صراط: دیگر همه ماجرای عدم حمایتنهادهای سینمایی و ارگانهای حامی سینمای دفاع مقدس از «شیار 143» را میدانند، همان فیلمی که متهم به ضدجنگ بودن شد اما رهبر معظم انقلاب آن را تحسین فرمودند و مردم نیز از آن استقبال کردند. و این داستان بسیاری از پروژههای سینمایی دیگر است.
پرداختن به اینکه سال گذشته چه اتفاقی برای «شیار 143» رخ داد شاید دیگر ضرورتی نداشته باشد و اگر ابراهیم حاتمیکیا براساس دغدغهاش نسبت به روند طی شده برای این فیلم اعتراض نمیکرد، شاید هنوز هم در محاق قرار داشت، حتی شاید از جشنواره هم دست خالی بر میگشت و در اکران عمومی هم تا این حد مورد استقبال مردم قرار نمیگرفت.
اما به نظر میرسد تاریخ دوباره در حال تکرار است و این را میتوان در سرنوشت برخی از فیلمسازان دیگر نیز مشاهده کرد. فیلمسازانی که سیمرغ فجر و تمجیدهای منتقدین و مردم نه تنها نتوانسته به کمک آنها بیاید بلکه بازهم گرفتار تاویلهای شخصی و تصمیمات غلط مدیریتی شدهاند.
احسان عبدیپور که با «تنهای تنهای تنها» پدیده جشنواره سی ویکم لقب گرفت این روزها با مشکلات عجیبی برای فیلم جدیدش دست به گریبان است، نرگس آبیار چندین فیلمنامه آماده ساخت دارد اما دوباره داستان «شیار 143» برایش دارد تکرار میشود و یکی از فیلمنامههای مهم او که به دفاع مقدس میپردازد دوباره با برچسب ضد جنگ مواجه شده است. وضعیت تولید اثر بعدی امیرحسین عسگری کارگردان فیلم استراتژیک «بدون مرز» و وحید جلیلوند کارگردان فیلم اجتماعی و دغدغهدار «چهارشنبه 19 اردیبهشت» نیز هنوز مشخص نیست؛ در حالی که هر دو فیلم در جشنواره امسال به شدت مورد توجه قرار گرفتند و حتی موفق به دریافت سیبمرغ نیز شدند.
اما حالا که تب و تاب جشنواره فروکش کرده شاید فرصت مناسبی باشد تا بتوانیم یک بار این جشنواره و اهداف آن را مرور کنیم. بعد از گذشت سی و سه دوره از برگزاری جشنواره فیلم فجرهنوز این جشنواره نتوانسته است از فیلمهایی که عنوان برترینهای این جشنواره را به خود اختصاص میدهند در حوزه اکران، حمایت کند و یا فیلمساز با خیال آسوده بداند که با دریافت عنوان بهترین فیلم جشنواره یا بهترین کارگردانی و... میتواند کار بعدی خود را بسازد و در سینمای ایران جریانساز باشد.
عملکرد سالهای اخیر جشنواره نشان از این دارد که مدیران برگزار کننده این جشنواره یا به تعبیری دبیران این رویداد مهم فرهنگی با چند چیز معیارسنجی می شوند که یکی از مهمترین آنها کم کردن یا زیاد کردن جوایز جشنواره است. در حالی هیچ یک از مدیران جشنواره به این مهم توجه نکردند که فیلمسازانی که توانستند سیمرغ های جشنواره از آن خود کنند در سالهای آتی چگونه میتوانند فعالیتهای خود را ادامه دهند و هیچ تدبیری برای حمایت از فیلمسازانی که امروزه با نسل جدیدی از آنها که بسیار خوشفکر و توانمند هستند نیستیم!
اگر نگاهی به آمارها و ارقامهای دارندگان سیمرغ در سالهای گذشته بیاندازیم، شاهد خواهیم بود که ارزش سیمرغ به دلیل ناکارآمدی مدیران فرهنگی کشور و دبیران جشنواره روز به روز کاهش یافته است بسیاری از فیلمسازانی که در اولین سال فعالیت خود توانستند سیمرغ به خانه ببرند الان در کجای این سینما حضور دارند؟ فیلمی که نگاههای بسیاری را به خود معطوف کرد در سال بعد یا سالهای بعد فیلمسازش حتی نتوانست یک فیلم تلویزیونی کارگردانی کند. کشف استعدادها و پرورش آنها در سینما وظیفه جشنوارهای است که نامش سالهاست در محافل و مجامع بین المللی دیده میشود. جشنوارههای بزرگ دنیا تلاش میکنند تا علاوه بر تشویق فیلمسازی که توانسته جایزه جشنواره را به خود اختصاص دهد و موفقیت کسب کند را از هر طریق ممکن با اهداف خود نزدیک کرده و با حمایتهای متعدد آنها را به ساخت آثار بعد با خیالی راحت و فارغ از هر گونه مشکل ترغیب کنند. اما جوایز جشنواره فیلم فجر هیچگاه چنین جایگاهی را نداشته است. یکسال تلاش سینمای ایران در یک جشنواره با تعدد نمایش فیلم و نشستهایی که با بی رغبیتی فیلمسازان مطرح مواجه می شود برگزار می شود و این پایان کار است. اما در جشنوارههای بزرگ دنیا این یک سرآغاز به شمار می آید تا علاوه بر استقبال از ایدههای نو و کشف استعداد شرایطی فراهم آید تا فیلمساز پس از یک دوره کوتاه استراحت به قولی رفرش بتواند دوباره بتواند فعالیت کند.
البته در این موضوع بدون شک تنها جشنواره فجر مقصر نیست چرا که جشنواره متاثر از فضای کلی سینمای ایران است و تا وقتی که مدیران در مراکز تصمیمگیرنده سلیقهای عمل میکنند باید شاهد چنین اتفاقاتی نیز باشیم و باید یک بار دیگر رابطه بین جشنواره فجر با مهمترین مهمترین جشنواره سینمایی کشور با مراکز سینمایی به درستی باز تعریف شود تا دیگر شاهد تکرار استعدادسوزی از سوی نهادهای فرهنگی در سینمای ایران نباشیم.
پرداختن به اینکه سال گذشته چه اتفاقی برای «شیار 143» رخ داد شاید دیگر ضرورتی نداشته باشد و اگر ابراهیم حاتمیکیا براساس دغدغهاش نسبت به روند طی شده برای این فیلم اعتراض نمیکرد، شاید هنوز هم در محاق قرار داشت، حتی شاید از جشنواره هم دست خالی بر میگشت و در اکران عمومی هم تا این حد مورد استقبال مردم قرار نمیگرفت.
اما به نظر میرسد تاریخ دوباره در حال تکرار است و این را میتوان در سرنوشت برخی از فیلمسازان دیگر نیز مشاهده کرد. فیلمسازانی که سیمرغ فجر و تمجیدهای منتقدین و مردم نه تنها نتوانسته به کمک آنها بیاید بلکه بازهم گرفتار تاویلهای شخصی و تصمیمات غلط مدیریتی شدهاند.
احسان عبدیپور که با «تنهای تنهای تنها» پدیده جشنواره سی ویکم لقب گرفت این روزها با مشکلات عجیبی برای فیلم جدیدش دست به گریبان است، نرگس آبیار چندین فیلمنامه آماده ساخت دارد اما دوباره داستان «شیار 143» برایش دارد تکرار میشود و یکی از فیلمنامههای مهم او که به دفاع مقدس میپردازد دوباره با برچسب ضد جنگ مواجه شده است. وضعیت تولید اثر بعدی امیرحسین عسگری کارگردان فیلم استراتژیک «بدون مرز» و وحید جلیلوند کارگردان فیلم اجتماعی و دغدغهدار «چهارشنبه 19 اردیبهشت» نیز هنوز مشخص نیست؛ در حالی که هر دو فیلم در جشنواره امسال به شدت مورد توجه قرار گرفتند و حتی موفق به دریافت سیبمرغ نیز شدند.
اما حالا که تب و تاب جشنواره فروکش کرده شاید فرصت مناسبی باشد تا بتوانیم یک بار این جشنواره و اهداف آن را مرور کنیم. بعد از گذشت سی و سه دوره از برگزاری جشنواره فیلم فجرهنوز این جشنواره نتوانسته است از فیلمهایی که عنوان برترینهای این جشنواره را به خود اختصاص میدهند در حوزه اکران، حمایت کند و یا فیلمساز با خیال آسوده بداند که با دریافت عنوان بهترین فیلم جشنواره یا بهترین کارگردانی و... میتواند کار بعدی خود را بسازد و در سینمای ایران جریانساز باشد.
عملکرد سالهای اخیر جشنواره نشان از این دارد که مدیران برگزار کننده این جشنواره یا به تعبیری دبیران این رویداد مهم فرهنگی با چند چیز معیارسنجی می شوند که یکی از مهمترین آنها کم کردن یا زیاد کردن جوایز جشنواره است. در حالی هیچ یک از مدیران جشنواره به این مهم توجه نکردند که فیلمسازانی که توانستند سیمرغ های جشنواره از آن خود کنند در سالهای آتی چگونه میتوانند فعالیتهای خود را ادامه دهند و هیچ تدبیری برای حمایت از فیلمسازانی که امروزه با نسل جدیدی از آنها که بسیار خوشفکر و توانمند هستند نیستیم!
اگر نگاهی به آمارها و ارقامهای دارندگان سیمرغ در سالهای گذشته بیاندازیم، شاهد خواهیم بود که ارزش سیمرغ به دلیل ناکارآمدی مدیران فرهنگی کشور و دبیران جشنواره روز به روز کاهش یافته است بسیاری از فیلمسازانی که در اولین سال فعالیت خود توانستند سیمرغ به خانه ببرند الان در کجای این سینما حضور دارند؟ فیلمی که نگاههای بسیاری را به خود معطوف کرد در سال بعد یا سالهای بعد فیلمسازش حتی نتوانست یک فیلم تلویزیونی کارگردانی کند. کشف استعدادها و پرورش آنها در سینما وظیفه جشنوارهای است که نامش سالهاست در محافل و مجامع بین المللی دیده میشود. جشنوارههای بزرگ دنیا تلاش میکنند تا علاوه بر تشویق فیلمسازی که توانسته جایزه جشنواره را به خود اختصاص دهد و موفقیت کسب کند را از هر طریق ممکن با اهداف خود نزدیک کرده و با حمایتهای متعدد آنها را به ساخت آثار بعد با خیالی راحت و فارغ از هر گونه مشکل ترغیب کنند. اما جوایز جشنواره فیلم فجر هیچگاه چنین جایگاهی را نداشته است. یکسال تلاش سینمای ایران در یک جشنواره با تعدد نمایش فیلم و نشستهایی که با بی رغبیتی فیلمسازان مطرح مواجه می شود برگزار می شود و این پایان کار است. اما در جشنوارههای بزرگ دنیا این یک سرآغاز به شمار می آید تا علاوه بر استقبال از ایدههای نو و کشف استعداد شرایطی فراهم آید تا فیلمساز پس از یک دوره کوتاه استراحت به قولی رفرش بتواند دوباره بتواند فعالیت کند.
البته در این موضوع بدون شک تنها جشنواره فجر مقصر نیست چرا که جشنواره متاثر از فضای کلی سینمای ایران است و تا وقتی که مدیران در مراکز تصمیمگیرنده سلیقهای عمل میکنند باید شاهد چنین اتفاقاتی نیز باشیم و باید یک بار دیگر رابطه بین جشنواره فجر با مهمترین مهمترین جشنواره سینمایی کشور با مراکز سینمایی به درستی باز تعریف شود تا دیگر شاهد تکرار استعدادسوزی از سوی نهادهای فرهنگی در سینمای ایران نباشیم.