در گفت وگو با دبيرکل 62 ساله جبهه پيروان خط امام رهبري ، او پرده از گوشه اي از اين قدرت لابي گري اش برداشت و گفت که او از نيروهاي اصلي مجلس بوده که مسئله استيضاح وزير علوم دولت روحاني را پيگيري مي کرده است. بخشي از راي فراکسيون رهروان ولايت که طرفداران رئيس مجلس را تشکيل مي دهند به همين دليل به استيضاح فرجي دانا راي مثبت داده اند. همان روزهايي که استيضاح جريان داشت زمزمه هايي در فضاي سياسي کشور مي شد که علي لاريجاني رئيس مجلس با استيضاح فرجي دانا مخالف بوده اما نيروهايي در فراکسيون رهروان ولايت ساز مخالف زده اند. باهنر در اين گفت و گو اگرچه مستقيما نگفت که رايش با لاريجاني در جريان استيضاح در تعارض بوده است اما مسئله مخالفتش با لاريجاني در برخي مسايل را چيزي طبيعي عنوان مي کند. اين مسئله آن جايي اهميت دو چندان پيدا مي کند در هفته هاي اخير باهنر چرخش آشکاري را به سمت جبهه پايداري که به تندروهاي اصولگرا شهره هستند داشته است. اين درحالي است که علي لاريجاني در پي درگذشت آيت الله مهدوي کني وحبيب الله عسگراولادي سعي مي کند پرچم اعتدال را در جبهه اصولگرايي افراشته نگه دارد. تاسيس حزب رهروان ولايت که از سوي طرفداران او در مجلس پيگيري مي شود به همين دليل تفسير مي شود. حالا به نظر مي رسد محمدرضا باهنر که در هر دو دوره گذشته مجلس نقش اساسي در رياست علي لاريجاني داشته است، اين بار و در آستانه انتخابات مجلس دهم مي خواهد حسابش را از لاريجاني جدا کند. مشروح مصاحبه با محمدرضا باهنر را در ادامه بخوانيد:
آقا مهندس صحبت هاي شما در مصاحبه هاي اخيري که داشتيد، اين برداشت شد که جبهه پيروان و شخص آقاي باهنر به سمت جبهه پايداري متمايل شده است. آيا واقعا اين اتفاق افتاده است؟
جبهه پايداري اصل نيست، کما اينکه جبهه رهروان امام و رهبري هم اصل نيست. بالاخره در غيبت احزاب در کشور ما ، جريانات ريز و درشتي تشکيل مي شود. بعضي از اين ها از وزارت کشور مجوز دارند و بعضي از اين ها هم مجوز ندارند. اين متاسفانه به دليل نبودن يک حزب جامع و فراگير است. اگر بخواهيم در جبهه اصولگرايي از افراد و اشخاص حقيقي نام ببريم، تعداد آن ها زياد است. اگر بخواهيم از اشخاص حقوقي هم نام ببريم ، اين ها هم متنوع هستند. يعني انواع و اقسام اين اسم ها وجود دارد. جبهه پايداري هست، جبهه ايستادگي هست، جبهه پيروان خط امام و رهبري هست. جمعيت هاي مستقل هستند. احزاب گوناگون مانند حزب موتلفه و جامعه اسلامي مهندسين، همه اين ها هستند. تاکيداتي که من دارم اين است که ما در اين دوره انتخابات، يک تفاوتي با انتخابات هاي دوره هاي قبل داريم. در دوره هاي قبل اصلاح طلبان کمرنگ تر حاضر مي شدند. شايد هم طبيعي اين بود که در ميان اصولگرايان، دو يا سه گروه بحث مي کردند و رقابت مي کردند. بين شخصيت هاي حقوقي که هيچ، بين آدم ها هم اختلاف وجود دارد. بنده هم با نزديک ترين و هم موضع ترين شخص اين کشور بخواهم بنشينم و در مورد مسايل کشور ريز شوم، ممکن است به اختلاف بخورم. اما اين اختلافات نسبي است. ما در زماني که اصلاح طلبان حضور کمرنگ تري داشتند، اصولگرايان، دو سه گروه بودند و با هم رقابت مي کردند. الآن ما احساس مي کنيم که اين دوره اصلاح طلبان پررنگ تر مي آيند.
اينکه ما برويم مستحيل بشويم در پايداري، يا اينکه پايداري بيايد و در ما ادغام بشود وما هر دو برويم در يک گروه سومي ادغام بشويم، اين بحث ها نيست
من اين را تاکيد مي کنم و به عنوان شخص بنده، دعوت مي کنم که حضور جدي داشته باشند. اصلاح طلبان بيايند در ميدان و کار بکنند. البته آن شرطي که همه ما بايد رعايت کنيم، اصلاح طلبان هم بايد رعايت کنند. کسي که مي خواهد در انتخابات وارد شود، بايد قانون اساسي را بپذيرد، بايد قوانين موضوعه کشور را قبول داشته باشد و فرايند ها عمومي کشور را قبول داشته باشد. بايد داور را قبول داشته باشد. اگر از اول داور را قبول نداشته باشد، نبايد رقابت کند. بعضي ممکن است بگويند که با اين حرف اصولگرايان مي خواهند براي ما شرط بگذارند. بايد توجه کنيم که اين شرايطي است که نظام براي همه ما گذاشته است. اصولگرا و اصلاح طلب و معتدل فرقي نمي کند. اصولگرايان هم بايد قانون اساسي و داور را بپذيرند و قبول داشته باشند. بنابر اين اولا از اصلاح طلبان دعوت مي کنيم که حضور داشته باشند و ثانيا اين قوانين را رعايت کنند. نکته سوم اين است که وقتي اصلاح طلبان مي آيند، اين طبيعي است که اصولگرايان منسجم تر عمل مي کنند. اينکه ما برويم مستحيل بشويم در پايداري، يا اينکه پايداري بيايد و در ما ادغام بشود وما هر دو برويم در يک گروه سومي ادغام بشويم، اين بحث ها نيست. اختلاف نظرها هست، ممکن است اختلاف موضع هم وجود داشته باشد ، اما ضمن اختلاف مواضع مي تواند يک ائتلاف انجام بشود. ما روي اين ائتلاف اصرار داريم. ائتلاف هم يعني تنازل. يعني اگر من بخواهم محکم روي آن يک آجري که هستم بايستم و بگويم بقيه بيايند و حول محور من جمع بشوند، اين مي شود دعوت به خود. طبيعي است که من دو قدم بايد بروم جلو و آن ها هم دو قدم بايد بيايند جلو تا به هم برسيم. نکته بعدي به قول مرحوم آيت الله مهدوي کني ، وقتي مي گوييم مي خواهيم به وحدت برسيم، به صورت فلسفي نمي گوييم. بحث ما ائتلاف است. در ائتلاف هم هرکسي مي تواند مواضع خود را داشته باشد اما در نقاط مشترک بنشينيم و با هم کار کنيم. چشم انداز ما ائتلاف 100 درصدي است. اما حتما به اين نقطه نمي رسيم. اما تلاش مي کنيم که به اين نقطه نزديک بشويم.
تا زماني مرحوم آيت الله مهدوي کني و مرحوم آقاي عسگراولادي بودند، وحدتي که جبهه پيروان پيگيري مي کرد، تحت لواي جامعتين بود. در انتخابات هاي قبلي به خصوص انتخابات مجلس قبلي ، جبهه پايداري همواره وحدت شکن بود. الآن چه اتفاقي افتاده است؟ آيا قرار است که وحدت را به شيوه ديگري غير از جامعتين پيگيري کنيد؟
نه اينگونه نيست. آن ها هم همين را مي گويند. آن ها هم مي گويند که حاضريم با جبهه پيروان، ائتلاف کنيم. اگر شما تصور کنيد که يکي از اين جبهه ها بر سرجايش ايستاده و بقيه به سمت او مي روند، اين اشتباه است. ما مي گوييم که همه ما بايد حرکت کنيم و به يک نقطه مشترک برسيم. وگرنه اين تصور شما که جبهه پايداري محکم سرجاي خود ايستاده است و ما بايد برويم خدمت ايشان، اينگونه نيست. عکس اين را هم توقع نداريم که ما محکم سرجاي خود بايستيم و آن ها بيايند خدمت ما.
به نظر شما اگر الآن آقاي مهدوي کني زنده بودند، همين اتفاق مي افتاد؟
يک موقعي يک نفر از من سوال پرسيد که اگر شهيد باهنر زنده بود، الآن موضع او چه بود؟ من نمي دانم موضع شهيد باهنر چه بود. تا آن موقعي که ايشان در قيد حيات بودند، من مي دانستم که موضعشان چه بوده است، اما اينکه در اين 20 و 30 سال اگر زنده بودند، کجا بودند و چه موضعي داشتند، اين ها تصورات است. حضرت آيت الله مهدوي کني هم همواره بر روي وحدت تاکيد مي کردند. اين را مي دانيم.
الان از اصلاح طلبان دعوت کرديد که در انتخابات با قبول داور شرکت کنند. نکته اين است که گاهي ما داور يک بازي فوتبال را قبول داريم اما بعد از بازي به اشتباهات داوري اعتراض مي کنيم. سر احراز صلاحيت ها و شوراي نگهبان هم همين است.
اين هم به همان سادگي مسابقه فوتبال است. ممکن است يک مربي ، يک تيم به رفتارهاي داور اعتراض داشته باشد. اين اعتراض ها مسير قانوني دارد. اما فرض مي کنيم که يکي از مربيان، وسط بازي از دست داور عصباني بشود و تيم خود را بيرون بکشد. طبيعي است که آن تيم 3 هيچ مي بازد. راه ديگري وجود ندارد. اگر کسي به داور اعتراض داشت و بازي را به هم زد، معلوم است که داور مي گويد، 3 هيچ به طرف رقيب است. ولي راه قانوني هميشه وجود دارد. در انتخابات مجلس، شوراها و رياست جمهوري، نامزدهايي که اعتراض دارند ، مي روند و شکايت مي کنند و رسيدگي مي شود. انتقاد هم طبيعي است، اما اگر اين انتقاد به حدي بشود که بگويد من داور را قبول ندارم، بايد از زمين بيرون بيايد.
يک موقعي يک نفر از من سوال پرسيد که اگر شهيد باهنر زنده بود، الآن موضع او چه بود؟ من نمي دانم موضع شهيد باهنر چه بود
شما قديمي ترين نماينده فعلي مجلس هستيد و ادوار مختلف مجلس را ديده ايد، آيا انتقادي به عملکرد شوراي نگهبان در همه اين ادوار داشته ايد؟
من مي خواهم پا را فراتر بگذارم. ما در مجلس، هر روز و هر ساعت با شوراي نگهبان کار داريم. قوانينی در مجلس تصويب مي کنيم ، شوراي نگهبان به برخي از اين ها ايراد مي گيرد. نمي خواهم بگويم که اکثر وقت ها، ولي خيلي وقت ها هست که ما اين ايراد را وارد نمي دانيم.اما تسليم هستيم. قانون اساسي مي گويد که موقعي که شوراي نگهبان اين ايراد را گرفت، شما موظف هستيد که اين ايراد را رفع کنيد. اينکه مجلس عزت و عظمت دارد و در راس امور است جاي خود دارد. اما قانون اساسي مي گويد که اگر 290 نماينده مجلس به اتفاق هم به يک مصوبه اي راي دادند، بايد به تاييد شوراي نگهبان برسد. ممکن است من راي شوراي نگهبان را قبول نداشته باشم، اما فرايند کشور يک فرايند تعريف شده است. شوراي نگهبان مسئول نيست که منِ نماينده مجلس را قانع کند که کار تو ايراد دارد. او سوت مي زند و تمام مي کند. مي گويد اين قانون، يا فلان ماده اش با اين اصل قانون اساسي مغايرت دارد. ممکن است بيايد و ما با هم بحث کنيم اما نهايتا وقتي شوراي نگهبان ايرادي گرفت ما موظفيم که تبعيت کنيم. اگر بر طرف نکرديم، آن قانون ، قانون نيست.
ممکن است من راي شوراي نگهبان را قبول نداشته باشم، اما فرايند کشور يک فرايند تعريف شده است
من 7 دوره است که نماينده مجلس هستم، در پايان هر دوره که مي شود، يک عده از همکاران ما را ممکن است که شوراي نگهبان صلاحيت آن را تاييد نکند. ما که قانع نمي شويم که چرا اين ها تاييد نشدند. مي رويم و بحث هم مي کنيم. بعضي جاها قبول مي کنند و بعضي جاها هم نمي کنند. معنايش اين نيست که قانع شديم، اما اگر قانع هم نشويم قبول مي کنيم. مثل قضاوت مي ماند. دو طرف شکايت ممکن است از نظر قاضي قانع نشوند اما نظر قاضي تمام مي کند.
تا حالا از همکاران اصلاح طلب خود هم دفاع کرده ايد؟
بله.خيلي شده است. همه ما را مي شناسند. من خاطرم هست که يک دوره اي از کرمان نامزد شده بودم، صلاحيت يکي از رقباي جدي ما در کرمان را شوراي نگهبان احراز نکرد. من بدون اينکه بچه هاي ستاد و طرفدارانم متوجه بشوند، نامه اي خدمت حضرت آيت الله جنتي نوشتم و توضيح دادم که ايشان رقيب من است و اگر تاييد بشود من تمام تلاش خود را مي کنم که ايشان راي نياورد، اما احساس مي کنم که اگر راي هم بياورد، فرد صالحي براي مجلس است. نامه را رسما به آقاي جنتي نوشتم.
شما در يک مصاحبه اي گفته بوديد که برخي از دوستاني که مي
خواهند با اصلاح طلبان معتدل ائتلاف کنند، کلاه سرشان نرود، چراکه اصلاح
طلبان وقتي بر سر کار مي آيند، کار را به تندروها مي سپارند. اما به نظر مي
رسد اين اتفاق در اصولگرايان هم مي افتد، نشانه اش همين مجلس فعلي که
اکثريت با معتدلين است اما تندروها در مسئله استيضاح وزير علوم يکه تازي مي
کردند.
يک بار به آيت الله جنتي درباره رقيب اصلاح طلب خودم نامه نوشتم که اگر تاييد شود من هرکاري خواهم کرد که راي نياورد اما او براي نمايندگي فرد صالحي است. تاييدش کنيد.
من يک بار ديگر مثال فوتبال را مي زنم. در مجلس عده اي هستند که فعاليت مي کنند. طبق قانون اساسي وقتي 10 نفر از نمايندگان مجلس جمع مي شوند مي توانند يک وزير را استيضاح کنند. من 7 دوره مجلس بوده ام و تقريبا با همه دولت ها من همزمان در مجلس بوده ام. من اين ادعا را به صورت جدي دارم که هيچ وزيري در هيچ دولتي نيست که در مجلس 10 مخالف جدي داشته باشد. بنابر اين امضا مي کنند و طرح استيضاح به جريان مي افتد. ما در مجلس مي نيشينيم و بحث و جدل مي کنيم. اما طبق آئين نامه ما موظفيم که وقتي آن 10 نفر مصر باشند، بايد طرح استيضاح را اعلام وصول کرده و به جريان بياندازيم. اما بايد ببينيم که آيا استيضاح راي مي آورد يا نمي آورد. يعني شروع استيضاح با 10 نفر است اما اگر بخواهد که استيضاح به نتيجه برسد بايد نصف به اضافه يک نفر بايد راي بدهند. اگر مجلس دست آن گروه هايي که شما مي گوييد تندرو بود که بايد تا کنون 10، 12 وزير استيضاح مي شدند.
سر استيضاح وزير علوم و وزراي معرفي شده بعد از آن 5 بار اين اتفاق تکرار شد.
اينکه آقاي لاريجاني موافق بودند يا خير را از خود ايشان بپرسيد. من گفتم که من نهايتا قانع نشدم و به استيضاح راي دادم. ممکن است ما در يک بحثي با نزديک ترين همفکرانمان اختلاف نظر پيدا کنيم.
چرا سر استيضاح وزير علوم بقيه را متهم مي کنيد، خود من را متهم کنيد. من خودم جزو نيروهاي اصلي بودم که به استيضاح وزير علوم راي دادم. ما 6ماه با وزارت علوم مذاکره کرديم. اشکالاتي بود که در جلسات مي پذيرفتند اما بعد از جلسه عمل نمي کردند. انشاالله خدا آقاي فرجي دانا را موفق بدارد که خدمت هاي خوبي را به نظام و انقلاب داشته باشند. من خودم استيضاح کننده نبودم اما در فرايند استيضاح ، خيلي رفتيم و نشستيم که اين مسئله حل بشود، اما حل نشد. قطعا در استيضاح آقاي فرجي دانا، خيلي از نيروهاي رهروان ولايت راي دادند. وگرنه اگر راي نمي دادند که استيضاح راي نمي آورد. ممکن است که يک نفر يک پاسي بدهد و يک شوتي بزند، منتها اين بايد گل بشود. در استيضاح گل شدن به معني راي آوردن است. و الا مي تواند هر از گاهي يک استيضاحي مطرح بشود اما نتيجه هم نداشته باشد.
همان دوره مطرح شده بود که آقاي لاريجاني موافق استيضاح نيستند و شما موافقيد.
اينکه آقاي لاريجاني موافق بودند يا خير را از خود ايشان بپرسيد. من گفتم که من نهايتا قانع نشدم و به استيضاح راي دادم. ممکن است ما در يک بحثي با نزديک ترين همفکرانمان اختلاف نظر پيدا کنيم. همين الآن هم که قانون بودجه در حال راي آوري است ممکن است ، يک بحثي را بنده موافق باشم، آقاي ابوترابي بي طرف باشد و آقاي لاريجاني مخالف باشد. اين ها اشکال ندارد. مسئله شاکله کار است که بر همکاري و همياري و همراهي است. اما ممکن است يک موقعي يک اختلاف نظري پيدا بشود. مجلس جاي اينطور رفتارهاست.
اخيرا بحث هايي درباره تشکيل حزب رهروان ولايت مطرح است و آقاي جلالي هم اخيرا در مصاحبه اي گفته بودند که اين حزب در حال تشکيل است. آيا شما هم در اين حزب نقشي خواهيد داشت؟
اگر حزب جامع و فراگير اصولگرايي تشکيل بشود، من حمايت مي کنم. همانطور که اگر يک حزب جامع اصلاح طلبي هم تشکيل بشود من از آن حمايت مي کنم. اما معنايش اين نيست که به حزب اصلاح طلب ها مي پيوندم. من دوست دارم و فکر مي کنم که مشکل مملکت اينگونه حل مي شود که ما چند حزب فراگير و البته چهارچوب دار داشته باشيم. حالا اگر آقاي جلالي مي خواهند حزب رهروان ولايت را راه بياندازند، ما مخالفت نمي کنيم و تشويقشان هم مي کنيم. اما احتمالا اين حزب باز آن حزب فراگيري که ما در ذهنمان است نخواهد بود. ما مثلا 5 حزب اصولگرا داريم و اين هم مي شود ششمين حزب.
به نظر شما امکان دارد که اين حزب به جبهه پيروان بپيوندد؟
ما اصولا در حزب پيروان خط امام و رهبري با تشکل هايي کار مي کنيم که ابتدائا مجوزشان را از وزارت کشور گرفته باشند. الآن اعضاي جبهه پيروان خط امام و رهبري 15 تشکل هستند که همه اين ها مجوز دار هستند. اينگونه نيست که جريانات و گروه ها را بدون مجوز بتوانند با جبهه پيروان فعاليت بکنند. اما اگر رفتند و حزب تشکيل دادند ، قاعدتا از آنجايي که مواضع نزديک داريم مي توانيم با هم کار کنيم.
شما در يک مصاحبه ديگري گفتيد که آقاي احمدي نژاد با تمام امکانات، يعني، قدرت، پول و حزب تلاش کرد که مجالس هفتم و هشتم را تحت مدیریت خود تشکیل دهد که در نهایت این اتفاق رخ نداد.منظور شما از اين جمله چيست؟ آيا به مسئله آقاي رحيمي ارتباط پيدا مي کند؟
نه. من اصلا دنبال يک مورد خاص نيستم. اين طبيعي و عمومي است. دولت ها علاقه مندند که مجلس با آن ها هماهنگ باشد. مجلس ها هم علاقه مندند که دولت با آن ها هماهنگ باشد. وقتي رئيس جمهور انتخاب مي شود که مجلس ها ابزاري ندارند. من البته همواره به همکاران مجلس توصيه کرده ام که به صورت فراکسيوني به حمايت از يک کانديداي رياست جمهوري نپردازيد. بالاخره اين رئيس جمهور فردا مي خواهد با مجلس کار کند. اگر کانديداي ديگري راي بياورد بد است و اگر کانديداي شما هم راي بياورد باز بد است. اصولا مجلس حزب نيست. مجلس نتيجه تلاش احزاب است. اما به صورت طبيعي هر دولتي علاقمند است که مجلس با او هماهنگ باشد. هر مجلسي هم علاقمند است که دولت با او هماهنگ باشد. مجلس در راي دادن به وزرا اعمال نظر مي کند. يعني اگر يک وزيري نپسندد راي نمي دهد. اما چاره اي هم ندارد، بالاخره رئيس جمهور بايد انتخاب کند. مجلس به خودي خود نمي تواند وزير معرفي کند. دولت هم طبيعي است که از قدرت خود استفاده مي کند. اينکه من گفتم از قدرت و پول و ... استفاده کرده است، منظورم اين نبود که يک دولتي مثلا 5 ميليارد تومان از بيت المال برداشته و به برخي کانديداها کمک کرده است. اگر اين کار را کرده باشد، حتما تخلف و خطاست . اما ممکن است دولت در کلان از يک حزب ، يک جريان حمايت کند. استانداران، فرمانداران و مديران کل، ممکن است اين کار را بکنند. طبيعي است که دولت اين کار را بکند. دولت ها در بعد از انقلاب تلاش کردند که يک حزبي را درست کنند. من مي گويم که برخي از احزاب دولت ساخته هستند و برخي از احزاب دولت ساز هستند. احزاب دولت ساخته آخر و عاقبت خوشي ندارند. يعني زمان آقاي هاشمي حزب کارگزاران تشکيل شد. اين حزب قبل از دولت آقاي هاشمي وجود خارجي نداشت. حزب مشارکت در زمان آقاي خاتمي ايجاد شد. رايجه خوش خدمت و اين ها هم در زمان آقاي احمدي نژاد ايجاد شد. الآن هم بعضي هستند در شهرستان ها که مي گويند ستاد آقاي روحاني هستيم. خيلي وقت ها آقاي دکتر روحاني هم مي گويند که من خبر ندارم که اين ها چه کساني هستند. اين احزاب حد اکثر تا زماني که دولت بر سر کار باشد مي توانند مانور بدهند. وقتي دوره دولت آن ها سپري شد، خود اين ها رنگ مي بازند. حزب قدرتمند حزبي است که دولت ساز باشد.
مسئله آقاي رحيمي مسئله ديگري است و هرکسي يک موضعي درباره آن مي گيرد. من آن مواضع را نداشتم و دوست ندارم در اين مباحث حرف بزنم
آيا تا کنون چنين حزبي داشته ايم؟
بله. اول انقلاب حزب جمهوري اسلامي دولت ساز بود. يعني آنقدر قدرتمند بود که مرحوم شهيد رجايي را به بني صدر تحميل کرد. مجلس در آن دوره به آن افرادي که بني صدر مي خواست راي نداد. ما در جريان اصولگرايي حزب فراگير نداشته ايم اما اگر بخواهم اسم ببرم، مجالس چهارم، مجلس پنجم، مجلس هفتم، مجلس هشتم و نهم همواره ما اکثريت داشته ايم. ما هم ( جبهه پيروان خط امام و رهبري) در انتخابات نقش داشتيم. اما چون آن حزب فراگير را نداريم، تقريبا شرکت سهامي تشکيل مي شود.يعني وقتي مي خواهيم فعاليت کنيم، 15 حزب با هم ديگر بايد بنشينيم و هماهنگ بشويم تا يک تصميمي بگيريم. اينکه من در آنجا گفتم که دولت آقاي احمدي نژاد از قدرت استقاده کرد، منظورم آقاي رحيمي نبود. اين مسئله آقاي رحيمي مسئله ديگري است و هرکسي يک موضعي درباره آن مي گيرد.
البته شما هيچ موضعي نگرفتيد ولي مثلا امثال آقاي زاکاني خيلي به اين موضوع پرداختند.
مي دانم. من آن مواضع را نداشتم و دوست ندارم در اين مباحث حرف بزنم. اما مي خواهم بگويم که دولت ها معمولا تلاش مي کنند که نمايندگاني به مجلس بيايند که همسو با خودشان باشد. اما در مجموع هم ديده ايم که دولت ها خيلي موفق نبودند. خيلي ها فکر مي کنند که دولت آقاي خاتمي و مجلس ششم با هم هماهنگ بودند و مجلس در مشت آقاي خاتمي بود. اما در عمل ديديم که اينگونه نبود. خود مجلس ششم هم به برخي از وزراي آقاي خاتمي راي نمي داد.