صراط: صادق زیباکلام در روزنامه شرق، نوشت: سادهترین و در عین حال درستترین جمعبندیای که از انتخابات «کنگره» و «سنا»ی آمریکا و پیروزی جمهوریخواهان میتوان داشت، آن است که تصور کنیم در انتخابات 24 خرداد سال گذشته، به جای آقای روحانی و ائتلاف اعتدالیون و اصلاحطلبان، تندروها به پاستور راه پیدا میکردند؛ یقیناً چشمانداز هر نوع مصالحه و توافق بسیار تنگتر میشد.
نتایج انتخابات قوه مقننه در ایالات متحده نیز کمابیش چنین وضعیتی را برای مذاکرات هستهای ایجاد کرده و رسیدن به یک توافق نهایی را تا حدود زیادی پیچیدهتر کرده است. در عین حال؛ تفاوتهای مهمی نیز میان پیروزی محافظهکاران آمریکایی با محافظهکاران خودمان وجود دارد: نخست آنکه آنچه ذیل منافع ملی تعریف میشود، در آمریکا معمولاً بیشتر مورد توجه قرار میگیرد تا در ایران. نوع مکانیسم تصمیمگیریهای کلان سیاسی و بحث و بررسی پیرامون موضوعات مهم سیاست خارجی در رسانهها و محافل علمی و سیاسی - از جمله مذاکرات هستهای با ایران - باعث میشود محافظهکاران در آمریکا، به سرعت و خیلی به آسانی نتوانند آنچه ظرف 14 ماه گذشته صورت گرفته را «کان لم یکن» کنند. عکس این وضعیت در سال 1384 به دنبال پیروزی آقای احمدینژاد، در جریان مذاکرات هستهای پیش آمد و آنچه در دو سال پایانی اصلاحطلبان «رشته» شده بود، یکشبه «پنبه» شد. اما در «واشنگتن» به این آسانی قوهمقننه نمیتواند همه آنچه را که قوه مجریه با ایران به توافق رسیده بیاعتبار کند. صد البته که کار مذاکرات بسیار دشوارتر میشود اما اینگونه هم نیست که آنچه نمایندگان دولت «اوباما» در مذاکرات به دست آورده را «کنگره» و «سنا» بتوانند «هوا» کنند.
در عین حال؛ قدرت حقوقی «اوباما» کاهش پیدا کرده است. «کنگره» بعد از انتخاب آقای روحانی مصمم بود تا تحریمهای جدیدی بر ضد ایران به اجرا گذارد که عملاً صادرات نفت ایران را تا پایان سال 2014 یعنی کمتر از دو ماه دیگر به صفر تقلیل میداد. این همان تحریمهای جدیدی بود که اوباما تهدید کرد اگر به تصویب برسد از اختیارات قانونی خود استفاده کرده و آن را وتو خواهد کرد. تنها راهی که برای «کنگره» وجود داشت، آن بود که تحریمها را با دو سوم آرا به تصویب برساند و این کار، عملاً غیرممکن بود چون جمهوریخواهان از دو سوم آرا در «کنگره» برخوردار نبودند. حالا با افزایش تعداد کرسیهای جمهوریخواهان و عبور از عدد مهم 222 نماینده، جناح راست دستکم در تئوری، از چنین احتمالی برخوردار شده است (البته با توجه به همراهی مخالفان ایران در حزب دموکرات با جمهوریخواهان). اما به نظر میرسد ایران و آمریکا توانستهاند گامهای مهمی در سر راه پر از سنگلاخ و پرپیچوخم هستهای در یک سال گذشته بردارند. رفتن به «مسقط» علامت بسیار مثبتی است. همه چیز نزدیک به دو سال پیش اتفاقاً در همین شهر شروع شد و به نظر میرسد حالا هم طرفین برای جمعبندی نهایی به «عمان» رفتهاند.
واقعیت آن است که نه ایران از شکست مذاکرات استقبال میکند و نه آمریکا. تنها تندروها در دو طرف امیدوارند که توافق صورت نگیرد. هر دو گروه هم دلایل خاص خودشان را دارند. جمهوریخواهان تندرو امیدوار بودند از طریق تحریمها ایران را ضعیف و چهبسا بیثبات کنند. تندروهای خودمان نیز نگران هستند توافق بر سر موضوع هستهای ممکن است به شروع تنشزدایی با آمریکا منجر شود. اگر توافق نهایی صورت گیرد (که احتمال آن خیلی زیاد است) در آن صورت و با وجود آنکه جمهوریخواهان در «کنگره» و «سنا» بسیار نیرومندتر شدهاند اما ایران و ایالات متحده، عملاً از «گردنه» رد شده و در «مسیر هموار» قرار گرفتهاند. اتفاقاً توافق هستهای جایگاه تندروها در هر دو طرف را تضعیف خواهد کرد.
اگر اوباما و دموکراتها بتوانند نشان بدهند که درخصوص موضوع مهم هستهای ایران، سرانجام توانستهاند بعد از یک دهه با ایران به توافق برسند در آن صورت منطقاً این پرسش پیش میآید که چرا درخصوص موضوعات دیگر نتوان با ایران به توافق رسید؟ از موضوع افغانستان، خلیجفارس و عراق گرفته تا لبنان و حتی سوریه. در واقع دموکراتها میتوانند به افکار عمومی در آمریکا بگویند که ایران آن غول ترسناکی که بسیاری از جمهوریخواهان سعی میکنند در آمریکا ترسیم کنند، نیست و میتوان با آن بر سر موضوعات بسیار مهم خاورمیانه پشت میز مذاکره نشسته و چهبسا به توافق هم رسید؛ بماند این نکته ظریف که دستاورد کمارزشی هم برای انتخابات ریاستجمهوری آینده آمریکا نخواهد بود. با وجود افزایش عددی جمهوریخواهان در «کنگره» و «سنا» توافق هستهای اتفاقاً کار را برای مخالفان ایران در واشنگتن بسیار دشوار خواهد کرد. بماند اینکه در داخل ایران هم توافق هستهای ایضاً باعث تقویت خط میانهروها خواهد شد.
نتایج انتخابات قوه مقننه در ایالات متحده نیز کمابیش چنین وضعیتی را برای مذاکرات هستهای ایجاد کرده و رسیدن به یک توافق نهایی را تا حدود زیادی پیچیدهتر کرده است. در عین حال؛ تفاوتهای مهمی نیز میان پیروزی محافظهکاران آمریکایی با محافظهکاران خودمان وجود دارد: نخست آنکه آنچه ذیل منافع ملی تعریف میشود، در آمریکا معمولاً بیشتر مورد توجه قرار میگیرد تا در ایران. نوع مکانیسم تصمیمگیریهای کلان سیاسی و بحث و بررسی پیرامون موضوعات مهم سیاست خارجی در رسانهها و محافل علمی و سیاسی - از جمله مذاکرات هستهای با ایران - باعث میشود محافظهکاران در آمریکا، به سرعت و خیلی به آسانی نتوانند آنچه ظرف 14 ماه گذشته صورت گرفته را «کان لم یکن» کنند. عکس این وضعیت در سال 1384 به دنبال پیروزی آقای احمدینژاد، در جریان مذاکرات هستهای پیش آمد و آنچه در دو سال پایانی اصلاحطلبان «رشته» شده بود، یکشبه «پنبه» شد. اما در «واشنگتن» به این آسانی قوهمقننه نمیتواند همه آنچه را که قوه مجریه با ایران به توافق رسیده بیاعتبار کند. صد البته که کار مذاکرات بسیار دشوارتر میشود اما اینگونه هم نیست که آنچه نمایندگان دولت «اوباما» در مذاکرات به دست آورده را «کنگره» و «سنا» بتوانند «هوا» کنند.
در عین حال؛ قدرت حقوقی «اوباما» کاهش پیدا کرده است. «کنگره» بعد از انتخاب آقای روحانی مصمم بود تا تحریمهای جدیدی بر ضد ایران به اجرا گذارد که عملاً صادرات نفت ایران را تا پایان سال 2014 یعنی کمتر از دو ماه دیگر به صفر تقلیل میداد. این همان تحریمهای جدیدی بود که اوباما تهدید کرد اگر به تصویب برسد از اختیارات قانونی خود استفاده کرده و آن را وتو خواهد کرد. تنها راهی که برای «کنگره» وجود داشت، آن بود که تحریمها را با دو سوم آرا به تصویب برساند و این کار، عملاً غیرممکن بود چون جمهوریخواهان از دو سوم آرا در «کنگره» برخوردار نبودند. حالا با افزایش تعداد کرسیهای جمهوریخواهان و عبور از عدد مهم 222 نماینده، جناح راست دستکم در تئوری، از چنین احتمالی برخوردار شده است (البته با توجه به همراهی مخالفان ایران در حزب دموکرات با جمهوریخواهان). اما به نظر میرسد ایران و آمریکا توانستهاند گامهای مهمی در سر راه پر از سنگلاخ و پرپیچوخم هستهای در یک سال گذشته بردارند. رفتن به «مسقط» علامت بسیار مثبتی است. همه چیز نزدیک به دو سال پیش اتفاقاً در همین شهر شروع شد و به نظر میرسد حالا هم طرفین برای جمعبندی نهایی به «عمان» رفتهاند.
واقعیت آن است که نه ایران از شکست مذاکرات استقبال میکند و نه آمریکا. تنها تندروها در دو طرف امیدوارند که توافق صورت نگیرد. هر دو گروه هم دلایل خاص خودشان را دارند. جمهوریخواهان تندرو امیدوار بودند از طریق تحریمها ایران را ضعیف و چهبسا بیثبات کنند. تندروهای خودمان نیز نگران هستند توافق بر سر موضوع هستهای ممکن است به شروع تنشزدایی با آمریکا منجر شود. اگر توافق نهایی صورت گیرد (که احتمال آن خیلی زیاد است) در آن صورت و با وجود آنکه جمهوریخواهان در «کنگره» و «سنا» بسیار نیرومندتر شدهاند اما ایران و ایالات متحده، عملاً از «گردنه» رد شده و در «مسیر هموار» قرار گرفتهاند. اتفاقاً توافق هستهای جایگاه تندروها در هر دو طرف را تضعیف خواهد کرد.
اگر اوباما و دموکراتها بتوانند نشان بدهند که درخصوص موضوع مهم هستهای ایران، سرانجام توانستهاند بعد از یک دهه با ایران به توافق برسند در آن صورت منطقاً این پرسش پیش میآید که چرا درخصوص موضوعات دیگر نتوان با ایران به توافق رسید؟ از موضوع افغانستان، خلیجفارس و عراق گرفته تا لبنان و حتی سوریه. در واقع دموکراتها میتوانند به افکار عمومی در آمریکا بگویند که ایران آن غول ترسناکی که بسیاری از جمهوریخواهان سعی میکنند در آمریکا ترسیم کنند، نیست و میتوان با آن بر سر موضوعات بسیار مهم خاورمیانه پشت میز مذاکره نشسته و چهبسا به توافق هم رسید؛ بماند این نکته ظریف که دستاورد کمارزشی هم برای انتخابات ریاستجمهوری آینده آمریکا نخواهد بود. با وجود افزایش عددی جمهوریخواهان در «کنگره» و «سنا» توافق هستهای اتفاقاً کار را برای مخالفان ایران در واشنگتن بسیار دشوار خواهد کرد. بماند اینکه در داخل ایران هم توافق هستهای ایضاً باعث تقویت خط میانهروها خواهد شد.