پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۳ آبان ۱۳۹۳ - ۲۲:۱۵

نظر شهید همت درباره تسخیر لانه جاسوسی

در فصلی از کتاب به روایت همت که با پژوهش و نگارش حسین بهزاد و گلعلی بابایی تدوین شده است به نقل از شهید همت می خوانیم: رویکردی که دولت موقّت در برخورد با مسائل سیاسی کشور در پیش گرفته بود، دقیقاً از جنس به بازی گرفتن آرمان‌های این امّت رزمنده و با هدف دور کردن امّت از صحنه حضور در میدان‌های مبارزه بود.
کد خبر : ۲۰۶۲۲۰
صراط: تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی، آمریکا در منطقه‌ خاورمیانه، مثلثی را ایجاد کرده بود، متشکّل از سه ضلع: دولت شاهنشاهی ایران، رژیم اَنوَرسادات در مصر و رژیم اسرائیل، یا به قول امام؛ غُدّه‌ سرطانیِ منطقه‌ خاورمیانه. اسرائیل از بدو موجودیت خودش، نقش یک غدّه‌ سرطانی را در منطقه ایفاء می‌کرد، مصر؛ از فردای خاتمه‌ جنگِ اکتبر 1973، نقش تأمین‌کننده‌ منافع آمریکا و تحمیل‌کننده‌ سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا به کشورهای عربی را به عهده گرفته بود و دولت شاهنشاهی ایران هم؛ عهده‌دار نقش تأمین‌کننده‌ نیازهای نظامی، سیاسی، اقتصادی و نفتی ابرقدرت جنایتکار آمریکا در خلیج‌فارس و خاورمیانه بود.

انقلاب اسلامی در ایران، قدرت طراحی منسجم را از آمریکا گرفت

به محض سقوط رژیم شاه، بر اثر آن حرکت عظیم و شتاب سریع و پویای انقلاب اسلامی در ایران، این سرنگونی چنان آمریکای جنایتکار را به وحشت انداخت، که قدرت تفکّرِ خلّاق و طراحی واکنش‌های منسجم و منظم برای مقابله با این واقعه را، از حکّام آمریکا سلب کرد. این؛ خودش یکی از خصلت‌های ویژه و بزرگ انقلاب ما بود. آمریکا که قادر نبود پیروزی این جریان عظیم را تحمّل کند، به انواع دسیسه‌ها دست زد.

مقابله با انقلاب اسلامی با سوق دادن انقلاب به روند سازش

حرکت اوّل آمریکا، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در جهت سوق دادن انقلاب به رَوَند سازش، آغاز شد. در آن مقطع، سیاست آمریکا در قبال ایران، به‌طور کلّی، دنبال تحقق دو روند بود: اوّل؛ کُند کردن سیر و مانع تراشی در جهت‌گیری انقلاب اسلامی، و دوّم؛ به سقوط منتهی کردنِ انقلاب اسلامی. در جریان اجرایی کردن رَوَند اوّل و کُند کردنِ سیر انقلاب، آمریکا از شیوه‌های متنوع سازش و حمایت از جریان‌های انحرافی، به صورت مرحله‌ای و قدم به قدم استفاده می‌کرد و در هر مرحله از این روند، تجاربی هم کسب می‌کرد. در رَوَند دوّم، آمریکا به عنوان آخرین راه چاره، تحمیل جنگ را برای به سقوط کشاندن انقلاب اسلامی، در نظر گرفته بود...

از آن‌جا که انقلابی با عظمت‌تر و پویاتر و بامحتواتر و بدون وابستگی عقیدتی یا سیاسی به قطب‌های قدرت استکباری، نظیر انقلاب اسلامی ایران در جهان رخ نداده بود، پس طبیعی است که در این‌جا هم، آمریکا مجبور شد که برای مقابله با انقلاب ما، عناصر این‌چنینی خودش را، وارد عمل کند. آمریکایی‌ها بنا داشتند نظیر همان حرکت براندازانه‌ای را که طی دوره‌ی نهضت ملی شدن صنعت نفت؛ از 1329 تا 1332 و دوران به قدرت رسیدن و زمامداری دولت مصدّق انجام داده بودند، یک‌ بار دیگر در زمان نظام جمهوری اسلامی هم، به مورد اجراء بگذارند. یعنی با پر و بال دادن به جریان طرفدار سازش با آمریکا، از طریق گروه‌های دست‌نشانده‌ای نظیر "نهضت آزادی ایران" و "جبهه‌ی ملّی"، رَوَندِ اوّلِ به سازش کشیدن انقلاب اسلامی را آغاز کردند. در جنبِ این روند، توطئه‌ها و تشنج آفرینی‌های دیگر عناصر آمریکایی، در کردستان، گنبد، خوزستان و...، به خوبی مشهود بود و حوادث آن زمان را، فراموش نمی‌کنیم...

شکست توطئه آمریکا با حرکت به موقع دانشجویان در تصرف لانه جاسوسی

رویکردی که دولت موقّت در برخورد با مسائل سیاسی کشور در پیش گرفته بود، دقیقاً از جنس به بازی گرفتن آرمان‌های این امّت رزمنده و با هدف دور کردن امّت از صحنه حضور در میدان‌های مبارزه بود. ضمن این‌که دولت موقّت، هم‌زمان به جریان‌های سیاسی‌یی که خطِ سازش و یک رَوَندِ دلخواه آمریکا را به انقلاب ما تحمیل می‌کردند، رشد و پر و بال می‌داد.

به حول و قوّه‌ی الهی و با تلاش ملّت بیدار و به برکت بیداری و هوشیاری حضرت امام و با حرکت به موقعی که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در سیزدهم آبان 1358 در تصرّف لانه‌ی جاسوسی آمریکا انجام دادند، این توطئه شکست خورد.

بنی‌صدر؛ دوّمین ابزار آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی

فاز ثانوی در روند برخورد آمریکا با انقلاب اسلامی ـ بعد از شکست خط دولت موقّت ـ معطوف بود به انحراف کشانیدن این انقلاب و این کار، از هیچ انسانی ساخته نبود، مگر ابوالحسن بنی‌صدر.

همه‌ی برادران به خاطر دارند که در جریان اوّلین دوره‌ انتخابات ریاست جمهوری در پنجم بهمن 1358، بنی‌صدر موفق شد اکثریت قریب به اتفاق آراء را به دست بیاورد. یعنی ملّت درست مثل روزهای اوّل شروع به کار دولت بازرگان، احساس می‌کردند بنی‌صدر برای احرازِ پُست ریاست جمهوری لیاقت دارد و می‌تواند در این منصب، به انقلاب و ملّت خدمت کند. بنی‌صدر با کسب یازده میلیون آراء ملّت، به ریاست‌جمهوری انتخاب شد، ولی رَوَندِ حرکت بنی‌صدر و راهی که او از فردای اعلام نتایج انتخابات در پیش گرفت و به موازاتِ او، حرکت منافقین، به سمت چه اهدافی سیر می‌کرد؟

طبق مدارک موجود، درست بیست و چهار ساعت بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری؛ یعنی در روز هشتم بهمن 1358، سران سازمان مجاهدین خلق، مستقیماً با بنی‌صدر ارتباط برقرار کردند و مسعود رجوی نامه‌ مفصّلی به بنی‌صدر نوشت با این مضمون که؛ آقای دکتر؛ ما هوای شما را داریم، با ما تماس بگیر و برای اداره‌ مملکت، از ما نظر بخواه. همین مستندات، نشان دهنده‌ این واقعیت است که بعد از دولت موقّت، بنی‌صدر دوّمین ابزار و آلت فعل آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی و کمک به سقوط این انقلاب بوده است. این حرکت سیاسی خطرناک را آمریکا در شرایطی علیه انقلاب اسلامی در پیش گرفته بود که هم‌زمان با آن، تحریم‌های اقتصادی اعلام شده توسط آمریکا و کشورهای اروپای غربی از فردای تسخیر لانه‌ی جاسوسی، داشتند به ساختار اقتصادی مملکت ما ضربه می‌زدند. به گونه‌ای که عدم فروش اجناس و کالاهای مورد نیاز مردم توسط کشورهای خارجی، ما را در یک تنگنای اقتصادی و تجاری قرار داده بود.

تحمیل جنگ به ایران؛ حربه بعدی آمریکا برای به سقوط کشاندن انقلاب

چهار ماه بعد از برکناری دولت بازرگان، بعد از آن‌که آمریکا دید بر سر لانه‌ی جاسوسی‌اش در تهران آن بلا آمده و دست این ابرقدرت برای همه‌ی اقشار مردم ایران رو شده و فهمید که قرار نیست گروگان‌هایش را در یک روند بلاقید و شرط از ایران تحویل بگیرد و احساس کرد که دولت بنی‌صدر هم سست شده و از چنان توانی برخوردار نیست که بتواند این وضعیت ناخوشایند را به وضعیت مطلوب آمریکا تبدیل کند، به آخرین حربه‌اش برای به سقوط کشانیدن این انقلاب متوسّل شد؛ یعنی تحمیل جنگ به ایران…

از هر جهت، به سود آمریکا بود که برای به سقوط کشانیدن انقلاب اسلامی و تحمیل جنگ به ایران، رژیم بعثی عراق را هم بازی بدهند. لذا می‌بینیم که از شش ماه جلوتر، آمریکا به عراق چراغ سبز می‌دهد. هیچ کشوری در دنیا به اندازه‌ی آمریکا، از ریز مسایل سیستم نظامی ما، خبردار نبود. هیچ کشوری مثل آمریکا، خبر از این نداشت که ما چند لشکر داریم، چند تیپ داریم، کِشِشِ سیستم نظامی ما در چه حدّی است، امکانات تسلیحاتی و لجستیکی ما چقدر است، ما چقدر قادریم بجنگیم و کِشِشِ جنگی ما در چه میزانی است و نیروهای زمینی، هوایی، دریایی و هوانیروز ما، از چه میزان استعداد و آمادگی رزمی برخوردارند. هیچ کشوری از ریز این مسایل خبر نداشت؛ مگر آمریکا!....

سازش و صلح با کفر حرام است

اُسوِه‌ حرکت نظامی ما، این ملّت‌اند. تمام بار این انقلاب، بر دوش همین ملّت است؛ واقعیتی که امام عزیز، همیشه به آن اشاره دارند. جواب این مردم چه می‌شود؟ جواب خون‌ها را چه‌جور باید داد؟ لذا ای عزیزان؛ ما هیچ چاره‌ای نداریم، غیر از ادامه‌ی این جنگ. پس می‌بینید که تمام درهای صلح، به روی ما بسته‌اند. با کفر، سازش و صلح، حرام است. با کفر، بر سر میز مذاکره نشستن، خصلت قاسطین و مارقین وناکثین است؛ نه خصلت مؤمنین و متقّین. ما هیچ چاره‌ای نداریم، مگر جنگ و جهاد در راه خدا؛ که این راه چاره توسط امام علی (ع) به مؤمنین حقیقی سفارش شده است و اگر همه‌ی درها بسته باشند، یک در به سوی بهشت باز است و آن در، دَرِ جهاد است؛ دَرِ جهاد!.

ما هیچ چاره‌ای نداریم، مگر آن‌که در راه خدا بجنگیم؛ فی‌ سبیل‌ الله! نه به خاطر پول، نه ثروت، نه زن و بچّه، نه شهوت، نه هوای نفس، نه مکنت، نه قدرت، نه جاه، نه مقام، نه ریاست... هیچی! ما فقط باید در راه خدا بجنگیم و از خودمان مایه بگذاریم. و سخن جالبی که در اوّلِ جنگ گفته شد، همان فرموده‌ی امام عزیز است که گفت: ما در این جنگ، چون حسین وارد شده‌ایم و چون حسین، باید به شهادت برسیم.

ما بایستی این جنگ را ادامه بدهیم و بر سر ضرورت تداوم این جنگ، حرفی نیست. یعنی امروز ای عزیزان؛ شرف، حیثیت و آبروی اسلام و انقلاب اسلامی و ملّت مسلمان ایران، به این جنگ و تداوم آن بستگی دارد. و امروز، صلح و سازش و نشستن در پشت میز مذاکره با دشمن، برای ما خواری، ذلّت و افتضاح به دنبال دارد و نسل آینده را به لجن می‌کشاند و اسلام را هم از بین می‌برد. همان‌طور که دیدیم در لبنان، با اسلام چه کردند! پس ما می‌جنگیم، و باید بجنگیم و چاره‌ای جز انتخاب این راه نداریم؛ تا ظهور آقا امام زمان(عج)...