صراط: در
بررسی تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایرانیان به نکات جالب توجهی در انواع خنده
برمیخوریم، بیشتر خندهها در فرهنگ ما مضامین کنایهای در خود داشته و
معمولا از خود فعل خندیدن به مفهومی که امروزه میشناسیم و در این پرونده
آن را بررسی کردهایم به دور است.
اگر از نتایج ناشی از بسیاری از مطالعات بینالمللی و با توجه به آرای برخی از کارشناسان داخلی و خارجی بپذیریم که ایرانیان امروز مردم چندان شادی نیستند، با نگاهی به ردپای واژه خنده در تاریخ و ادبیات نیز به نمونههای جالب توجهی بر میخوریم که نشان میدهد شاید ناشاد بودن ایرانیان، ریشه در قرنها تاریخ و فرهنگ بومی آنان داشته باشد.
این موضوعی است که در مطالعات مربوط به میزان شاد بودن ایرانیان باید همواره در نظر گرفته شود. بهعلاوه شاید بتوان این فرضیه را نیز در نظر گرفت که آنچه در فرهنگ ایرانیان در طول قرنها مترادف با شادی در نظر گرفته شده است، لزوما همبستگی مستقیمی با عمل فیزیولوژیک خندیدن نداشته باشد. آنچه در ادامه در تعریف انواع هر یک از خندهها آمده است، بر مبنای بررسی سه فرهنگ واژگان پارسی دهخدا، معین و عمید ارائه شده است.
1) لبخند
خنده کوتاه و بیصداست که فقط موجب حرکت و اندکی باز شدن لبها میشود و به آن تبسم نیز میگویند. برای مثال در دیوان میرزاطاهر وحید واژه لبخند به صورت زیر استفاده شده است:
برقع از رخ به یک طرف افکند/ عالمی زنده کرد از لبخند
2) زهرخند
به خندهای گفته میشود که از سر قهر و غضب و خشم و اغماض بر لب مینشیند، نه از روی محبت و خوشی و نوعی خنده تلخ است. به آن تلخند نیز گفته میشود. در تاریخ بیهقی این واژه به این صورت استفاده شده است: «هر کسی که رسید او را چنان خدمت کردند که پادشاهان را... و وی هرکسی را لطف میکرد و زهرخندی میزد».
3) شکرخند
کنایهای است از تبسم و خنده شیرین و خوشایند و همراه با ناز در زیر لب. به آن «نیمخنده» نیز گفته میشود. این اصطلاح برای مثال در شعر نظامی اینطور آمده است:
به داناییش هفت اختر کمربند
به مولاییش نه گردون شکرخند
4) پوزخند
لبخند تمسخرآمیز یا تبسمی است که به قصد انکار یا تحقیر و استهزا انجام میشود. به نظر میرسد اصل این کلمه «پوست خند» یا «پوست خنده» بوده است. در دیوان اشعار خاقانی این واژه به این صورت استفاده شده است:
ور چه نگشایی لب و در پوست بخندی
از رشته جانم گره غم بگشایی
5) نیشخند
خندهای است تلخ و از روی اندوه و خشم و عصبانیت. حالتی مقابل نوشخند است. نیشخند در فرهنگ فارسی معین معادلی برای «زهرخند» در نظر گرفته شده است.
6) ریشخند
خندهای است از سر تمسخر و استهزای دیگران. نظامی این اصطلاح را در شعر خود اینگونه به کار میبرد:
نباشد پادشاهی را گزندی / زدن بر مستمندی ریشخندی
7) قهقهه
به خنده شدید و با صدای بلند گفته میشود که موجب باز شدن لبها و نمایش دندانها میشود. به آن «خنده دنداننمای» نیز گفته میشود. نظامی با استفاده از این کلمه در شعر خود میگوید:
تا نزنی خنده دندان نمای / لب بگه خنده بدندان بخای
در فرهنگ عمید آمده است که قهقهه زدن یعنی به آواز بلند خندیدن. جالب اینکه در لغتنامه دهخدا آمده است که «قهقهه، نام دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهر مشهد».
8) زعفرانی خنده
به خنده بسیار و بیاختیار گفته میشود. این اصطلاح در شعر سالک یزدی اینطور استفاده شده است:
نی همین صبح خنک پف بر چراغم میکند
زعفرانی خنده خورشید داغم میکند
9) خنده نوشین
به معنی خنده شیرین و شکرین است.
10) خنده زهرآلود
کنایه از خندهای است که از روی قهر و خشم باشد. به آن «خنده خونآلود» نیز میگویند. در انجمن آرای ناصری آمده:
رغم حاسد و بدخواه پیش دشمن و دوست
چو صبح خنده زنم خندههای زهرآلود
11) خنده قباسوختگی
نوعی خنده ظاهری است که در دل با ناشادکامی همراه است.
12) خنده گریستن
در لغت نامه دهخدا آمده که خنده گریستن کنایه از گریه شادی کردن و طرب نمودن است. در انجمن آرای ناصری این اصطلاح به این صورت به کار رفته:
خنده گریند عارفان از تو / گریه خندند واقفان از تو
همچنین اصطلاح دیگر مشابه خنده گریستن، «گریه خندیدن» است که کنایه از خندهای است که از روی حسرت و ضجرت بر میآید
اگر از نتایج ناشی از بسیاری از مطالعات بینالمللی و با توجه به آرای برخی از کارشناسان داخلی و خارجی بپذیریم که ایرانیان امروز مردم چندان شادی نیستند، با نگاهی به ردپای واژه خنده در تاریخ و ادبیات نیز به نمونههای جالب توجهی بر میخوریم که نشان میدهد شاید ناشاد بودن ایرانیان، ریشه در قرنها تاریخ و فرهنگ بومی آنان داشته باشد.
این موضوعی است که در مطالعات مربوط به میزان شاد بودن ایرانیان باید همواره در نظر گرفته شود. بهعلاوه شاید بتوان این فرضیه را نیز در نظر گرفت که آنچه در فرهنگ ایرانیان در طول قرنها مترادف با شادی در نظر گرفته شده است، لزوما همبستگی مستقیمی با عمل فیزیولوژیک خندیدن نداشته باشد. آنچه در ادامه در تعریف انواع هر یک از خندهها آمده است، بر مبنای بررسی سه فرهنگ واژگان پارسی دهخدا، معین و عمید ارائه شده است.
1) لبخند
خنده کوتاه و بیصداست که فقط موجب حرکت و اندکی باز شدن لبها میشود و به آن تبسم نیز میگویند. برای مثال در دیوان میرزاطاهر وحید واژه لبخند به صورت زیر استفاده شده است:
برقع از رخ به یک طرف افکند/ عالمی زنده کرد از لبخند
2) زهرخند
به خندهای گفته میشود که از سر قهر و غضب و خشم و اغماض بر لب مینشیند، نه از روی محبت و خوشی و نوعی خنده تلخ است. به آن تلخند نیز گفته میشود. در تاریخ بیهقی این واژه به این صورت استفاده شده است: «هر کسی که رسید او را چنان خدمت کردند که پادشاهان را... و وی هرکسی را لطف میکرد و زهرخندی میزد».
3) شکرخند
کنایهای است از تبسم و خنده شیرین و خوشایند و همراه با ناز در زیر لب. به آن «نیمخنده» نیز گفته میشود. این اصطلاح برای مثال در شعر نظامی اینطور آمده است:
به داناییش هفت اختر کمربند
به مولاییش نه گردون شکرخند
4) پوزخند
لبخند تمسخرآمیز یا تبسمی است که به قصد انکار یا تحقیر و استهزا انجام میشود. به نظر میرسد اصل این کلمه «پوست خند» یا «پوست خنده» بوده است. در دیوان اشعار خاقانی این واژه به این صورت استفاده شده است:
ور چه نگشایی لب و در پوست بخندی
از رشته جانم گره غم بگشایی
5) نیشخند
خندهای است تلخ و از روی اندوه و خشم و عصبانیت. حالتی مقابل نوشخند است. نیشخند در فرهنگ فارسی معین معادلی برای «زهرخند» در نظر گرفته شده است.
6) ریشخند
خندهای است از سر تمسخر و استهزای دیگران. نظامی این اصطلاح را در شعر خود اینگونه به کار میبرد:
نباشد پادشاهی را گزندی / زدن بر مستمندی ریشخندی
7) قهقهه
به خنده شدید و با صدای بلند گفته میشود که موجب باز شدن لبها و نمایش دندانها میشود. به آن «خنده دنداننمای» نیز گفته میشود. نظامی با استفاده از این کلمه در شعر خود میگوید:
تا نزنی خنده دندان نمای / لب بگه خنده بدندان بخای
در فرهنگ عمید آمده است که قهقهه زدن یعنی به آواز بلند خندیدن. جالب اینکه در لغتنامه دهخدا آمده است که «قهقهه، نام دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهر مشهد».
8) زعفرانی خنده
به خنده بسیار و بیاختیار گفته میشود. این اصطلاح در شعر سالک یزدی اینطور استفاده شده است:
نی همین صبح خنک پف بر چراغم میکند
زعفرانی خنده خورشید داغم میکند
9) خنده نوشین
به معنی خنده شیرین و شکرین است.
10) خنده زهرآلود
کنایه از خندهای است که از روی قهر و خشم باشد. به آن «خنده خونآلود» نیز میگویند. در انجمن آرای ناصری آمده:
رغم حاسد و بدخواه پیش دشمن و دوست
چو صبح خنده زنم خندههای زهرآلود
11) خنده قباسوختگی
نوعی خنده ظاهری است که در دل با ناشادکامی همراه است.
12) خنده گریستن
در لغت نامه دهخدا آمده که خنده گریستن کنایه از گریه شادی کردن و طرب نمودن است. در انجمن آرای ناصری این اصطلاح به این صورت به کار رفته:
خنده گریند عارفان از تو / گریه خندند واقفان از تو
همچنین اصطلاح دیگر مشابه خنده گریستن، «گریه خندیدن» است که کنایه از خندهای است که از روی حسرت و ضجرت بر میآید