صراط: فياض زاهد، استاد دانشگاه، نويسنده و تحليلگر اصلاح طلب در مصاحبه با روزنامه آرمان گفته است:
- هر چقدر كه طرفين نفس مذاكرات مستقيم را انكار كنند و اعلام كنند كه مذاكره مقامات وزارت خارجه ايران و آمريكا منحصر به مساله پرونده هستهاي ايران است، باز نميتوان آينده روشني را براي اين پرونده متصور نشد. آمريكاييها در گذشته فارغ از پرونده هستهاي ايران بارها با ايرانيان وارد تعامل و نامهنگاري شدهاند. به تازگي هم آقاي اوباما درباره مساله داعش با رهبر معظم انقلاب مكاتبه كرده است. هماكنون ايران و آمريكا بدون اينكه سياستهاي خود را اعلام كنند با دشمن مشترك داعش در حال جنگ در عراق هستند. به گمان من ايران و آمريكا در آينده به يك رابطه فوق استراتژيك خواهند رسيد كه هيچ كشوري در منطقه و هيچ كشوري در بين قدرتهاي جهاني در دورنماي خود نميتواند به رابطه مستحكم ايران و آمريكا دست پيدا كند.
- هيچ رئيسجمهوري در تاريخ انقلاب به اندازه احمدينژاد علاقهمند به رابطه با آمريكا نبود. احمدينژاد اين نكته را بارها در سخنرانيها و در تريبونهاي عمومي بيان كرد. وي بارها به روساي جمهور ايالات متحده نامههاي بدون پاسخ نوشت. احمدينژاد ركورد حضور هشت ساله در نيويورك و سازمان ملل را به نام خود ثبت كرد و از هيچ فرصتي براي حضور در مجامع بينالمللي چشم پوشي نكرد. نتيجه اين حضور در عرصه بينالمللي هم براي وي مهم نبود. وي هرچه بيشتر در مجامع بينالمللي حضور پيدا ميكرد مشكل هم بيشتر ميشد. دوست و مشاور نزديك وي آقاي مشايي سخناني را درباره دوستي با ملت رژيم صهيونيستي به زبان آورد كه اگر يك اصلاحطلب اين سخنان را به زبان ميآورد، طايفه اصلاحطلبي را از بيخ و بن از جا ميكندند.
- مشايي و احمدينژاد به معناي واقعي كلمه اصولگرا بودند. اين يك رفتار خلاف اخلاق سياسي است كه عدهاي هماكنون عنوان ميكنند كه وي و مشايي اصولگرا نبودهاند. احمدينژاد حاصل اجماع جريان راست افراطي بود. همين احمدينژاد اصولگرا بيشترين اشتياق را براي رابطه با آمريكا از خود نشان ميداد. از سوي ديگر در آمريكا هم تمايل ارتباط با ايران همواره قدرتمند بوده است. اين تمايل در اغلب موارد البته با پاسخهاي منفي در ايران روبه رو شده است.
- نهادهاي تصميمگير در ايران معتقد بودند كه شرايط ايجاد گفتمان و گفتوگو با آمريكا فراهم نشده است. امروز اما به نظر ميرسد شرايط تغيير پيدا كرده است. رهبر معظم انقلاب عنوان كردهاند كه اين گفتوگوها تنها در زمينه مذاكرات هستهاي خواهد بود.
- اين مساله هم طبيعي است كه جمهوريخواهان تلاش ميكنند كه آقاي اوباما موفق به مصالحه با ايران نشود. جمهوريخواهان بيش از هركسي به اين مساله آگاهي دارند كه مصالحه آقاي اوباما با ايران بيش از هرمسالهاي ميتواند زمينهساز ورود دوباره دموكراتها به كاخ سفيد باشد. در عين حال اگر تصور كنيم كه اگر جمهوريخواهان دولت آمريكا را به دست بگيرند بلافاصله هواپيماهاي خود را براي حمله به ايران گسيل ميدارند دچار باور غلطي شدهايم. آمريكا امروز در وضعيت جنگي قرار ندارد. در دوران جورج بوش آمريكاييها بالغ بر250هزار سرباز در اطراف كشور ما داشتند. اما امروز شايد بيش از دو سوم از اين سربازان منطقه را ترك كردهاند. با تمام اين اوصاف معتقدم وضعيت بحراني منطقه خاورميانه و بويژه وضعيت خطرناك وكم نظير عراق و سوريه كه از سوي گروههاي تروريستي مورد حمله قرار گرفتهاند يك افق فوق استراتژيك را براي ايران و آمريكا تداعي كرده است.
- دولت آمريكا متوجه شده است كه حل برخي از مشكلات مانند مناقشه هستهاي با ايران بيش از آنكه در حيطه اختيارات يك رئيسجمهور يا دولت در ايران باشد در اختيار رهبر معظم انقلاب است. لذا آنها به جاي آنكه خودشان را با احمدينژاد سرگرم كنند، تصميم گرفتند كه با رهبر معظم انقلاب مكاتبه داشته باشند. تصميمي كه منطقي و صحيح هم بود.
- اگر آمريكا در حل پرونده هستهاي ايران در هفت ماه آينده حسن نيت بيشتري نشان دهد به تغيير فضاي سياسي در ايران كمك خواهد كرد. گره بلندمدت اين رابطه مساله فلسطين است. آمريكا بايد تكليف خود را در رابطه با اسرائيل روشن كند كه به نظر من در حال حاضر در انديشه چنين كاري هم است. سالهاست كه آمريكاييها تصميم گرفتهاند كه بدون پيش شرط و با هزينههاي گزاف از اسرائيل حمايت كنند. آمريكا بابت حمايت از اسراييل هزينههاي سنگين مالي را متحمل ميشود و از نظر افكار عمومي جهان هم هزينههاي رواني و معنوي بدون محاسبهاي را پرداخت ميكند. اگر آمريكا بخواهد در منطقه خاورميانه رنگ آرامش و صلح ديده شود و به جاي فروش اسلحه، شركتهاي نفتي، اقتصاد نابسامان آمريكا را سامان بدهند بايد مساله اسراييل در اين منطقه براي هميشه حل شود. دولت آمريكا در پنجاه سال آينده بايد براي هميشه از خاورميانه بيرون برود. دولت آمريكا بايد از خاورميانه به سمت حوزه اقيانوس آرام و حوزه پاسيفيك نقل مكان كند و آرايش جديدي را آغاز كند.
- اشتباه نشود. من قصد ندارم عنوان كنم كه ايران به عنوان ژاندارم آمريكا در منطقه خاورميانه تبديل خواهد شد. اين خاصيت ژئوپلیتيكي ايران است كه نقش رهبري را به اين كشور در منطقه خاورميانه ميدهد. ايران امروزدرلبنان، سوريه، عراق، يمن، افغانستان و بيشتر كشورهاي منطقه نقش مهمي را بازي ميكند. دليل اين مساله به تاريخ و گذشته ايرانيان بازميگردد. تمامي اين مناطق زماني جزئي از خاك ايران بودهاند. اين يك كاريكاتور و تصوير نيست و بلكه يك واقعيت تاريخي است. ديگر كشورهاي منطقه اين اعتماد به نفس تاريخي را ندارند كه بتوانند در اغلب كشورهاي خاورميانه نقش تاثيرگذاري داشته باشند.
- من دوست دارم اين پيام من به گوش آقاي رئيسجمهور برسد. پيام من اين است: "آقاي روحاني در بخش داخلي هويت و شناسنامه ندارد". اين بزرگترين خطري است كه دولت روحاني را تهديد ميكند. آقاي روحاني به تنهايي بار هويت و شناسامه دولت خود را به دوش ميكشد. يعني هويت حسن روحاني همان هويت دولت شده است. درحالي كه اينبار را بايد وزارت كشور به دوش بكشد. اين يك خطاي استراتژيك است كه بخش اعظم استانداران، فرمانداران و مديران كل دولت تدبير و اميد، عطر و بوي آقاي روحاني را نميدهند. اين مديران بيش از آنكه نماينده سياسي دولت باشند گاه نماينده يك فرايند خنثي هستند. هيچگاه نبايد به نيروهاي سياسي فرصتطلب اعتماد كرد. آقاي روحاني گمان نكند با انتخاب چهرههاي خنثي هزينه سياسي دولت خود را كاهش ميدهد و مسير هموارتري خواهد داشت.
- در صورتي كه آقاي روحاني در مذاكرات هستهاي شكست بخورد مشكلات دولت صدبرابر خواهد شد. در اين شرايط ما با دوحالت مواجه هستيم: اول اينكه دولت در حوزه داخلي بهشدت تضعيف ميشود و مخالفتها نسبت به دولت افزايش پيدا ميكند. دوم اينكه اگر طرف مذاكرهكننده به اين مساله پي ببرد كه دولت آقاي روحاني تمام تخم مرغهاي خود را در سبد مذاكرات گذاشته است از اين نقطه ضعف دولت استفاده كرده و مطالبات جديدي را مطرح ميكند. در نتيجه فشار خود را در مذاكرات افزايش ميدهد و به دنبال گرفتن امتيازات بيشتر خواهد بود. اينجاست كه آقاي روحاني در يك بنبست قرار ميگيرد كه نه ميتواند به جلو برود و نه قادر خواهد بود به عقب بازگردد.
- آقاي روحاني بايد تا آنجا كه امكان پذير است حوزه داخلي را از حوزه خارجي جدا كند. هويت داخلي دولت آقاي روحاني مشخص نيست. دولت احمدينژاد يك هويت مشخص و تعريف شده داشت. دولت خاتمي و هاشمي هم داراي هويت و شناسنامه بودند. دولت آقاي روحاني اما بيرنگترين و بدون شناسنامهترين دولت بعد از انقلاب در زمينه داخلي بوده است. احمدينژاد از بركناري وزيري كه يك ماه قبل كار خود را شروع كرده و افكارش با وي همخواني نداشت هيچ گونه ابايي نداشت.
- آقاي روحاني در يك سوءتفاهم قرار گرفته است. چه كسي عنوان كرده كه آقاي روحاني براي انتخاب مديران خود بايد با نمايندگان مجلس مشورت كند؟ كجاي قانون چنين چيزي ذكر شده است؟ احمدينژاد در اين زمينه كار خوبي انجام ميداد. كار خوب را بايد گفت. نبايد جناحي و جرياني به مسائل نگاه كرد. احمدينژاد به قوه مجريه اقتدار داده بود. هماهنگي با مجلس خوب است اما با يك مجلس هماهنگ و همسو و نه يك مجلس مخالف. تلاش براي هماهنگي با يك مجلس مخالف باعث خنثي شدن عملكرد و كند شدن برندگي دولت خواهد شد. اين مساله ممكن است به شكست كلي دولت روحاني منجر شود. آقاي روحاني بايد بداند كه اگر با «آب زمزم» هم خودش را غسل بدهد جريان راست افراطي به وي اعتماد نخواهد كرد.
- هر چقدر كه طرفين نفس مذاكرات مستقيم را انكار كنند و اعلام كنند كه مذاكره مقامات وزارت خارجه ايران و آمريكا منحصر به مساله پرونده هستهاي ايران است، باز نميتوان آينده روشني را براي اين پرونده متصور نشد. آمريكاييها در گذشته فارغ از پرونده هستهاي ايران بارها با ايرانيان وارد تعامل و نامهنگاري شدهاند. به تازگي هم آقاي اوباما درباره مساله داعش با رهبر معظم انقلاب مكاتبه كرده است. هماكنون ايران و آمريكا بدون اينكه سياستهاي خود را اعلام كنند با دشمن مشترك داعش در حال جنگ در عراق هستند. به گمان من ايران و آمريكا در آينده به يك رابطه فوق استراتژيك خواهند رسيد كه هيچ كشوري در منطقه و هيچ كشوري در بين قدرتهاي جهاني در دورنماي خود نميتواند به رابطه مستحكم ايران و آمريكا دست پيدا كند.
- هيچ رئيسجمهوري در تاريخ انقلاب به اندازه احمدينژاد علاقهمند به رابطه با آمريكا نبود. احمدينژاد اين نكته را بارها در سخنرانيها و در تريبونهاي عمومي بيان كرد. وي بارها به روساي جمهور ايالات متحده نامههاي بدون پاسخ نوشت. احمدينژاد ركورد حضور هشت ساله در نيويورك و سازمان ملل را به نام خود ثبت كرد و از هيچ فرصتي براي حضور در مجامع بينالمللي چشم پوشي نكرد. نتيجه اين حضور در عرصه بينالمللي هم براي وي مهم نبود. وي هرچه بيشتر در مجامع بينالمللي حضور پيدا ميكرد مشكل هم بيشتر ميشد. دوست و مشاور نزديك وي آقاي مشايي سخناني را درباره دوستي با ملت رژيم صهيونيستي به زبان آورد كه اگر يك اصلاحطلب اين سخنان را به زبان ميآورد، طايفه اصلاحطلبي را از بيخ و بن از جا ميكندند.
- مشايي و احمدينژاد به معناي واقعي كلمه اصولگرا بودند. اين يك رفتار خلاف اخلاق سياسي است كه عدهاي هماكنون عنوان ميكنند كه وي و مشايي اصولگرا نبودهاند. احمدينژاد حاصل اجماع جريان راست افراطي بود. همين احمدينژاد اصولگرا بيشترين اشتياق را براي رابطه با آمريكا از خود نشان ميداد. از سوي ديگر در آمريكا هم تمايل ارتباط با ايران همواره قدرتمند بوده است. اين تمايل در اغلب موارد البته با پاسخهاي منفي در ايران روبه رو شده است.
- نهادهاي تصميمگير در ايران معتقد بودند كه شرايط ايجاد گفتمان و گفتوگو با آمريكا فراهم نشده است. امروز اما به نظر ميرسد شرايط تغيير پيدا كرده است. رهبر معظم انقلاب عنوان كردهاند كه اين گفتوگوها تنها در زمينه مذاكرات هستهاي خواهد بود.
- اين مساله هم طبيعي است كه جمهوريخواهان تلاش ميكنند كه آقاي اوباما موفق به مصالحه با ايران نشود. جمهوريخواهان بيش از هركسي به اين مساله آگاهي دارند كه مصالحه آقاي اوباما با ايران بيش از هرمسالهاي ميتواند زمينهساز ورود دوباره دموكراتها به كاخ سفيد باشد. در عين حال اگر تصور كنيم كه اگر جمهوريخواهان دولت آمريكا را به دست بگيرند بلافاصله هواپيماهاي خود را براي حمله به ايران گسيل ميدارند دچار باور غلطي شدهايم. آمريكا امروز در وضعيت جنگي قرار ندارد. در دوران جورج بوش آمريكاييها بالغ بر250هزار سرباز در اطراف كشور ما داشتند. اما امروز شايد بيش از دو سوم از اين سربازان منطقه را ترك كردهاند. با تمام اين اوصاف معتقدم وضعيت بحراني منطقه خاورميانه و بويژه وضعيت خطرناك وكم نظير عراق و سوريه كه از سوي گروههاي تروريستي مورد حمله قرار گرفتهاند يك افق فوق استراتژيك را براي ايران و آمريكا تداعي كرده است.
- دولت آمريكا متوجه شده است كه حل برخي از مشكلات مانند مناقشه هستهاي با ايران بيش از آنكه در حيطه اختيارات يك رئيسجمهور يا دولت در ايران باشد در اختيار رهبر معظم انقلاب است. لذا آنها به جاي آنكه خودشان را با احمدينژاد سرگرم كنند، تصميم گرفتند كه با رهبر معظم انقلاب مكاتبه داشته باشند. تصميمي كه منطقي و صحيح هم بود.
- اگر آمريكا در حل پرونده هستهاي ايران در هفت ماه آينده حسن نيت بيشتري نشان دهد به تغيير فضاي سياسي در ايران كمك خواهد كرد. گره بلندمدت اين رابطه مساله فلسطين است. آمريكا بايد تكليف خود را در رابطه با اسرائيل روشن كند كه به نظر من در حال حاضر در انديشه چنين كاري هم است. سالهاست كه آمريكاييها تصميم گرفتهاند كه بدون پيش شرط و با هزينههاي گزاف از اسرائيل حمايت كنند. آمريكا بابت حمايت از اسراييل هزينههاي سنگين مالي را متحمل ميشود و از نظر افكار عمومي جهان هم هزينههاي رواني و معنوي بدون محاسبهاي را پرداخت ميكند. اگر آمريكا بخواهد در منطقه خاورميانه رنگ آرامش و صلح ديده شود و به جاي فروش اسلحه، شركتهاي نفتي، اقتصاد نابسامان آمريكا را سامان بدهند بايد مساله اسراييل در اين منطقه براي هميشه حل شود. دولت آمريكا در پنجاه سال آينده بايد براي هميشه از خاورميانه بيرون برود. دولت آمريكا بايد از خاورميانه به سمت حوزه اقيانوس آرام و حوزه پاسيفيك نقل مكان كند و آرايش جديدي را آغاز كند.
- اشتباه نشود. من قصد ندارم عنوان كنم كه ايران به عنوان ژاندارم آمريكا در منطقه خاورميانه تبديل خواهد شد. اين خاصيت ژئوپلیتيكي ايران است كه نقش رهبري را به اين كشور در منطقه خاورميانه ميدهد. ايران امروزدرلبنان، سوريه، عراق، يمن، افغانستان و بيشتر كشورهاي منطقه نقش مهمي را بازي ميكند. دليل اين مساله به تاريخ و گذشته ايرانيان بازميگردد. تمامي اين مناطق زماني جزئي از خاك ايران بودهاند. اين يك كاريكاتور و تصوير نيست و بلكه يك واقعيت تاريخي است. ديگر كشورهاي منطقه اين اعتماد به نفس تاريخي را ندارند كه بتوانند در اغلب كشورهاي خاورميانه نقش تاثيرگذاري داشته باشند.
- من دوست دارم اين پيام من به گوش آقاي رئيسجمهور برسد. پيام من اين است: "آقاي روحاني در بخش داخلي هويت و شناسنامه ندارد". اين بزرگترين خطري است كه دولت روحاني را تهديد ميكند. آقاي روحاني به تنهايي بار هويت و شناسامه دولت خود را به دوش ميكشد. يعني هويت حسن روحاني همان هويت دولت شده است. درحالي كه اينبار را بايد وزارت كشور به دوش بكشد. اين يك خطاي استراتژيك است كه بخش اعظم استانداران، فرمانداران و مديران كل دولت تدبير و اميد، عطر و بوي آقاي روحاني را نميدهند. اين مديران بيش از آنكه نماينده سياسي دولت باشند گاه نماينده يك فرايند خنثي هستند. هيچگاه نبايد به نيروهاي سياسي فرصتطلب اعتماد كرد. آقاي روحاني گمان نكند با انتخاب چهرههاي خنثي هزينه سياسي دولت خود را كاهش ميدهد و مسير هموارتري خواهد داشت.
- در صورتي كه آقاي روحاني در مذاكرات هستهاي شكست بخورد مشكلات دولت صدبرابر خواهد شد. در اين شرايط ما با دوحالت مواجه هستيم: اول اينكه دولت در حوزه داخلي بهشدت تضعيف ميشود و مخالفتها نسبت به دولت افزايش پيدا ميكند. دوم اينكه اگر طرف مذاكرهكننده به اين مساله پي ببرد كه دولت آقاي روحاني تمام تخم مرغهاي خود را در سبد مذاكرات گذاشته است از اين نقطه ضعف دولت استفاده كرده و مطالبات جديدي را مطرح ميكند. در نتيجه فشار خود را در مذاكرات افزايش ميدهد و به دنبال گرفتن امتيازات بيشتر خواهد بود. اينجاست كه آقاي روحاني در يك بنبست قرار ميگيرد كه نه ميتواند به جلو برود و نه قادر خواهد بود به عقب بازگردد.
- آقاي روحاني بايد تا آنجا كه امكان پذير است حوزه داخلي را از حوزه خارجي جدا كند. هويت داخلي دولت آقاي روحاني مشخص نيست. دولت احمدينژاد يك هويت مشخص و تعريف شده داشت. دولت خاتمي و هاشمي هم داراي هويت و شناسنامه بودند. دولت آقاي روحاني اما بيرنگترين و بدون شناسنامهترين دولت بعد از انقلاب در زمينه داخلي بوده است. احمدينژاد از بركناري وزيري كه يك ماه قبل كار خود را شروع كرده و افكارش با وي همخواني نداشت هيچ گونه ابايي نداشت.
- آقاي روحاني در يك سوءتفاهم قرار گرفته است. چه كسي عنوان كرده كه آقاي روحاني براي انتخاب مديران خود بايد با نمايندگان مجلس مشورت كند؟ كجاي قانون چنين چيزي ذكر شده است؟ احمدينژاد در اين زمينه كار خوبي انجام ميداد. كار خوب را بايد گفت. نبايد جناحي و جرياني به مسائل نگاه كرد. احمدينژاد به قوه مجريه اقتدار داده بود. هماهنگي با مجلس خوب است اما با يك مجلس هماهنگ و همسو و نه يك مجلس مخالف. تلاش براي هماهنگي با يك مجلس مخالف باعث خنثي شدن عملكرد و كند شدن برندگي دولت خواهد شد. اين مساله ممكن است به شكست كلي دولت روحاني منجر شود. آقاي روحاني بايد بداند كه اگر با «آب زمزم» هم خودش را غسل بدهد جريان راست افراطي به وي اعتماد نخواهد كرد.