پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۸ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۷

قالی‌باف: مذاکره بدون مبارزه یعنی ذلت

محمد باقر قالی باف با تاکید بر اینکه راه مذاکره از مبارزه می‌گذرد، اظهار داشت: آمریکا و دیگر ابر قدرت‌ها همه در خاورمیانه هستند ولی بدون حضور و نقش ایران هیچ کاری از دست آن ها بر نمی آید.
کد خبر : ۲۲۹۹۴۳

صراط: محمد باقر قالی باف شب گذشته طی سخنرانی در مراسم یادواره سرداران شهید ابوالفضل رفیعی و رمضانعلی عامل که در محل حسینه جامعه الحسین (ع) مشهد مقدس برگزار شد، با تاکید بر اینکه «یاد دوران دفاع مقدس هم برای نسل جدید و هم برای یکایک ما موثر خواهد بود»، تصریح کرد: اگر خاطرات را بیان می کنیم، به نوعی می خواهیم سبک زندگی که در دوران دفاع مقدس تولید شد و فرهنگی که باقی ماند را در همه شئونات زندگی حفظ کنیم تا از خیر و برکات آن بهره مند شویم. سنت های الهی تنها در حوزه دفاع مقدس و جنگ نیست بلکه سنت های برای خود ما ، تربیت فرزندان ما و حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، تربیتی و آموزشی هم وجود دارد.

قالی باف به تحولات دوران دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: بدون تعارف در آن دوره هم یک تفکر برخواسته از فرهنگ سرمایه داری و لیبرالیستی در جنگ بود که نتیجه آن را در دوران بنی صدر دیدیم. بنابر این حتی اگر جبهه، جبهه اسلام هم باشد ولی باورها منطبق بر سنت های الهی نبوده و حرکت ها منطبق بر فرهنگ قرآنی و اهل بیت (ع) نباشد، موفقیت همراه آن نخواهد بود؛ ولی اگر منطبق بر این فرهنگ حرکت کنیم، هرچقدر هم که سختی و مصیبت بکشیم ولی پایان آن حتما موفقیت، پیروزی، سربلندی و عزت است.

فرمانده لشکر پنج نصر در دوران دفاع مقدس در ادامه تاکید کرد: قریب به اتفاق عملیات هایی که در دوران دفاع مقدس انجام می دادیم با هیچ کدام از قوانینی که در همه دانشکده ها و دپارتمان های نظامی دنیا بحث می‌شود، همخوانی نداشت ولی با این وجود حضرت امام (ره) می فرمودند راه قدس از کربلا می گذرد.

در آن زمان خیلی ها با این حرف امام مخالف بودند و یا اگر جرات ابراز مخالفت را نداشتند، در دلشان به این حرف نیشخند می زدند؛ اما امروز با همه وجودمان می بینیم که انقلاب اسلامی و باورهای نظام اسلامی که برخواسته از فرهنگ قرآنی و اهل بیت (ع) است، از مسیر کربلا می گذرد و رزمندگان ما امروز در جولان و مرز اسرائیل با دشمن اصلی می جنگند.

قالی باف در ادامه تاکید کرد: آمریکا و دیگر ابر قدرت ها همه در خاور میانه هستند ولی بدون حضور و نقش ایران هیچ کاری از دست آن ها بر نمی آید؛ ما یادمان نرفته است که سه – چهار سال قبل خیلی افراد در همین خیابان های تهران پا به زمین کوبیدند و گفتند «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» اما امروز خودشان از این شعار ابراز سرشکستگی، ندامت و پشیمانی می کنند.

وی در ادامه گفت: همان هایی که یک روز مخالف چنین حرکت های فرزندان انقلاب در دهه های 70 و 80 بودند، امروز همه آن ها سر تسلیم فرود آورده اند. حتی اگر آن را بیان نکنند، بدون شک باورشان این است که راه مذاکره از مبارزه می گذرد، مذاکره بدون مبارزه یعنی ذلت؛ این فرهنگ دفاع مقدس است.

فرمانده لشکر پنج نصر در دوران دفاع مقدس همچنین ابراز داشت: اگر امروز خاطره ای تعریف می کنیم، از بسیاری از باورهایی شکل گرفته است که بعضی از اوقات خیلی از آن ها را در زندگی خود فراموش می کنیم. ما منکر این نمی شویم که امروز برخی موضوعات اقتصادی ما را اذیت می کند، اما خود ما باید باورمان شود که روزی دهنده خدا است و ما باید با نیت خالص تلاش کرده و کار و فعالیت کنیم.

قالی باف همچنین عنوان کرد: ما نباید عمر خود را ارزان و در مقابل پول و شغل بفروشیم، ما از فرهنگ جبهه اینگونه یاد گرفتیم که اگر کار خود را انجام دهیم، خداوند نیز روزی ما را می دهد اما اگر با این نیت کار کنیم که پول زن و بچه را بدهیم، نه تنها پول گیرمان نمی آید بلکه ورشکست هم می شویم؛ پس از آن با ربا دادن و ربا گرفتن به جنگ خدا می رویم و مشخص است که با این وضعیت هیچ زمانی در زندگی ما و در اقتصاد کشور گره گشایی نمی شود.

وی یادآور شد: خداوند در دوران دفاع مقدس به صورت عینی به همه ما نشان داد که اگر در مسیر او حرکت کنیم آینده ما تضمین شده است؛ امیدوارم همه ما به این باور برسیم که خداوند خریدار جان ما است، همانطور که شهیدان عاملی، رفیعی و هزاران شهید دیگر از میان ما رفتند، بنابر این اگر جان خود را به هر کس دیگری غیر از خدا بفروشیم، به هر قیمتی و هر طور که بفروشیم ارزان فروخته ایم.

فرمانده لشکر پنج نصر در دوران دفاع مقدس در ادامه به ذکر خاطراتی از شهیدان رفیعی و عاملی پرداخت و ابراز داشت: روحیات این دو شهید خیلی با هم متفاوت بود؛ من با شهید رفیعی خیلی آشنا نبودم تا اینکه در اوایل تشکیل سپاه و در زمانی که هنوز پاسدار هم نبودیم، شهیدان رفیعی، رستمی، نظرنژاد و تیم بچه های عملیات را در کوهسنگی دیدم. بعد از آن خیلی با ایشان دمخور نبودم تا اینکه جنگ شد و در سال 59 با شهید رفیعی در ستاد خراسان آشنا شدم.

قالی باف در ادامه به روحیات شهید رفیعی اشاره کرد و گفت: این شهید طلبه ای بسیار شوخ طبعی بود که در شرایط سخت، هیچ وقتی نمی گذاشت غمی بر دل رزمنده ای بنشیند. شهید رفیعی در جریان عملیات فتح المبین سخت مجروح شد؛ من به او گفتم: «آقا ابوالفضل! جان سختی می کنی؟» اما او گفت: «من ابوالفضل هستم، ابوالفضل یک جا باید شهید شود و آن هم نهر علقمه است؛ اگر این جنگ به نهر علقمه رسید، من شهید می شوم مگرنه من هستم». همچنین در عملیات والفجر سه یک خمپاره با فاصله از شهید رفیعی، در خاک خرده بود و موج انفجار و ترکش های ریز آن به این شهید اصابت کرده بود تا جایی که پشت او پر از ترکش های ریز بود. در آن زمان می گفت: «حاج باقر نگاه کن! پشت من مثل حرم امام رضا (ع) با این ترکش ها آینه کاری شده است

وی با اشاره به آخرین دیدار خود با شهید رفیعی، ابراز داشت: دم نهر همه باید با قایق می رفتیم. در لحظه آخر ابوالفضل که انقدر شوخ بود، یک مرتبه بسیار جدی شد و اشک در چشم هایش حلقه زد. این شهید من را در بقل گرفت و گفت: « آقا باقر! یادت است می گفتیم قرار ما نهر علقمه؟ امشب دیگر داریم به کنار فرات می رویم؛ شب آخر من است، من را حلال کن» گفتم: «ابوالفضل ...»! گفت: «نه دیگر! قرار ما با خدا این است که اگر جنگ به فرات رسید، ابوالفضل برای کنار فرات است» با این وجود در حال رفتن شروع کرد به شوخی کردن و گفت: «آقا باقر! من پسرها و زندگی خیلی خوبی دارم اما دوست داشتم خدا به من عمر می داد تا پسری داشتم و اسمش را الیاس می گذاشتم. تو که داماد نشدی اما قول بده اگر عمری باقی بود و زندگی داشتی، اسم بچه ات را حتما الیاس بگذاری!» همان شب رفتیم و فردای آن روز تا قبل از ظهر شهید رفیعی کنار فرات به شهادت رسید. این روح، ارتباط و فضای این بچه ها بود.

وی افزود: در کنار اینکه شهید رفیعی تا این حد شوخ، پر تحرک و جذاب بود، شهید عامل آرام، با طمانینه بودند. او کارهای فنی بلد بود و در حین اینکه کار پیاده می کرد، کار زرهی هم انجام می داد به نحوی که هر تانکی که خراب بود، شهید عامل بر روی آن کار می کرد و آن ها را راه می انداخت.

قالی باف تاکید کرد: شهید عامل بسیار خونگرم و شجاع بود و یک طمانینه ویژه ای داشت به حدی که وقتی خیلی عصبانی و ناراحت می شد، همه چیز از کنترلش خارج شده بود و می خواست با یکی دعوا کند، آخرین حرفی که می زد این بود که مقداری صدایش را بلند می کرد و می گفت «مرد حسابی!». وقتی شهید عامل می گفت «مرد حسابی» یعنی اوج ناراحتی و عصبانیتش را نشان می داد. این آرامش او برای پشت خط نبود، بلکه در سخت ترین شرایط پشت خاکریز هر کسی به هراس می افتاد، شهید عامل همین طمانینه، آرامش و متانت را داشت.

وی به ذکر خاطره دیگری پرداخت و گفت: در عملیات بیت المقدس آمدیم تا از کنار آبگرفتگی در مرحله دوم به دژ برویم. من به همراه شهید عامل، مرحوم حسن جوان و یکی دو نفر دیگر با دو موتور از زیر پل های کیلومتر 70 جاده خرمشهر رد شدیم اما بچه ها این طرف جاده بودند و پنج – شش نفر از بچه های رزمنده زیر پل ایستاده بودند. در آن طرف نیروهای عراقی بودند و چند متر آن طرف تر نیز حدود 20 تانک عراقی وجود داشت. هنگامی که بچه های ما آن طرف خاکریز پراکنده شدند، تانک ها شروع به حمله کردند و یکی از توپ های این تانک ها به بتن روی سر پل خورد؛ موج انفجار به حدی بود که سر یکی از رزمنده ها به صورت کامل از وسط به دو نیم شد و موج انفجار بقیه بچه ها را گرفته بود. در آن زمان شرایط آنجا خیلی به هم ریخت و تانک ها شروع به پیشروی کردند اما شهید عامل در یکی از سنگرهای جلو نشست و با آرامش خودش با شش – هفت آر پی جی یکی از این تانک ها را زد، به این ترتیب همه آن وضعیت به هم ریخته خط سامان پیدا کرد و تانک ها هم عقب نشینی کردند. یک ساعت بعد 6 – 7 موتور آمدند و دنبال آن ها راه افتادیم تا جایی که یک «مان» آبی را با خود به عقب آوردیم؛ این شجاعت، آرامش و رشادت شهید عامل بود.

قالی باف در پایان تاکید کرد: از خداوند بزرگ می خواهم ما را مدیون خون شهدا نمیراند و به همه ما توفیق دهد تا با افتخار و شجاعت، راه امام و شهدا را تحت رهبری مقام معظم رهبری به پیش ببریم و فردای قیامت شرمنده امام (ره) و شهدا نباشیم.

منبع: فارس