صراط: "محمد هاشمی " کوچکترین برادر "اکبر هاشمی رفسنجانی" است.
گفتوگوی با وی دوساعتی زمان برد، پرسش و پاسخ از مسائل مختلف. متن کامل این گفتگو از نظرتان میگذرد؛
ازدوران نوجوانی خود بگویید، مبارزات سیاسی برای پیروزی انقلاب را چگونه و از کجا آغاز کردید؟
بسم الله الرحمن الرحیم، ما 9 فرزند بودیم، 5 پسر و 4 دختر پدر ما
فلسفهای برای خود داشت و آن این بود که اگر فرزندان در سنین بلوغ در یک
محیط مذهبی زندگی کنند ایمانشان قوی میشود و دیگر بعد از آن هر جا بروند
منحرف نخواهند شد.
براین
اساس پس از آنکه اولاد ذکور به سن بلوغ میرسیدند یعنی از سن 14 سالگی
آنها را برای تحصیل به شهر مقدس قم میفرستاد، چون قم در آن زمان
مذهبیترین شهرکشوربهشمار میرفت . درسال 1336 که عازم قم شدم آیتالله و
سایر برادرانم قبلا برای تحصیل رهسپار این شهر شده بودند و در قم زندگی
میکردند من نیز به آنها پیوستم، در آن زمان فضای حوزه علمیه قم یک فضای
مبارزاتی نبود
در
آن بازه زمانی حوزه علمیه قم بیشتر به مباحث علمی و درسی توجه میکرد تا
مسائل سیاسی یا اجتماعی. در همان سال 1336 دو جریان فکری در حوزه علمیه قم
به راه افتاد، پایهگذار جریان اول یا مکتب اسلام چهرههایی مانند
آیتالله مکارمشیرازی، آیتالله سبحانی و عدهای از طلاب و فضلای حوزه
علمیه قم بودندکه در آن زمان طلبه محسوب میشدند. این گروه نشریه
ماهانهای را منتشر وعمدتا به بیان مسائل اجتماعی نسل جوان میپرداخت .
در
این مقطع جریان دیگری به نام مکتب تشیع شکل گرفت، این مکتب نیز فصل نامه و
سالنامهای داشت و عمدتا به مسائل سیاسی اجتماعی و تاریخ صدر اسلام
میپرداخت و به این ترتیب ِتم مکتب تشیع با ادبیات امروز، بیشتر سیاسی و
ِتم مکتب اسلام بیشتر مسائل اجتماعی و پاسخ به مسائل جوانان بود.
مکتب
تشیع را گروه آیتالله هاشمی رفسنجانی و دیگر شاگردان امام خمینی (ره)
تشکیل دادند وبه طور کلی جریانی از فضای حوزه که وجه مشترکشان شاگردی امام
محسوب میشد به برسی مسائل سیاست تاریخ اسلام با کاربرد روزوزمان
میپرداختند.
در
آن شرایط فضای خفقان برکشورحاکم بود و حکومت به مسائل دینی چنان حساس بود
که مبادا دین به عنوان یک مکتب سیاسی معرفی شود در جو حاکم آن زمان حتی
استفاده از قرآن و نهجالبلاغه فارسی نیزممنوع بود.تمام تلاش رژیم تفهیم
این نکته بود که مسئله دین مسئلهای بین فرد و خداوند است و ربطی به جامعه
ندارد در حقیقت دین جدای از سیاست، همان لفظی که در زمان شهید مدرس بکار
برده میشد.
به لطف خدا و به دلیل حضور آیتالله هاشمی اخوی بزرگتر رفته رفته در این
فضا شکل گرفته و رشد یافتم.در سالهای 39-1338که انجمنهای ایالتی و ولایتی
به راه افتاد و براین اساس قسم به یکی از کتب آسمانی جایگزین قسم به قرآن
کریم شد. امام خمینی شخصا پا به میدان نهادند و به این ترتیب ما به تدریج
با مذهب مبارز تشیع مواجه شدیم.
در
همین روند در عاشورای سال 42 وقایع مدرسه فیضیه بوجود آمد و امام (ره) طی
سخنرانی تندی در روز عاشورای 12 خرداد همان سال در مدرسه فیضیه شاه را
مستقیما مورد خطاب قرار داده و فرمودند: طلاب ما را به ساواک میبرند و
میگویند به سه چیز کار نداشته باشید آمریکا، اسرائیل و شاه، من به شاه
مملکت میگویم تو چه رابطه ای با آمریکا و اسرائیل داری، اگر اسرائیلی شدی
بگو تا بگویم از کشور بیرونت کنند.
در همین شرایط امام خمینی اعلام کردند حکومت پهلوی یک حکومت غیرقانونی و نامشروع است و خواستار براندازی نظام سلطنتی شدند.
سال48تحت عنوان ادمه تحصیل اما بارویکرد مبارزاتی به آمریکا رفتم
سالهایی که آیتالله هاشمی به دلیل مبارزات انقلابی در زندان به سر میبردند شما در چه شرایط و مقطعی بودید؟
خشی از آن روزها در تهران و برخی در قم بودم، در سال 48 عمدتا تحت عنوان
ادامه تحصیل اما عملا به دلیل کمک به مبارزات داخل و ادامه تبلیغات
رهسپارایالاتمتحده شدم و با برخی از دوستان دیگر که در آمریکا بودند"
انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا وکانادا"را تشکیل دادیم. این
انجمن که شخصیتهایی مثل شهید چمران از اعضای آن بودند، بعدها بسیار توسعه
پیدا کردوهریک از اعضای آن در تشکیل حکومت و نظام جمهوری اسلامی منشأ خدمات
برزگی بوده و هستند .
در
روزهای اول یا دومی که وارد آمریکا شدم کنگره کنفدراسیون یعنی همان
سازمان دانشجویی که ترکیبی از حزب توده، جبهه ملی و گروههای دیگر بودند،
در همان دانشگاهی که برای تحصیل انتخاب کرده بودم (دانشگاه برکلی) تشکیل
شد، این کنگره متشکل از 2000 دانشجوی ایرانی بود، اما تعداد گروههای
مسلمان مذهبی در آنها بسیار کم و ناچیز بود.
اگر قصد نماز خواندن داشتی بهجای آمریکا به نجف نزد خمینی میرفتی
در
همان روز برگزاری کنگره وقتی برای برگزاری نماز ظهر از مسئولین دانشگاه
آدرس محلی که بتوان درآنجا نماز خواند را گرفتم یکی ازآنها گفت تو اگر قصد
نماز خواندن داشتی برای چه به آمریکا آمدی، باید به نجف نزد خمینی میرفتی و
به این صورت من در روز اول ورود به آن دانشگاه پس از تعین قبله به وسیله
قبله نمای کوچکی که همیشه همراه داشتم در چمنهای دانشگاه به اقامه نماز
ظهر پرداختم.پس ازاقامه نماز وارد سالن غذاخوری شدم تعداد زیادی از
دانشجویان با لباسها و ظواهر زننده درصف غذا بودند، ناگهان درآن صف دو
خانم محجبه را دیدم که به لحاظ چهره برایم آشنا بودند پس ازسلام و
احوالپرسی یکی از آنها مرا شناخت خانمی به نام "اکرم حریری" خواهر "حسین
حریری" تاجر چای در بازار تهران وازمبارزین به نام آن زمان، خانم حریری
آیتاللههاشمی وشخص بنده را بهدلیل مبارزات سیاسی به خوبی میشناخت .
خانم دوم خانم مسنتری بود که فرزندانش درحال تحصیل در امریکا بودند و در
کنفدراسیون دانشجویی( که در ابتدا اشاره کردم) عضو بودند.
از
خانم مسنتر پرسیدم آیا در این کنفدراسیون مسلمانی را میشناسیدو این
خانم "دکترچمران" را به من معرفی کرد، به این ترتیب متوجه شدم چمران نیز
درآن دانشگاه مشغول به تحصیل، واز قضا عضو افتخاری کنفدراسیون یادشده بوده
، اما به دلیل وجود شرایط نامناسب برای حضور مسلمانان از کنفدراسیون
مذکور استعفا داده است. شرایط ملاقات شهید چمران را از خانمی که فرزندانش
عضو کنفدراسیون بودند سوال کردم و وی ترتیب ملاقات من وچمران را درخانه خود
داد، با توجه بهاینکه من تازه از ایران آمده بودم دراین ملاقات به بررسی
مسائل واتفاقات مربوط به کشور پرداختیم.
تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان درآمریکا با مساعدت شهیدان" بهشتی وچمران" برای مخابره اخبار انقلاب به آنسوی مرزها
تصمیم
برآن شد که بنده از آنجا نامهای به شهید بهشتی بنویسم وی در آن زمان امام
جماعت مسجد "هامبورگ آلمان" بود ،در این نامه از شهید بهشتی خواستم تا
چهرههای مسلمانی که برای تحصیل به آمریکا آمدند رابه من معرفی کند. شهید
بهشتی در پاسخ این نامه پنج نفر را به من معرفی کرد که هر کدام در یک نقطه
از ایالت متحده مشغول به تحصیل بودند، از بین این 5 نفر چمران که در دسترس
بود و با چهار نفر دیگر نیز مکاتبه کردم بهاین ترتیب این روند منجر به
تشکیل گروه انجمن اسلامی دانشجویان شد.
تشکیل این انجمن در آمریکا چه نقشی در پیروزی انقلاب داشت؟
آنچه بیش از همه برای امام (ره) در خارج از مرزهای ایران اهمیت داشت
معرفی بعد اسلامی نهضت بود. حتی ایشان در نوفلوشاتو هم که بودند، تأکید
ویژهای روی این موضوع داشتند. وزمانی که سنجابی در نوفلوشاتو نزد امام
رفت ایشان عنوان کردند در صورتیکه شما اسلامی بودن نظام را بپذیرید حاضر
به ملاقات با شما هستم .
با اینحساب انجمن میتوانست نقش پررنگی
در زمینه پیشبرد اهداف اسلامی نظام ایفا کند، از آن جمله میتوان به آموزش
دانشجویانی که برای تحصیل به آمریکا مهاجرت کرده بودند و اطلاعات مذهبی و
اسلامی چندانی نداشتند، همچنین چاپ و انتشار کتب مبارزانی مانند آثار شهید
مطهری و دکتر شریعتی اشاره کرد.
بهطورکلی
انجمن سه وظیفه عمده بهعهده داشت یکی معرفی جنایات آمریکا، دیگری امر
خطیر آموزش مبانی اسلام و مسئولیت سوم نیزمخابره و اطلاعرسانی اخبار
انقلاب ایران به دانشجویان خارج از کشوربود.با توجه بهاینکه در آن زمان
امکانات امروز برای مخابره اطلاعات وجود نداشت، زمانیکه اطلاعیه ویا خبری
میرسید اعضای انجمن آن را به صورت بروشور جمعآوری و منتشر میکردند.
رقابتی کردن فضای مرده انتخابات مجلس پنجم ضرورت اصلی شکلگیری "کارگزاران"
آقای مهندس اگر موافق باشید قدری از سالهای جوانی حضرتعالی فاصله بگیریم و به کارگزاران بپردازیم. عدهای
معتقدند کارگزاران چیزی شبیه حزب رایحه خوش خدمت است که از رایحه خوش خدمت
"محمود احمدینژاد" و از کارگزاران "آیتالله هاشمی" بیرون آمد، نظر شما
در این خصوص چیست؟ وبهطورکلی ضرورت تشکیل حزب کارگزاران را چه میدانید؟
در
سال 1374 یعنی دو سال مانده به پایان ریاست جمهوری آیتالله
هاشمیرفسنجانی زمانی که مجلس چهارم رأس کار بود. اکثریت این مجلس را
اصولگرایان امروز تشکیل میدادند. در آن شرایط فضای سیاسی کشور خیلی مرده
بود و اصلاً چیزی تحت عنوان رقابت وجود نداشت، و جریان اصولگرا معتقد بود
با توجه به این که مجلس چهارم را در اختیار دارد، مجلس پنجم را نیز تصاحب
خواهد کرد.
این
طیف پیشنهادات ارائه شده برای ایجاد ائتلاف را رد میکرد. مثلاً تهران 30
نماینده داشت که بنا، براین بودکه20 نفر آنها مجدداً در انتخابات مجلس
پنجم شرکت کنند در آن زمان به این نتیجه رسیدیم که از 10نفر باقی مانده 5
نفر را گروه ما و 5 نفر دیگر را گروه اصولگرایان؛ یا همان جریان راست معرفی
کند
به
این ترتیب برای داغ شدن تنور انتخابات در گروهی 16نفره اقدام به انتشار
بیانیه کردیم، که بر اساس آن 10 نفر از وزرای دولت آیتالله هاشمی و 6
نفر از معاونین وی و یا کسانی که در دولت آن زمان مسئولیتی داشتند، مانند
دکتر نوربخش رئیس کل بانک مرکزی، کرباسچی شهردار تهران؛و...جز امضاکنندگان
این بیانیه بودند.براین اساس قرار شدامضا کنندهگان این بیانیه لیستی را
معرفی وبه اینترتیب به رقابت با اصولگرایا ن حاضر درمجلس چهارم بپردازند.
اگر وزیری، وکیل مجلس را تعیین کند، آن وکیل، وکیلالدوله میشودنه وکیلالملة
دو
سه روز پس از انتشاراین بیانیه مجلس و روزنامههای وابسته به اصولگرایان
مانند کیهان و رسالت به شدت علیه آن گارد گرفتند. آن زمان مصادف با ماه
مبارک رمضان درمهمانی افطاری که دولت مهمان مقام معظم رهبری بود، ایشان
گفتند اگر وزیری، وکیل مجلس را تعیین کند، آن وکیل، وکیلالدوله میشود و
دیگر وکیلالملة نیست .
بنابراین
وزرایی که این بیانیه را امضا کرده بودند، استعفا دادند و از گروه 16
نفره، 6 نفر کماکان به کار خود ادامه دادند این 6نفر شامل بنده، غلامحسین
کرباسچی شهردار تهران، محسن نوربخش رئیس بانک مرکزی، عطاءالله مهاجرانی
معاون حقوقی آیتالله هاشمی، مهندس هاشمیتبار معاون تربیت بدنی آیتالله
هاشمی و رضا امراللهی رئیس انرژی اتمی آن زمان بودند، در حقیقت این افراد
هسته مرکزی حزب کارگزاران موسوم به جی-6که هنوز تبدیل به حزب نشده بود را
تشکیل میدادند.
دراین
شرایط بار دیگر باگروههای اصولگرا مثل روحانیت مبارز مشورت و مطرح کردیم
از این 10 نفرنامزد مورد نیاز، 5 نفر را ما و 5 نفر را شمامعرفی کنید. اما
گروههای اصولگرا عنوان کردندهرکس لیست اختصاصی خود را معرفی کندمانیز
پذیرفتیم و بهاینترتیب در سطح ملی افرادی را شناسایی کردیم که از طیف
اصولگرا نبوده و عمدتاً طیف معتدل و اعتدالی محسوب میشدند انتخابات" مجلس
پنجم "انجام و گروه ما از 270 نماینده ، 145 نفر را به مجلس فرستاد.
در
فاصله بین انتخابات تا شروع کار رسمی مجلس ریزشی در این 145 نفر رخ داد و
تقریباً 105 نفر برای ما باقی ماندند.بااینحساب هنوزدر "مجلس پنجم" اقلیتی
قوی محسوب میشدیم.
هاشمی هیچگاه ازدل کارگزان بیرون نیامد
با
این حساب، آیتالله هاشمی هیچ گاه از دل کارگزاران بیرون نیامد. هاشمی
رئیس جمهور بود و 6 سال از دوره ریاست جمهوری وی نیز سپری شده بود که گروه
جی-6 یا به تعبیری کارگزاران سازندگی توانست 105 نفر را، راهی مجلس پنجم
کند.
در آن شرایط ما نه تشکیلاتی داشتیم و نه حزبی بودیم، در حقیقت
حزب کارگزاران در زمان ریاست جمهوری دولت اصلاحات یعنی سالهای 78-1377
تشکیل شد.علت شکلگیری این ذهنیت شاید آن باشد که آیتالله هاشمی
درکشورمعروف به "سردار سازندگی" شد و کارگزاران نیز اسم کارگزاران سازندگی
را روی خود گذاشت و لفظ مشترک "سازندگی" این ذهنیت را ایجاد کرد که هاشمی
برآمده از حزب کارگزاران سازندگی است.
در
سال 76 زمانی که رئیسدولت اصلاحات قصد کاندید شدن برای انتخابات ریاست
جمهوری را داشت به ما 6 نفر مراجعه واعلام کرد در صورتی که شما از من
حمایت کنید، کاندید خواهم شد، مانیز پذیرفتیم. در آن سال، دو کاندید عمده
در انتخابات ریاست جمهوری حضور داشتند، یکی آقای ناطق نوری و دیگری
رئیسدولت اصلاحات و به این ترتیب با حمایت این گروه، رئیس دولت اصلاحات
با رأی بالایی به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد و دو سال بعد از این
انتخابات پس از آن که احزاب شروع به تشکیل شدند، حزب کارگزاران رسما تأسیس
وافتتاح شد.
ورود تفکرات و دیدگاههای متفاوت به کارگزاران دلیل اصلی عدم همکاری من با این حزب بود
روند حزب کارگزاران به کدام سمت و سو رفت که شما به
عنوان یکی از کسانی که سنگ بنای این حزب را نهادینه کرده بودید، در 28 مهر
93 تصمیم گرفتید از این حزب جدا شوید؟
در
زمان شکلگیری این حزب تعداد ما کم بود و یک گروه منسجم محسوب میشدیم که
به خوبی شامل تعریف واقعی حزب بود. کارگزاران از سال 84 تا 88 فعالیت
چندانی نداشت. در سال 88 پس از وقایع آن سال، کارگزاران تقریباً تعطیل شد
ودر سطح استان و کشور هیچ جلسهای نداشت. شورای مرکزی حزب که طبق اساسنامه
31 نفر بودند. در طول این 4 سال ریزش پیدا کرد و به 16، 17 نفر تقلیل
یافت.
در
مرحله پس از انتخابات سال 92 که فضای سیاسی کشور، قدری تغییر یافت و احزاب
فعالتر شدند، کارگزاران نیز تصمیم گرفت مطابق اساسنامه مجدداً تعداد
اعضای شورای مرکزی را به 31 نفر برساند. در این زمان وقتی اعضای جدید پس از
انتخابات حزبی برای همکاری دعوت شدند، در پایان کار متوجه شدم که به این
مجموعه خیلی نمیتوان لقب حزب اطلاق کردو بیشتر شبیه جبهه است.
همانطور
که میدانیدجبهه متشکل از چند حزب است با این تعریف تفکرات و دیدگاههای
متفاوت وارد کارگزاران شده بود و من هم در مجموع صلاح ندیدم با این حزب
همکاری کنم. در این شرایط دیگر تفکری منسجم مانند تفکر حاکم بر یک حزب غالب
نبود، ضمن این که همه این افراد، افرادی مبارز و انقلابی بودند.
اما
از اول با کارگزاران همراه نبودند بلکه در بستر زمان به این نتیجه رسیدند
که تفکر کارگزاران تفکری معتدل و مناسبی است و آن را انتخاب کردند اما من
راغب نبودم به این شکل در جایی که بیشتر شبیه جبهه است، به فعالیت ادامه
دهم و به دلیل تجربیات سیاسی که از دوران جوانی داشتم به این نتیجه رسیدم
که از کارگزاران جداشوم.
نمیخواستم مسئولیت نظرات افراد در کارگزاران، بهپای من نوشته شود
اعضا به صورت رسمی و غیررسمی ازشما نخواستن این کار را انجام ندهید؟
من
در این زمینه با کسی مشورت نکردم. در یک جلسه حزب اعلام کردم که دیگر به
جلسات کارگزاران نخواهم آمد، در اواخر یا اواسط جلسه، برایاینکه نشان دهم
در تصمیم خود جدیت دارم جلسه را ترک کردم. یکی دو نفر از اعضای جلسه بیرون
آمدند و گفتند این اقدام، اقدام درستی نیست.
با
این حال من دیگر به جلسات حزب نرفتم اما به دلیل آن که رئیس هیأت مؤسس حزب
کارگزاران و دبیر کمیته سیاسی و عضو شورای مرکزی این حزب بودم، مرتب به
جلسات دعوت میشدم ودر مقابل اعلام میکردم مسئولیتی در این حزب ندارم اما
آنها نمیپذیرفتند و به دعوتهای خود ادامه میدادند. پس از مشورت دوستان،
عنوان کردندشما در کمیسیون ماده 10 کشور امضا دادید و به همین دلیل مسئول
این حزب محسوب میشوید، اگر قصد جدی برای ترک این مسئولیت دارید باید
استعفای خود را به وزارت کشور نیز اعلام کنید تا این ترک مسئولیت رسمیت
یابد.
در
این بازه زمانی نامهای به وزیر کشورو کمیسیون ماده 10 احزاب ارسال وضمن
آن عنوان کردم: با شرایط بیان شده دیگر در حزب کارگزاران مسئولیتی ندارم و
استعفای خود را رسماً اعلام کردم ، به این ترتیب این استعفا در اسناد
وزارت کشور ثبت شد.
پاسخ
نامه من از وزارت کشور را یکی از خبرگزاریها رسانهای کرد. پس از
رسانهای شدن این جریان، مرتباً برای تأیید این مسئله با من تماس میگرفتند
و من صراحتاً این موضوع را تأیید میکردم و دلیل خود را تبدیل شدن حزب به
جبهه عنوان مینمودم. به هر حال من هیچ گاه قصد رسانهای کردن این موضوع را
نداشتم.
با
شرایط پیشآمده،هراظهارنظر یا صحبتی که در کارگزاران صورت میگرفت خوب یا
بد قوی یا ضعیف بهپای من نوشته میشد این ثواب نبود، ضمنآنکه برای هر
ایده، فرد یا شخصی احترام قائلم اما نمیخواستم مسئولیت حرف همه را
بپذیرم.
آیتالله هاشمی از طریق رسانهها متوجه جدایی من از کارگزاران شد
برای اتخاذ این تصمیم مهم اعضای کارگزاران و نزدیکان شما (مثل آیتالله هاشمی) با شما مخالفت نکردند؟
بعضی
از دوستان درخواستهایی کردند، اما چون تصمیم خودرا گرفته بودم بنا نداشتم
برگردم. من با آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز مشورت نکردم وی بعدا از طریق
رسانهها متوجه این تصمیم شد، چون تصمیم کاملا شخصی بود، حتی به آن معنا
سیاسی هم نبود، بالاخره این نوع کارها هرکاری کنید انگ سیاسی میزنند.
در مقطعی از سال 91 ظاهرا حضرتعالی بدون دریافت حکم جدید در
جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام شرکت میکردید دلیل این اقدام چه بود ؟
الان
7، 8 سالی هست که من رئیس دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام هستم. رئیس دفترحق
شرکت در هر جلسهای را دارد. در اینشرایط به اعتبار رئیس دفتر بودن
مسئولیتم سنگینتر شد زمانیکه فقط عضو بودم تنها در2 کمسیون شرکت میکردم ،
اما الان باید در 6، 7 کمیسیون شرکت کنم منتهی نمیرسم یعنی این جوری نیست
که رئیس دفتر مجمع برای حضور درجلسات مجمع نیازی به حکم داشته باشد.
از چه سالی رئیس دفتر آیتالله هاشمی هستید؟
فکر میکنم از85-84چندین سال است که آن جا هستم.
در جایی گفته بودید که اصولگرا و اصلاح طلب نداریم، اصلاحات
متعلق به امام خمینی(ره) است. در خصوص این ایده بیشتر توضیح بدهید.
من
گفته بودم که بزرگترین اصلاح طلب یا مصلح امام خمینی(ره) است ایشان حکومت
شاهنشاهی را سرنگون وبه جای آن جمهوری اسلامی را تشکیل دادند این بزرگترین
اصلاح در جامعه اسلامی است.اعتقاد من نسبت به امام(ره) این چنین است.
دولت آقای روحانی و فعالیتهاشان راطی قریب به دو سال اخیرچه طور ارزیابی میکنید؟
اگر
بخواهیم راجع به عملکرد آقای روحانی اظهارنظر کارشناسی یا منصفانه کنیم در
پاسخ به سوال شما باید دید آقای روحانی چه کشوری را تحویل گرفت آنچه
روحانی تحویل گرفت عبارت بود ازرشد اقتصادی منهای 5،یعنی روحانی اقتصادی
بهمعنی واقعی ورشکسته را تحویل گرفت.
ناهنجاریهای
اجتماعی مثل طلاق و مواد مخدر و....آمار بالایی داشت، روابط خارجی در
بدترین حالت بود. در حقیقت آقای روحانی یک سرزمین سوختهای را تحویل گرفت
با این شرایط ، باید ببینیم که در این دو سال چه کار ی توانسته انجام دهد.
در
موضوع اقتصاد، رشد اقتصادمنفی امروز مثبت شده است 4درصد، 3 درصد، 2 درصد
اما هر چه است ازمنفی به مثبت تغییر جهت داده، تورم کاهش پیدا کرده واین
کاهش در اقتصاد یک پالس مثبت محسوب میشود .
نرخ
بیکاری نیز فاکتور دیگری است که از میزان آن کاسته شده است وبهطورکلی
شاخص هایی که به اصطلاح تعیین کننده وضعیت اقتصادی کشور است رو به بهبود
است، اما سوالی که پیش میآید این است که آیا این آمار به حد کافی و
نرمال رسیده است ؟ طبیعی است که پاسخ منفی است.
این
در شرایطی است که دولت روحانی با کاهش منابع نیز روبرو بوده است، شما
درنظر بگیرید در سال 91دولت آقای احمدی نژاد به طور تقریبی 118 میلیارد
دلار درآمد نفت داشته اما حالا وضعیت نفت چطور است؟ در حالحاضرعرضه نفت
نسبت به گذشته نصف، اما قیمت یک سوم شده یعنی 118 میلیارد دوره قبل تقریبا
تبدیل به 34-33، میلیارد دلار شده به بیان دیگر در شرایط فعلی با وجود
کاهش منابع شاهد افزایش در بهبود وضع اقتصادی هستیم.
در
روابط خارجی نیز کاری که در این دو سال انجام شد حقیقتا کار بزرگی بود.
کشورهای 1+5،یعنی 6 کشور قدرتمند جهان ساعتها با ایران به مذاکره نشستند و
بیانیه ژنو وسوئیس را امضا کردند و حاصل آن برداشته شدن بعضی محدودیتها
ازجمله آزاد سازی بخشی از پولهای بلوکه شده کشوربود.
به
عنوان مثال یکی از ثمرات مذاکرات این بودکه زمان گذشته به هیچ وجه حق
داشتن انرژی صلح آمیز را برای ایران نمیپذیرفتند و واز آوردن اسم آن نیز
پرهیزمیکردند اما درحالحاضر این حق تثبیت و پذیرفته شد ایران هم عضو
دائمی باشگاه هستهای باشد.
روابط کشور با
کشورهای دیگر درحال بهبوداست. البته اگر این بیانیه نهایی شود وضع بهتر هم
خواهد شداما در همین حدهم قدمهای بزرگی برداشته شده ست.
اگر بخواهید منصفانه قیاس کنید، کشوری که آیتالله هاشمی بعد
از جنگ تحویل گرفت شرایط سختر و نگرانکنندهتری داشت یا کشوری که روحانی
تحویل گرفت؟
من
همچین مقایسهای نکردم ولی دولتیکه آیتالله هاشمی تحویل گرفت یاهمان ده سال
اول انقلاب سالهای جنگ بود. یعنی آن زمان هم ما خیلی چیزها را نداشتیم. مثلا
در دولتیکه هاشمی تحویل گرفت تقریبا تمام زیرساختهای کشور از بین رفته
بود نیروگاهها، فرودگاهها، راه آهن و کارخانجات مهم را زده بودند در زمان
جنگ ما در 16 استان و 2 هزار و 720 و چند روستا که بین ده تا 100 درصد
تخریب شده بود، 2 میلیون نفر آواره جنگی داشتیم که در 400 اردوگاه بودند،
ازطرف دیگرخزانه کشور خالی بودو روزهای سختی را در این کشور پشتسر
گذاشتیم، روزهایکه شاید فقط در حد 3 روز گندم درسیلوها داشتیم و آقای
هاشمی در نماز جمعه به آن سبک و سیاق سخن میگفت.
متوجه منظورتان نشدم، آیتالله در خطبههای نمازبه چه سبک و سیاقی سخن میگفتند؟
روحیه
وامیدواری میدادو ازبیان مشکلات خودداری میکرد این درحالی بود که درآن
زمان ماهیچ نوع تکنولوژی و صنایعی نداشتیم، نرخ بیکاری درحد بالایی
بود،پالایشگاهها و چاههای نفت را زده بودند.
چون
ازصدا و سیماتشریف آوردیدیک نمونه برایتان عرض میکنم زمانیکه کشور در
شرایط سخت اقتصادی بهسر میبرد و عملایا جنسی در بازار نبود یاهمه چیزکوپنی
بود،مردم برای تهیه اجناس کوپنی به بازار هجوم میآوردند.
مادر
صداوسیما برای ایجاد آرامش در بین مردم و اینکه به لحاظ روانی القا کنیم
وضع اقتصادی خیلی هم بدنیست با دوستان به این نتیجه رسیدیم که آگهیهای
بازرگانی وتجاری را در سازمان راهاندازی کنیم.
خوب
بههرحال تبلیغات از نظر روانی برمردم موثر است وقتی کالایی تبلیغ میشود
مردم احساس امنیت میکنند که این کالا به اندازه کافی در انبارها موجود است
و احساس نگرانی کمتری میکنند. در آن زمان تنها چیزی که برای تبلیغ پیدا
کردیم گلاب قمصر کاشان بود، این بدان معنی بود که عملا کارخانه و تولیدی در
کشور وجود نداشت.این
درحالیستکه وقتی آقای هاشمی دولت را تحویل داد میزان پخش آگهی بازرگانی از
تولیدات داخلی بهحدی بود که اگر نیم ساعت هم پیامبازرگانی پخش میکردیم،
بازهم پیام برای پخش و کالا برای تبلیغ داشتیم.
دولت یازدهم هنوزتوقعات ایجاد شده در مردم را پاسخ نداده است
به کدام حوزه و عملکرد دولت یازدهم انتقاد دارید؟
من
گفتم بحث انتقاد یا تعریف نیست بلکه بحث واقع بینی نسبت به مسائل است،
بالاخره در دولت یازدهم مردم یک سری توقعات را در تبلیغات انتخاباتی
دیدهاند که هنوز برآورده نشده، ضرب المثلی بین ما ایرانیان متداول است
که میگوید دیکته ننوشته غلط ندارد،بنابراین نمیتوان گفت هیچ دولتی یا هیچ
عملکردی بدون نقد بوده نقدهمیشه وجود دارد اما نوع آن متفاوت است.
یارانه باید به شکلی باشد که بهجای ماهی قلاب به دست مردم بدهد
اگر از بیرون بخواهید نقدی به دولت یازدهم داشته باشیدبه چه نکاتی اشاره میکنید؟
خوب
اگر بخواهم بهطور مصداقی بیان کنم به اهدای سبد کالا دربین مردم نقد جدی
وجود دارد.مثلا بحث یارانه دادن به مردم اقدام خوبی است اما یارانه به چه
شکل؟به شکلی که پول دست مردم بدهید این خیلی کارساز نیست وسبب خواهد شد
روستاییان رفتهرفته به شهر ها مهاجرت کنندومنجر به عدم حمایت از بخش
کشاورزی شود و به قول معروف بهتر است بهجای ماهی دادن به مردم ، قلاب به
دستشان دهیم،یعنی اگر ثروتیکه صرف پرداخت یارانه نقدی میشود تبدیل به
اشتغالزایی در کشورشود نهتنها منافعش برای کشور بیشتر بلکه برای مردم نیز
عزت آفرین است. این از نظر تئوری مطرح است حال آنکه دولت یازدهم چه
معذوریتی برای عمل به آن دارد بحث دیگری است.
راهکار
عبور از بحران اقتصادی یا به تعبیری شکوفایی اقتصاد در همه جا از جمله در
کشورما تولید است. یعنی باید از تولید حمایت شود حالاچه اندازه دولت
میتواند حمایت کند یاحمایت کرده من اطلاع دقیقی ندارم ولی انقدر میدانم
حمایتهای لازم بهعمل نیامده است بههر حال در حوزههای کشاورزی، صنعت وخدمات ، اشتغالزا یی و ثروت وجود دارد.
با توجه به اینکه دولت تمام توان خود را بر سیاست خارجی متمرکز
کرده است و توجه کمتری به مسائل داخلی مثل فرهنگ داشته است، این مسئله را
چطور تحلیل میکنید؟
من این مسئله را قبول
ندارم که دولت تمام توان را روی سیاست خارجی گذاشته است؛ من میگویم حوزه
سیاست خارجی به دلیل موضوع و جذابیتی که این بحث برای مردم داشته است، خیلی
بزرگ شد. اینکه بیان کنیم دولت در حوزه فرهنگ یا اقتصاد فعالیت نکرده
بیانصافی است.من در حوزه اقتصاد حتی شاخصها را برایتان توضیح دادم. دولت
آنجا نیز تلاش کرده منتها واقعیت آن است که حساسیت اول مردم بر طبق
نظرسنجیها روی بحث هستهای و روابط خارجی بوده است چون مردم تصور دارند
بهبود روابط خارجی بر حوزه اقتصاد نیز مؤثر است.
در شرایط فعلی
نیز مرتب وزراء ودیگر مسئولین عنوان میکنند در صورت حصول توافق مشکلات
کشور یک شبه حل نخواهد شد، بنابراین من این مطلب را که دولت همه همت خود
را روی مسائل هستهای گذاشته قبول ندارم.
ظریف شایستهوار در مسیر مذاکرات گام برمیدارد
همانطور
که گفتم علاوه براینکه هستهای مورد توجه وپیگیری مردم است آقای ظریف نیز
شایستهوار در این مسیر گام بر میدارد. اخیراً نیز درنظر سنجی که مجله
تایمز منتشر کرده وی جزء 100 شخصیت تأثیرگذار در جهان معرفی شده است؛
هیچ رویکرد سیاسی برای انتخابات سالجاری ندارم
اگر موافق باشید قدری در خصوص انتخابات پیشرو صحبت کنیم .رویکرد شما برای انتخابات مجلس دهم چیست؟
هیچ رویکرد انتخاباتی و فعالیت سیاسی نخواهم داشت.
اگر حزب کارگزاران لیستی را معرفی کند، شما از آن نیز حمایت خواهید کرد؟
نه، من دیگر کار حزبی نمیکنم و هیچ بنایی برای ورود به انتخابات ندارم.
ارزیابی شما از انتخابات مجلس دهم چیست؟ آیا فکر میکنید طیف
خاصی اقبال بیشتری برای ورود به بهارستان داشته باشد؟
براساس
تجربه گذشته کشور در 9 انتخابات اخیرمجلس ، به جز یکی دو انتخابات اول،
درسایر انتخابات همیشه فراز و فرودهایی وجود داشته است مثلاً انتخابات سوم
گروهی به عنوان اصلاحطلب اکثریت مجلس را تشکیل میدادند اما در مجلس چهارم
این طیف برعکس شد و اصولگرایان اکثریت مجلس را در دست گرفتند. این فراز و
فرودها به دولتهایی که سر کار هستند و عملکردی که داشتندنیز برمیگردد.
حال با تجربهای که در گذشته وجود داشته وهمکاری مجلس با دولت در حل مشکلات
، در مجموع فکر میکنم اقبال اصولگرایان با توجه به عملکردشان در مجلس و
سایر گروهها برای ورود به بهارستان چندان بالا نباشد.
به اتفاقات سیاسی اشاره کردید، مجلس ششم متشکل از اصلاحطلبانی
بود که آیتالله هاشمی را مجبور به استعفا کرد و امروز اصولگرایان انتقاداتی جدی به وی دارند این فرآیند را چطور ارزیابی میکنید؟
متأسفانه
آقای هاشمی همیشه سنگ زیرین آسیاب هر دو طیف بوده و هست. من این قبیل
اتفاقات را ناصواب و منفی میدانم زیرا آقای هاشمی با سابقه و پیشینهای که در
نهضت اسلامی، جنگ و رابطهای که با امام داشته است.شایسته اینگونه برخوردها
نیست من این را جفا به هاشمی و و بیش از جفای به هاشمی، جفای به
کشور و نظام میدانم. بالاخره وی جزء یاران بسیار نزدیک، مورد وثوق و اعتماد
امام خمینی (ره) بوده است.هاشمی یکی از شاگردان نزدیک امام بود و گذشته از
رابطه شاگرد و استادی، رابطه نزدیکی نیز با یکدیگر داشتند و امام (ره) نیز به وی
در نهضت و انقلاب اعتماد داشت. حالا اگر شخصی با این پیشینه، بر سر یک
سری مسائل سیاسی و جناحی و منافع زودگذر تخریب شودو مورد تهمت قرارگیرد،
سود این وقایع را فقط دشمن میبرد.. تجربه نشان داده است، کسانیکه هاشمی
را از هر دوطیف،تخریب کردند بههیچوجه متنفع نشدند و به قول معروف آب به
آسیاب دشمن ریختهاند .
از رابطه نزدیک آیتالله هاشمی و امام خمینی (ره) گفتید، در
حال حاضر رابطه آیتالله هاشمی با مقام معظم رهبری چگونه است؟
رابطه
مقام معظم رهبری و آیتالله هاشمی از قبل از انقلاب، دوران نهضت و بعد از
پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و هماکنون رابطه بسیار خوب و نزدیکی است.
هاشمی از شخصیتهایی است که شاید بهتوان گفت نزدیکترین فرد به مقام معظم
رهبری محسوب میشود.
دیدارهای این دو نفر در حال حاضر به چه صورت برگزار میشود؟
درحالحاضرمقام
معظم رهبری و آیتالله هاشمی به طور منظم هر دو هفته یک بار با یکدیگر
دیدار دارند البته گاهی اوقات به دلیل مشغله، وقفهای در آن صورت میگیرد
اما هر وقت آیتالله هاشمی بخواهند به دیدار رهبر بروند، در به رویشان باز
است و به همین ترتیب دیدارهای متقابل وجود دارد.
آیتالله هاشمی را در شرایط امروز به کدام جناح نزدیکتر میدانید؟
آیتالله
همیشه فراجناحی عمل کرده است و این رویه را ادامه خواهند داد. هیچ گاه عضو
هیچ حزب یا جناحی نبوده است. وقتی دیدارهای آیتالله هاشمی را میبینیم
تقریباً همه طیفها و گروهها به دیدار وی آمده و با آیتالله مشورت
میکنند، فقط در دوره احمدینژاد قدری وی مانع ایجاد میکرد. مثلاً اگر
وزیر یا استانداری به دیدار آیتالله میآمد، به واسطه این دیدار عزل میشد
نمونه دیگر تیمهای خارجی بودند که پس از سفر به ایران خواستار ملاقات با
هاشمی بودند و پس از ارائه این درخواست به دفتر ریاستجمهوری عنوان میشد
آیتالله وقت ندارند. بعد سفیر آن کشور با دفتر آقای هاشمی تماس میگرفت و
عنوان میکرد مسئولین کشورمان خواستار ملاقات با شما بودند که ظاهرا
آیتالله وقت نداشتند.
حتی بشار اسد رئیس جمهور
سوریه زمانی که برای دیدار با آیتالله با این موانع روبرو شد ،گفته بود
آیت الله هاشمی مانند پدر من است و من میخواهم حتماً با وی ملاقات داشته
باشم اما پاسخی که به او ارائه شد، کماکان این بود که آیتالله وقت ندارند
آیا مقایسه دلواپسان با نتانیاهو عملکرد فراجناحی آیتالله را زیرسوال نمیبرد؟
ما
به بسیاری از اندیشهها، پیشبینیها و انگیزههای آیتالله دسترسی
نداریم. وی گاهی اوقات تمثیلهایی میزند که در زمان خودش ممکن است عدهای
نقدهایی به آن داشته باشند، اما بعد که جلوتر میرویم، میبینیم در رفتار و
نحوه عمل همین گونه بوده است.