صراط: شنبه شب آئین اختتامیه بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر برگزار شد. برنامهای که پایانی بود بر فصل مهمی از سینمای ایران، منطقه و احتمالا کشورهایی که صنعت سینمایی دارند.
از تمام متن و حواشی این برنامه که بگذریم در سخنان وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی جناب آقای علی جنتی نکته ای بود که نمیتوان به آسانی از آن گذشت. وی در بخشی از سخنان مهمش پرده از رازی برداشت که یکی از نقاط ابهام جدی در نگاه کلان دولت به موضوع فرهنگ محسوب میشود.
علی جنتی گفت: «امیدواریم با توافقات نهایی ایران و گروه 1+5 و رفع برخی از محدودیتهای بینالمللی جهشی چشمگیر را در سینمای ایران شاهد باشیم.»
اما به چند دلیل از این حرف نباید به راحتی گذشت؟
اول:
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دومین چهره رسمی فرهنگی کشور بعد از رئیس جمهور( که رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی هم محسوب میشود ) است و سخنان وی در مجامع رسمی نظر رسمی دولت و قوه مجریه در خصوص مسائل فرهنگی محسوب میشود.
دوم:
وزیر محترم ارشاد نوعا در سخنرانیها از روی متن از قبل نگاشته شده به ارایه سخن میپردازد. کار نکویی که معمولا در نهادهای رسمی توسط مشاورانی امین و تیزفهم انجام میشود. نطق وزیران و مدیران ارشد کشوری در برنامهها از یک پیکره و روش روشن پیروی میکند. خوشامد، تلمیح و اشاره و موضع تازه و یا واکنش به رخدادی که تازه اتفاق افتاده و بیان پیشنهاد استراتژیک.
با این دو مقدمه اهمیت سخنان عجیب وزیر ارشاد در پیوند دادن موفقیت سینمای ایران به مذاکرات 5 + 1 و نتیجه توافق با آمریکا بیشتر روشن میشود. رویکرد کلان دولت یازدهم در منوط و مشروط کردن هر نوع پیشرفتی اینک وارد مرحله تازه و البته خطرناکی شده است.
اینکه در حوزه فرهنگ و هنر کشور که ارتباطی ژرفتر از سیاست، اقتصاد و دیپلماسی فرهنگی با هویت ملی ما دارد، اینطور نگاهمان به بیرون مرزها باشد نشان از یک انحطاط جدی است. اکنون بر هرکسی روشن است که جمهوری اسلامی ایران و مردم نظام انقلاب اسلامی در آستانه یک پیچ تاریخی و تجربهای شگرف و سخت به سر می برد. اینکه آیا تصویر ذهنی ایرانیان از شیطان بزرگ میتواند تغییر کند یا خیر؟ آیا عدم خوشبینی رهبر معظم انقلاب و شناخت تاریخی مردم این ملک در کوتاه مدت و بدون تغییر قابل قبول در رفتارهای غرب میتواند مقدمه خوبی برای آغاز رابطهای باشد که از سوی آنها قطع شده است؟
حالا و در آستانه دور بینهایت مذاکرات بی نتیجه ایران و غرب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در یک مجلس رسمی که جنبه بین المللی دارد، این پیام را میدهد که ما در حوزه فرهنگ و هنر و شاخهی مهمی مثل سینما که سالها به عنوان ابزار صدور انقلاب مورد استفاده دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی بوده است نگران تحریم شما هستیم.
به عبارت دیگر حرف رسمی دولت ما این است که برای پیشرفت در عرصه سینما و به رسمیت شناخته شدن نیاز داریم که تحریم نباشیم. آیا واقعا تحریم و روابط خصمانه دولت ایالات متحده باعث عقبماندگی ما در هنر سینما شده است؟ آیا جوایز سینمایی جهانی در سالهای اخیر از خرس نقره و اسکار و ... در دوره پساتحریم دریافت شده است؟
آیا برای نشان دادن تصویر زیبای از اسلام و ایران در جهان (از جمله خلق اثر بزرگی در حد فیلم محمد رسول الله (ص)) نیاز داریم که مذاکراتمان با غربیها به نتیجه برسد؟ آیا اگر تصویری باشکوه چون بچههای آسمان و یا حتی کم رمق در حد درباره الی بسازیم سینمادارهای جهانی ما را به خاطر تحریمهای سیاسی خود بایکوت میکنند؟
آیا هنر انقلاب اسلامی اینقدر درمانده شده است که فابیوس و موگرینی و کری باید مجوز رونق و اقتدار آن را صادر کنند؟
حال بیایید تصور کنیم پیامی که وزیر فرهنگ و ارشاد ما به طرف روبه روی ما ارسال کرده است چیست؟ عزت و اقتدار؟
جواب همه این سوالات منفی است، مطلقا. غرب دو وقت به سینما و هنر ما توجه میکند. یکی آن وقت که نتواند یک اثر، یک هنرمند و یک رویه هنری مثل سینمای مجیدی یا مینیاتور فرشچیان را انکار کند. آن وقت دعوت میکند، تقدیر میکند و در صدد خواهد بود که پدیده را مال خود کند.
و دیگر وقتی است که یک اثر هنری یا یک هنرمند در پازل از قبل تعیین شده آنها کار کند. او را هم بزرگ میکنند و با تمام قوا تقویت میکنند. وضعیت کیارستمی و پناهی را ببینید!
این نحوه جهش چشمگیر سینمای ایران، دادن آدرس غلط است. جهش این چنین مثل جهش مولکولی است. راه پیشرفت اقتصاد و سیاست ما اگر استفاده از ظرفیت دورنی ملت ایران است که هست؛ پیشرفت و جهش فرهنگی راهی غیر از استفاده از توان داخلی ندارد.
سوال این است که نظر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد تهاجم فرهنگی چیست؟ آیا اصلا چیزی به نام تهاجم را به رسمیت میشناسند؟
از تمام متن و حواشی این برنامه که بگذریم در سخنان وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی جناب آقای علی جنتی نکته ای بود که نمیتوان به آسانی از آن گذشت. وی در بخشی از سخنان مهمش پرده از رازی برداشت که یکی از نقاط ابهام جدی در نگاه کلان دولت به موضوع فرهنگ محسوب میشود.
علی جنتی گفت: «امیدواریم با توافقات نهایی ایران و گروه 1+5 و رفع برخی از محدودیتهای بینالمللی جهشی چشمگیر را در سینمای ایران شاهد باشیم.»
اما به چند دلیل از این حرف نباید به راحتی گذشت؟
اول:
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دومین چهره رسمی فرهنگی کشور بعد از رئیس جمهور( که رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی هم محسوب میشود ) است و سخنان وی در مجامع رسمی نظر رسمی دولت و قوه مجریه در خصوص مسائل فرهنگی محسوب میشود.
دوم:
وزیر محترم ارشاد نوعا در سخنرانیها از روی متن از قبل نگاشته شده به ارایه سخن میپردازد. کار نکویی که معمولا در نهادهای رسمی توسط مشاورانی امین و تیزفهم انجام میشود. نطق وزیران و مدیران ارشد کشوری در برنامهها از یک پیکره و روش روشن پیروی میکند. خوشامد، تلمیح و اشاره و موضع تازه و یا واکنش به رخدادی که تازه اتفاق افتاده و بیان پیشنهاد استراتژیک.
با این دو مقدمه اهمیت سخنان عجیب وزیر ارشاد در پیوند دادن موفقیت سینمای ایران به مذاکرات 5 + 1 و نتیجه توافق با آمریکا بیشتر روشن میشود. رویکرد کلان دولت یازدهم در منوط و مشروط کردن هر نوع پیشرفتی اینک وارد مرحله تازه و البته خطرناکی شده است.
اینکه در حوزه فرهنگ و هنر کشور که ارتباطی ژرفتر از سیاست، اقتصاد و دیپلماسی فرهنگی با هویت ملی ما دارد، اینطور نگاهمان به بیرون مرزها باشد نشان از یک انحطاط جدی است. اکنون بر هرکسی روشن است که جمهوری اسلامی ایران و مردم نظام انقلاب اسلامی در آستانه یک پیچ تاریخی و تجربهای شگرف و سخت به سر می برد. اینکه آیا تصویر ذهنی ایرانیان از شیطان بزرگ میتواند تغییر کند یا خیر؟ آیا عدم خوشبینی رهبر معظم انقلاب و شناخت تاریخی مردم این ملک در کوتاه مدت و بدون تغییر قابل قبول در رفتارهای غرب میتواند مقدمه خوبی برای آغاز رابطهای باشد که از سوی آنها قطع شده است؟
حالا و در آستانه دور بینهایت مذاکرات بی نتیجه ایران و غرب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در یک مجلس رسمی که جنبه بین المللی دارد، این پیام را میدهد که ما در حوزه فرهنگ و هنر و شاخهی مهمی مثل سینما که سالها به عنوان ابزار صدور انقلاب مورد استفاده دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی بوده است نگران تحریم شما هستیم.
به عبارت دیگر حرف رسمی دولت ما این است که برای پیشرفت در عرصه سینما و به رسمیت شناخته شدن نیاز داریم که تحریم نباشیم. آیا واقعا تحریم و روابط خصمانه دولت ایالات متحده باعث عقبماندگی ما در هنر سینما شده است؟ آیا جوایز سینمایی جهانی در سالهای اخیر از خرس نقره و اسکار و ... در دوره پساتحریم دریافت شده است؟
آیا برای نشان دادن تصویر زیبای از اسلام و ایران در جهان (از جمله خلق اثر بزرگی در حد فیلم محمد رسول الله (ص)) نیاز داریم که مذاکراتمان با غربیها به نتیجه برسد؟ آیا اگر تصویری باشکوه چون بچههای آسمان و یا حتی کم رمق در حد درباره الی بسازیم سینمادارهای جهانی ما را به خاطر تحریمهای سیاسی خود بایکوت میکنند؟
آیا هنر انقلاب اسلامی اینقدر درمانده شده است که فابیوس و موگرینی و کری باید مجوز رونق و اقتدار آن را صادر کنند؟
حال بیایید تصور کنیم پیامی که وزیر فرهنگ و ارشاد ما به طرف روبه روی ما ارسال کرده است چیست؟ عزت و اقتدار؟
جواب همه این سوالات منفی است، مطلقا. غرب دو وقت به سینما و هنر ما توجه میکند. یکی آن وقت که نتواند یک اثر، یک هنرمند و یک رویه هنری مثل سینمای مجیدی یا مینیاتور فرشچیان را انکار کند. آن وقت دعوت میکند، تقدیر میکند و در صدد خواهد بود که پدیده را مال خود کند.
و دیگر وقتی است که یک اثر هنری یا یک هنرمند در پازل از قبل تعیین شده آنها کار کند. او را هم بزرگ میکنند و با تمام قوا تقویت میکنند. وضعیت کیارستمی و پناهی را ببینید!
این نحوه جهش چشمگیر سینمای ایران، دادن آدرس غلط است. جهش این چنین مثل جهش مولکولی است. راه پیشرفت اقتصاد و سیاست ما اگر استفاده از ظرفیت دورنی ملت ایران است که هست؛ پیشرفت و جهش فرهنگی راهی غیر از استفاده از توان داخلی ندارد.
سوال این است که نظر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد تهاجم فرهنگی چیست؟ آیا اصلا چیزی به نام تهاجم را به رسمیت میشناسند؟