صراط: پایگاه اینترنتی روزنامه الشرق قطر در گزارشی نوشت سازمان دولت اسلامی یا داعش سابق اعلام کرد، یک جاسوس موساد اسرائیلی را بازداشت کرد. این جاسوس اعلام کرده از کارش توبه کرده است. این سازمان به سرنوشت جاسوس اسرائیلی هیچ اشاره ای نکرده است.
در شماره هفت مجله «دابق» که به زبان انگلیسی است و اعضای این سازمان در پایگاه‌های اینترنتی اجتماعی منتشر می کنند، روز پنجشنبه مطلبی با عنوان اعترافات «محمد سعید اسماعیل مسالم» از قدس شرقی درباره انگیزه های کار وی برای موساد و جاسوسی علیه داعش منتشر شد. جزئیات کار این فرد منتشر شده است.
این جوان که مجله دابق به وی لقب «مرتد» داده است و عکس فرضی نیز از وی چاپ کرده است، گفت: «همسایه یهودی ام که روزی افسر امنیتی بود نزد من آمد و از من خواست با اطلاعات اسرائیل همکاری کنم. من به او گفتم درباره این موضوع فکر می کنم. پس از آن نزد پدر و برادرم رفتم و نظر آنها را در این زمینه جویا شدم. هر دوی آنها مرا تشویق به این کار کردند و گفتند این شغل بسیار خوبی است. به من گفتند در این کار پول زیادی هست و ممکن است من به مناصب بالا ارتقاء یابم».
این جوان در پاسخ به این سوال که پس از آن چه اتفاقی افتاد گفت: «با شخصی به نام «الی» که افسر اطلاعات بود دیدار کردم. «الی» مسول ایست بازرسی‌ها در کرانه غربی بود و به خانه ما آمد و با پدرم دیدار کرد و پدرم نزد این فرد مرا نصیحت کرد و «الی» نیز از مزایا و جزئیات این کار برای من توضیح داد.
در شماره هفت مجله «دابق» که به زبان انگلیسی است و اعضای این سازمان در پایگاه‌های اینترنتی اجتماعی منتشر می کنند، روز پنجشنبه مطلبی با عنوان اعترافات «محمد سعید اسماعیل مسالم» از قدس شرقی درباره انگیزه های کار وی برای موساد و جاسوسی علیه داعش منتشر شد. جزئیات کار این فرد منتشر شده است.
این جوان که مجله دابق به وی لقب «مرتد» داده است و عکس فرضی نیز از وی چاپ کرده است، گفت: «همسایه یهودی ام که روزی افسر امنیتی بود نزد من آمد و از من خواست با اطلاعات اسرائیل همکاری کنم. من به او گفتم درباره این موضوع فکر می کنم. پس از آن نزد پدر و برادرم رفتم و نظر آنها را در این زمینه جویا شدم. هر دوی آنها مرا تشویق به این کار کردند و گفتند این شغل بسیار خوبی است. به من گفتند در این کار پول زیادی هست و ممکن است من به مناصب بالا ارتقاء یابم».
این جوان در پاسخ به این سوال که پس از آن چه اتفاقی افتاد گفت: «با شخصی به نام «الی» که افسر اطلاعات بود دیدار کردم. «الی» مسول ایست بازرسی‌ها در کرانه غربی بود و به خانه ما آمد و با پدرم دیدار کرد و پدرم نزد این فرد مرا نصیحت کرد و «الی» نیز از مزایا و جزئیات این کار برای من توضیح داد.
