جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۵

ایران الگوی سیاست متعادل در منطقه است

مدیر مرکز تحلیلی دانشگاه دولتی مسکو معتقد است داعش برای آسیای مرکزی و قفقاز خطری جدی به شمار می‌رود و استفاده از پتانسیل ایران که از دهه 90 سیاستی متعادل در منطقه را در پیش گرفته می‌تواند به حل مشکلات امنیتی منطقه کمک کند.
کد خبر : ۲۰۶۶۲۵
صراط: «آندری کازانتسف» مدیر مرکز تحلیلی دانشگاه دولتی روابط بین‌الملل مسکو وابسته به وزارت امور خارجه روسیه اظهار داشت: خطر داعش برای کشورهای پساشوروی آسیای مرکزی و قفقاز جدی است.

وی وجود اتباع آسیای مرکزی و قفقاز در ترکیب داعش و سایر گروه‌های تروریستی را یک واقعیت غیرقابل انکار دانست و گفت: شبه‌نظامیان با بازگشت خود به کشورهایشان می‌توانند اقدام به نشر و گسترش دیدگاه‌های افراطی، جذب ظرفیت‌های جدید و حتی عملیات‌های تروریستی کنند.

این کارشناس سیاسی روس تجمع اعضای گروه‌های تروریستی در مرزهای افغانستان با کشورهای آسیای مرکزی را چالش جدی برای امنیت منطقه دانست و گفت: این اتفاقات در مناطقی در حال شکل‌گیری است که با مرز ایران فاصله زیادی ندارند.

مدیر مرکز تحلیلی دانشگاه دولتی مسکو تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران طی بیش از 2 دهه به صورت ثابت یک سیاست بسیار متعادل با هدف حفظ ثبات و تقویت همکاری با تمام کشورهای آسیای مرکزی و روسیه را دنبال کرده است.

 برخی از کارشناسان غربی نگرانی تحلیلگران مسائل سیاسی و امنیتی آسیای مرکزی و قفقاز در رابطه به تهدیدات احتمالی از ناحیه داعش را مبالغه‌آمیز ارزیابی می‌کنند. تا کجا شما تهدید داعش برای مناطق یادشده را جدی می‌دانید و اگر در واقع جدی است، پس این تهدیدات از چه طریقی می‌توانند عینیت یابند؟
 
داعش که در خاک عراق و سوریه پدید آمد، در واقع یک تهدید جدی برای کشورهای پساشوروی آسیای مرکزی و قفقاز به شمار می‌رود آن‌ها می‌توانند به خانه‌هایشان برگشته و اقدام به نشر و گسترش دیدگاه‌های افراطی و جذب تروریست‌های جدید از اتباع این کشورها کنند و یا حتی بدتر از آن، رهبران داعش می‌توانند از وجود آن‌ها برای تحقق اقدامات تروریستی در مناطق یادشده بهره‌برداری به عمل آورند.

داعش بارها از طریق اینترنت تهدید به ایجاد ناامنی در کشورهای شوروی سابق کرده و احتمال انجام اقدامات تروریستی توسط افراطیون از سوی کارشناسان و سازمان‌های اطلاعاتی این کشورها به طور گسترده‌ای مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. به عنوان مثال در این اواخر، چنین واکنش جدی در رابطه با گزارش رسانه‌ای نهادهای اطلاعاتی ازبکستان پیرامون موضوع یادشده، به نظر رسید.
 
این دیدگاه وجود دارد که شبه‌نظامیان کشورهای مستقل مشترک‌المنافع که در صفوف داعش و دیگر سازمان‌های تروریستی قرار گرفته‌اند، می‌توانند به عنوان نیروی اصلی ضربتی برای بی‌ثباتی اوضاع در فضای شوروی سابق و از جمله آسیای مرکزی نقش بازی کنند. به نظر شما در چنین مسیر پیش رفتن تحولات تا کجا امکان‌پذیر خواهد بود؟
 
داعش یک تهدید واقعی برای فضای شوروی سابق است که به این بحث اشاره کردم. اما با این حال نمی‌خواهم تهدیدات مربوط به داعش را در قیاس با چالشی که از ناحیه افغانستان برای آسیای مرکزی وجود دارد، به صورت مبالغه‌آمیز مطرح کنم. در مرزهای افغانستان با کشورهای آسیای مرکزی (قبل از همه در مرزهای تاجیکستان و ترکمنستان) همچنان اعضای گروه‌های تروریستی وابسته به القاعده در حال تجمع می‌باشند. این نکته را نیز اضافه کنم که این اتفاقات در مناطقی در حال شکل‌گیری است که با مرز ایران فاصله زیادی ندارند، به خصوص ترکمنستان که هم‌مرز با جمهوری اسلامی می‌باشد.

باید گفت که مقدار بزرگی از مواد مخدر از طریق کشورهای آسیای مرکزی به روسیه ترانزیت می‌شود. این در حالی است که روند همکاری میان گروه‌های تروریستی و گروه‌های جنایی مشغول به قاچاق مواد مخدر نیز به مشاهده می‌رسد. عمدتا در فضای پساشوروی مواد مخدر را با «سلاح‌های کشتار جمعی» قیاس می‌کنند.

به عنوان مثال روسیه در زمینه استفاده از هروئین افغانی و مرگ و میر ناشی از آن در میان کشورهای جهان در رتبه اول قرار گرفته است.

همچنین بر اساس گزارش سازمان کنترل مواد مخدر روسیه، تعدادی افرادی که به طور سالانه در این کشور به دلیل مصرف مواد مخدر از بین می‌روند، بیش از شمار کشته‌شدگان یک دهه جنگ شوروی با افغانستان می‌باشد. ضمنا باید این نکته را ذکر کرد که ایران (و همچنین ترکیه) از جمله کشورهایی هستند که در امر مبارزه با قاچاق مواد مخدر افغانی سهمی بزرگ ایفا می‌کنند.
 
تا کجا آمریکا و متحدان آن از بحث مبارزه با تروریسم (و یا استفاده از خود تروریست‌ها) برای اهداف ژئوپلیتیکی خود بهره‌برداری می‌کنند؟ آیا آسیای مرکزی و قفقاز در برابر چنین یک خطری بیمه خواهند بود؟
 
کارشناسان برجسته آمریکایی حداقل 2 بار به اشتباه بودن حمایت‌های مستقیم و یا غیرمستقیم کشورشان از تروریست‌ها اذعان کردند.

بار اول این اتفاق زمانی افتاد که آمریکایی‌ها به مجاهدین افغانی در برابر شوروی کمک کردند که منجر به پرورش اسامه بن لادن و بعدها «القاعده» شد و همین‌طور خیلی راحت به تلاش‌های سازمان اطلاعاتی پاکستان (آی‌اس‌آی) برای ایجاد طالبان نگاه کردند.

بار دوم این اتفاق زمانی رخ داد که آمریکا و متحدانش (به ویژه قطر، عربستان سعودی و ترکیه) از مخالفان مسلح دولت بشار اسد در سوریه حمایت و به تقویت داعش کمک کردند. ضمنا متحدان یادشده آمریکا به مخالفین اسد بطور بسیار صریح به دلایل فرقه‌ای کمک کردند که دیگر امروز از جمله در غرب به عنوان «جنگ بزرگ و یا جدید جهانی میان سنی و شیعه» یاد می‌شود (اغلب به حوادث عراق و سوریه این عنوان را می‌گذارند).  

در بحث اشتباهات مربوط به مبارزه با تروریسم باید گفت که همگان می‌دانند که در عراق سلاح‌های کشتار جمعی که بهانه‌ای برای تجاوز آمریکا به این کشور را فراهم کرد، پیدا نشد. این واقعیت را امروز در آمریکا همه پذیرفته‌اند. آیا این یک اشتباه بوده و یا اقداماتی آگاهانه؟

در فضای شوروی سابق و روسیه بسیاری بر این باورند که این همه اقدامات به صورت آگاهانه در چارچوب «مدیریت بی‌ثباتی» صورت گرفته‌ است. اما این بحث از نقطه نظر علم روابط بین‌الملل در بخش به اصطلاح «تئوری توطئه» مطرح می‌باشد. بنابراین من نمی‌خواهم ارزیابی‌های کاملا قاطعی ارائه دهم چرا که این امر به مدارک و شواهد انکار‌ناپذیری نیاز خواهد داشت، اگر چه امکان استفاده آگاهانه از چنین اشتباهاتی در راستای منافع خود، عمدتا بعید دانسته نمی‌شود.

حداقل این مورد شناخته شده است که گروه نومحافظه‌کاران آمریکا با همدستی برخی از چهره‌های نزدیک به رئیس جمهور جورج بوش پسر، از بهانه وجود سلاح‌های کشتار جمعی در عراق برای حل مشکلات داخلی سیاسی آمریکا و هم به منظور «طراحی مجدد» سیاست خاور نزدیک و میانه استفاده به عمل آورد.

بعید است باراک اوباما از بحث تروریسم و یا مبارزه با تروریست‌ها در آسیای مرکزی و قفقاز بخواهد استفاده عمدی به عمل بیاورد، زیرا در حال حاضر گرفتار مشکلات بسیاری در سیاست داخلی، در افغانستان و همچنین در رابطه به داعش می‌باشد. همچنین باید به این نکته توجه داشت که پذیرش اشتباهاتشان از سوی آمریکایی‌ها نقطه قوت آن‌هاست. البته با این حال هیچ تضمینی برای عدم تکرار چنین اشتباهات در آینده وجود ندارد که این بحث (با توجه به تجربه آمریکایی‌ها) می‌تواند به آسیای مرکزی نیز ارتباط پیدا کند.
 
به نظر شما نیاز به تقویت همکاری‌های امنیتی بین روسیه و کشورهای آسیای مرکزی با جمهوری اسلامی ایران وجود دارد؟

 از سال 1991 به این طرف ایران به صورت ثابت یک سیاست بسیار متعادل با هدف حفظ ثبات و تقویت همکاری با تمام کشورهای آسیای مرکزی و روسیه را دنبال می‌کند. این واقعیت را به اتفاق آرا نه‌تنها کارشناسان روسی بلکه غرب نیز اعتراف می‌کنند که «هرزوگ» محقق بریتانیایی و نویسنده کتاب «ایران و جنوب شوروی سابق» از آن جمله می‌باشد.

بنابراین تقویت همکاری‌ها به ویژه در امر مبارزه با تروریسم بین‌المللی و قاچاق مواد مخدر به نفع همه طرف‌ها خواهد بود. تقویت چنین همکاری‌هایی به این دلیل ناگزیر است که تهدیدات افزایش  پیدا کرده‌ است (در این راستا اشاره به مواردی نظیر ایجاد داعش و وضعیت دشوار افغانستان کافی است).

در عین حال، آمریکا برای خنثی‌سازی تهدیدات توان و تمایل چندانی نخواهد داشت. به عنوان مثال آمریکایی‌ها در برابر تولید مواد مخدر در افغانستان تقریبا مبارزه‌ای انجام ندادند که با خروج بخش عمده‌ای از نیروهای نظامی، توجه خود به این کشور را به طور ناگزیر کاهش خواهند داد.

بر این اساس روسیه، ایران، چین، هند، پاکستان بایستی توجه خود را نسبت به افغانستان و تهدیداتی که در قلمرو آن شکل می‌گیرد، افزایش دهند.

منبع: فارس
برچسب ها: ایران الگو داعش