به نقل از بیبیسی؛ او
نمیخواهد اسمش ذکر شود چرا که ممکن است برایش دردسر شود. او در مدرسهای
در قابون، در حومۀ دمشق تدریس میکند. در منطقهای که تحت کنترل نیروهای
شورشی وفادار به ارتش آزاد سوریه قرار دارد.
من در تابستان موفق شدم تا از دمشق که تحت کنترل دولت است خارج شوم به دیدن این گروه از شورشیان بروم. فرمانده هانشان ریش داشتند و مسلمانانی معتقد بودند که وحشیگیری "جهادی"ها را محکوم میکردند.
آنها میگفتند که حاضرند برای نابود کردن بشار اسد و رژیمش کشته شوند، و خواهان تشکیل کشوری مشابه ترکیۀ قرن بیست و یکم هستند. کشوری که دولتی با گرایش اسلامی باشد.
مرگ در زمینهای بازی
معلم، وقتی که از دو بمبی که هفتۀ پیش در زمان زنگ تفریح در مدرسهاش فرود آمده بود حرف میزد، نمیتوانست جلوی لرزش صدایش را بگیرد.
پانزده دانشآموزی که کشته شده بودند و دیگرانی که به شدت مجروح شده بودند همگی پسر بودند. چرا که نوبت زنگ تفریح پسران بود، تا بروند و زیر آفتاب پاییزی بازی کنند.
من در تابستان موفق شدم تا از دمشق که تحت کنترل دولت است خارج شوم به دیدن این گروه از شورشیان بروم. فرمانده هانشان ریش داشتند و مسلمانانی معتقد بودند که وحشیگیری "جهادی"ها را محکوم میکردند.
آنها میگفتند که حاضرند برای نابود کردن بشار اسد و رژیمش کشته شوند، و خواهان تشکیل کشوری مشابه ترکیۀ قرن بیست و یکم هستند. کشوری که دولتی با گرایش اسلامی باشد.
مرگ در زمینهای بازی
معلم، وقتی که از دو بمبی که هفتۀ پیش در زمان زنگ تفریح در مدرسهاش فرود آمده بود حرف میزد، نمیتوانست جلوی لرزش صدایش را بگیرد.
پانزده دانشآموزی که کشته شده بودند و دیگرانی که به شدت مجروح شده بودند همگی پسر بودند. چرا که نوبت زنگ تفریح پسران بود، تا بروند و زیر آفتاب پاییزی بازی کنند.
معلم که مسلمانی معتقد است با کنار رفتن ابر دود خود را بر سر مجروحان در حال مرگ رساند و برایشان دعا میکرد و پسرانی که برای تفریح به حیاط فرستاده بود، در نزدکی در ورودی مدرسه مرده میدید.
پس از وقوع انفجار اول، که دورتر از آن بود که به کسی آسیب بزند، بچهها همانطور که به ایشان گفته شده بود فوراً به سمت داخل مدرسه دویدند.
او صبح آن روز دو پسر 11 ساله را بخاطر تنبلی از کلاس بیرون انداخته بود. آنها نمیتوانستند بخوانند یا بنویسند چونکه چهار سال بود از درس عقب افتاده بودند. آنها در کنار هم در زمین بازی کشته شده بودند و عصر آن روز در کنار هم دفن شدند.
معلم به من میگوید که هنوز گریه نکرده، اما هر از گاهی بدنش سرد میشود و میلرزد.
او با صدایی که بالا نمیرود، اما سرشار از خشم است میگوید: "بچهها چه گناهی کرده بودند که باید این بلا سرشان میآمد؟ آنها که سلاحی نداشتند."
او میگوید که نمیداند چه کسی مسئول پرتاب خمپارهها بوده است. همچون بسیاری دیگر از سوریها، او نیز از رفتارهای همۀ طرفهای درگیر بیزار است.
"وظیفۀ آقای بشار اسد است که بچهها را از جنگ دور نگه دارد. نباید مدرسهها را بمباران کند. هر دو طرف باید حمله به بچهها را متوقف کنند. جنگ ربطی به آنها ندارد. بزرگترها جنگ را شروع کردند، میتوانند آن را ادامه بدهند، اما حق ندارند از کودکان برای پیشبرد هدفهایشان استفاده کنند."
"عصر دایناسورها"
آیا راهی برای پایان بخشیدن به جنگ در سوریه وجود دارد؟ جواب در حال حاضر، یا حتی در آیندۀ نزدیک خیر است.
این خبری فوقالعاده بد برای معلم و همۀ سوریهایی است که چهار سال است در این کابوس خونین گرفتار شدهاند.
سازمان ملل تخمین میزند که نزدیک به دویستهزار سوری در این جنگ کشته شدهاند. نزدیک به یازده میلیون نفر، که برابر با حدود نیمی از جمعیت این کشور است، مجبور به ترک خانههایشان شدهاند. از آن میان بیش از سه میلیون نفر از کشور فرار کردهاند.
قریب به یک سال پس از اعتراضاتی که در مارس 2011 رخ داد، اوضاع به سرعت به یک جنگ مسلحانه کشیده شد. مخالفان بشار اسد امیدوار بودند که جنگ با سقوط سریع رژیمی که پدر بشار در 1970 تاسیس کرده بود پایان یابد.
رییس جمهورهای تونس، مصر و یمن سقوط کرده بودند. در لیبی، معمر قذافی کشته شده بود.
محبوبیت بشار اسد هرگز به اندازۀ رهبران عربی که در سال 2011 ساقط شده بودند پایین نبود، اما بسیاری از مردم سوریه از سرکوب و فساد در آن کشور ناراضی بودند.
او دشمنانی داشت و در ابتدا معترضان خواستار اصلاحاتی بودند که او همواره قولش را میداد، اما هرگز بهشان دست نمیزد؛ و این معترضان بعضی وقتها هدف گلولۀ نیروهای امنیتی قرار میگرفتند.
اما بشار اسد دوام آورد، و این دوام آوردن بدون برخوداری از سطحی از محبوبیت ممکن نبود. برای هواداران او، و دیگرانی که تنها خواستار یک زندگی آرام بودند، آنچه که "بهار عربی" خوانده شده چیزی جز یک جُک تلخ و دردناک نبوده است.
حدود شش هفتۀ پیش، ارتش سوریه "عدرا" (از شهرهای اقماری اطراف دمشق) را باز پس گرفت. بسیاری از هوادران رییسجمهور در آنجا زندگی میکردند. اکثر ساکنان آنجا افرادی با مشاغل دولتی بودند که به ایشان مسکن ارزان داده شده بود.
عدرا در نبرد برای بیرون کردن شورشیان مسلح، که اکثریتشان وابستگان جبهۀ نصرت بودند، به شدت آسیب دید و ویران شد. جبهۀ نصرت از شعبههای القاعده است.
محمد رجا مهاویش، چهل سال دارد و شغلش ارزیابی است. او پس از که حدود یک سال پیش شهر به دست شورشیان افتاد، به همراه همسرش، فرزندانش و شصت نفر دیگر بیست و دو روز را در پیلوت مجتمعشان زندانی بودند.
ماهاویش که حالا به همان جایی که روزی در آن زندانی شده بود بازگشته اعتراضات سال 2011 را محکوم میکند.
او میگوید: "بهار عربی را عَلَم کردند تا مردم را گول بزنند و کلی مشکل برای کشور ما درست کردند. مردم خانههایشان را از دست دادند، کارخانهدارها کارخانههایشان را، مردمی که به فکر آیندۀ روشن برای بچههایشان بودند، مدرسۀ خوب، مدرک دانشگاهی، ازدواج، همه چی از دستشان رفت. در این سه چهار سال ما را به عصر دایناسورها برگرداندند."
او میگوید حتی دایناسورها هم از شورشیان متمدنتر بودند. او میگوید پیش از اینکه او و خانوادهاش و همسایههایشان عدرا را ترک کنند، جبهۀ نصرت و متحدانش حکومت وحشت به راه انداخته بودند."
"وضعیتی را تصور کن که هر لحظه ممکن است یکی خودت، بچههایت و زنت را بکشد، یا به او تجاوز کند."
وفاداری سربازان
بشار اسد دورانهای سختی را پشت سر گذاشته است. او کنترل بخش بزرگی از کشور را از دست داده است. اما با این وجود رژیمش به شکلی غافلگیرکننده مقاوت کرده است.
بشار اسد از ایران، روسیه و جنبش حزبالله کمکهای نظامی، دیپلماتیک و مالی دریافت کرده است. اما از آن مهمتر، حفظ همراهی اکثر اقلیتهای سوریه و بخش بزرگی از اکثریت سنی کشور بوده که به او امکان بقا داده است.
این موضوع به او کمک کرده تا وفاداری اکثریت نیروهای مسلح را به خود حفظ کند. عاملی حیاتی که در بقای رژیم نقشی کلیدی بازی میکند. در اوایل درگیریها برخی پیشبینی میکردند که بسیاری از ارتش جدا شوند، اتفاقی که هرگز روی نداد.
سربازان سوری که حالا در جنگ آبدیده شدهاند در جبهههای مختلف مشغول جنگی فرسایشی با شورشیان مسلحند.
کاپیتان
یاروب عیسی، فرمانده واحد نیروهای ویژه، جبهههایی که در آنها حضور داشته
را برایم برمیشمارد: یک سال و نیم در ادلیب، هفت ماه در خان العسل و حلب، و
شانزده ماه در حومۀ دمشق.
سربازان نظرات رژیم را تکرار میکنند. سربازی با تجهیزات جنگی، در حال نگهبانی، پشت سنگر، در ده متری دشمن مسئول مشکلات سوریه را توطئۀ خارجیها میداند. همان چیزی که بشار اسد میگوید.
او گفت: "اوضاع کشور روی روال بود. هدف آنها فقط این است که سوریه را تجزیه کنند تا به اسراییل کمک کرده باشند. ما ضد این برنامه و توطئه هستیم. ما تا آخرین قطرۀ خونمان مقاومت خواهیم کرد."
زمانی که به او گفتم مبارزانی را در سنگرهای قابون دیدهام که به من گفتهاند برای سوریهای آزاد میجنگند، حرفم را قطع میکند و میگوید.
"این مردم گول خوردهاند، مغزشان در پوشش مذهب شستشو داده شده است، و از مذهب به عنوان انگیزه استفاده میکنند."
مسئلهی مهم این نیست که دیدگاههای عیسی حقیقت دارند یا نه- که البته این دیدگاهها را من از بسیاری دیگر از سربازان سوری در جاهای دیگر هم شنیدهام.
نکته اینجاست که یاروب عیسی و سایر سربازان آنقدر به رژیم اعتقاد دارند که در چهارمین سال مناقشه همچنان حاضر باشند که در صورت لزوم جان خود را در راه حفظش بدهند.
تفرقه میان مخالفان
بسیاری از افسران سوریای که با ایشان ملاقات داشتم، از علویان بودند که هم مذهب رییس جمهور محسوب میشوند. اما در همۀ واحدها سنیهای هم حضور داشتند.
رژیم از آنچه بسیاری فکر میکردند، قدرتمندتر بوده است. موضوعی که به بقای آن کمک کرده است. اما دلیل دیگری که برای طولانی شدن جنگ وجود داشته، عدم اتحاد میان مخالفان بوده است.میان گروههای سکولار و اسلامگرایان معتدل، هرگز اتحادی موثر و بانفوذ شکل نگرفت. آنها غرب را به خاطر عدم حمابت کافی، مقصر دانستند. اما خودشان هرگز نتوانستند روشی منسجم برای جلب حمایت میلیونها سوریای خود درگیر زنده ماندن در این شیرتوشیر هستند بیابند.
بشار اسد همواره پیامی منسجم داشته است. از ابتدا گفته است که اعتراضات علیه وی یک توطئۀ خارجی بوده است. اتحادی شوم میان "جهادی"ها و دوستان اسراییل که به خاطر مخالفت اسد با اعمالشان به دنبال نابودی کشور سوریه هستند.
این نگاه اسد به این وقایع از سوی کشورهایی که خواستار سرنگونیاش بودند، از جمله آمریکا، انگلیس، فرانسه و عربستان سعودی به سخره گرفته شد.
سربازان نظرات رژیم را تکرار میکنند. سربازی با تجهیزات جنگی، در حال نگهبانی، پشت سنگر، در ده متری دشمن مسئول مشکلات سوریه را توطئۀ خارجیها میداند. همان چیزی که بشار اسد میگوید.
او گفت: "اوضاع کشور روی روال بود. هدف آنها فقط این است که سوریه را تجزیه کنند تا به اسراییل کمک کرده باشند. ما ضد این برنامه و توطئه هستیم. ما تا آخرین قطرۀ خونمان مقاومت خواهیم کرد."
زمانی که به او گفتم مبارزانی را در سنگرهای قابون دیدهام که به من گفتهاند برای سوریهای آزاد میجنگند، حرفم را قطع میکند و میگوید.
"این مردم گول خوردهاند، مغزشان در پوشش مذهب شستشو داده شده است، و از مذهب به عنوان انگیزه استفاده میکنند."
مسئلهی مهم این نیست که دیدگاههای عیسی حقیقت دارند یا نه- که البته این دیدگاهها را من از بسیاری دیگر از سربازان سوری در جاهای دیگر هم شنیدهام.
نکته اینجاست که یاروب عیسی و سایر سربازان آنقدر به رژیم اعتقاد دارند که در چهارمین سال مناقشه همچنان حاضر باشند که در صورت لزوم جان خود را در راه حفظش بدهند.
تفرقه میان مخالفان
بسیاری از افسران سوریای که با ایشان ملاقات داشتم، از علویان بودند که هم مذهب رییس جمهور محسوب میشوند. اما در همۀ واحدها سنیهای هم حضور داشتند.
رژیم از آنچه بسیاری فکر میکردند، قدرتمندتر بوده است. موضوعی که به بقای آن کمک کرده است. اما دلیل دیگری که برای طولانی شدن جنگ وجود داشته، عدم اتحاد میان مخالفان بوده است.میان گروههای سکولار و اسلامگرایان معتدل، هرگز اتحادی موثر و بانفوذ شکل نگرفت. آنها غرب را به خاطر عدم حمابت کافی، مقصر دانستند. اما خودشان هرگز نتوانستند روشی منسجم برای جلب حمایت میلیونها سوریای خود درگیر زنده ماندن در این شیرتوشیر هستند بیابند.
بشار اسد همواره پیامی منسجم داشته است. از ابتدا گفته است که اعتراضات علیه وی یک توطئۀ خارجی بوده است. اتحادی شوم میان "جهادی"ها و دوستان اسراییل که به خاطر مخالفت اسد با اعمالشان به دنبال نابودی کشور سوریه هستند.
این نگاه اسد به این وقایع از سوی کشورهایی که خواستار سرنگونیاش بودند، از جمله آمریکا، انگلیس، فرانسه و عربستان سعودی به سخره گرفته شد.
اما همچنان که "جهادی"ها نوک پیکانشان را متوجه گروههای معتدل تر کردند و جنگ علیه رژیم را در دست گرفتند، استدلال بشار اسد که رژیم سکولار خود را بر افراطیون مذهبی برتر میدانست، برای مردمان سوریه متعاقدکنندهتر به نظر میرسد.
مخالفان رژیم میگویند که اسد از همان ابتدا شدیداً سعی داشت انتخابی میان رژیم خود با حکومت جهادیها را مطرح کند.
آنها میگویند که روش بشار اسد هدف گرفتن گروههای معتدلتر و اعمال فشار کمتر بر جهادی ها بوده است. جهادیهایی که در ابتدا شامل گروههای القاعدهای بود و اکنون به داعش رسیده است.
سازمان ملل طرح جدیدی برای آتش بس ارائه کرده است که البته در مراحل بسیار ابتدایی قرار دارد. تلاشهای دیپلماتیک برای توقف جنگ یا حتی آرامتر کردن آن تاکنون به شکست منتهی شدهاند. روابط منطقهای سوریه و دشمنیهای قدرتهای بزرگ جایی برای دیپلماسی باقی نگذاشته است.
سوریه هرگز به مرحلۀ جنگ داخلی تمام عیار نرسید، اما در حال حاضر در مرکز یک مناقشۀ بینالمللی قرار گرفته است.
همۀ همسایگان سوریه هر یک به شکلی درگیر مسئله شدهاند. از هر چهار نفری که در لبنان ساکن هستند، یکی پناهندۀ سوری است.
جنگ در اینجا با جنگ فرقهای جدیدی که در عراق شروع شده، گره خورده است.
ابرقدرتهای منطقهای هم درگیر مسئلهاند. ایران حامی دولت است و عربستان ضد آن.
روسهای حامی بشار اسدند و آمریکاییهایی که حالا جهادیها را بمباران میکنند، ضد اویند.
جنگ در حال تغییر است و شکلی خونبارتر به خود میگیرد، اما نشانی از پایان آن دیده نمیشود.