صراط: قرار شبانه در حیاط خانه پدری سناریوی یک اسیدپاشی خانوادگی را کلید زد.
یک سال از جنایت اسید میگذرد اما مرد اسیدپاش با ادعای بیگناهی و اشتباه در نظریه نخست پزشکی آزاد شده و پرونده این انتقامجویی وحشتناک در هالهای از ابهام مانده است.
پنجشنبه 22 آذرماه سال 92 زن جوان وقتی به گوشی موبایلش نگاه انداخت، دید ساعت 11 شب است. دلشوره عجیبی داشت و در خانه پدری احساس امنیت نمیکرد.
«آذر» 32 ساله مدتی میشد به خاطر رفتارهای خشن شوهرش به خانه پدریاش پناه برده بود و به خاطر اصرارهای وی قرار شده بود تا شب در حیاط خانه پدری، وی را ملاقات کند تا تکلیفشان را روشن کنند. اعضای خانواده آذر خوابیده بودند، گوشی موبایل زن جوان زنگ خورد و شنید شوهرش پشت در حیاط است. آذر که هنوز از رفتارهای او میترسید با نگرانی خود را پشت در حیاط خانه پدری رساند. به آرامی آن را باز کرد و شوهرش را با چهرهای آشفته دید. این مرد دستانش را پشت کمرش گذاشته و از دید همسرش پنهان کرده بود.
آذر احساس کرد کاسهای زیر نیمکاسه است و شوهرش سلام داد و همزمان دستانش را در حالی که ظرف قرمز رنگی گرفته بود جلوی آذر گرفت و مایع سوزان آن را سمت همسرش پاشید.
زن جوان فرصت کمی داشت و تنها توانست صورت و سمت چپ بدنش را پشت در پنهان کند. اسید روی دست و پاهای سمت راستش خالی شد.
همین کافی بود تا صدای فریادهای زنانه سوختم سوختم آذر سکوت شبانه را در کوچه فارابی خیابان جلال آلاحمد خرمآباد بشکند.
همسایهها و خانواده زن جوان خودشان را به حیاط رساندند و دیدند که آذر با ناله به خود میپیچد و کمک میخواهد. از شوهرش خبری نبود و آذر مدام میگفت شوهرش به او اسید پاشیده است.
خیلی زود متخصصان اورژانس و تیمی از پلیس خرمآباد در محل حاضر شدند. امدادگران آذر را به بیمارستان انتقال دادند و مأموران نیز برای ردیابی عامل این اقدام دست به کار شدند.
تیم پلیس پس از چند ساعت از این اقدام اسیدی موفق شد مرد جوان را در خانهاش دستگیر کند.
آذر در بیمارستان عشایر تحت درمان قرار گرفت و با سوختگی 20 درصدی دست و پای راستش از بیمارستان مرخص شد و زمانی که برای پیگیری پروندهاش به پلیس مراجعه کرد متوجه شد شوهرش با ادعای بیگناهی در اسیدپاشی توانسته آزاد شود.
بنابر این گزارش، آذر پس از یک سال توانست با نظریه پزشکی قانونی ثابت کند دست و پایش با اسید سوخته و همین کافی بود تا بادستور بازپرس پرونده تحقیقات جدیدی صورت گیرد و مرد جوان به خاطر اسید پاشی تحت تعقیب باشد.
گلایههای قربانی جنایت
آذر که به خاطر این سناریوی آتشین تحت درمان روانشناسان است به شوک گفت: 18 ساله بودم که ازدواج کردم و خیلی زود پسرم به دنیا آمد. پس از 10 سال زندگی به خاطر اعتیاد همسرم تصمیم به جدایی گرفتم و با پسرم به خانه پدرم برگشتم.وی افزود: پس از سه سال خواهر شوهردوم ام که در همسایگیمان بود به سراغم آمد و از شرایط برادرش که او نیز از همسرش جدا شده بود حرف زد و پس از چند بار ملاقات با وی تصمیم به ازدواج دوباره گرفتم. روزهای نخست زندگیام بخوبی شروع شد اما شوهرم در کارش موفق نبود و شرایط مالیمان بد شد ولی چون نمیخواستم زندگیمان خراب شود خودرویم را فروختم و به او پول دادم تا کارش را ادامه دهد اما بینتیجه بود.
شوهرم بارها مرا به باد کتک گرفت اما سکوت کردم چون نمیخواستم به خانه پدرم بازگردم و شکست را دوباره تجربه کنم.
شوهرم بدرفتار و شکاک شده بود تا حدی که با چاقو مرا تهدید به مرگ کرد و چون تحمل این شرایط برایم سخت شده بود به ناچار همراه پسرم که 13 ساله است باز به خانه پدرم برگشتم.
وقتی خانوادهام متوجه شرایط زندگیام شدند خواستند از شوهرم جدا شوم و همین باعث شد مزاحمتهای همسرم بیشتر شود.
وی ادامه داد: شوهرم هر روز زنگ میزد اما جواب تماسهایش را نمیدادم تا اینکه در پیامهایی که میفرستاد خواست بار دیگر با هم حرف بزنیم تا تصمیم نهایی را بگیریم. شب حادثه قرار شد شوهرم به حیاط خانه پدری ام بیاید تا با هم صحبت کنیم.
ساعت 11 شب بود که گوشی موبایلم زنگ خورد و متوجه شدم شوهرم پشت در خانهمان است.
وقتی در را باز کردم با صدایی آرام سلام کرد و ناگهان به سمت من اسید پاشید!
وی با ناباوری گفت: همان شب شنیدم شوهرم دستگیر شده ولی وقتی از بیمارستان مرخص شدم شنیدم او را آزاد کردهاند.زن جوان گفت: شاید باورتان نشود ولی ابتدا همه تصور می کردند علت سوختگی بنزین است تا اینکه نظریه پزشکی قانونی سوختگی با اسید را تأیید کرد.
وی ادامه داد: شوهر اسیدپاشم آزادانه زندگی میکند و هنوز هم از تهدید من دست برنداشته است. درخواست من پیگیری پروندهام است و نمیدانم تا کی باید با این شرایط بسازم و این در حالی است که انگار شوهرم کاری نکرده است. همسایهها نیز شاهد این حادثه بودند و دیدند که شوهرم پس از جنایت سوار بر موتور پا به فرار گذاشته است.
آذر در پایان گفت: شانس آوردم که اسید روی صورتم نریخت وگرنه نمیدانستم چه سرنوشتی پیدا میکردم اما به خاطر این اتفاق دچار لطمات روحی شدیدی شده و تحت نظر روانشناس هستم و شوهرم نیز تحت تعقیب است.
یک سال از جنایت اسید میگذرد اما مرد اسیدپاش با ادعای بیگناهی و اشتباه در نظریه نخست پزشکی آزاد شده و پرونده این انتقامجویی وحشتناک در هالهای از ابهام مانده است.
پنجشنبه 22 آذرماه سال 92 زن جوان وقتی به گوشی موبایلش نگاه انداخت، دید ساعت 11 شب است. دلشوره عجیبی داشت و در خانه پدری احساس امنیت نمیکرد.
«آذر» 32 ساله مدتی میشد به خاطر رفتارهای خشن شوهرش به خانه پدریاش پناه برده بود و به خاطر اصرارهای وی قرار شده بود تا شب در حیاط خانه پدری، وی را ملاقات کند تا تکلیفشان را روشن کنند. اعضای خانواده آذر خوابیده بودند، گوشی موبایل زن جوان زنگ خورد و شنید شوهرش پشت در حیاط است. آذر که هنوز از رفتارهای او میترسید با نگرانی خود را پشت در حیاط خانه پدری رساند. به آرامی آن را باز کرد و شوهرش را با چهرهای آشفته دید. این مرد دستانش را پشت کمرش گذاشته و از دید همسرش پنهان کرده بود.
آذر احساس کرد کاسهای زیر نیمکاسه است و شوهرش سلام داد و همزمان دستانش را در حالی که ظرف قرمز رنگی گرفته بود جلوی آذر گرفت و مایع سوزان آن را سمت همسرش پاشید.
زن جوان فرصت کمی داشت و تنها توانست صورت و سمت چپ بدنش را پشت در پنهان کند. اسید روی دست و پاهای سمت راستش خالی شد.
همین کافی بود تا صدای فریادهای زنانه سوختم سوختم آذر سکوت شبانه را در کوچه فارابی خیابان جلال آلاحمد خرمآباد بشکند.
همسایهها و خانواده زن جوان خودشان را به حیاط رساندند و دیدند که آذر با ناله به خود میپیچد و کمک میخواهد. از شوهرش خبری نبود و آذر مدام میگفت شوهرش به او اسید پاشیده است.
خیلی زود متخصصان اورژانس و تیمی از پلیس خرمآباد در محل حاضر شدند. امدادگران آذر را به بیمارستان انتقال دادند و مأموران نیز برای ردیابی عامل این اقدام دست به کار شدند.
تیم پلیس پس از چند ساعت از این اقدام اسیدی موفق شد مرد جوان را در خانهاش دستگیر کند.
آذر در بیمارستان عشایر تحت درمان قرار گرفت و با سوختگی 20 درصدی دست و پای راستش از بیمارستان مرخص شد و زمانی که برای پیگیری پروندهاش به پلیس مراجعه کرد متوجه شد شوهرش با ادعای بیگناهی در اسیدپاشی توانسته آزاد شود.
بنابر این گزارش، آذر پس از یک سال توانست با نظریه پزشکی قانونی ثابت کند دست و پایش با اسید سوخته و همین کافی بود تا بادستور بازپرس پرونده تحقیقات جدیدی صورت گیرد و مرد جوان به خاطر اسید پاشی تحت تعقیب باشد.
گلایههای قربانی جنایت
آذر که به خاطر این سناریوی آتشین تحت درمان روانشناسان است به شوک گفت: 18 ساله بودم که ازدواج کردم و خیلی زود پسرم به دنیا آمد. پس از 10 سال زندگی به خاطر اعتیاد همسرم تصمیم به جدایی گرفتم و با پسرم به خانه پدرم برگشتم.وی افزود: پس از سه سال خواهر شوهردوم ام که در همسایگیمان بود به سراغم آمد و از شرایط برادرش که او نیز از همسرش جدا شده بود حرف زد و پس از چند بار ملاقات با وی تصمیم به ازدواج دوباره گرفتم. روزهای نخست زندگیام بخوبی شروع شد اما شوهرم در کارش موفق نبود و شرایط مالیمان بد شد ولی چون نمیخواستم زندگیمان خراب شود خودرویم را فروختم و به او پول دادم تا کارش را ادامه دهد اما بینتیجه بود.
شوهرم بارها مرا به باد کتک گرفت اما سکوت کردم چون نمیخواستم به خانه پدرم بازگردم و شکست را دوباره تجربه کنم.
شوهرم بدرفتار و شکاک شده بود تا حدی که با چاقو مرا تهدید به مرگ کرد و چون تحمل این شرایط برایم سخت شده بود به ناچار همراه پسرم که 13 ساله است باز به خانه پدرم برگشتم.
وقتی خانوادهام متوجه شرایط زندگیام شدند خواستند از شوهرم جدا شوم و همین باعث شد مزاحمتهای همسرم بیشتر شود.
وی ادامه داد: شوهرم هر روز زنگ میزد اما جواب تماسهایش را نمیدادم تا اینکه در پیامهایی که میفرستاد خواست بار دیگر با هم حرف بزنیم تا تصمیم نهایی را بگیریم. شب حادثه قرار شد شوهرم به حیاط خانه پدری ام بیاید تا با هم صحبت کنیم.
ساعت 11 شب بود که گوشی موبایلم زنگ خورد و متوجه شدم شوهرم پشت در خانهمان است.
وقتی در را باز کردم با صدایی آرام سلام کرد و ناگهان به سمت من اسید پاشید!
وی با ناباوری گفت: همان شب شنیدم شوهرم دستگیر شده ولی وقتی از بیمارستان مرخص شدم شنیدم او را آزاد کردهاند.زن جوان گفت: شاید باورتان نشود ولی ابتدا همه تصور می کردند علت سوختگی بنزین است تا اینکه نظریه پزشکی قانونی سوختگی با اسید را تأیید کرد.
وی ادامه داد: شوهر اسیدپاشم آزادانه زندگی میکند و هنوز هم از تهدید من دست برنداشته است. درخواست من پیگیری پروندهام است و نمیدانم تا کی باید با این شرایط بسازم و این در حالی است که انگار شوهرم کاری نکرده است. همسایهها نیز شاهد این حادثه بودند و دیدند که شوهرم پس از جنایت سوار بر موتور پا به فرار گذاشته است.
آذر در پایان گفت: شانس آوردم که اسید روی صورتم نریخت وگرنه نمیدانستم چه سرنوشتی پیدا میکردم اما به خاطر این اتفاق دچار لطمات روحی شدیدی شده و تحت نظر روانشناس هستم و شوهرم نیز تحت تعقیب است.