صراط: به دنبال انتشار مطلبی از سوی دکتر صادق زیباکلام در پاسخ به نامه سید یاسر جبرائیلی معاون پژوهش و آموزش «فارس»، جبرائیلی طی مطلبی به اظهارات زیباکلام پاسخ داد که متن کامل آن از نظر خوانندگان محترم میگذرد.
گفتنی است پیرو اظهارات آقایان صادق زیباکلام و احمد شیرزاد در دانشگاه تهران و زیر سوال بردن فعالیت های هسته ای کشورمان، سید یاسر جبرائیلی طی نامهای کتاب «بحران ساختگی:داستان ناگفته هراس از ایران هستهای» را که توسط انتشارات فارس ترجمه و منتشر شده، برای این دو تن ارسال کرد. صادق زیباکلام نیز اخیرا با انتشار مطلبی در صفحه شخصی خود در فیس بوک، پاسخ این نامه را داد.
متن پاسخ جبرائیلی به شرح زیر است:
بسمه تعالی
از آنجائی که حقیر هیچ گونه بحث شخصی با جناب آقای دکتر صادق زیباکلام ندارم، بنایم بر این نیست که ناسزاها و اهانتهایی که ایشان اخیرا نثارم کردهاند را پاسخ گویم. چه، همواره در مناظرات و در مکاتبات، احترام سن و سال و کسوت استادی ایشان را رعایت کردهام و اگر فراتر و صریحتر و رکیکتر از آنچه نوشتهاند را نیز بنویسند و بگویند، باز، سکوت خواهم کرد. اما در ماجرای نامه بنده به ایشان و پاسخ آقای زیباکلام، ظرایف و دقائقی وجود دارد که فراشخصی است و به جهانبینی و طرز تفکر و نوع نگاه و روش و منش یک جریان سیاسی بازمیگردد. لذاست که می طلبد من، به نمایندگی از نسل خودم، لااقل از آقای دکتر زیباکلام در رابطه با طرز برخورد اخیرشان، سوالاتی پرسیده و پاسخ ایشان را بشنوم یا بخوانم.
1- کل ساختمان مطلب جناب آقای دکتر زیباکلام در پاسخ به بنده، بر این بنا استوار است که من در نامهام به ایشان، مرحوم بازرگان را «پفیوز» خطاب کردهام! و بر همین اساس، مرا شایسته القابی چون «سر سفره پدر و مادر ننشسته» و «یاسر خان» و «بی تربیت و بی اخلاق و بی کرامت و بی تقوای سیاسی» و «توهین کننده به معلم و استاد خود» و «کسی که میل در تخم چشم پدر، پسر، برادر و نزدیکان» میکشد، دانستهاند. اما ظاهرا آقای دکتر زیباکلام التفات نداشتهاند که آن واژه را بنده خطاب به کسی به کار نبردهام، بلکه در تبیین جهانبینی جریان لیبرال ایرانی، عینا و داخل گیومه عبارات مرحوم مهدی بازرگان را -به نقل از جزوه «سازگاری ایرانی»- که خطاب به یک ملت گفته بود «سر بقای ایران در پفیوزی ما ایرانیهاست»، نقل کرده بودم.
این نکته روشن را تقریبا همه مخاطبان بیادعایی که نامه من و پاسخ ایشان را خوانده بودند، متوجه شده و در نظرات خود ذیل پاسخ دکتر زیباکلام منعکس کردند. احتمالا آقای دکتر نیز هم اکنون متوجه اشتباه خود شدهاند که آن واژه، نه تعبیر من درباره مرحوم بازرگان، که توصیف آقای بازرگان از ملت ایران بوده است. لذا سوال من این است که اگر سزای به کار بردن چنین واژهای درباره یک فرد، شنیدن همه آن ناسزاهایی است که آقای زیباکلام به اشتباه به من نسبت داده، آیا ایشان حاضرند همان عبارات را خطاب به آقای بازرگان به دلیل پفیوز خواندن یک ملت، بازنویسی کنند؟ سوالی در همین رابطه وجود دارد و آن اینکه آقای دکتر زیباکلام دقیقا در چه ترمی و برای کدام واحد درسی معلم و استاد بنده بودهاند؟ یا بر اساس کدام مدرک و شاهد مرا دانشجوی دکتری دانشکده «خودشان» خواندهاند؟ بنده نه هیچ گاه شاگرد ایشان بودهام و نه اکنون در دانشگاه تهران تحصیل میکنم!
2- هدف من از نگارش نامه به آقایان زیباکلام و شیرزاد، پاسخ به حملات تندی بود که آنان در دانشگاه تهران به برنامه هستهای کشور کردند. کتاب «بحران ساختگی» نوشته دکتر گرت پورتر آمریکایی را تقدیم کرده و نوشتم که پورتر آمریکایی پاسخ همه شبهات و سوالات شما را داده است. خبر ارسال این نامه به انگلیسی ترجمه شده و به گوش دکتر پورتر رسیده بود. این بود که وی طی ایمیلی درخواست کرد در صورتی که این اساتید دانشگاه پاسخ نامه من را دادند، او را در جریان بگذارم. انتظار این بود که دکتر زیباکلام در برخوردی که در شان یک استاد دانشگاه است، کتاب را مطالعه کرده و درباره مطالب و استدلالها و استنادهایش اظهار نظر فرمایند. حقیقتا بنده شرم دارم به دکتر پورتر بگویم این استاد دانشگاه ایرانی، به جای پاسخ علمی، نقل قول فرد دیگری را -که در گیومه نیز آمده بود- با سخنان من اشتباه گرفته و در جواب، این ناسزاها را نوشته است. از دکتر زیباکلام خواهش میکنم کتاب را مطالعه فرموده و لااقل چندخطی با مضامین علمی درباره مطالب دکتر پورتر بنویسند و اصطلاحا «آبروداری» کنند.
3- آقای دکتر زیباکلام به سبب همان اشتباهی که درباره نامه حقیر کردهاند، نسل هم سن و سال مرا مورد عتاب قرار داده و گلایه کردهاند که نسل ایشان نتوانسته «ابتداییترین اصول تربیتی، اخلاق، ادب، کرامت و تقوای سیاسی» را در نسل ما ایجاد کند! سوای اینکه مبنای چنین اتهامی یک خطای آشکار در فهم متن بوده و ان شاء الله ما را از این القاب مبرا میکند، نسل من نیز از آقای دکتر زیباکلام یک سوال دارد: چرا امثال شما و دکتر شیرزاد که امام(ره) و چمرانها و همتها و باکریها و آن شهدای والا مقام را دیده و درک کردهاید، هنوز نتوانستهاید از جناب «سپهبد رزمآرا» عبور کنید و دوباره با ادبیاتی مشابه وی، ملت ما را تحقیر میکنید که «عرضه ساختن آفتابه را هم ندارند»؟
به راستی کدام علت در پس این حقیقت تلخ است که روزنامه نگار آزاداندیشی در آمریکا 8 سال عمر خود را وقف یافتن و اثبات حقایق برنامه هستهای ایران و صلح آمیز بودن این برنامه می کند و در مقابل فردی ایرانی چون شما - که در همین مطلب اخیرتان نشان دادید نیازی نمیبینید مواضعتان را بر شواهد محکم استوار کنید و برداشتهای غلط را مبنای قضاوت می کنید- طی یک ساعت، همه توانمندیها و دستاوردهای ملت را زیر سوال ببرید و پا روی خون امثال استادان شهید دکتر علیمحمدی و دکتر شهریاری بگذارید؟
4- آقای زیباکلام! بحث اصلی ما با شما اما بر سر سخنان و مواضعتان درباره برنامه هستهای است. شما حق ندارید به سبب اینکه تریبونی در اختیار دارید و به سبب جنس سخنانتان مورد توجه رسانههای داخل و خارج قرار میگیرید، بر اساس برداشتهای اشتباه و بی پایه شخصی، دستاوردهای یک ملت را تحقیر کنید، دشمنیهای دشمن را تقلیل دهید و همه تقصیرها را به گردن ایران بیندازید و بعد، در گوشه نشسته و صحنه را تماشا کنید. لذا حال که باب این گفت و گوی قلمی را گشودهاید، علاوه بر اینکه همچنان منتظر پاسخهای علمیتان به مستندات و مستدلات کتاب بحران ساختگی هستم، درباره مواضعتان سوالاتی نیز دارم که اولی را میپرسم و باقی را بعدا خواهم پرسید. امید و انتظار است پاسخهایی در خور شان یک استاد دانشگاه از شما بشنوم.
نخستین سوال این است: جنابعالی در نامه 15 شهریور 93 خود به آقای شریعتمداری، بدون اینکه استدلال خاصی ارائه کنید، تاکید کردهاید تحریمهای آمریکا بعد از توافق ژنو، «جدید» نبودهاند و اجرای مصوبات قبلی کنگره بودهاند. رجوع به متن توافق ژنو به ما میگوید طرف تعهد در این توافقنامه(برنامه اقدام)، قوه مجریه آمریکاست (The U.S. Administration). دولت یعنی «قوه مجریه آمریکا» متعهد شده که «در چارچوب اختیارات قانونی رئیس جمهور و کنگره ازتحمیل تحریمهای جدید هستهای خودداری» کند.
معنای این عبارت این است که قوه مجریه در چارچوب اختیارات خود از اعمال (impose) تحریمهای جدید خودداری کند، بلکه اگر اختیارات رئیس جمهور اجازه داد، حتی در صورت تصویب قانون تحریم در کنگره، از اعمال آن خودداری کند. میدانیم که قوه مجریه آمریکا توان تصویب قانون تحریم ندارد و اختیاراتش فقط در حوزه اعمال قوانین است. لذا دولت آمریکا اساسا نمیتواند در رابطه با تصویب و یا عدم تصویب قانون جدید تحریم تعهدی بدهد و تعهدی که داده است در حوزه اجرای قوانین است. به عبارت دقیقتر و عملیاتیتر، دولت آمریکا تعهد داده است در اجرای قوانین تحریم، از اعمال تحریم بر اشخاص حقیقی و حقوقی جدید خودداری کند، اما بعد از توافق ژنو، بارها و بارها این کار را کرده و اشخاص حقیقی و حقوقی جدیدی را به دو لیست SDN و Entity List در وزارتین خزانه داری و بازرگانی افزوده است.
لطفا بفرمائید شما دقیقا چه برداشت و فهمی از متن توافق ژنو، عبارت The U.S Administration و کل بند 7 از صفحه سوم متن توافق داشتهاید که تحریمها را «جدید» نمیدانید؟ آیا به ما حق میدهید که نحوه تحلیل و تفسیرتان از متن نامه اینجانب را به این تفسیرتان از متن توافق ژنو نیز تعمیم دهیم؟
با تقدیم احترام
سید یاسر جبرائیلی
معاون پژوهش و آموزش خبرگزاری فارس
گفتنی است پیرو اظهارات آقایان صادق زیباکلام و احمد شیرزاد در دانشگاه تهران و زیر سوال بردن فعالیت های هسته ای کشورمان، سید یاسر جبرائیلی طی نامهای کتاب «بحران ساختگی:داستان ناگفته هراس از ایران هستهای» را که توسط انتشارات فارس ترجمه و منتشر شده، برای این دو تن ارسال کرد. صادق زیباکلام نیز اخیرا با انتشار مطلبی در صفحه شخصی خود در فیس بوک، پاسخ این نامه را داد.
متن پاسخ جبرائیلی به شرح زیر است:
بسمه تعالی
از آنجائی که حقیر هیچ گونه بحث شخصی با جناب آقای دکتر صادق زیباکلام ندارم، بنایم بر این نیست که ناسزاها و اهانتهایی که ایشان اخیرا نثارم کردهاند را پاسخ گویم. چه، همواره در مناظرات و در مکاتبات، احترام سن و سال و کسوت استادی ایشان را رعایت کردهام و اگر فراتر و صریحتر و رکیکتر از آنچه نوشتهاند را نیز بنویسند و بگویند، باز، سکوت خواهم کرد. اما در ماجرای نامه بنده به ایشان و پاسخ آقای زیباکلام، ظرایف و دقائقی وجود دارد که فراشخصی است و به جهانبینی و طرز تفکر و نوع نگاه و روش و منش یک جریان سیاسی بازمیگردد. لذاست که می طلبد من، به نمایندگی از نسل خودم، لااقل از آقای دکتر زیباکلام در رابطه با طرز برخورد اخیرشان، سوالاتی پرسیده و پاسخ ایشان را بشنوم یا بخوانم.
1- کل ساختمان مطلب جناب آقای دکتر زیباکلام در پاسخ به بنده، بر این بنا استوار است که من در نامهام به ایشان، مرحوم بازرگان را «پفیوز» خطاب کردهام! و بر همین اساس، مرا شایسته القابی چون «سر سفره پدر و مادر ننشسته» و «یاسر خان» و «بی تربیت و بی اخلاق و بی کرامت و بی تقوای سیاسی» و «توهین کننده به معلم و استاد خود» و «کسی که میل در تخم چشم پدر، پسر، برادر و نزدیکان» میکشد، دانستهاند. اما ظاهرا آقای دکتر زیباکلام التفات نداشتهاند که آن واژه را بنده خطاب به کسی به کار نبردهام، بلکه در تبیین جهانبینی جریان لیبرال ایرانی، عینا و داخل گیومه عبارات مرحوم مهدی بازرگان را -به نقل از جزوه «سازگاری ایرانی»- که خطاب به یک ملت گفته بود «سر بقای ایران در پفیوزی ما ایرانیهاست»، نقل کرده بودم.
این نکته روشن را تقریبا همه مخاطبان بیادعایی که نامه من و پاسخ ایشان را خوانده بودند، متوجه شده و در نظرات خود ذیل پاسخ دکتر زیباکلام منعکس کردند. احتمالا آقای دکتر نیز هم اکنون متوجه اشتباه خود شدهاند که آن واژه، نه تعبیر من درباره مرحوم بازرگان، که توصیف آقای بازرگان از ملت ایران بوده است. لذا سوال من این است که اگر سزای به کار بردن چنین واژهای درباره یک فرد، شنیدن همه آن ناسزاهایی است که آقای زیباکلام به اشتباه به من نسبت داده، آیا ایشان حاضرند همان عبارات را خطاب به آقای بازرگان به دلیل پفیوز خواندن یک ملت، بازنویسی کنند؟ سوالی در همین رابطه وجود دارد و آن اینکه آقای دکتر زیباکلام دقیقا در چه ترمی و برای کدام واحد درسی معلم و استاد بنده بودهاند؟ یا بر اساس کدام مدرک و شاهد مرا دانشجوی دکتری دانشکده «خودشان» خواندهاند؟ بنده نه هیچ گاه شاگرد ایشان بودهام و نه اکنون در دانشگاه تهران تحصیل میکنم!
2- هدف من از نگارش نامه به آقایان زیباکلام و شیرزاد، پاسخ به حملات تندی بود که آنان در دانشگاه تهران به برنامه هستهای کشور کردند. کتاب «بحران ساختگی» نوشته دکتر گرت پورتر آمریکایی را تقدیم کرده و نوشتم که پورتر آمریکایی پاسخ همه شبهات و سوالات شما را داده است. خبر ارسال این نامه به انگلیسی ترجمه شده و به گوش دکتر پورتر رسیده بود. این بود که وی طی ایمیلی درخواست کرد در صورتی که این اساتید دانشگاه پاسخ نامه من را دادند، او را در جریان بگذارم. انتظار این بود که دکتر زیباکلام در برخوردی که در شان یک استاد دانشگاه است، کتاب را مطالعه کرده و درباره مطالب و استدلالها و استنادهایش اظهار نظر فرمایند. حقیقتا بنده شرم دارم به دکتر پورتر بگویم این استاد دانشگاه ایرانی، به جای پاسخ علمی، نقل قول فرد دیگری را -که در گیومه نیز آمده بود- با سخنان من اشتباه گرفته و در جواب، این ناسزاها را نوشته است. از دکتر زیباکلام خواهش میکنم کتاب را مطالعه فرموده و لااقل چندخطی با مضامین علمی درباره مطالب دکتر پورتر بنویسند و اصطلاحا «آبروداری» کنند.
3- آقای دکتر زیباکلام به سبب همان اشتباهی که درباره نامه حقیر کردهاند، نسل هم سن و سال مرا مورد عتاب قرار داده و گلایه کردهاند که نسل ایشان نتوانسته «ابتداییترین اصول تربیتی، اخلاق، ادب، کرامت و تقوای سیاسی» را در نسل ما ایجاد کند! سوای اینکه مبنای چنین اتهامی یک خطای آشکار در فهم متن بوده و ان شاء الله ما را از این القاب مبرا میکند، نسل من نیز از آقای دکتر زیباکلام یک سوال دارد: چرا امثال شما و دکتر شیرزاد که امام(ره) و چمرانها و همتها و باکریها و آن شهدای والا مقام را دیده و درک کردهاید، هنوز نتوانستهاید از جناب «سپهبد رزمآرا» عبور کنید و دوباره با ادبیاتی مشابه وی، ملت ما را تحقیر میکنید که «عرضه ساختن آفتابه را هم ندارند»؟
به راستی کدام علت در پس این حقیقت تلخ است که روزنامه نگار آزاداندیشی در آمریکا 8 سال عمر خود را وقف یافتن و اثبات حقایق برنامه هستهای ایران و صلح آمیز بودن این برنامه می کند و در مقابل فردی ایرانی چون شما - که در همین مطلب اخیرتان نشان دادید نیازی نمیبینید مواضعتان را بر شواهد محکم استوار کنید و برداشتهای غلط را مبنای قضاوت می کنید- طی یک ساعت، همه توانمندیها و دستاوردهای ملت را زیر سوال ببرید و پا روی خون امثال استادان شهید دکتر علیمحمدی و دکتر شهریاری بگذارید؟
4- آقای زیباکلام! بحث اصلی ما با شما اما بر سر سخنان و مواضعتان درباره برنامه هستهای است. شما حق ندارید به سبب اینکه تریبونی در اختیار دارید و به سبب جنس سخنانتان مورد توجه رسانههای داخل و خارج قرار میگیرید، بر اساس برداشتهای اشتباه و بی پایه شخصی، دستاوردهای یک ملت را تحقیر کنید، دشمنیهای دشمن را تقلیل دهید و همه تقصیرها را به گردن ایران بیندازید و بعد، در گوشه نشسته و صحنه را تماشا کنید. لذا حال که باب این گفت و گوی قلمی را گشودهاید، علاوه بر اینکه همچنان منتظر پاسخهای علمیتان به مستندات و مستدلات کتاب بحران ساختگی هستم، درباره مواضعتان سوالاتی نیز دارم که اولی را میپرسم و باقی را بعدا خواهم پرسید. امید و انتظار است پاسخهایی در خور شان یک استاد دانشگاه از شما بشنوم.
نخستین سوال این است: جنابعالی در نامه 15 شهریور 93 خود به آقای شریعتمداری، بدون اینکه استدلال خاصی ارائه کنید، تاکید کردهاید تحریمهای آمریکا بعد از توافق ژنو، «جدید» نبودهاند و اجرای مصوبات قبلی کنگره بودهاند. رجوع به متن توافق ژنو به ما میگوید طرف تعهد در این توافقنامه(برنامه اقدام)، قوه مجریه آمریکاست (The U.S. Administration). دولت یعنی «قوه مجریه آمریکا» متعهد شده که «در چارچوب اختیارات قانونی رئیس جمهور و کنگره ازتحمیل تحریمهای جدید هستهای خودداری» کند.
معنای این عبارت این است که قوه مجریه در چارچوب اختیارات خود از اعمال (impose) تحریمهای جدید خودداری کند، بلکه اگر اختیارات رئیس جمهور اجازه داد، حتی در صورت تصویب قانون تحریم در کنگره، از اعمال آن خودداری کند. میدانیم که قوه مجریه آمریکا توان تصویب قانون تحریم ندارد و اختیاراتش فقط در حوزه اعمال قوانین است. لذا دولت آمریکا اساسا نمیتواند در رابطه با تصویب و یا عدم تصویب قانون جدید تحریم تعهدی بدهد و تعهدی که داده است در حوزه اجرای قوانین است. به عبارت دقیقتر و عملیاتیتر، دولت آمریکا تعهد داده است در اجرای قوانین تحریم، از اعمال تحریم بر اشخاص حقیقی و حقوقی جدید خودداری کند، اما بعد از توافق ژنو، بارها و بارها این کار را کرده و اشخاص حقیقی و حقوقی جدیدی را به دو لیست SDN و Entity List در وزارتین خزانه داری و بازرگانی افزوده است.
لطفا بفرمائید شما دقیقا چه برداشت و فهمی از متن توافق ژنو، عبارت The U.S Administration و کل بند 7 از صفحه سوم متن توافق داشتهاید که تحریمها را «جدید» نمیدانید؟ آیا به ما حق میدهید که نحوه تحلیل و تفسیرتان از متن نامه اینجانب را به این تفسیرتان از متن توافق ژنو نیز تعمیم دهیم؟
با تقدیم احترام
سید یاسر جبرائیلی
معاون پژوهش و آموزش خبرگزاری فارس