پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۲

آیت‌الله حائری: آنها که در شیراز آن کردند اراذل نبودند

آیت‌‌الله حائری شیرازی در پیامی در خصوص اتفاقات اخیر شیراز، گفت: آنچه در شیراز اتفاق افتاده نتیجه تدبیر غلط و نسنجیده بودن تحلیل هاست. خیری که ما یفسده اکثر مما یصلحه، عمل جاهلان است.
کد خبر : ۲۳۳۰۷۹
صراط: آیت‌‌الله حائری شیرازی در پیامی در خصوص اتفاقات اخیر شیراز، گفت: آنچه در شیراز اتفاق افتاده نتیجه تدبیر غلط و نسنجیده بودن تحلیل هاست. خیری که ما یفسده اکثر مما یصلحه، عمل جاهلان است.
 
متن کامل پیام آیت‌الله حائری شیرازی، عضو مجلس خبرگان رهبری در خصوص اتفاقات اخیر شیراز به شرح زیر است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
آنچه در شیراز اتفاق افتاده نتیجه تدبیر غلط و نسنجیده بودن تحلیل هاست.
 
قبلاً سخنرانی شیراز آمد و مطالبی در تعریض به تقلید و ولایت در دانشگاه زده بود و بسلامت برگشته بود. از تریبون مجلس گفته شد مردم رعایت عمامه و احترام روحانیت را کردند و گرنه ایشان بسلامت بر نمی گشت. این جمله همان تدبیر غلط و تحلیل نسنجیده است.
 
اگر گفته شد کشور ما قانون دارد [و] هر کس در حوزه قانون صحبت کند، امنیت دارد وقتی از حوزه قانون خارج شود قانون بازدارنده او را محدود می کند.
 
تریبون مجلس جای حواله دادن سخنرانی به مردم نیست. این دفعه مردم مشکل برخورد با روحانیت و عمامه نداشتند، شد آنچه شد.
 
آنها که در شیراز آن کردند که کردند اراذل و اوباش نبود[ند]، جوان نماز خوان ولایتی جان بر کف برای اسلام بودند. گمان می کردند با این کار راه رخنه را بر دشمنان اسلام می بندند. گمان می کردند وقتی سخنرانی می آید و حرفهایی می زند و بسلامت بر میگردد و معنایش این است که دیواری از دیوار شیرازی ها کوتاه تر نیست. می خواهد بگوید اشتباه کردید؛ دیوار شیراز هم بلند است.
 
وقتی کماندوها به مدرسه فیضیه ریختند و با شعار جاوید شاه حجره را غارت کردند و طلاب را از طبقه بالا پرتاب کردند و با پنجه بوکس به سر و صورت آنها نواختند و فاضل برجسته استان کهکیلویه را در صورت خون آلود خود عکس گرفت و به محل خود فرستاد، صدها سرباز دولتی بوسیله مردم تار و مار شد.
 
چون امام فریاد کرد شاه دوستی یعنی غارتگری، امام مردم را برد و اجانب نتوانستند مردم را بدور شاه گرد آورند و دیدیم عاقبت چه شد.
 
اجانب دوست دارند این اتحادی که مردم با رهبر دارند شکسته شود. یکی بگوید رهبر این را گفت و من قانع نشوم. وقتی این کلیت شکسته شود اجانب پیروز میدان خواهند شد. مردم صدها هزار شهید دادند. با شعار جنگ جنگ تا پیروزی، بلافاصله یک روز امام گفت صلح می کنم و این صلح من تاکتیکی نیست. مردم تردید نکردند و به نفع امام در غدیر راهنمایی کردند. مردم ما تربیت شده هزار سال انتظارند.
 
مردم عاشق چشم و ابروی بزرگان دینی نیستند. مردم امام غائبشان را در عالِم وارسته خود می بینند و برای حفظ ارتباط خود سر و جان می دهند.
 
درست است علماء معصوم نیستند امام هم معصوم نبود. اما حجت بود. فرق است بین عصمت و حجیت. وقتی گفته می شود من قانع نشدم نفی عصمت نیست نفی حجیت است.
 
امام فرمود وقتی مردم به خبرگان رأی دهند و خبرگان مجتهد عادلی را انتخاب کنند او ولی منتخب مردم است و حکمش نافذ است.
 
من قانع نشدم، نفی نافذ الحکم بودن است نه نفی عصمت. نافذ الحکم بودن پرچم ماست، سرود ملی ماست. هرکس پرچم نافذ الحکم بودن را سست کند پرچم جایگزین بدون هیچ تردید پرچم استکبار است.

اشعث ابن غیث برای رسیدن خدمت حضرت علی (علیه السلام) از قنبر اجازه گرفت قنبر به دستور حضرت آن زمان راهش نداد. اشعث مشت به بینی قنبر کوبید و خون جاری شد. قنبر خدمت حضرت علی (علیه السلام) با صورت خون آلود رسید. حضرت چه کند با رئیس بزرگترین قبیله؟! تنها این جمله را به اشعث گفت: لو رأیت غلام ثقفی اذن لا قشعرت شعراتک، اگر آن پسر ثقفی را ببینی موهایت به اندامت به لزره در می آید.
 
آنها که برای امیر المؤمنین ناز می کردند در مقابل حجاج ابن یوسف تسلیم صد در صد بودند. ابراز قانع نشدن غیر از قانع نشدن است. قانع نشدن اختیاری نیست، اما ابراز آن، انتخاب و اختیارِ حجیت خود بر حجیت نظام و نافذ الحکم بودن خود بر نافذ الحکم بودنِ نظام است.
 
ما هزار سال صبر کرده ایم تا اسلام امامت را در جهان جا بیاندازیم. این حجیت زمامدار جانشین امامت است. این حجیت، شیشه عمر مردم ماست. مردم تحمل نمی کنند کسی به شیشه عمرشان سنگ بزند. وقتی امام گفت جنگ، مردم تردید نکردند و وقتی امام گفت صلح، مردم تردید نکردند چون می خواستند آخر شب غیبت سپیده ظهور را ببینند.
 
نه آن سخن و نه آن عمل هیچکدام به نفع نظام نیست. اگر مردم مسئله نمی دانند باید مسئله دان شوند. اما آنها که مسئله می دانند چرا به عدم تمکین خود نسبت به نظام افتخار می کنند؟ در جلسه خصوصی در محضر رهبر، جای گفتگو هست ولی بعد از تصمیم، جای تمکین و تبعیت است.
 
مگر میرزای شیرازی وقتی تحریم تنباکو کرد اگر عالم برجسته ای می گفت من به حکم میرزا قانع نشدم چه اتفاق می افتاد؟ حکم شکسته می شد و استعمار سلطه اش بیستر می شد.
 
آنچه در شیراز اتفاق افتاد جای دو درس است. اگر بندگان مراقب باشند و مردم نسبت به شیشه عمرشان حساس هستند، بیشتر حساس باشند. اما این ارزش بزرگ را با روش حکیمانه توأم کنند، اگر با زدن و داد و بیداد کاری ساخته می شد نظام سابق ساقط نشده بود. خیری که ما یفسده اکثر مما یصلحه، عمل جاهلان است. والسلام.