صراط: «آلن هارت» ۷۲ ساله خبرنگار و تحلیلگر منتقد سیاستهای رژیم صهیونیستی است. وی در دوران فعالیت حرفهای خود با مسائل خاورمیانه و چالشهای بینالمللی از نزدیك روبهرو بوده و با بسیاری از شخصیتهای تاثیرگذار جهانی مصاحبه كرده است. او که تعدادی کتاب از جمله «صهیونیسم: دشمن اصلی یهودیها» را به رشته تحریر درآورده است، فعالیت حرفهای خود به عنوان خبرنگار را با شبكههای «آیتیان نیوز» و «بیبیسی» آغاز کرد و در عملیات جستوجوی صلح شورای امنیت نقش بهسزایی داشت.
نخستین کتاب وی بهنام «عرفات: تروریست یا پیامآور صلح» در سال ۱۹۸۴ منتشر شد و تا به حال چندین بار تجدید چاپ شده است.
هارت در روند تلاشها برای برقراری صلح میان طرفین اسرائیلی و فلسطینی نیز مشاركت داشته است اما به عقیده شخص وی، بیشترین تجربه خود را از دیدارهای شخصی با افرادی هم چون «گلدا مایر» اولین نخستوزیر زن رژیم صهیونیستی و «یاسر عرفات» رئیس سابق تشکیلات خودگردان فلسطین کسب کرد، زیرا این دیدارها این فرصت را برای وی فراهم کردند که بتواند آنچه را که واقعا رهبران جنبشها جستوجو میکردند، بیابد.
هارت در سال ۱۹۸۰ در مصاحبهای از «جیمی کارتر» رئیسجمهوری وقت نقل قول میکند که وقایع نشان میدهد كه دسترسی به روند صلح از راه دیپلماسی امکانپذیر نیست.
وی طی مصاحبهای به برخی پرسشها از جمله درباره تحولات هستهای ایران، تاثیر لابی صهیونیستها روی سیاست آمریكا و تاثیر پیروزی اخیر جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای پاسخ داد.
آلن هارت درباره پرونده هستهای ایران پیشبینی کرد که همه چیز بستگی به این دارد که «باراک اوباما» رئیسجمهوری آمریکا از اراده و شجاعت کافی برخوردار باشد تا بتواند مخالفت خود را حتی در مرحله نهایی با لابی صهیونیستها و دست نشاندههای آنها در کنگره نشان دهد.
هارت معتقد است که اوباما واقعا مصمم است تا توافق صورت بگیرد و فصل جدیدی در روابط این کشور با ایران آغاز شود، زیرا میداند که این اقدام به نفع خود آمریکا است.
وی اقتصاد را عامل مهمی در سرانجام پرونده هستهای ایران میداند و تاكید میکند که اوباما بهخوبی آگاه است که قدرتمندان صنعت تجارت در آمریکا هوادار به انجام رسیدن توافق هستند، زیرا از یک طرف از علاقه و اهداف قدرتهای تجاری در اروپا و تحت فشار گذاشتن دولتهای اروپایی برای تسهیل روابط تجاری با ایران - حتی اگر توافقنامهای حاصل نشود- مطلع هستند و از طرف دیگر از اعمال تحریمها علیه ایران خسته شدهاند.
به اعتقاد هارت احتمال موفقیت معاهده هستهای ایران ۶۰ به ۴۰ است و حتی امکان دارد به ۷۰ به ۳۰ نیز برسد.
وی در اینباره تاكید كرد كه حتی در صورت به نتیجه رسیدن توافق هستهای ایران، این مساله مطرح میشود که آیا اوباما میتواند این توافق را پایدار نگه دارد یا خیر. وی تصریح میکند که در صورت انجام آن احتمال ترور اوباما وجود دارد.
هارت ادامه داد: مساله دیگری که از اهمیت فوق العادهای در ارتباط با آینده پرونده هستهای ایران برخوردار است، به انجام رسیدن توافق در مهلت تعیین شده است و جای تعجبی نخواهد داشت که به رغم آنکه احتمال رسیدن به توافقی جامع در ضرب الاجل تعیین شده وجود دارد، زمان رسیدن به توافق کمی طولانیتر شود.
وی در عین حال تاكید میکند که مهمتر از احتمال رسیدن به توافق جامع تا ۲۴ نوامبر آن است که این توافق تا قبل از ماه ژانویه صورت بگیرد، زیرا در این تاریخ کنگره آمریکا در عمل تحت كنترل جمهوریخواهان قرار خواهد گرفت.
هارت سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران را غیرواقعی میداند و تصریح میکند که اوباما و سرویسهای جاسوسی آمریکا و نیز دیگر سرویسهای اطلاعاتی همواره از این موضوع باخبر بوده و هستند که ایران تصمیم ندارد سلاح هستهای در اختیار داشته باشد و در واقع مقامهای آمریکا، اروپا و «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی با بزرگنمایی این موضوع سعی کردند تا توجه جهانیان را از شهرکسازیهای صهیونیستها و اشغال سرزمینهای فلسطینیان منحرف کنند. (به عبارت دیگر به صورتی پنهانی و تدریجی و دور از چشم جهانیان اصلاح نژادی و اشغال سرزمینها در کرانه باختری را به انجام برسانند.)
دلیل دیگری که هارت برای اثبات پوچی ادعاهای آمریکا، اسرائیل و متحدان آنها ارائه میکند این است که فرض کنیم ایران تعدادی بمب هستهای در اختیار داشته باشد. آیا این امکان وجود دارد که ایران از بمبهای هستهای خود علیه اسرائیل استفاده کند؟ هرگز. این نکتهای است که در سیاست «حسن روحانی» رئیسجمهوری و «محمد جواد ظریف» وزیر خارجه ایران به خوبی روشن شده است، زیرا سیاست ایران خلاف سیاستهای بیشتر کشورهای دیگر جهان، بر پایه واقعگرایی بنا شده است و این نشان میدهد که روحانی و ظریف بهتر از طرف آمریکایی خود از اوضاع منطقه آگاهی دارند.
اسرائیل، موضوع دیگری است که بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران تاثیر میگذارد. هارت معتقد است که از زمان گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در ایران در سال ۱۹۷۹میلادی، سیاست آمریکا به معنای واقعی وجود خارجی نداشته است و به جای آن سیاست صهیونیستی جایگزین شده است. سیاستی که بر دولت آمریکا و کاخ سفید توسط لابی صهیونیستها و متحدان آنها در کنگره و نیز رسانههای جمعی و جهانی تحمیل شده است. (رسانههای مهم در جهان در برخی موارد بدون توجه به درست یا اشتباه بودن سیاست صهیونیستها از آنها حمایت میکنند و در بقیه موارد با ارعاب و تهدید رژیمصهیونیستی، مانند تهدید کردن برخی از مقامهای سیاسی آمریکا، مجبور به حمایت از آنها شدهاند.)
هارت همچنین با اشاره به تحولات اخیر عراق و تحركات گروه تروریستی داعش گفت كه اصلیترین هدفی که آمریکا از دخالت در عراق دنبال میکند، استفاده از منابع منطقهای از یک طرف و شکست داعش به صورت خاص و نابودی بنیاد خشونت به صورت کلی است. اما وی معتقد است که از بین بردن خشونت به صورت ماموریت غیرممکن باقی میماند مگر آنکه سیاستمداران آمریکایی به دو نکته توجه کامل داشته باشند:
اول آنکه درسی که باید از جنگ ویتنام گرفته میشد (که خود هارت به عنوان خبرنگاری جوان در آن زمان این جنگ را پوشش داده است) این است که نمیتوان به زور گلوله و بمب نظریات و طرحها را از بین برد یا آنها تغییر داد. به عبارت دیگر نمیتوان مشکلات بنیادین سیاسی را با استفاده از نیروی نظامی حل کرد.
دوم آنکه سیاست آمریکایی-صهیونیستی در قبال کشورهای عربی و جهان اسلام، به ویژه شکست دو جانبهای است که اسرائیل را ملزم میکند تا به سرپیچیهای خود از قوانین بین الملل پایان دهد. کشورهای عرب و جهان اسلام از اقدامهای اسرائیل ناراضی هستند و در نتیجه حس ضدآمریکایی رو به افزایشی در این کشورها به وجود آمده است.
وی همچنین با اشاره به انتخابات سنای آمریکا که اخیرا برگزار شد و به نفع جمهوریخواهانی که مخالف سیاستهای اوباما بودند، تمام شد، گفت كه این انتخابات به جمهوریخواهان این فرصت را داد تا از ماه ژانویه کنترل سنا و مجلس را در دست بگیرند.
هارت تصریح میکند که کلید درک روند سیاسی آمریکا این است که همواره باید در نظر داشته باشیم که این کشور به صورت بنیادین دموکرات نیست، بلکه دموکراسی در آمریکا به بالاترین قیمت پیشنهادی چوب حراج میخورد.
از طرف دیگر، لابی صهیونیستها شامل تامینکنندگان سلاح، فنآوری، نفت، داروها، مواد غذایی و بانکی و مالی میشود. به عبارت سادهتر نمایندگانی که به مجلس راه مییابند، افرادی نیستند که خط مشی سیاسی را تعیین میکنند، بلکه برنامه کاری مجلس و سنا توسط افرادی تعیین میشود که کمپینهای انتخاباتی را از لحاظ مالی تامین میکنند.
هارت در انتها گفت که خبر خوب این است که اکثریت آمریکاییها امروزه از فاسد بودن کنگره و سیاستهای این کشور آگاهی یافتهاند. آخرین نظرسنجیها نشان میدهد که ۸۰ درصد آمریکاییها از سیاست کشور خود به نوعی بیزار شدهاند. همان گونه که هارت در کتاب خود به نام «صهیونیسم: دشمن اصلی یهودیها» توضیح میدهد، هیچ چیز در آمریکا تغییر نخواهد کرد تا زمانی که آنهایی که به کنگره راه یافتهاند و آنها که تلاش میکنند به آن راه یابند، از رایدهندگان هراس بیشتری داشته باشند تا از لابیهایی که منابع مالی کمپینهای آنها را تامین میکنند.
به نظر هارت مسالهای که آمریکا به آن نیازمند است، یک انقلاب نرم از سطوح پایین سیاسی به بالا است تا بتواند به رویکرد دموکراسی در این کشور کمک کند.
وی تاكید میکند که تمام روسایجمهوری آمریکا به نوعی برده و زندانی لابیهای تامین کننده نیازهای این کشور و سیاست فاسد آن بودهاند و ایران به اوباما فرصتی میدهد تا از زندان سیاست خارجی آمریکا رهایی یابد.
نخستین کتاب وی بهنام «عرفات: تروریست یا پیامآور صلح» در سال ۱۹۸۴ منتشر شد و تا به حال چندین بار تجدید چاپ شده است.
هارت در روند تلاشها برای برقراری صلح میان طرفین اسرائیلی و فلسطینی نیز مشاركت داشته است اما به عقیده شخص وی، بیشترین تجربه خود را از دیدارهای شخصی با افرادی هم چون «گلدا مایر» اولین نخستوزیر زن رژیم صهیونیستی و «یاسر عرفات» رئیس سابق تشکیلات خودگردان فلسطین کسب کرد، زیرا این دیدارها این فرصت را برای وی فراهم کردند که بتواند آنچه را که واقعا رهبران جنبشها جستوجو میکردند، بیابد.
هارت در سال ۱۹۸۰ در مصاحبهای از «جیمی کارتر» رئیسجمهوری وقت نقل قول میکند که وقایع نشان میدهد كه دسترسی به روند صلح از راه دیپلماسی امکانپذیر نیست.
وی طی مصاحبهای به برخی پرسشها از جمله درباره تحولات هستهای ایران، تاثیر لابی صهیونیستها روی سیاست آمریكا و تاثیر پیروزی اخیر جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای پاسخ داد.
آلن هارت درباره پرونده هستهای ایران پیشبینی کرد که همه چیز بستگی به این دارد که «باراک اوباما» رئیسجمهوری آمریکا از اراده و شجاعت کافی برخوردار باشد تا بتواند مخالفت خود را حتی در مرحله نهایی با لابی صهیونیستها و دست نشاندههای آنها در کنگره نشان دهد.
هارت معتقد است که اوباما واقعا مصمم است تا توافق صورت بگیرد و فصل جدیدی در روابط این کشور با ایران آغاز شود، زیرا میداند که این اقدام به نفع خود آمریکا است.
وی اقتصاد را عامل مهمی در سرانجام پرونده هستهای ایران میداند و تاكید میکند که اوباما بهخوبی آگاه است که قدرتمندان صنعت تجارت در آمریکا هوادار به انجام رسیدن توافق هستند، زیرا از یک طرف از علاقه و اهداف قدرتهای تجاری در اروپا و تحت فشار گذاشتن دولتهای اروپایی برای تسهیل روابط تجاری با ایران - حتی اگر توافقنامهای حاصل نشود- مطلع هستند و از طرف دیگر از اعمال تحریمها علیه ایران خسته شدهاند.
به اعتقاد هارت احتمال موفقیت معاهده هستهای ایران ۶۰ به ۴۰ است و حتی امکان دارد به ۷۰ به ۳۰ نیز برسد.
وی در اینباره تاكید كرد كه حتی در صورت به نتیجه رسیدن توافق هستهای ایران، این مساله مطرح میشود که آیا اوباما میتواند این توافق را پایدار نگه دارد یا خیر. وی تصریح میکند که در صورت انجام آن احتمال ترور اوباما وجود دارد.
هارت ادامه داد: مساله دیگری که از اهمیت فوق العادهای در ارتباط با آینده پرونده هستهای ایران برخوردار است، به انجام رسیدن توافق در مهلت تعیین شده است و جای تعجبی نخواهد داشت که به رغم آنکه احتمال رسیدن به توافقی جامع در ضرب الاجل تعیین شده وجود دارد، زمان رسیدن به توافق کمی طولانیتر شود.
وی در عین حال تاكید میکند که مهمتر از احتمال رسیدن به توافق جامع تا ۲۴ نوامبر آن است که این توافق تا قبل از ماه ژانویه صورت بگیرد، زیرا در این تاریخ کنگره آمریکا در عمل تحت كنترل جمهوریخواهان قرار خواهد گرفت.
هارت سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران را غیرواقعی میداند و تصریح میکند که اوباما و سرویسهای جاسوسی آمریکا و نیز دیگر سرویسهای اطلاعاتی همواره از این موضوع باخبر بوده و هستند که ایران تصمیم ندارد سلاح هستهای در اختیار داشته باشد و در واقع مقامهای آمریکا، اروپا و «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی با بزرگنمایی این موضوع سعی کردند تا توجه جهانیان را از شهرکسازیهای صهیونیستها و اشغال سرزمینهای فلسطینیان منحرف کنند. (به عبارت دیگر به صورتی پنهانی و تدریجی و دور از چشم جهانیان اصلاح نژادی و اشغال سرزمینها در کرانه باختری را به انجام برسانند.)
دلیل دیگری که هارت برای اثبات پوچی ادعاهای آمریکا، اسرائیل و متحدان آنها ارائه میکند این است که فرض کنیم ایران تعدادی بمب هستهای در اختیار داشته باشد. آیا این امکان وجود دارد که ایران از بمبهای هستهای خود علیه اسرائیل استفاده کند؟ هرگز. این نکتهای است که در سیاست «حسن روحانی» رئیسجمهوری و «محمد جواد ظریف» وزیر خارجه ایران به خوبی روشن شده است، زیرا سیاست ایران خلاف سیاستهای بیشتر کشورهای دیگر جهان، بر پایه واقعگرایی بنا شده است و این نشان میدهد که روحانی و ظریف بهتر از طرف آمریکایی خود از اوضاع منطقه آگاهی دارند.
اسرائیل، موضوع دیگری است که بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران تاثیر میگذارد. هارت معتقد است که از زمان گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در ایران در سال ۱۹۷۹میلادی، سیاست آمریکا به معنای واقعی وجود خارجی نداشته است و به جای آن سیاست صهیونیستی جایگزین شده است. سیاستی که بر دولت آمریکا و کاخ سفید توسط لابی صهیونیستها و متحدان آنها در کنگره و نیز رسانههای جمعی و جهانی تحمیل شده است. (رسانههای مهم در جهان در برخی موارد بدون توجه به درست یا اشتباه بودن سیاست صهیونیستها از آنها حمایت میکنند و در بقیه موارد با ارعاب و تهدید رژیمصهیونیستی، مانند تهدید کردن برخی از مقامهای سیاسی آمریکا، مجبور به حمایت از آنها شدهاند.)
هارت همچنین با اشاره به تحولات اخیر عراق و تحركات گروه تروریستی داعش گفت كه اصلیترین هدفی که آمریکا از دخالت در عراق دنبال میکند، استفاده از منابع منطقهای از یک طرف و شکست داعش به صورت خاص و نابودی بنیاد خشونت به صورت کلی است. اما وی معتقد است که از بین بردن خشونت به صورت ماموریت غیرممکن باقی میماند مگر آنکه سیاستمداران آمریکایی به دو نکته توجه کامل داشته باشند:
اول آنکه درسی که باید از جنگ ویتنام گرفته میشد (که خود هارت به عنوان خبرنگاری جوان در آن زمان این جنگ را پوشش داده است) این است که نمیتوان به زور گلوله و بمب نظریات و طرحها را از بین برد یا آنها تغییر داد. به عبارت دیگر نمیتوان مشکلات بنیادین سیاسی را با استفاده از نیروی نظامی حل کرد.
دوم آنکه سیاست آمریکایی-صهیونیستی در قبال کشورهای عربی و جهان اسلام، به ویژه شکست دو جانبهای است که اسرائیل را ملزم میکند تا به سرپیچیهای خود از قوانین بین الملل پایان دهد. کشورهای عرب و جهان اسلام از اقدامهای اسرائیل ناراضی هستند و در نتیجه حس ضدآمریکایی رو به افزایشی در این کشورها به وجود آمده است.
وی همچنین با اشاره به انتخابات سنای آمریکا که اخیرا برگزار شد و به نفع جمهوریخواهانی که مخالف سیاستهای اوباما بودند، تمام شد، گفت كه این انتخابات به جمهوریخواهان این فرصت را داد تا از ماه ژانویه کنترل سنا و مجلس را در دست بگیرند.
هارت تصریح میکند که کلید درک روند سیاسی آمریکا این است که همواره باید در نظر داشته باشیم که این کشور به صورت بنیادین دموکرات نیست، بلکه دموکراسی در آمریکا به بالاترین قیمت پیشنهادی چوب حراج میخورد.
از طرف دیگر، لابی صهیونیستها شامل تامینکنندگان سلاح، فنآوری، نفت، داروها، مواد غذایی و بانکی و مالی میشود. به عبارت سادهتر نمایندگانی که به مجلس راه مییابند، افرادی نیستند که خط مشی سیاسی را تعیین میکنند، بلکه برنامه کاری مجلس و سنا توسط افرادی تعیین میشود که کمپینهای انتخاباتی را از لحاظ مالی تامین میکنند.
هارت در انتها گفت که خبر خوب این است که اکثریت آمریکاییها امروزه از فاسد بودن کنگره و سیاستهای این کشور آگاهی یافتهاند. آخرین نظرسنجیها نشان میدهد که ۸۰ درصد آمریکاییها از سیاست کشور خود به نوعی بیزار شدهاند. همان گونه که هارت در کتاب خود به نام «صهیونیسم: دشمن اصلی یهودیها» توضیح میدهد، هیچ چیز در آمریکا تغییر نخواهد کرد تا زمانی که آنهایی که به کنگره راه یافتهاند و آنها که تلاش میکنند به آن راه یابند، از رایدهندگان هراس بیشتری داشته باشند تا از لابیهایی که منابع مالی کمپینهای آنها را تامین میکنند.
به نظر هارت مسالهای که آمریکا به آن نیازمند است، یک انقلاب نرم از سطوح پایین سیاسی به بالا است تا بتواند به رویکرد دموکراسی در این کشور کمک کند.
وی تاكید میکند که تمام روسایجمهوری آمریکا به نوعی برده و زندانی لابیهای تامین کننده نیازهای این کشور و سیاست فاسد آن بودهاند و ایران به اوباما فرصتی میدهد تا از زندان سیاست خارجی آمریکا رهایی یابد.