صراط: تالاب انزلی تلخترین تصویری است که خانواده سرخیل هر روز آن را تماشا میکنند. دو هفته از مرگ دلخراش «شادی سرخیل» دختر قایقران انزلی در جریان تمرینات در تالاب انزلی میگذرد و هنوز هم کسی نمیداند در آن لحظه چه اتفاقی افتاد.
قایق شادی در 200 متری قایق دیگر اعضای تیم واژگون شد و چند لحظه بعد فریادهای او در میان بهت و حیرت دیگران خاموش شد.
تالاب انزلی 10 روز میزبان مادری بود که ساعتها به آب خیره میشد تا شاید اثری از دخترش پیدا کند. هر چند دقیقه یک بار صدای شیون مادر که نام دخترش را صدا میزد سکوت تالاب را میشکست. تلاشهای 25 غواص و امدادگر هلال احمر و هیأت قایقرانی برای پیدا کردن جسد او بینتیجه بود و سرانجام بعد از 246 ساعت تالاب امانت مدفون در خود را پس داد تا به انتظار سخت پدر و مادر دختر جوان پایان دهد.
صبح روز 28 آبانماه در حالی در میان سوگ و اندوه اهالی بندر انزلی پیکر شادی سرخیل دختر قهرمان قایقرانی به خاک سپرده شد که سؤالات زیادی برای خانواده او بیپاسخ مانده است.
«لیدا سرخیل» خواهر شادی که هنوز هم چشم انتظار بازگشت او از تالاب انزلی است از روزهایی گفت که شادی برای رسیدن به قلههای موفقیت تلاش میکرد. شادی علاقه زیادی به ورزش و بخصوص ورزش قایقرانی داشت. از آنجا که پسردایی ما از قهرمانان این رشته ورزشی بود خواهرم روز به روز به این ورزش علاقه بیشتری پیدا میکرد. قایقرانی کایاک رشته مورد علاقه شادی بود و هر روز تمرین میکرد. هر بار که برای تمرین به تالاب انزلی میرفت نگرانی را در چهره مادرم میدیدم اما همیشه برایش دعا میکرد. علاقه زیاد شادی به قایقرانی او را در مسیری قرار داد که نمیتوانست زمان زیادی برای تحصیل اختصاص دهد، به همین خاطر غیرحضوری درس میخواند. وقتی به عضویت باشگاه شیلات درآمد تمرینات را با شدت بیشتری ادامه میداد و همیشه میگفت بالاخره روزی به قله موفقیت و تیم ملی خواهم رسید. انگیزه زیادی داشت و هیچوقت خسته نمیشد. قایقرانی کایاک رشته بسیار سختی است و انرژی زیادی را از ورزشکار میگیرد.
وی ادامه داد: شادی پس از پیوستن به تیم هیأت قایقرانی در مسابقات کایاک و همچنین دراگونبت استانی و کشوری شرکت کرد و چند مقام قهرمانی کسب کرد. سقف آرزوهای او رسیدن به تیم ملی بود و همه اعضای خانواده تلاش میکردیم تا او را در راه رسیدن به این آرزو همراهی کنیم. اردیبهشت امسال آخرین جشن تولدی بود که برای او گرفتیم. طی این سالها یک بار دچار حادثه شده بود. در تمرینات قایق شادی واژگون شد، اما او توانسته بود خود را نجات بدهد. از آنجا که در تمرینات باید همیشه جلیقه نجات به تن کنند و دو قایق به همراه مربی و غریق نجات بر کار آنها نظارت میکنند کمتر پیش میآمد که قایقرانان دچار سانحه شوند.
لیدا با یادآوری روز حادثه گفت: چند روزی بود که شادی و هم تیمیهایش برای حضور در رقابتهای انتخابی قهرمانی کشور اردوی 10 روزهای را در باشگاه ملوان برپا کرده بودند. در این اردو 10 قایقران حضور داشتند و هر روز در تالاب انزلی تمرین میکردند. آن روز صبح زود شادی برای حضور در تمرینات به باشگاه ملوان رفت. قرار بود دو روز دیگر تیم برای مسابقات انتخابی به تهران اعزام شود. شادی تصمیم داشت در مسافتهای 200 متر ، 500 متر و هزار متر این رقابتها شرکت کند. ساعت 8 صبح همه اعضای تیم در کنار تالاب حاضر شدند و نیم ساعت بعد سوار بر قایقهای کایاک به آب زدند. جریان آب در آن روز برخلاف روزهای قبل بسیار تند بود و در این شدت زیاد آب تمرین کردن بسیار دشوار بود.
شادی 200 متر از دیگر اعضای تیم فاصله داشت و به گفته شاهدان حادثه وقتی میخواست دور بزند قایق او واژگون شد و شادی به داخل آب افتاد. آب خیلی سرد بود و شادی با فریاد از همتیمیها و همچنین سرنشینان تنها قایق موتوری که درآب بود درخواست کمک کرد اما متأسفانه کسی به کمک او نرفت.
هم تیمیهای او میگفتند چون آب سرد بود نتوانستند داخلآب بروند. متأسفانه در حالی که باید دو قایق موتوری و همچنین دو مربی و غریق نجات در زمان تمرینات حضور داشته باشند تنها یک سرباز داخل قایق موتوری بود که او هم نتوانسته بود کاری برای نجات خواهرم انجام دهد. شادی مقابل دیدگان هم تیمیهایش غرق شد و کسی هم به او کمک نکرد. شدت جریانآب زیاد بود و او را با خودش برد. ساعتی بعد وقتی حادثه را به ما اطلاع دادند همگی سراسیمه به تالاب انزلی رفتیم. امدادگران به همراه آتشنشانی مشغول جستوجو برای پیدا کردن نشانهای از خواهرم در آب بودند اما هیچ اثری از او نبود. مادرم کنار تالاب شیون میکرد و برادر بزرگم خودش را به آب زد تا شاید بتواند خواهرمان را پیدا کند. 10 روز از روزی که خواهرم غرق شد گذشت ولی همه جستوجوها و تلاش غواصان بینتیجه بود. روزهای سختی بر ما گذشت و هر روز همراه پدر و مادرم کنار تالاب میرفتیم و اشک میریختیم. مادرم نام شادی را فریاد میزد. در خانه هر زمان مادرم شادی را صدا میزد انگار او بلافاصله پاسخ میداد و مادرم امیدوار بود که بازهم صدای شادی را بشنود. سرانجام بعد از 10 روز یکی از صیادان جنازه خواهرم را که روی آب آمده بود، پیدا کرد. زمانی که خواهرم غرق شد مسئولان تیم ادعا کردند به او جلیقه نجات داده بودند ولی او آن را پشت قایق قرار داده و نپوشیده بود. آنها در حالی این مسأله را مطرح میکنند که نمیتوان جلیقه یا هر وسیله دیگری را پشت قایق کایاک قرار داد و اگر هم خواهرم حاضر به پوشیدن جلیقه نجات نشده بود آنها نباید اجازه تمرین به او میدادند.
لیدا سرخیل با بیان اینکه خانواده ما به دنبال پاسخی مناسب از سوی مسئولان درباره علت این حادثه هستند، گفت: امیدوارم دیگر شاهد این چنین حوادث تلخی در آینده نباشیم.
قایق شادی در 200 متری قایق دیگر اعضای تیم واژگون شد و چند لحظه بعد فریادهای او در میان بهت و حیرت دیگران خاموش شد.
تالاب انزلی 10 روز میزبان مادری بود که ساعتها به آب خیره میشد تا شاید اثری از دخترش پیدا کند. هر چند دقیقه یک بار صدای شیون مادر که نام دخترش را صدا میزد سکوت تالاب را میشکست. تلاشهای 25 غواص و امدادگر هلال احمر و هیأت قایقرانی برای پیدا کردن جسد او بینتیجه بود و سرانجام بعد از 246 ساعت تالاب امانت مدفون در خود را پس داد تا به انتظار سخت پدر و مادر دختر جوان پایان دهد.
صبح روز 28 آبانماه در حالی در میان سوگ و اندوه اهالی بندر انزلی پیکر شادی سرخیل دختر قهرمان قایقرانی به خاک سپرده شد که سؤالات زیادی برای خانواده او بیپاسخ مانده است.
«لیدا سرخیل» خواهر شادی که هنوز هم چشم انتظار بازگشت او از تالاب انزلی است از روزهایی گفت که شادی برای رسیدن به قلههای موفقیت تلاش میکرد. شادی علاقه زیادی به ورزش و بخصوص ورزش قایقرانی داشت. از آنجا که پسردایی ما از قهرمانان این رشته ورزشی بود خواهرم روز به روز به این ورزش علاقه بیشتری پیدا میکرد. قایقرانی کایاک رشته مورد علاقه شادی بود و هر روز تمرین میکرد. هر بار که برای تمرین به تالاب انزلی میرفت نگرانی را در چهره مادرم میدیدم اما همیشه برایش دعا میکرد. علاقه زیاد شادی به قایقرانی او را در مسیری قرار داد که نمیتوانست زمان زیادی برای تحصیل اختصاص دهد، به همین خاطر غیرحضوری درس میخواند. وقتی به عضویت باشگاه شیلات درآمد تمرینات را با شدت بیشتری ادامه میداد و همیشه میگفت بالاخره روزی به قله موفقیت و تیم ملی خواهم رسید. انگیزه زیادی داشت و هیچوقت خسته نمیشد. قایقرانی کایاک رشته بسیار سختی است و انرژی زیادی را از ورزشکار میگیرد.
وی ادامه داد: شادی پس از پیوستن به تیم هیأت قایقرانی در مسابقات کایاک و همچنین دراگونبت استانی و کشوری شرکت کرد و چند مقام قهرمانی کسب کرد. سقف آرزوهای او رسیدن به تیم ملی بود و همه اعضای خانواده تلاش میکردیم تا او را در راه رسیدن به این آرزو همراهی کنیم. اردیبهشت امسال آخرین جشن تولدی بود که برای او گرفتیم. طی این سالها یک بار دچار حادثه شده بود. در تمرینات قایق شادی واژگون شد، اما او توانسته بود خود را نجات بدهد. از آنجا که در تمرینات باید همیشه جلیقه نجات به تن کنند و دو قایق به همراه مربی و غریق نجات بر کار آنها نظارت میکنند کمتر پیش میآمد که قایقرانان دچار سانحه شوند.
لیدا با یادآوری روز حادثه گفت: چند روزی بود که شادی و هم تیمیهایش برای حضور در رقابتهای انتخابی قهرمانی کشور اردوی 10 روزهای را در باشگاه ملوان برپا کرده بودند. در این اردو 10 قایقران حضور داشتند و هر روز در تالاب انزلی تمرین میکردند. آن روز صبح زود شادی برای حضور در تمرینات به باشگاه ملوان رفت. قرار بود دو روز دیگر تیم برای مسابقات انتخابی به تهران اعزام شود. شادی تصمیم داشت در مسافتهای 200 متر ، 500 متر و هزار متر این رقابتها شرکت کند. ساعت 8 صبح همه اعضای تیم در کنار تالاب حاضر شدند و نیم ساعت بعد سوار بر قایقهای کایاک به آب زدند. جریان آب در آن روز برخلاف روزهای قبل بسیار تند بود و در این شدت زیاد آب تمرین کردن بسیار دشوار بود.
شادی 200 متر از دیگر اعضای تیم فاصله داشت و به گفته شاهدان حادثه وقتی میخواست دور بزند قایق او واژگون شد و شادی به داخل آب افتاد. آب خیلی سرد بود و شادی با فریاد از همتیمیها و همچنین سرنشینان تنها قایق موتوری که درآب بود درخواست کمک کرد اما متأسفانه کسی به کمک او نرفت.
هم تیمیهای او میگفتند چون آب سرد بود نتوانستند داخلآب بروند. متأسفانه در حالی که باید دو قایق موتوری و همچنین دو مربی و غریق نجات در زمان تمرینات حضور داشته باشند تنها یک سرباز داخل قایق موتوری بود که او هم نتوانسته بود کاری برای نجات خواهرم انجام دهد. شادی مقابل دیدگان هم تیمیهایش غرق شد و کسی هم به او کمک نکرد. شدت جریانآب زیاد بود و او را با خودش برد. ساعتی بعد وقتی حادثه را به ما اطلاع دادند همگی سراسیمه به تالاب انزلی رفتیم. امدادگران به همراه آتشنشانی مشغول جستوجو برای پیدا کردن نشانهای از خواهرم در آب بودند اما هیچ اثری از او نبود. مادرم کنار تالاب شیون میکرد و برادر بزرگم خودش را به آب زد تا شاید بتواند خواهرمان را پیدا کند. 10 روز از روزی که خواهرم غرق شد گذشت ولی همه جستوجوها و تلاش غواصان بینتیجه بود. روزهای سختی بر ما گذشت و هر روز همراه پدر و مادرم کنار تالاب میرفتیم و اشک میریختیم. مادرم نام شادی را فریاد میزد. در خانه هر زمان مادرم شادی را صدا میزد انگار او بلافاصله پاسخ میداد و مادرم امیدوار بود که بازهم صدای شادی را بشنود. سرانجام بعد از 10 روز یکی از صیادان جنازه خواهرم را که روی آب آمده بود، پیدا کرد. زمانی که خواهرم غرق شد مسئولان تیم ادعا کردند به او جلیقه نجات داده بودند ولی او آن را پشت قایق قرار داده و نپوشیده بود. آنها در حالی این مسأله را مطرح میکنند که نمیتوان جلیقه یا هر وسیله دیگری را پشت قایق کایاک قرار داد و اگر هم خواهرم حاضر به پوشیدن جلیقه نجات نشده بود آنها نباید اجازه تمرین به او میدادند.
لیدا سرخیل با بیان اینکه خانواده ما به دنبال پاسخی مناسب از سوی مسئولان درباره علت این حادثه هستند، گفت: امیدوارم دیگر شاهد این چنین حوادث تلخی در آینده نباشیم.