شان این گونه است معاشرتی ندارم. البته این شكل ارتباطات بیشتر بحث خانوادگی به خود می‌گیرد و نگاه آنها هم این است كه این خانم مادر دوست ماست و سعی می‌كنند رعایت كنند.

عواقب پز دادن


اگر بگویم پز مادرم را نداده‌ام، دروغ گفته‌ام اما خب، این خیلی هم خوب نیست و سعی می‌كنم خیلی این كار را انجام ندهم چون بعضی وقت‌ها نتیجه عكس می‌دهد و چیزی كه طرف به شما می‌گوید كاملا دور از انتظار شماست! واقعیت این است كه همیشه قرار نیست تایید شوید و ممكن است گاهی این عدم ‌تایید توی ذوق آدم بزند.

علایق یك گرافیست عكاس

گرافیك كامپیوتر خوانده‌ام اما دانشگاه را خیلی ادامه ندادم و به شكل تجربی عكاسی و گرافیك را دنبال می‌كنم. یكی از چیزهایی كه دوست دارم موسیقی است اما بیشتر دوست دارم روی عکاسی تمرکز داشته باشم.