پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۰

روابط قطع نشده ایران و حماس

روابط ایران و حماس از زمانی که این جنبش در سال ۱۳۶۷ رسما اعلام موجودیت کرده رو به گسترش بوده و ابعاد مختلفی را در برمی‌گرفته است.
کد خبر : ۲۳۳۲۳۱
صراط: یادداشت روزنامه کیهان منتشره شده در روز دوشنبه 25 اسفندماه با عنوان "حماس و تب و تاب مقاومت 27 ساله" به قلم سعدالله زارعی را در ذیل می‌خوانید:
 
روابط ایران و حماس از زمانی که این جنبش در سال 1367 رسما اعلام موجودیت کرده است رو به گسترش بوده و ابعاد مختلفی را دربرمی‌گرفته است و در آینده و طبعا تا زمانی که این جنبش  آرمان فلسطین را در راس برنامه‌های خود دارد، این روابط وجود خواهد داشت و بر ابعاد آن افزوده می‌شود. کما اینکه این جنبش در طول دوره حیات خود بیشترین حمایت و کمک که شامل موارد استراتژیک می‌شده، از جمهوری اسلامی دریافت کرده است.
 
روابط ایران و جنبش مقاومت اسلامی حماس برخلاف آنچه مشهور شده است هیچگاه و از جمله در طول دوران بحران سوریه قطع نشده و به موضوعی کم‌اهمیت هم تبدیل نگردیده است چرا که هم ایران و هم حماس به این رابطه بعنوان یک موضوع راهبردی و غیرقابل خدشه نگاه می‌کنند.
 
در این بین آن دسته از جریانات درون فلسطینی یا درون ایرانی و یا در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی که این رابطه را شکل‌دهنده به وضعیتی انقلابی-اسلامی دانسته و آن را نامطلوب ارزیابی می‌کنند، هرازچند گاهی و بخصوص در شرایط حساس‌تر از پدید‌آمدن شکاف و نقار میان ایران و حماس سخن گفته‌اند.
 
جنبش اسلامی حماس اساسا یک حرکت جهادی و در عین حال یک حرکت اصولگرای معتدل است و در طول دوره حیات 27 ساله خود و در کشاکش انواع رخدادها بر مدار «جهاد» و «اصول» حرکت کرده است.
 
اگر به ریشه‌های حماس که اخوان‌المسلمین است و علت جدایی آن از این جریان نگاه بیندازیم می‌توانیم برجستگی آن دو عنصر را به وضوح در پرونده و کارنامه حماس ملاحظه نمائیم.
 
اخوان‌المسلمین در مصر و فلسطین از زمان ریاست «حسن المصیبتی» بر این جنبش در مصر، عنصر «جهاد» را که مهمترین اصل وجودی آن بود، ترک کرد... و با شعار «جهاد نه، دعوت» به یک تغییر نگرش اساسی رسید.
 
آنان حتی زمانی که در مصر قدرت را بدست گرفته و به ریاست‌جمهوری رسیدند، پا را از محدوده یک حرکت دعوت‌گرا فراتر نگذاشتند و این در حالی بود که آنان در اواخر دوره ریاست‌جمهوری کوتاه خود برای حفظ خویش به تندروهای سلفی تکفیری روی آوردند و با آنان هم‌ پیمان گردیدند.
 
وقتی ما حرکت حماس در این 27 سال را مطالعه می‌کنیم می‌توانیم نقاط قابل انتقادی در آن پیدا کنیم ولی نمی‌توانیم در هیچ مرحله‌ای آن را در قامت «افراطی تکفیری» و یا «سازشکار و اصول‌گریز» ببینیم.
 
حماس در مرحله‌ای که اخوان عنصر جهاد را به کنار نهاده بود، با این جنبش زاویه داشت و هم زمانی که دردوره ریاست جمهوری محمد مرسی به سمت افراط‌گراهای سلفی رفته بود، با آن به بحث‌های انتقادی می‌پرداخت.
 
از این رو رابطه اخوان‌المسلمین با جمهوری اسلامی تابع نوسانات زیاد بود و تا مرحله قطع کامل پیش‌رفت ولی رابطه حماس با ایران اگرچه گرمی و سردی‌هایی را هم تجربه کرد اما هیچگاه از نقطه استراتژیک فاصله نگرفت.
 
جنبش حماس در مجموع توانسته است از افراط‌گرایی دور باشد و تعادل مذهبی فکری خود را حفظ کند از این روست که حماس در غزه و کرانه باختری و در محیط خارج از آن با همه گروههای فلسطینی رابطه فعال دارد رابطه توامان با فتح و جنبش جهاد اسلامی که دو سوی نگرش‌های فلسطینی- فلسطینی به حساب می‌آیند، به خوبی بر این موضوع تاکید می‌کند که حماس توانسته است به صورت شمع جمع فلسطینی‌ها عمل کند.
 
در عین حال این اعتدال‌گرایی و افراط‌ستیزی، حماس را در موضع سازشکاری قرار نداده است از این رو رابطه حماس با حکام عرب وابسته به آمریکا هیچگاه، صمیمی نبوده است.
 
حماس در سخت‌ترین شرایط و در حالی که به حمایت مالی دولت‌هایی نظیر دولت ریاض احتیاج مبرم داشته است اما «اصول‌گرایی» به معنای حرکت در صراط‌ مشخص معطوف به آزادی فلسطین آن را از پذیرش طرح‌های خائنانه دولت‌های عربی بازداشته است.
 
همین الان و در شرایطی که فلسطینی‌ها درگیر بحران مالی هستند، رابطه حماس و ریاض تقریبا در وضعیت «قطع کامل» قرار دارد و می‌توان گفت در هیچ زمانی رابطه عربستان و حماس تا این اندازه بحرانی نبوده است علت اصلی عدم علاقه عربستان به عادی سازی رابطه با جنبش حماس، تأکید جنبش مقاومت فلسطین بر حفظ رابطه با جمهوری اسلامی است.
 
مقامات سعودی طی سالهای گذشته و نیز پس از جنگ 51 روزه رژیم صهیونیستی علیه غزه بر این نکته تأکید کرده‌اند که حماس و سایر فلسطینی‌ها باید بین رابطه با ایران و اعراب یکی را انتخاب نمایند.
 
بغض سعودی‌ها نسبت به حماس تا آنجا پیش رفته است که طی دو سال گذشته، عربستان از صدور «ویزای عمره» برای اعضای جنبش حماس خودداری کرده و عملاً اجازه نداده است پای آنان به بیت‌الله‌الحرام برسد.
 
حدود 3 سال پیش یکی از مقامات سعودی به نمایندگی از سوی ملک‌عبدالله پادشاه سابق عربستان با یک مقام ارشد حماس در دوحه دیدار کرد و به او گفت: آنچه شما از ایران می‌گیرید را ما به شما می‌دهیم و علاوه بر آن حمایت‌های دیگری هم از شما به عمل می‌آوریم به شرط آنکه شما رابطه با ایران را قطع کنید.
 
این مقام حماس در پاسخ و به نمایندگی از جنبش مزبور گفته بود: «ما برای بحث فلسطین و آزادی آن به رابطه با همه کشورهای جهان اسلام احتیاج داریم و نمی‌خواهیم رابطه با بخشی از جهان اسلام را از دست بدهیم و رابطه با بخشی دیگر را جایگزین آن نمائیم» این به معنای ترجیح رابطه با ایران بود.
 
در مورد عملکرد حماس در پرونده سوریه نکات قابل تأملی دیده می‌شود ولی اگر ما براساس دو معیار «جهادی» و «اصولگرا» به رفتار حماس در این مورد نظر بیاندازیم می‌توانیم به پاسخ بعضی از سؤالات برسیم. جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس، 8 ماه پس از آغاز بحران سوریه در این کشور ماند و آن را ترک نکرد.
 
این مقطعی بود که حرکت معارضه در سوریه صرفاً سیاسی بود و به ورطه اقدامات تروریستی نرسیده بود در این مقطع مقامات حماس به رهبری خالد مشعل تلاش کردند تا یک «حد وسط» پیدا شود به گونه‌ای که هم دولت اسد که مهمترین پشتیبان عرب مبارزات فلسطینی‌ها بود، حفظ شود و هم اصلاحاتی صورت پذیرد و فضای اجتماعی سوریه آرامتر باشد. اما این تلاش‌ها عملاً به جایی نرسید و این در حالی بود که حجم و وزن توطئه‌ها و فشارها علیه دولت و مردم سوریه دائماً رو به فزونی می‌گذاشت.
 
در این میان آن بخش از حماس که در خاک سوریه بود، در آذرماه 1390 دمشق را ترک کرد و به دوحه رفت که البته اقدام قابل قبولی نبود. این در حالی بود که در درون حماس سه دیدگاه تا حدی متمایز وجود داشت. یک گروه با محوریت خالد مشعل که از دمشق به دوحه رفته بود و موضع انتقادی نسبت به دولت سوریه داشت.
 
یک جریان در داخل غزه با محوریت اسماعیل هنیه بود که موضعی میانه داشت و در عین حال کمتر فعال بود و یک موضع هم متعلق به شاخه نظامی جنبش حماس یعنی گردانهای شهید عزالدین قسام به رهبری محمد ویص بود که بر حمایت از دولت سوریه بعنوان مهمترین دولت عرب حامی فلسطین تأکید می‌کرد.
 
رابطه حماس و دولت سوریه بعد از عملیات خرداد ماه 1391 که القصیر با محوریت حزب‌الله آزاد شد، دوره تازه‌ای را تجربه کرد و آرام آرام مواضع حزب‌الله و حماس به هم نزدیک و نزدیک‌تر شد.
 
این نزدیکی حماس به حزب‌الله در جریان عملیات رژیم صهیونیستی در مزرعه الامل سوریه در 28 دی ماه 93 و سپس پاسخ حزب‌الله به این رژیم در هشتم بهمن ماه این سال به نقطه مطلوب نزدیک شد.
 
در این میان رهبران حماس با ارسال پیام و برگزاری مراسم جشن، پشتیبانی خود را از حزب‌الله اعلام کردند. نامه محمد ویص فرمانده ارشد نظامی حماس به سید حسن نصرالله وحدت نظر این دو جنبش را بخوبی نشان داد.
 
یک نکته مهم در بحث بررسی افکار و عملکرد حماس بحث نظر این جنبش در ارتباط با گروههای تندرو سنی است. حماس از زمانی که به وجود آمد هیچگاه به این گروه‌ها نظر مثبت نداشته است و از این رو در جریان پیدایی گروه‌های تندرو و تروریستی سنی، حماس با آنان همراه نشد و رنگ تندروی پیدا نکرد این در حالی بود که اگر رهبران حماس به ظواهر تکیه داشتند، باید گروههای تندرو سنی را یک فرصت تلقی می‌کردند اما رهبران حماس برخلاف رهبران شبه اخوانی ترکیه با این گروهها در مصر، لیبی، تونس، سوریه، عراق، لبنان و مناطق فلسطینی همراه نشدند.
 
یک رهبر گروه حماس معتقد است تروریست‌ها نه تنها یک فرصت نیستند بلکه تهدید بزرگی برای جهان اسلام و یک فرصت برای رژیم صهیونیستی به حساب می‌آیند. محمودالزهار و اسامه‌حمدان دو تن از رهبران حماس اخیراً در مصاحبه‌های رسمی، افراط‌گرایی مذهبی را یک افت برای جهان اسلام و گروههای فلسطینی را از آنان بری خواندند.
 
حماس مثل هر گروه دیگر حتماً در پرونده 27 ساله خود اشتباهاتی هم دارد اما در مجموع می‌توان حرکت آن را در یک خط مستور ارزیابی کرد. حماس مسیر خود را تغییر نداده است اما در عین حال به دلیل آنکه در اداره فلسطینی‌ها دچار مشکلات عدیده‌ای هستند و شرایط مختلف را با سختی از سر می‌گذرانند، دچار افت و خیزهایی هم می‌شوند.

برچسب ها: ایران حماس روابط