جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۹ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۸
سعدالله زارعی

عملیات در سوریه باتلاق مشترک آمریکا و ترکیه

کد خبر : ۲۰۲۲۲۰
صراط: عملیات داعش در عراق در استان نینوا تمرکز دارد و در سوریه به سمت استان شمالی «حسکه» کشیده شده است و این روند گروه های تروریستی و بخصوص داعش را از پایتخت های عراق و سوریه دور کرده است. جدای از اقدامات امنیتی نظیر انفجار بمب و یا تله های انفجاری که در شهرهای مختلف این دو کشور شاهد هستیم، فاصله نقطه سیطره و استقرار تروریست ها تا بغداد لااقل 300 کیلومتر و تا دمشق لااقل 400 کیلومتر می باشد. این خود بیانگر آن است که دو پایتخت حساس عربی هم اینک در وضع باثباتی قرار گرفته و دولت های مستقر در آن از خطر عبور کرده اند از آن طرف تمرکز داعش در نینوا و حسکه تهدید امنیتی را از عراق و سوریه به سمت حکومت اقلیم کردستان و ترکیه منتقل کرده است. این درحالی است که اظهارات اردوغان مبنی بر لزوم عملیات تهاجمی زمینی علیه دولت بشار اسد اعتراضات گسترده ای را در ترکیه بخصوص در مناطق کردی- علوی جنوبی که حایل بین ترکیه با عراق و سوریه می باشد، موجب گردیده است. در این باره گفتنی هایی وجود دارد؛

1- مردم عراق تحت اشراف مرجعیت و با راهنمایی موثر ایران موفق شدند در یک دوره کوتاه چهار ماهه حدود دو سوم از مناطق تحت سیطره داعش و بعثی ها را آزاد کنند و بطورکلی آنان را از مناطق و تاسیسات حساس نظیر راههای اصلی، سدها و موقعیت های بالنسبه سوق الجیشی نظیر بخش های شرقی رشته کوه حمرین عقب برانند این درحالی است که عراقی ها هیچ کمکی از ائتلاف موسوم به ضدداعش دریافت نکردند و بمباران های محدود آمریکا در مناطقی از عراق که عمدتا مناطق خالی از داعش را هدف قرار می داد، تاثیری در این مسئله نداشت و به هیچ وجه با فرماندهی عراقی نیز هماهنگ نمی شد. پاکسازی این مناطق نشان داد که عراقی ها در مبارزه با تروریزم موفقیت های بزرگی را بدست آورده اند.

2-با توجه به اینکه بخش های عمده استان های صلاح الدین و الانبار پاکسازی شده اند، داعش به سمت استان نینوا کشیده شده است. در نظریه و رویه داعش که سیطره بر پایتخت را بعنوان مهم ترین هدف تاکتیکی درنظر داشت، نینوا اهمیت بسیار کمتری از الانبار و صلاح الدین دارد چرا که این دو به پایتخت بسیار نزدیک ترند بنابراین داعش ناچار است در مهم ترین هدف تاکتیکی خود تجدیدنظر نماید و این هدف گذاری را با جغرافیای نینوا تنظیم کند. نینوا ضمن آنکه با اربیل مرکز اقلیم کردی و به عبارتی منطقه تحت سیطره حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی بسیار نزدیک است با ترکیه در نقاطی به مرز مشترک می رسد و مرز طولانی شمال شرق سوریه را هم در برمی گیرد. بنابراین داعش از مشکل عمده برای پایتخت های عراق و سوریه به مشکل عمده برای نیروهایی تبدیل شده که بیشترین نقش را در شکل دهی و تقویت داعش داشته اند. از این به بعد عراقی ها می توانند بدون عجله از مقامات کردی و ترکی بخواهند که پدیده داعش که خود پروریده اند را در نزدیکی مرزهای خود مهار نمایند!

3-حرکت نیروهای داعش از حلب و رقه به سمت عین العرب و یا همان کوبانی نیز یک وضعیت جدید امنیتی به حساب می آید. اگر بر فرض محال داعش را یک نیروی مستقل تلقی کنیم و همه اسناد و شواهدی را که حاکی از وابستگی آنان به مثلث غربی، عربی و عبری است، نادیده بگیریم، انتقال تمرکز داعش از رقه و دیرالزور به سمت مناطق شمالی متصل به مرزهای ترکیه یک تهدید بزرگ و به عبارتی یک دردسر بزرگ برای آنکارا به حساب می آید چرا که سکوت ترکیه در برابر حرکت داعش- یعنی ادامه سکوت فعلی- داعش را به درون مناطق جنوبی ترکیه سوق می دهد. عدم سکوت ترکیه و بخصوص اگر مواضع ضدسوری اردوغان عملیاتی شود که طبعا عملیات علیه کوبانی باید در اولویت قرار گیرد، با عدم تحمل کردها و بخصوص با مخالفت جدی پ.ک.ک به رهبری عبدالله اوجالان رهبر زندانی آنان مواجه می گردد کما اینکه این روزها شاهد اعتراضات فراوان خیابانی در استان های کردی ترکیه و در محدوده حدود 19 میلیون نفر جمعیت کرد این کشور هستیم. در واقع از این منظر در این ماجرا ترکیه به مخمصه بزرگ امنیتی که هر دو سر آن- سکوت یا اقدام علیه سیطره داعش بر کوبانی- باخت آنکارا به حساب می آید، گرفتار آمده است.

البته بعضی از صاحب نظران معتقدند میان حرکت داعش از رقه و حلب به استان حسکه و تلاش اردوغان برای تشکیل منطقه حایل در شمال سوریه، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. آنان معتقدند اگر دولت ترکیه با داعش طی یک قرارداد، توافق نکرده باشد که داعش به حسکه- که قلب طرح منطقه ممنوع پرواز به حساب می آید- سیطره پیدا کند، می توانیم بگوئیم دستگاه امنیتی ترکیه- میت- که نفوذ جدی و موثری در درون داعش دارد، این گروه را به سمت حسکه و کوبانی سوق داده است. ترکیه معتقد است عملیات هوایی در مناطق دور دست سوریه به جایی نمی رسد و بهتر این است که تمرکزها متوجه همان منطقه ای شود که قرار است منطقه حایل -یا منطقه ممنوعه پروازی- در آن به وجود آید. نمی توان از این موضوع که آیا داعش طی توافق یا بر اثر یک سیاست انحرافی به عین العرب رهسپار شده است، تحلیل قطعی ارائه کرد ولی می توان گفت حتما رابطه ای در این ماجرا وجود دارد.

4- کشیده شدن عملیات داعش به استان حسکه، کردهای حاکم بر اربیل و سازمان ترکیه ای P.K.K به رهبری اوجالان را در شرایط «تحرک» قرار می دهد. مسعود بارزانی و عبدالله اوجالان البته وضع متفاوتی پیدا می کنند چرا که عملیات داعش علیه حسکه یک تهدید امنیتی برای حکومت اربیل و استان دهوک آن به حساب می آید و موقعیت امنیتی دولت خودگردان اربیل را تضعیف می کند کما اینکه نفوذ آینده این اقلیم و حزب دموکرات- پارتی- در میان کردها به شکست داعش در حسکه بستگی دارد. از آن طرف کشیده شدن حرکت داعش به منطقه کردهای سوری متحد پ.ک.ک، این امکان را در اختیار اوجالان و نیروهای او قرار می دهد تا به صورتی مشروع و پذیرفته شده در بحران حسکه که خارج از محدوده سرزمینی پ.ک.ک قرار دارد، ورود نماید.

ورود این حزب که توان انسانی بالاتری نسبت به حزب دموکرات دارد، به ضرر دولت اقلیم و دولت ترکیه به حساب می آید چرا که گروه اوجالان می تواند به حسکه به عنوان منطقه ای برای مانور و آماده سازی عملیاتی نگاه کند. این موضوع توافق سال گذشته اردوغان و اوجالان را هم عملا منسوخ می گرداند و بار دیگر شعله های درگیری میان پ.ک.ک و دولت ترکیه را بالا می کشد. از سوی دیگر ورود P.K.K به این پرونده، ایجاد منطقه پرواز ممنوع را نیز بی معنا می نماید.

5- به نظر می آید که آمریکایی ها هنوز نتوانسته اند اطراف قضیه را با طرح خود هماهنگ نمایند. در این میان بعضی از اطراف قضیه حاضر به همکاری با آمریکا نیستند و بعضی هم با دیده تردید به موفقیت آمیز بودن طرح آمریکا نگاه می کنند. سخنان اخیر جو بایدن علیه ترکیه و متهم کردن- و در واقع برملا کردن- ترکیه به تجهیز داعش نشان داد که حتی دولت ترکیه با همه اصراری که به عملیات زمینی علیه سوریه دارد، به طرح آمریکا در این باره اعتماد ندارد. P.K.K هم ملاحظات خاص خود را داشته و بعید است خارج از موضوع نجات کردهای حسکه از سیطره داعش با طرح عملیاتی آمریکا همراهی کند. بر این اساس اوباما در پاسخ به اصرار اردوغان مبنی بر لزوم ایجاد منطقه حایل گفت هنوز سخن گفتن در این باره زود است.

در یک جمع بندی می توان گفت آمریکا در مورد سوریه نسبت به تشکیل یک سرفرماندهی که بقیه به فرمان آن عمل کنند، مشکل جدی دارد و بعید است این مشکل حتی طی چند ماه آینده حل شود. برخلاف آنچه تصور می شود اعراب متحد آمریکا قادر به کمک موثر به آمریکا در طرح ضد سوری اش نیستند، عربستان نمی تواند به غیر از اعطای مالی سخاوتمندانه در عملیات نظامی علیه سوریه مشارکت کند. اردن خود در ملاحظات داخلی غرق است تا جایی که فرستادگان آن دائما با بشار اسد ملاقات می نمایند تا به او اطمینان دهند که در اقدامات ضد سوری مشارکت نخواهد داشت. ورود عملیاتی رژیم صهیونیستی به پرونده سوریه نیز امکان پذیر نیست چرا که با عملیات سنگین متقابل حزب الله و سوریه و متحد منطقه ای این دو یعنی ایران مواجه می گردد و اساسا ارتش اسرائیل هم اینک قابلیت عملیاتی خود را از دست داده است.

بنابراین تنها تکیه گاه عملیات زمینی آمریکا، ترکیه است و این در حالی است که ترکیه به موفقیت آمیز بودن نقشه عملیاتی واشنگتن اعتماد ندارد. منازعات لفظی بین بایدن و اردوغان از یک طرف و بین اوباما و اردوغان از طرف دیگر نشان داد که آمریکا حتی در هماهنگ سازی ترکیه نیز با دشواری زیاد مواجه می باشد. بنابراین برای آمریکا و ترکیه که روی برکناری بشار اسد توافق دارند، زمان در حال از دست رفتن است در حالی که برای بشار و جبهه مقاومت زمان پی در پی متولد می شود و فرصت تازه ای را ایجاد می کند.