صراط: رئیس سابق دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره معتقد است که سیاست فعلی مصر درباره ایران همان سیاست ۳۰ ساله زمان مبارک است و ملاحظاتی که نظام مبارک داشت همچنان پابرجاست و عربستان نیز در مخالفت با این رابطه کاملا جدی است.
مجتبی امانی رئیس سابق دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره پس از بازگشت از ماموریت چهار ساله و نیمه در مصر از وقایع چهار سال و نیم گذشته در مصر پس از انقلاب در این کشور تا برکناری مرسی و ... گفت و به تشریح مناسبات تهران و قاهره پرداخت.
او که هفتمین سرپرست دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره پس از بازگشایی آن در سال 1370 بوده از بهمن 88 تا تیر 93 شاهد پنج حکومت در مصر بوده و ماموریتش یک سال با دوران مبارک، 17 ماه با حکومت ژنرال طنطاوی، یک سال با مرسی، 9 ماه با عدلی منصور حکومت انتقالی که توسط ارتش مدیریت میشد و چند ماه آخر ماموریتش نیز با السیسی همزمان بوده است.
در این مدت دو انتخابات ریاست جمهوری برگزار و دو بار نیز انتخابات مجلس برگزار شد که هردوی آنها منحل شد و سه بار همه پرسی هم برای تعدیل و تدوین قانون اساسی صورت گرفت و به گفته امانی این تحولات پرشتاب سیاسی، ویژگی مهم این دوره بوده است.
با گذشت بیش از سه سال از تحولات کشورهای عربی، آیا میتوان گفت واقعا انقلابی در کشورهای عربی رخ داده است؟
وقتی انقلابهای کشورهای عربی در اواخر سال 1389 آغاز شد آمریکاییها در ابتدا این وقایع را دموکراسیخواهی نامیدند که در واقع تمایل آنها را برای تغییر یک حکومت دیکتاتوری به دموکراسیهای هدایت شده آمریکایی نشان میداد. البته مصریها هم گرچه میدانستند چه نمیخواهند، ولی به جز طرح مسائلی کلی مثل عزت و کرامت دقیقا نمیدانستند چه میخواهند. در داخل کشور ما نیز در ابتدا اتفاقنظری در این خصوص نبود. برخی این تحولات را هدایت شده آمریکا و برخی انقلاب اسلامی تصور میکردند.
یکی دو ماه پس از پیروزی انقلاب مصر با یکی از بستگانم که از پیشکسوتان مبارزات انقلاب اسلامی بوده و سالهایی از عمر خود را در دوران رژیم پهلوی در زندان گذرانده بود صحبت و درباره انقلاب مصر توضیح میدادم. وی در تحلیل انقلاب مصر به من گفت عجله نکن! مصریها هنوز در مرحله مشروطه و یا حتی قبلتر یعنی جنبش تنباکوی ایران هستند. به نظرم راهی است که شروع شده و شاید به سرعت بسیار بیشتری از تحولات چند ده ساله ایران هم به نتیجهای به سود این کشورها و منطقه منجر شود.
چه تعبیری برای این تحولات مناسبتر است؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی این تحولات را بیداری اسلامی نامیدند. به اعتقاد من این بهترین نامگذاری برای این تحولات است. بیداری یک واقعه نیست؛ یک روند است. وقتی این تغییرات در کف مردمی آن قرار گرفت و هیاهوی جریاناتی که برای سوار شدن بر امواج این انقلابها تبلیغات میکردند فرونشست؛ انتخابات برگزار شده نشان داد مردم مایل به اسلامگرایان بودند و در مصر، لیبی و تونس که حکومتهای آنان سقوط کرد، مردم به جریانات اسلامگرا رای دادند. البته این به این معنا نیست که جریان اسلامگرایی، خالص و بدون انحرافات است. دشمنان اسلام هم در این میان بیکار نمینشینند و سعی در انحراف این جریانات اسلامی دارند.
در مدت چهار سال و نیم ماموریت شما در قاهره چه ویژگی خاصی از این دوران را میتوانید بیان کنید؟
من به عنوان هفتمین سرپرست دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره پس از بازگشایی آن در سال 1370 از بهمن 88 تا تیر 93 شاهد پنج حکومت بودم. شش سرپرست قبلی همگی با یک حکومت یعنی نظام مبارک همزمان بودند. ماموریت من یک سال با دوران مبارک، 17 ماه با حکومت ژنرال طنطاوی یعنی دوره اول حکومت نظامیان، یک سال با مرسی، 9 ماه با عدلی منصور حکومت انتقالی که توسط ارتش مدیریت میشد و چند ماه آخر ماموریت نیز با السیسی همزمان بود. در طی این مدت دو انتخابات ریاست جمهوری برگزار و دو بار نیز انتخابات مجلس برگزار شد که هردوی آنها منحل شد و الان مصر فاقد مجلس است. سه بار همه پرسی هم برای تعدیل و تدوین قانون اساسی صورت گرفت. در همه این انتخابات مردم به اسلامگرایان رای دادند و یا نظرات آنها را تایید کردند. به نظرم این تحولات پرشتاب سیاسی، ویژگی مهم این دوره بود.
شما وقایع 30 ژوئن (نهم تیر 92) را که به سقوط مرسی منجر شد چگونه تعبیر و نامگذاری میکنید؟
چند هفته پس از سقوط مرسی با حسنین هیکل ملاقات داشتم. وی شدیدا اقدام ارتش را در برکناری مرسی تایید میکرد. اولین سؤال او از من این بود که «به اعتقاد شما این واقعه (نهم تیر) چه بود؟» نظر ایران برای او مهم بود. من گفتم «مخلوطی از انقلاب مردمی، انقلاب رنگی و کودتا» بود و باید برای آن نامی جدید جست. البته او مخالف تحلیل من بود و از اقدام ارتش دفاع کاملی کرد. توقع داشت که من این تحولات را کاملا تایید کنم. در توضیح این موضوع باید بگویم به اعتقاد من مردم زیادی علیه مرسی شوریده بودند و این وجه انقلاب مردمی آن بود. تقریبا همان تعدادی که برای سقوط مبارک به میدان آمده بودند در تظاهرات روز نهم تیر شرکت کردند.مرسی نتوانسته بود موافقان خود را در صحنه نگهدارد و بر عدد آنها بیفزاید. گروههایی این نارضایتی را با استفاده از ابزار رسانهها در جهت خاصی هدایت کردند و از ماهها قبل تمهید برگزاری تظاهرات روز نهم تیر را تدارک دیدند. این وجه انقلاب رنگی آن بود. ارتش نیز تیر خلاص را به حکومت مرسی زد و وی و همکارانش را دستگیر و به مکان نامعلومی برد. این هم وجه کودتای آن است.
نقش نظامیان در مصر را چطور میبینید؟
از زمان کودتای افسران آزاد علیه ملک فاروق، ارتش نقش تاثیرگذاری داشت و مصر پس از آن سی سال شاهد حکومت نظامیها بود که اغلب لباس شخصی بر تن داشتند. بیشتر اعضای دولت مبارک را نظامیان تشکیل میدادند. در این سالها، ارتش سازمانهای امنیتی مصر را نیز هدایت میکرد. آمریکاییها براساس تعهد خودشان به امنیت رژیم صهیونیستی به دنبال تضعیف ارتش مصر بودند و به همین خاطر تعداد ارتشیان در دوران مبارک کم و بر عکس بر تعداد نیروی پلیس افزوده شد که البته محدودیتهای قرارداد کمپ دیوید نیز در این زمینه تاثیرگذار بود. برخی بندهای این قرارداد از نقش ارتش و حضور آن به لحاظ نظامی در صحرای سینا ممانعت میکند. مردم مصر هم برای ارتش این کشور احترام قائل بودند؛ زیرا نماد نفرت از نظام صهیونیستی و به تعبیر آنان رمز پیروزی بر این رژیم بود. به همین دلایل ارتش دارای قدرت فراوانی در داخل مصر شد؛ به نوعی که میتوان گفت قدرت اول در مصر است.
ارتش مصر به علت سابقه جنگ با رژیم صهیونیستی و نیز نقش مثبت آن که در زمان انقلاب مردم مصر علیه مبارک در مقابل مردم قرار نگرفت، باعث شد تا محبوبیت آن در بین مردم افزایش یابد. گرچه به اعتقاد من این محبوبیت در قضایای برکناری مرسی از سوی برخی کشورهای خارجی هدفگذاری شد تا این محبوبیت در بخشی از مردم به نفرت تبدیل شود.
*عربستان تمام قد جلوی بیداری اسلامی ایستاده است
آیا معتقدید که حرکت بیداری اسلامی در مصر متوقف شده یا ادامه خواهد داشت؟
امانی: باید بر این نکته تاکید کنیم که مفهوم بیداری اسلامی در هر کشور باید مطابق با شرایط و فرهنگ و مذهب آنان ارزیابی شود. این توقف یا تحرک آن باید با چند ویژگی مهم در آن ها سنجیده شود. بیداری اسلامی واقعی؛ مردمی، ضد سلطه، ضد صهیونیسم بوده و نگاهش به جهان اسلام تقریب بین مذاهب و نه تکفیری است. طبیعی است یک رهبری قدرتمند نیز باید داشته باشد. اما درباره توقف بیداری اسلامی در مصر باید بگویم سرعت اتفاقات در جهان خیلی زیاد شده است. ما اگر بیش از صد سال طول کشید تا شاهد به ثمر رسیدن نهضت بیداری اسلامی باشیم که از زمان میرزای شیرازی و نهضت تنباکو آغاز شد؛ شاید در زمان فعلی به چنین زمانی نیاز نداشته باشیم. یک نوع تمایل عربی که توسط عربستان رهبری میشود وجود دارد مبنی بر اینکه هیچ انقلابعربی به سرانجام نیکویی نرسد، چرا که اگر چنین شود مردم بقیه کشورها نیز میخواهند از آن تبعیت کنند. عربستان تمام قد جلوی این بیداری ایستاده است.
در دیگر کشورهای عربی چگونه است؟
بازگشت مردم یمن به خیابانها نشان داد که تحولات کشورهای عربی پایان نپذیرفته و اتفاقات جدیدی در راه است.
* تسامح مذهبی و خوش رفتاری با پیروان دیگر مذاهب فرهنگ غالب در مصر است
تفکر تکفیری در بین نخبگان مصر و مردم این کشور ریشه دار است؟
شاید اولین جریان تکفیری معاصر در مصر و توسط مصطفی شکری پایهگذاری شد. او معتقد بود جامعه کافر شده و بایستی از این جامعه هجرت کرد و تعابیر و استناداتی به قرآن میکرد. در آن زمان تکفیریها عدهای درونگرا بودند، ولی بعدها در پی انقلاب اسلامی ایران و اینکه شیعه توانست حکومتی را بر اساس آراء مردم و الگوی موفقی به نام جمهوری اسلامی مبنی بر رابطه بین دین و دولت ارائه کند، که هر روز قدرتش افزایش مییافت؛ حسرتی را در بین رهبران بخشهای افراطی اهل سنت ایجاد کرد و علیرغم آنکه نگاه ایران نگاه تقریب با همه مذاهب بود، اما آنها کماکان این حسرت را داشتند که چرا افراطیان سنی نتوانستهاند حکومتی بر اساس شریعت مورد قبول خود ایجاد کنند.
البته این تفکر مردم مصر نیست. این تفکر بیشتر وارداتی است. عموم مردم مصر از این تفکر بیزار هستند. تسامح مذهبی و خوش رفتاری با پیروان دیگر مذاهب فرهنگ غالب در مصر است. فضای مذهبی مردم مصر بر اساس قبول طرف دیگر پایه نهاده شده است. شاید یکی از دلایل تلاش و سرمایهگذاری زیاد عوامل غربی و عربی در مصر برای تغییر این فرهنگ، احساس خطر آنها از همراهی ملت مصر با جریان معتدلی است که ایران و شیعه در جهان آن را مطرح کردهاند. جریانی که مردمی، ضد سلطه، ضد صهیونیسم و بر پایه تقریب مذاهب است.
* مصریها به معنای واقعی اهل سنت معتدلند
فارس: یعنی به نظر شما تفکر تکفیری در مصر ریشه ندارد؟
شکلدهی افکار در مصر توسط رسانههایی که اغلب آنها به صورت خصوصی و تحت هدایت و کمکهای مالی عوامل خارجی فعالیت میکنند، صورت میگیرد. ده ها شبکه تلویزیونی تندروی مذهبی و تکفیری به نام اهل سنت، علیه شیعه و دیگر مذاهب اسلامی به فضاسازی منفی مشغولند که توسط عربستان حمایت میشوند. هدفگذاری این شبکهها متمرکز بر افکار عمومی مردم مصر است. اینها تاثیر خود را دارند؛ اما تاثیر آنها گسترده نیست. میتوان گفت که مردم مصر مردم متدینی هستند و علیرغم اینکه اکثر ابزارهای رسانهای در مصر از نظر فرهنگی با ارزشهای اسلامی مقابله میکنند، اما مصریها دارای بنیانهای مذهبی قوی هستند که ممکن است با تعریفی که ما در ایران از مذهب داریم متفاوت باشد؛ اما مشترکات فراوانی با آنها داریم. آنها به معنای واقعی اهل سنت معتدل هستند که عشق به پیامبر و اهل بیت علیهم السلام دارند و مذهب وهابیت نزد آنان جایگاهی ندارد. مراقد اهل بیت علیهم السلام در مصر مملو از سنیانی است که برای زیارت و ادای احترام به آنجا میروند.
در مصر غربزدهها و لیبرالهای مصری هیچگونه زاویهای با اسلام نمیگیرند و ما در مصر شاهد مردم متدین سنی هستیم که با نگاه خودشان به رابطه دین و حکومت نگاه میکنند.
به نظر شما جریان تکفیری در دیگر کشورهای عربی چگونه است؟
تفکر تکفیری را نباید یک جریان اصیل مردمی در جهان عرب تصور کرد. این جریان ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است. این جریان که بر اساس همان احساس ضعف در میان افراطیون اهل سنت بوجود آمد که بعدها منجر به ایده تکفیری برونگرا شد و جریانات اطلاعاتی و امنیتی اسرائیلی و آمریکایی نیز علاقه داشتند که درگیری داخلی در درون اسلام اتفاق بیفتد و گروههایی که در جریان این تفکر شکل میگرفت را با وسایل تبلیغاتی و رسانهای تقویت و هدایت کردند تا در جاهایی با جمهوری اسلامی و شیعه درگیر شوند که دو فایده برای آنها داشت، یکی اینکه علیه جمهوری اسلامی که ضد آمریکا و صهیونیسم بود فعال میشد و به زعم آنان نیروی مقاومت را کاهش میداد. دوم آنکه هیجانات ضد غربی آنان را خنثی میساخت. تشکیل گروههایی مثل داعش نتیجه همین هیجانات هدایت شده بوده است. رئیس سازمان امنیتی رژیم صهیونیستی اظهار خوشحالی میکند که در طول ده سال گذشته از هر ده کشتهای که مسلمانان دادهاند 9 تن از آنان به علت درگیریهای داخلی مسلمانان بوده است.
غرب میدانست که سکه اسلام گرایی در جهان با پدیده انقلاب اسلامی رواج میگیرد. لذا درصدد بر آمد که نمونههای تقلبی از آن ایجاد کند و یا نیروهای اسلامگرا را منحرف کند. هدف آنها این بود که از این طریق ظرفیتهایی را به کار بگیرد که جنگ و نزاع در بین مسلمانان را با پر رنگ کردن نقاط تفاوت و جعل اختلافات و دامن زدن به شایعات و ادعاهای پوچ و بی اساس افزایش دهد. بر همین اساس جریان تکفیری در جهان با دستهای پنهان آمریکایی - اسرائیلی شکل گرفت. انقلابهای عربی نیز این آرزو را که بتوان حکومت سنی را در مقابل حکومت شیعه ایران ایجاد کرد، تقویت کرد و متاسفانه برخی از رهبران اخوان المسلمین در همین تله افتادند که به محض اینکه انقلابات رخ داد فکر کردند میتوانند پرچم اسلام سنی را در برابر پرچم اسلام شیعه به اهتزاز در بیاورند، اما سیر حوادث واقعیت توطئههای پشت پرده جهان سلطه را برای آنان آشکار ساخت.
تهییج جوانان مسلمان برای کشتن و کشته شدن توسط رسانههای وابسته به همان دستهای پنهان، توانست موجی را ایجاد کند. البته این جریان به خودی خود ظرفیت ضد غربی دارد، ولی هنر خبیثانه دشمنان این بود که اینها را از نقاط درگیری در اروپا و همچنین عربستان به مناطق دیگر منتقل کردند تا مزاحمتی برای غرب و حکومتهای وابسته به آنان ایجاد نکنند و این جماعت از همه نقاط جهان گسیل شدند تا حکومتهای مدافع مقاومت ملت فلسطین مثل سوریه و عراق را ساقط کنند.
*آرزوی جماعت تکفیری ایجاد حکومت اسلامی در خاک عربستان و مکه
اگر در عقاید این جماعتهای تکفیری دقت کنیم آرزوی جماعت تکفیری ایجاد یک حکومت به زعم آنان اسلامی در خاک عربستان و مکه است. همچنین برای یک تکفیری، یک فرد نصرانی و یهودی دشمن هستند و بدین وسیله هم میخواهند خطر را از خود دور سازند و هم نیروهای آنان را در درون جهان اسلام صرف قلع و قمع مسلمانان کنند و در نهایت نیز این افراد خود قربانی شده و از بین بروند. تاسف بار است که جوانان مسلمان به شوق ایجاد یک حکومت اسلامی اینگونه برادران مسلمانان خود را میکشند و خودشان نیز کشته میشوند و به علت عدم بصیرت، اهداف دشمنان اسلام را برآورده میکنند. با این همه این جریان تکفیری یا در همان مرزهای عراق و سوریه نابود خواهد شد و یا به جان حامیان خود خواهد افتاد.
دیدگاه مصریها درباره فلسطین و رژیم صهیونیستی چیست؟
در بین مردم مصر و حتی بین تعداد زیادی از مسئولان مصری در همه حکومتهای قبلی و فعلی آن گرایش ضدصهیونیستی شدیدی وجود داشته که نمونه آن در تظاهرات خودجوش مردم علیه رژیم صهیونیستی و سفارت آن در قاهره در سال 1390 دیدیم و منجر به تعطیلی عملی سفارت این رژیم در قاهره شد. اما آمریکاییها سرمایه گذاری عظیمی در طول دهها سال بعد از کمپ دیوید کردند تا دشمنی مردم مصر را با رژیم صهیونیستی کاهش دهند؛ اما موفقیت چندانی نداشتند. ارتش مصر هنوز دشمن اول خودش را صهیونیستها می داند. موزه جنگ مصر در خیابان اصلی قاهره و با شرح پیروزی مصر بر اسرائیل نمونهای از ارادهای است که در فرهنگ مصریها از زمان حمله رژیم صهیونیستی تا به حال نمیخواهند رژیم صهیونیستی را یک رژیم عادی یعنی غیر دشمن به حساب آورند.
البته این نگرانی وجود دارد که به علت رودررو شدن اخوان و ارتش مصر و مشغول شدن به درگیریهای داخلی و دو قطبی شدن جامعه مصر این ویژگی صهیونیسم ستیزی در مصر تحت تاثیر قرار گیرد. آن چیزی که در جریان جنگ اخیر غزه رخ داد و حکومت مصر به علت عصبانیت از موضع حماس در حمایت از اخوان، نوعی کمی و کاستی در حمایت آن از مردم غزه مشاهده میشد را باید زنگ خطری جدی دانست.
*آمریکا و اسرائیل به دنبال تضعیف حاکمیت مصر در صحرای سینا
شنیده شده است السیسی به محمود عباس پیشنهاد داده تا کشوری مستقل به نام فلسطین در صحرای سینا ایجاد شود و فلسطینیها از مرزهای سال 1967 انصراف دهد.
این شایعه همیشه وجود داشته که قرار است فلسطینیها به صحرای سینا منتقل شوند، ولی قبول این شایعه با شعارهای داده شده از سوی السیسی و حکومت وی و اصلا موضوع فلسطین بسیار فاصله دارد. مجموعه حکومت فعلی مصر، مرسی را متهم میکردند که قصد اجرای چنین طرحی را داشته است و اکنون این شایعه درباره حکومت السیسی هم گفته میشود. مصر باید خیلی ضعیفتر از این شود که چنین پیشنهادی را قبول کند. متاسفانه سیاستهای مصر درباره فلسطین شفاف نیست و در طول سی سال گذشته همیشه در پردهای از ابهام بوده است. این موضوع به این شایعات و سوء استفاده رژیم صهیونیستی دامن میزند. آمریکا و رژیم صهیونیستی سعی میکنند مصر را به نقطهای برسانند که حاکمیتش بر صحرای سینا تضعیف شود و رواج این شایعات به این موضوع کمک میکند.
در حال حاضر از آرزوهای اسرائیل این است که خیالش از بابت فلسطینیها راحت شود و در حالی که نتوانسته تمام آنها را اخراج یا پراکنده یا از بین ببرد سعی میکند که موضوع مسلمانان را به نحوی به نفع خود تمام کند که برای همیشه ازدست آنان راحت شود. این امر در حالی صورت میگیرد که راهبرد رژیم صهیونیستی گسترش این رژیم از نیل تا فرات و برپایی حکومت یهودی در آن است. برای همین به دنبال کوچ دادن فلسطینیان به دیگر مناطق خارج از سرزمینهای اشغالی هستند.
در برخی اخبار آمده بود که مصر ارتباط خود را با مخالفان سوری افزایش داده و از سوی دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس به خصوص عربستان و امارات از مصر خواستهاند که در مقابله با دولت سوریه پیشقدم شوند، شما همراهی مصر علیه سوریه را چقدر جدی میدانید؟
مصر هیچگاه در بحث سوریه، پیرو سیاستهای عربستان و قطر نبود. در زمان حافظ اسد و عبدالناصر، مصر و سوریه با هم متحد بودند و میخواستند با تعمیم آن اتحاد بین کشورهای عربی بیشتری را دنبال و کشوری به نام کشورهای متحد عربی را تاسیس کنند. هنوز آثار اتحاد سوریه و مصر را میتوان بین دو کشور یافت، از جمله آنکه از نظر تشکیلاتی مصر دارای ارتشهای دوم و سوم و سوریه دارای ارتش اول عربی میباشند که هنوز این نامگذاری حفظ شده است.مصریها بعد از اینکه اتحاد با سوریه برهم خورد اصرار داشتهاند که نام ارتش اول کشورهای متحد عربی هنوز باقی بماند و تاکنون مصر فاقد ارتش اول است.
*مصر، سوریه را در بعد عربی عمق استراتژیک خود میداند
پیوندهای تاریخی مصر و سوریه بسیار عمیق است. مصر، سوریه را در بعد عربی عمق استراتژیک خود میداند و باید با هرگونه اقدامی علیه بی ثبات شدن سوریه مخالفت کند. ارتش مصر هیچگاه با جریانهای افراطی که ضد نظام سوری بودند، لااقل بصورت علنی همراهی نکرد. سیاست ارتش مصر علیرغم شعارهایی که مرسی به همان علت ایجاد یکپارچگی در جهان اهل سنت سر داد، علیه نظام سوریه و بشار اسد نبود و با دیدگاه مرسی اختلاف داشت. این را هم در نظر بگیرید که در تمام سالهای بعد از انقلاب مصر، این سیاست ارتش بود که بصورت عملی و اجرایی عملی میشد.
با این توضیحات جمهوری اسلامی ایران از هرگونه ایفای نقش مصر در خصوص سوریه استقبال کرده است و معتقدیم که پیوندهای دو کشور میتواند به نفع محور مقاومت باشد. مصر و سوریه دشمن مشترکی به نام رژیم صهیونیستی دارند و علیرغم پیمان کمپدیوید و نقشی که مصر میخواهد بازی کند، تعریف ارتش مصر از رژیم صهیونیستی تعریف یک دشمن است و سوریه نیز چنین تعریفی را دارد. زمانی که مصر در زمان مرسی برگزاری نشست چهارجانبه ایران، مصر، ترکیه و عربستان را مطرح کرد ایران در آن مشارکت کرد. اولین نشست در سطح معاونین وزرای خارجه برگزار شد که جناب آقای امیرعبداللهیان معاون عربی و آفریقای وزارت خارجه در آن شرکت کرد، ولی عربستان در همان اجلاس در سطح مدیرکل وزارت خارجه مشارکت و در نشستهای بعدی حاضر نشد. چندین نشست دیگر نیز در سطوح بالاتر برگزار و بعد از سقوط مرسی تا به حال نشست دیگری برگزار نشده، ولی به نظرم این نشستها بار دیگر آغاز خواهد شد.در استراتژی مصر در قبال سوریه تفاوتهای بسیار زیاد و ریشهای با عربستان وجود دارد.
* جامعه مصر دچار دوگانگی شده
اقتصاد مصر چرا این مقدار دچار بحران است؟
اقتصاد مصر به شدت به خارج از این کشور وابسته است. مصر سالهای زیادی است که از کشورهای مختلف خارجی کمک مالی سالیانه دریافت میکند که کمک بیش از دو میلیارد دلاری سالانه آمریکا مهمترین آنهاست. درآمدهای اقتصادی مصر از جهانگردی، کانال سوئز، کمکهای خارجی، کارگران مصری که در خارج از مصر اشتغال دارند و سرمایهگذاریهای شرکتهای خارجی با هر تحول داخلی صدمه جدی میبیند. مصر بعد از انقلاب آن دچار کمبود درآمد شد و اقتصاد آن ضربات جبران ناپذیری را دید.
یکی از دشمنیهای آمریکا با مصر در طول سالهایی که در آن ظاهرا دوستی داشت آن بود که با روشهای مختلف مانع از خودکفایی مصر در خیلی از امور شد و با اینکه مصر از امکانات و ثروتهای فراوان خدادادی بهرهمند است، ولی این کشور در زمینه تولید گندم دچار مشکلات زیادی است،. درست مثل سیاستی که آمریکا با ایران تحت عنوان انقلاب سفید و تقسیم اراضی و یا انقلاب ششم بهمن 1342 داشتند که کشاورزی ایران را تحت شعار تمدن نابود کردند تا ایران نیازمند گندم خارجی شود و مبانی استقلال آن از بین برود.
دولت مصر باید سعی کند عزت و کرامت مصریها را مورد توجه قرار دهد، ولی وقتی اقتصاد مصر دچار مشکل است عزت و کرامت مردم این کشور هم زیر سؤال رفته و متاسفانه جامعه مصر در حال حاضر دچار دوگانگی شده و دو طرف منتظر واکنش طرف مقابل هستند و علیه یکدیگر کمین کردهاند تا اقداماتی را علیه هم انجام دهند.
چرا مصر نتوانسته به یک استقلال اقتصادی برسد؟
با قاطعیت میتوانم بگویم که مصر به علت جایگاه استراتژیک و ژئوپلتیک خود از جمله کشورهایی است که متحد استراتژیکی در منطقه و جهان ندارد که قدرت مصر را قدرت خود بداند. ما هم در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در چنین وضعیتی بودیم. ما به تواناییهای خود اتکا کردیم و ایرانی به وجود آمد که که اکنون بسیاری از کشورهای همسایه و غیر همسایه منطق خود را در برابر ایران تغییر دادهاند و بر اساس منافع خود و یا حتی اکراه امنیت ما را امنیت خود میدانند. اما اشکال مصر این بود که میخواست و همچنان میخواهد با تکیه بر کشورهایی مثل عربستان و آمریکا و روسیه قدرت و جایگاه خود را افزایش دهد؛ کاری که به نظر من محال است.
*عربستان خواهان مصر قدرتمند نیست
عربستان نمیخواهد مصر قدرتمند باشد و از قدرت گرفتن دوباره الأزهر و منبر هدایت شدن اهل سنت معتدل در هراس است. عربستان میخواهد با یدک کشیدن عنوان خادمین حرمین شریفین خود رهبری جهان اسلام را با نگاه اسلام افراط گرای وهابی در جهان اهل سنت غالب گرداند. مصر پایههای اولیه برای آنکه قدرت عربی باشد را داراست. کشوری که در چند سال اخیر میتوانست رهبری کشورهای عربی را برعهده بگیرد مصر بود و این موضوع به هیچ وجه مورد رضایت عربستان نیست، بلکه عربستان در چارچوب عربی خواستار مصری ضعیف است و آمریکا و اسرائیل نیز همین خواسته را دارند و تمامی بحرانهای سالهای گذشته این کشور و شرایط وخیم امروز مصر حاصل به هم پیوستن سیاستهای این کشورهاست.
آینده روابط ایران و مصر در سایه اقدامات آمریکا و صهیونیستها علیه دو کشور به کجا میانجامد؟
در سال 73 در گزارشی مکتوبی در خصوص آینده روابط ایران و مصر این موضوع را بررسی کردهام و معتقدم که در این زمینه هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد، مگر اینکه این اتفاق در مثلث ایران، مصر و آمریکا باشد. مصر بر اساس قرارداد کمپ دیوید به گسترش صلح با رژیم صهیونیستی متعهد شده است. چه این موضوع در قرارداد کمپ دیوید نوشته شده باشد یا نوشته نشده باشد؛ برقراری رابطه مصر با ایران خلاف متن یا روح این قرارداد است. این هم بخشی از تلاشهایی است که برای تضعیف مصر به کار گرفته شده است و دوری مصر از ایران و یا به تعبیر دیگر از محور مقاومت تاثیر مستقیم در کاهش قدرت مصر داشته است.
قرارداد کمپدیوید برای تضعیف مصر و تقویت رژیم صهیونیستی نوشته شد. گرچه دشمنان مصر موفق شدند مصر را تضعیف کنند؛ اما انقلاب اسلامی ایران باعث شد که رژیم صهیونیستی نیز ضعیف شود. اگر انقلاب اسلامی ایران و بازتابهای آن در منطقه رخ نداده بود، رژیم صهیونیستی حتماً دوباره صحرای سینا را اشغال میکرد و زیر قرارداد کمپدیوید میزد و مفاد آنرا اجرا نمیکرد. در واقع انقلاب اسلامی باعث شد دشمن اصلی مصر یعنی رژیم صهیونیستی ضعیف شود. اگر سیاستهای مصر و ایران در منطقه با یکدیگر هماهنگ شود و یا اصولا با هرگونه همکاری دو طرف، بازنده اصلی آمریکا و رژیم صهیونیستی خواهند بود.
مناسبات و روابط دو جانبه مصر در زمان مرسی با ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
مرسی در اولین سفر خارجی خود بعد از روی کار آمدنش به عربستان سعودی رفت و در آنجا اعلام کرد که عربستان را به عنوان رهبر اسلام سنی معتدل قبول دارد و از این جریان حمایت میکند. وی دقیقا از واژههای «راعی» (هدایتگر) برای عربستان و «حامی» برای مصر استفاده کرد. این همان چیزی است که اشاره کردم و این خواسته اخوان را بیان میکرد که تصور میکردند با توجه به انقلابهای عربی میتوانند پرچم اسلام گرایی سنی را در برابر پرچم اسلام گرایی شیعی برافرازند. اما وقتی با پاسخ منفی عربستان مواجه شد متوجه شدند که در ارزیابی خود اشتباه کردهاند.
به اعتقاد من بعد از اینکه مرسی به خطای خود در خصوص نزدیکی بیش از حد به عربستان سعودی پی برد سعی کرد تا روابط خود را با ایران گسترش دهد و حتی قدمهایی را نیز برای ایجاد این رابطه برداشت.از آن جمله موافقت با ورود گردشگران ایرانی و تقویت روابط بازرگانی و ... بود.
*مصر هیچ دخالتی در قتل شیعیان این کشور نداشته
آیا مرسی و دولتش در قتل شیخ شحاته در جشن میلاد امام زمان نقشی داشت؟
مرسی هیچ دخالتی در قتل شیعیان مصر نداشته است، ولی دستهای اطلاعاتی امنیتی وابسته به کشورهای عربی که از نزدیک شدن بیش از حد مرسی با ایران احساس خطر میکردند این کار را انجام دادند. دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی عربی هدایت قتل برخی شیعیان در مصر مانند شیخ شحاتة را به دلیل تغییر نوع نگاه مرسی به ایران و گرایش به این کشور بر عهده داشتند تا بین مرسی و شیعه و ایران اختلاف بیندازند. چند کشور عربی منطقه زمانی که فهمیدند که مرسی در نگاه خود درباره ایران دچار تغییر استراتژیک شده است سعی کردند تا اقداماتی را علیه وی انجام دهند و حمله به شیعیان در مصر نیز در همین راستا بود.
البته محمد مرسی نیز بعد از آنکه احساس کرد تحرکاتی برای برکناری وی در جریان است سعی کرد مانورهایی را انجام دهد تا دل سران عرب منتقد خود را به دست بیاورد که سخنرانی معروف وی در ورزشگاهی در مصر علیه نظام سوریه و شعار علیه حزبالله در همین راستا بود. این اقدام وی بنزین بر آتش مخالفان داخلی وی ریخت؛ اما موضع آن کشورهای عربی را به نفع مرسی تغییر نداد.
دلایل مخالفت آمریکا و رژیم صهیونیستی با روابط ایران و مصر واضح است؛ اما چرا عربستان با رابطه ایران و مصر مخالف است؟ آیا قرینهای برای آن دارید؟
حسنین هیکل دو سه هفته پیش مصاحبهای با شبکه سی بی سی مصر داشت که در آن به این موضوع اشاره میکند که آمریکا و اسرائیل و اخیرا هم عربستان و هر یک به علتی با روابط ایران و مصر مخالف هستند. هیکل از این مخالفت با تعبیر «وتو» یاد میکند. هیکل این نگاه را در روابط خارجی مصر مناسب جایگاه این کشور نمیداند. بدیهی است عربستان کمکهای خود را به مصر و استمرار آن را منوط به این شرط کرده باشد. اطلاع دقیق دارم که آمریکا و اسرائیل و عامل عربیشان یعنی عربستان ورود محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت به مصر و استقبال پرشور مصریان از وی را که برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد برای خود ضربهای مهلک قلمداد کردند. همچنین عربستانیها ورود جهانگردان ایرانی به مصر را در زمان مرسی خط قرمز خود اعلام کردند و به عوامل خود در مصر برای اعتراض به این موضوع فرمان یورش تبلیغاتی و فیزیکی دادند.
*حمله به محل سکونت ما در قاهره
تکفیریها و سلفیها که به عنوان پیاده نظام عربستان پس از سقوط مبارک بارها با حمله به دفتر ایران به اعزام هیاتها مصری و سیاستهای فعال ایران در مصر معترض بودند، در اعتراض به ورود جهانگردان ایرانی به مصر این بار به محل سکونت ما در قاهره حمله کردند و قصد به آتش کشیدن آنجا را داشتند. حتی برنامههایی هم برای شخص اینجانب داشتند. آنها از فعال بودن دیپلماسی عمومی و رسانهای من به عنوان نماینده ایران که به علت تسلط به زبان عربی ارتباط مستقیم با مخاطب برقرار میکرد؛ به شدت کلافه شده بودند. در طول چهار سال و نیم ماموریتم در مصر در ارتباطی بی سابقه بین دو ملت بیش از هزار و پانصد نفر از نخبگان و شخصیتهای مصری از ایران دیدار کردند و بیش از 130 مصاحبه تلویزیونی با شبکههای مختلف مصری و مناظره با سران سلفی داشتم که به لطف الهی منطق قوی ایران و سیاستهای راهبردی آن بر افکار پوچ و غلط تکفیریها در نزد افکار عمومی پیروز میدان بود و یک رکورد در مصر به حساب میآمد. با این کارها بود که بخش اعظم موج ایران هراسی و شیعه هراسی که به وسیله دستهای پشت پرده صهیونیستها در طول 30 سال در مصر بافته بودند، پنبه شد.
افرادی که به کشورمان سفر کرده بودند پس از بازگشت به مصر، در دیدار با مسئولان مختلف مصری و در رسانهها رابطه و همکاری ایران و مصر را ضروری میدانستند. دهها خبرنگار مصری در قالب گروههای مختلف به ایران سفر و با مسئولان کشورمان دیدار و نظرات آنها و نیز پیشرفتهای کشورمان در زمینههای مختلف را برای مردم مصر توضیح میدادند و صدها مقاله مثبت به نفع کشورمان در مطبوعات مصر منتشر کردند. این تحرکات و ارتباط گیری با اقشار و طبقات مختلف دینی علمی و سیاسی و رسانهای و.... دیوار بلندی که بین دو ملت کشیده شده بود را فرو ریخت. همین فعالیتها باعث عصبانیت کشورهایی میشد که به دنبال تبلیغات منفی علیه ایران در مصر بودند و به شدت از این تحولات مثبت به نفع دو ملت نگران بودند.
یکی از فعالان مطبوعاتی مصری که همه او را عامل سعودی میدانند؛ چندین بار مقالههایی نوشته و با عصبانیت از وزارت خارجه مصر خواست که نماینده ایران در مصر باید اخراج شود. البته به علت محبوبیتهای ایجاد شده به واسطه دیپلماسی عمومی در افکار نخبگان و مردم این جوسازیها نتوانست به موفقیت دست پیدا کند. موج سازی علیه دفتر ایران در قاهره در ابعاد مختلف ادامه یافت که از حمله و تخریب و تهدیدات جانی گرفته تا شایعه سازی و هیاهوهای رسانهای و سیاسی تا ترور شخصیت را در بر میگرفت. وضعیت به هم ریخته سیاسی داخلی بعد از انقلاب مصر نیز دست این جریانات را باز می گذاشت.
یکی از آخرین این فتنه انگیزیها به بهانه حضور یک خانم ایرانی به همراه همسرش در جشن نوروز امسال اتفاق افتاد که بنا بر رویه همه سفارتخانهها و دفاتر ایران در خارج از کشور از همه ایرانیان فارغ از گرایشات آنان دعوت به عمل میآید و شرط حجاب نیز سالهاست که از پروتکل وزارت خارجه حذف شده است.سایت العربیه وابسته به سعودی حتی از همین موضوع ساده نگذشت و در راستای شیطنت خبیثانه خودساخته نوشت که این موضوع باعث بحران در وزارت خارجه ایران خواهد شد.
ببینید که برای ضربه زدن به روابط و همکاری دو کشور تا چه حد سخیف عمل میکنند. ضدانقلاب خارجی و نیز برخی رسانههای زرد داخلی کشور نیز آگاهانه یا نا آگاهانه همین خط تبلیغاتی را دنبال کردند و پیرامون این موضوع مطالب دروغی را نوشتند و اهداف دشمن را پی گرفتند.
*سیاست فعلی مصر در قبال ایران همان سیاست مبارک
با این تفاصیل و پیچیدگیهای موجود، رابطه با مصر را در زمان فعلی چگونه ارزیابی میکنید. آیا گسترش این رابطه ممکن است؟ و اگر ممکن است چگونه باید باشد؟
امروز مرسی سقوط کرده است. حکومتی هم در مصر برپا شده که انتخابات پشتوانه آن شده است. مصلحت گرایی اقتضا میکند که ما در گذشته توقف نکنیم. منافع جهان اسلام در این است که باید با حکومت مصر به خاطر تاریخ و تمدن و تاثیر آن در جهان اسلام رابطه داشته باشیم. البته به نظر من سیاست فعلی مصر درباره ایران همان سیاست 30 ساله زمان مبارک است و ملاحظاتی که نظام مبارک داشت همچنان پابرجاست. عربستان نیز در مخالفت با این رابطه مصر و ایران کاملا جدی است. البته این از ضعف آنها و قدرت ایران است. ولی ما وظیفه دیگری در منطقه و جهان اسلام داریم. ما خواستهای داریم که نخبگان مصری آن را تایید میکنند و آن تقویت روابط دو کشور بدون تاثیر پذیری مصر از دیگر کشورهاست. فکر میکنم این پیام صادقانه گوش شنوای زیادی در مصر خواهد داشت و تلاش دشمنان دو کشور راه به جایی نخواهد برد. مرسی در ابتدا گارد سختی در برابر ایران داشت؛ اما در اواخر دوران خود فهمید که چه راهی درست است. هرچند که برای او بسیار دیر شده بود.
مجتبی امانی رئیس سابق دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره پس از بازگشت از ماموریت چهار ساله و نیمه در مصر از وقایع چهار سال و نیم گذشته در مصر پس از انقلاب در این کشور تا برکناری مرسی و ... گفت و به تشریح مناسبات تهران و قاهره پرداخت.
او که هفتمین سرپرست دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره پس از بازگشایی آن در سال 1370 بوده از بهمن 88 تا تیر 93 شاهد پنج حکومت در مصر بوده و ماموریتش یک سال با دوران مبارک، 17 ماه با حکومت ژنرال طنطاوی، یک سال با مرسی، 9 ماه با عدلی منصور حکومت انتقالی که توسط ارتش مدیریت میشد و چند ماه آخر ماموریتش نیز با السیسی همزمان بوده است.
در این مدت دو انتخابات ریاست جمهوری برگزار و دو بار نیز انتخابات مجلس برگزار شد که هردوی آنها منحل شد و سه بار همه پرسی هم برای تعدیل و تدوین قانون اساسی صورت گرفت و به گفته امانی این تحولات پرشتاب سیاسی، ویژگی مهم این دوره بوده است.
با گذشت بیش از سه سال از تحولات کشورهای عربی، آیا میتوان گفت واقعا انقلابی در کشورهای عربی رخ داده است؟
وقتی انقلابهای کشورهای عربی در اواخر سال 1389 آغاز شد آمریکاییها در ابتدا این وقایع را دموکراسیخواهی نامیدند که در واقع تمایل آنها را برای تغییر یک حکومت دیکتاتوری به دموکراسیهای هدایت شده آمریکایی نشان میداد. البته مصریها هم گرچه میدانستند چه نمیخواهند، ولی به جز طرح مسائلی کلی مثل عزت و کرامت دقیقا نمیدانستند چه میخواهند. در داخل کشور ما نیز در ابتدا اتفاقنظری در این خصوص نبود. برخی این تحولات را هدایت شده آمریکا و برخی انقلاب اسلامی تصور میکردند.
یکی دو ماه پس از پیروزی انقلاب مصر با یکی از بستگانم که از پیشکسوتان مبارزات انقلاب اسلامی بوده و سالهایی از عمر خود را در دوران رژیم پهلوی در زندان گذرانده بود صحبت و درباره انقلاب مصر توضیح میدادم. وی در تحلیل انقلاب مصر به من گفت عجله نکن! مصریها هنوز در مرحله مشروطه و یا حتی قبلتر یعنی جنبش تنباکوی ایران هستند. به نظرم راهی است که شروع شده و شاید به سرعت بسیار بیشتری از تحولات چند ده ساله ایران هم به نتیجهای به سود این کشورها و منطقه منجر شود.
چه تعبیری برای این تحولات مناسبتر است؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی این تحولات را بیداری اسلامی نامیدند. به اعتقاد من این بهترین نامگذاری برای این تحولات است. بیداری یک واقعه نیست؛ یک روند است. وقتی این تغییرات در کف مردمی آن قرار گرفت و هیاهوی جریاناتی که برای سوار شدن بر امواج این انقلابها تبلیغات میکردند فرونشست؛ انتخابات برگزار شده نشان داد مردم مایل به اسلامگرایان بودند و در مصر، لیبی و تونس که حکومتهای آنان سقوط کرد، مردم به جریانات اسلامگرا رای دادند. البته این به این معنا نیست که جریان اسلامگرایی، خالص و بدون انحرافات است. دشمنان اسلام هم در این میان بیکار نمینشینند و سعی در انحراف این جریانات اسلامی دارند.
در مدت چهار سال و نیم ماموریت شما در قاهره چه ویژگی خاصی از این دوران را میتوانید بیان کنید؟
من به عنوان هفتمین سرپرست دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره پس از بازگشایی آن در سال 1370 از بهمن 88 تا تیر 93 شاهد پنج حکومت بودم. شش سرپرست قبلی همگی با یک حکومت یعنی نظام مبارک همزمان بودند. ماموریت من یک سال با دوران مبارک، 17 ماه با حکومت ژنرال طنطاوی یعنی دوره اول حکومت نظامیان، یک سال با مرسی، 9 ماه با عدلی منصور حکومت انتقالی که توسط ارتش مدیریت میشد و چند ماه آخر ماموریت نیز با السیسی همزمان بود. در طی این مدت دو انتخابات ریاست جمهوری برگزار و دو بار نیز انتخابات مجلس برگزار شد که هردوی آنها منحل شد و الان مصر فاقد مجلس است. سه بار همه پرسی هم برای تعدیل و تدوین قانون اساسی صورت گرفت. در همه این انتخابات مردم به اسلامگرایان رای دادند و یا نظرات آنها را تایید کردند. به نظرم این تحولات پرشتاب سیاسی، ویژگی مهم این دوره بود.
شما وقایع 30 ژوئن (نهم تیر 92) را که به سقوط مرسی منجر شد چگونه تعبیر و نامگذاری میکنید؟
چند هفته پس از سقوط مرسی با حسنین هیکل ملاقات داشتم. وی شدیدا اقدام ارتش را در برکناری مرسی تایید میکرد. اولین سؤال او از من این بود که «به اعتقاد شما این واقعه (نهم تیر) چه بود؟» نظر ایران برای او مهم بود. من گفتم «مخلوطی از انقلاب مردمی، انقلاب رنگی و کودتا» بود و باید برای آن نامی جدید جست. البته او مخالف تحلیل من بود و از اقدام ارتش دفاع کاملی کرد. توقع داشت که من این تحولات را کاملا تایید کنم. در توضیح این موضوع باید بگویم به اعتقاد من مردم زیادی علیه مرسی شوریده بودند و این وجه انقلاب مردمی آن بود. تقریبا همان تعدادی که برای سقوط مبارک به میدان آمده بودند در تظاهرات روز نهم تیر شرکت کردند.مرسی نتوانسته بود موافقان خود را در صحنه نگهدارد و بر عدد آنها بیفزاید. گروههایی این نارضایتی را با استفاده از ابزار رسانهها در جهت خاصی هدایت کردند و از ماهها قبل تمهید برگزاری تظاهرات روز نهم تیر را تدارک دیدند. این وجه انقلاب رنگی آن بود. ارتش نیز تیر خلاص را به حکومت مرسی زد و وی و همکارانش را دستگیر و به مکان نامعلومی برد. این هم وجه کودتای آن است.
نقش نظامیان در مصر را چطور میبینید؟
از زمان کودتای افسران آزاد علیه ملک فاروق، ارتش نقش تاثیرگذاری داشت و مصر پس از آن سی سال شاهد حکومت نظامیها بود که اغلب لباس شخصی بر تن داشتند. بیشتر اعضای دولت مبارک را نظامیان تشکیل میدادند. در این سالها، ارتش سازمانهای امنیتی مصر را نیز هدایت میکرد. آمریکاییها براساس تعهد خودشان به امنیت رژیم صهیونیستی به دنبال تضعیف ارتش مصر بودند و به همین خاطر تعداد ارتشیان در دوران مبارک کم و بر عکس بر تعداد نیروی پلیس افزوده شد که البته محدودیتهای قرارداد کمپ دیوید نیز در این زمینه تاثیرگذار بود. برخی بندهای این قرارداد از نقش ارتش و حضور آن به لحاظ نظامی در صحرای سینا ممانعت میکند. مردم مصر هم برای ارتش این کشور احترام قائل بودند؛ زیرا نماد نفرت از نظام صهیونیستی و به تعبیر آنان رمز پیروزی بر این رژیم بود. به همین دلایل ارتش دارای قدرت فراوانی در داخل مصر شد؛ به نوعی که میتوان گفت قدرت اول در مصر است.
ارتش مصر به علت سابقه جنگ با رژیم صهیونیستی و نیز نقش مثبت آن که در زمان انقلاب مردم مصر علیه مبارک در مقابل مردم قرار نگرفت، باعث شد تا محبوبیت آن در بین مردم افزایش یابد. گرچه به اعتقاد من این محبوبیت در قضایای برکناری مرسی از سوی برخی کشورهای خارجی هدفگذاری شد تا این محبوبیت در بخشی از مردم به نفرت تبدیل شود.
*عربستان تمام قد جلوی بیداری اسلامی ایستاده است
آیا معتقدید که حرکت بیداری اسلامی در مصر متوقف شده یا ادامه خواهد داشت؟
امانی: باید بر این نکته تاکید کنیم که مفهوم بیداری اسلامی در هر کشور باید مطابق با شرایط و فرهنگ و مذهب آنان ارزیابی شود. این توقف یا تحرک آن باید با چند ویژگی مهم در آن ها سنجیده شود. بیداری اسلامی واقعی؛ مردمی، ضد سلطه، ضد صهیونیسم بوده و نگاهش به جهان اسلام تقریب بین مذاهب و نه تکفیری است. طبیعی است یک رهبری قدرتمند نیز باید داشته باشد. اما درباره توقف بیداری اسلامی در مصر باید بگویم سرعت اتفاقات در جهان خیلی زیاد شده است. ما اگر بیش از صد سال طول کشید تا شاهد به ثمر رسیدن نهضت بیداری اسلامی باشیم که از زمان میرزای شیرازی و نهضت تنباکو آغاز شد؛ شاید در زمان فعلی به چنین زمانی نیاز نداشته باشیم. یک نوع تمایل عربی که توسط عربستان رهبری میشود وجود دارد مبنی بر اینکه هیچ انقلابعربی به سرانجام نیکویی نرسد، چرا که اگر چنین شود مردم بقیه کشورها نیز میخواهند از آن تبعیت کنند. عربستان تمام قد جلوی این بیداری ایستاده است.
در دیگر کشورهای عربی چگونه است؟
بازگشت مردم یمن به خیابانها نشان داد که تحولات کشورهای عربی پایان نپذیرفته و اتفاقات جدیدی در راه است.
* تسامح مذهبی و خوش رفتاری با پیروان دیگر مذاهب فرهنگ غالب در مصر است
تفکر تکفیری در بین نخبگان مصر و مردم این کشور ریشه دار است؟
شاید اولین جریان تکفیری معاصر در مصر و توسط مصطفی شکری پایهگذاری شد. او معتقد بود جامعه کافر شده و بایستی از این جامعه هجرت کرد و تعابیر و استناداتی به قرآن میکرد. در آن زمان تکفیریها عدهای درونگرا بودند، ولی بعدها در پی انقلاب اسلامی ایران و اینکه شیعه توانست حکومتی را بر اساس آراء مردم و الگوی موفقی به نام جمهوری اسلامی مبنی بر رابطه بین دین و دولت ارائه کند، که هر روز قدرتش افزایش مییافت؛ حسرتی را در بین رهبران بخشهای افراطی اهل سنت ایجاد کرد و علیرغم آنکه نگاه ایران نگاه تقریب با همه مذاهب بود، اما آنها کماکان این حسرت را داشتند که چرا افراطیان سنی نتوانستهاند حکومتی بر اساس شریعت مورد قبول خود ایجاد کنند.
البته این تفکر مردم مصر نیست. این تفکر بیشتر وارداتی است. عموم مردم مصر از این تفکر بیزار هستند. تسامح مذهبی و خوش رفتاری با پیروان دیگر مذاهب فرهنگ غالب در مصر است. فضای مذهبی مردم مصر بر اساس قبول طرف دیگر پایه نهاده شده است. شاید یکی از دلایل تلاش و سرمایهگذاری زیاد عوامل غربی و عربی در مصر برای تغییر این فرهنگ، احساس خطر آنها از همراهی ملت مصر با جریان معتدلی است که ایران و شیعه در جهان آن را مطرح کردهاند. جریانی که مردمی، ضد سلطه، ضد صهیونیسم و بر پایه تقریب مذاهب است.
* مصریها به معنای واقعی اهل سنت معتدلند
فارس: یعنی به نظر شما تفکر تکفیری در مصر ریشه ندارد؟
شکلدهی افکار در مصر توسط رسانههایی که اغلب آنها به صورت خصوصی و تحت هدایت و کمکهای مالی عوامل خارجی فعالیت میکنند، صورت میگیرد. ده ها شبکه تلویزیونی تندروی مذهبی و تکفیری به نام اهل سنت، علیه شیعه و دیگر مذاهب اسلامی به فضاسازی منفی مشغولند که توسط عربستان حمایت میشوند. هدفگذاری این شبکهها متمرکز بر افکار عمومی مردم مصر است. اینها تاثیر خود را دارند؛ اما تاثیر آنها گسترده نیست. میتوان گفت که مردم مصر مردم متدینی هستند و علیرغم اینکه اکثر ابزارهای رسانهای در مصر از نظر فرهنگی با ارزشهای اسلامی مقابله میکنند، اما مصریها دارای بنیانهای مذهبی قوی هستند که ممکن است با تعریفی که ما در ایران از مذهب داریم متفاوت باشد؛ اما مشترکات فراوانی با آنها داریم. آنها به معنای واقعی اهل سنت معتدل هستند که عشق به پیامبر و اهل بیت علیهم السلام دارند و مذهب وهابیت نزد آنان جایگاهی ندارد. مراقد اهل بیت علیهم السلام در مصر مملو از سنیانی است که برای زیارت و ادای احترام به آنجا میروند.
در مصر غربزدهها و لیبرالهای مصری هیچگونه زاویهای با اسلام نمیگیرند و ما در مصر شاهد مردم متدین سنی هستیم که با نگاه خودشان به رابطه دین و حکومت نگاه میکنند.
به نظر شما جریان تکفیری در دیگر کشورهای عربی چگونه است؟
تفکر تکفیری را نباید یک جریان اصیل مردمی در جهان عرب تصور کرد. این جریان ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است. این جریان که بر اساس همان احساس ضعف در میان افراطیون اهل سنت بوجود آمد که بعدها منجر به ایده تکفیری برونگرا شد و جریانات اطلاعاتی و امنیتی اسرائیلی و آمریکایی نیز علاقه داشتند که درگیری داخلی در درون اسلام اتفاق بیفتد و گروههایی که در جریان این تفکر شکل میگرفت را با وسایل تبلیغاتی و رسانهای تقویت و هدایت کردند تا در جاهایی با جمهوری اسلامی و شیعه درگیر شوند که دو فایده برای آنها داشت، یکی اینکه علیه جمهوری اسلامی که ضد آمریکا و صهیونیسم بود فعال میشد و به زعم آنان نیروی مقاومت را کاهش میداد. دوم آنکه هیجانات ضد غربی آنان را خنثی میساخت. تشکیل گروههایی مثل داعش نتیجه همین هیجانات هدایت شده بوده است. رئیس سازمان امنیتی رژیم صهیونیستی اظهار خوشحالی میکند که در طول ده سال گذشته از هر ده کشتهای که مسلمانان دادهاند 9 تن از آنان به علت درگیریهای داخلی مسلمانان بوده است.
غرب میدانست که سکه اسلام گرایی در جهان با پدیده انقلاب اسلامی رواج میگیرد. لذا درصدد بر آمد که نمونههای تقلبی از آن ایجاد کند و یا نیروهای اسلامگرا را منحرف کند. هدف آنها این بود که از این طریق ظرفیتهایی را به کار بگیرد که جنگ و نزاع در بین مسلمانان را با پر رنگ کردن نقاط تفاوت و جعل اختلافات و دامن زدن به شایعات و ادعاهای پوچ و بی اساس افزایش دهد. بر همین اساس جریان تکفیری در جهان با دستهای پنهان آمریکایی - اسرائیلی شکل گرفت. انقلابهای عربی نیز این آرزو را که بتوان حکومت سنی را در مقابل حکومت شیعه ایران ایجاد کرد، تقویت کرد و متاسفانه برخی از رهبران اخوان المسلمین در همین تله افتادند که به محض اینکه انقلابات رخ داد فکر کردند میتوانند پرچم اسلام سنی را در برابر پرچم اسلام شیعه به اهتزاز در بیاورند، اما سیر حوادث واقعیت توطئههای پشت پرده جهان سلطه را برای آنان آشکار ساخت.
تهییج جوانان مسلمان برای کشتن و کشته شدن توسط رسانههای وابسته به همان دستهای پنهان، توانست موجی را ایجاد کند. البته این جریان به خودی خود ظرفیت ضد غربی دارد، ولی هنر خبیثانه دشمنان این بود که اینها را از نقاط درگیری در اروپا و همچنین عربستان به مناطق دیگر منتقل کردند تا مزاحمتی برای غرب و حکومتهای وابسته به آنان ایجاد نکنند و این جماعت از همه نقاط جهان گسیل شدند تا حکومتهای مدافع مقاومت ملت فلسطین مثل سوریه و عراق را ساقط کنند.
*آرزوی جماعت تکفیری ایجاد حکومت اسلامی در خاک عربستان و مکه
اگر در عقاید این جماعتهای تکفیری دقت کنیم آرزوی جماعت تکفیری ایجاد یک حکومت به زعم آنان اسلامی در خاک عربستان و مکه است. همچنین برای یک تکفیری، یک فرد نصرانی و یهودی دشمن هستند و بدین وسیله هم میخواهند خطر را از خود دور سازند و هم نیروهای آنان را در درون جهان اسلام صرف قلع و قمع مسلمانان کنند و در نهایت نیز این افراد خود قربانی شده و از بین بروند. تاسف بار است که جوانان مسلمان به شوق ایجاد یک حکومت اسلامی اینگونه برادران مسلمانان خود را میکشند و خودشان نیز کشته میشوند و به علت عدم بصیرت، اهداف دشمنان اسلام را برآورده میکنند. با این همه این جریان تکفیری یا در همان مرزهای عراق و سوریه نابود خواهد شد و یا به جان حامیان خود خواهد افتاد.
دیدگاه مصریها درباره فلسطین و رژیم صهیونیستی چیست؟
در بین مردم مصر و حتی بین تعداد زیادی از مسئولان مصری در همه حکومتهای قبلی و فعلی آن گرایش ضدصهیونیستی شدیدی وجود داشته که نمونه آن در تظاهرات خودجوش مردم علیه رژیم صهیونیستی و سفارت آن در قاهره در سال 1390 دیدیم و منجر به تعطیلی عملی سفارت این رژیم در قاهره شد. اما آمریکاییها سرمایه گذاری عظیمی در طول دهها سال بعد از کمپ دیوید کردند تا دشمنی مردم مصر را با رژیم صهیونیستی کاهش دهند؛ اما موفقیت چندانی نداشتند. ارتش مصر هنوز دشمن اول خودش را صهیونیستها می داند. موزه جنگ مصر در خیابان اصلی قاهره و با شرح پیروزی مصر بر اسرائیل نمونهای از ارادهای است که در فرهنگ مصریها از زمان حمله رژیم صهیونیستی تا به حال نمیخواهند رژیم صهیونیستی را یک رژیم عادی یعنی غیر دشمن به حساب آورند.
البته این نگرانی وجود دارد که به علت رودررو شدن اخوان و ارتش مصر و مشغول شدن به درگیریهای داخلی و دو قطبی شدن جامعه مصر این ویژگی صهیونیسم ستیزی در مصر تحت تاثیر قرار گیرد. آن چیزی که در جریان جنگ اخیر غزه رخ داد و حکومت مصر به علت عصبانیت از موضع حماس در حمایت از اخوان، نوعی کمی و کاستی در حمایت آن از مردم غزه مشاهده میشد را باید زنگ خطری جدی دانست.
*آمریکا و اسرائیل به دنبال تضعیف حاکمیت مصر در صحرای سینا
شنیده شده است السیسی به محمود عباس پیشنهاد داده تا کشوری مستقل به نام فلسطین در صحرای سینا ایجاد شود و فلسطینیها از مرزهای سال 1967 انصراف دهد.
این شایعه همیشه وجود داشته که قرار است فلسطینیها به صحرای سینا منتقل شوند، ولی قبول این شایعه با شعارهای داده شده از سوی السیسی و حکومت وی و اصلا موضوع فلسطین بسیار فاصله دارد. مجموعه حکومت فعلی مصر، مرسی را متهم میکردند که قصد اجرای چنین طرحی را داشته است و اکنون این شایعه درباره حکومت السیسی هم گفته میشود. مصر باید خیلی ضعیفتر از این شود که چنین پیشنهادی را قبول کند. متاسفانه سیاستهای مصر درباره فلسطین شفاف نیست و در طول سی سال گذشته همیشه در پردهای از ابهام بوده است. این موضوع به این شایعات و سوء استفاده رژیم صهیونیستی دامن میزند. آمریکا و رژیم صهیونیستی سعی میکنند مصر را به نقطهای برسانند که حاکمیتش بر صحرای سینا تضعیف شود و رواج این شایعات به این موضوع کمک میکند.
در حال حاضر از آرزوهای اسرائیل این است که خیالش از بابت فلسطینیها راحت شود و در حالی که نتوانسته تمام آنها را اخراج یا پراکنده یا از بین ببرد سعی میکند که موضوع مسلمانان را به نحوی به نفع خود تمام کند که برای همیشه ازدست آنان راحت شود. این امر در حالی صورت میگیرد که راهبرد رژیم صهیونیستی گسترش این رژیم از نیل تا فرات و برپایی حکومت یهودی در آن است. برای همین به دنبال کوچ دادن فلسطینیان به دیگر مناطق خارج از سرزمینهای اشغالی هستند.
در برخی اخبار آمده بود که مصر ارتباط خود را با مخالفان سوری افزایش داده و از سوی دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس به خصوص عربستان و امارات از مصر خواستهاند که در مقابله با دولت سوریه پیشقدم شوند، شما همراهی مصر علیه سوریه را چقدر جدی میدانید؟
مصر هیچگاه در بحث سوریه، پیرو سیاستهای عربستان و قطر نبود. در زمان حافظ اسد و عبدالناصر، مصر و سوریه با هم متحد بودند و میخواستند با تعمیم آن اتحاد بین کشورهای عربی بیشتری را دنبال و کشوری به نام کشورهای متحد عربی را تاسیس کنند. هنوز آثار اتحاد سوریه و مصر را میتوان بین دو کشور یافت، از جمله آنکه از نظر تشکیلاتی مصر دارای ارتشهای دوم و سوم و سوریه دارای ارتش اول عربی میباشند که هنوز این نامگذاری حفظ شده است.مصریها بعد از اینکه اتحاد با سوریه برهم خورد اصرار داشتهاند که نام ارتش اول کشورهای متحد عربی هنوز باقی بماند و تاکنون مصر فاقد ارتش اول است.
*مصر، سوریه را در بعد عربی عمق استراتژیک خود میداند
پیوندهای تاریخی مصر و سوریه بسیار عمیق است. مصر، سوریه را در بعد عربی عمق استراتژیک خود میداند و باید با هرگونه اقدامی علیه بی ثبات شدن سوریه مخالفت کند. ارتش مصر هیچگاه با جریانهای افراطی که ضد نظام سوری بودند، لااقل بصورت علنی همراهی نکرد. سیاست ارتش مصر علیرغم شعارهایی که مرسی به همان علت ایجاد یکپارچگی در جهان اهل سنت سر داد، علیه نظام سوریه و بشار اسد نبود و با دیدگاه مرسی اختلاف داشت. این را هم در نظر بگیرید که در تمام سالهای بعد از انقلاب مصر، این سیاست ارتش بود که بصورت عملی و اجرایی عملی میشد.
با این توضیحات جمهوری اسلامی ایران از هرگونه ایفای نقش مصر در خصوص سوریه استقبال کرده است و معتقدیم که پیوندهای دو کشور میتواند به نفع محور مقاومت باشد. مصر و سوریه دشمن مشترکی به نام رژیم صهیونیستی دارند و علیرغم پیمان کمپدیوید و نقشی که مصر میخواهد بازی کند، تعریف ارتش مصر از رژیم صهیونیستی تعریف یک دشمن است و سوریه نیز چنین تعریفی را دارد. زمانی که مصر در زمان مرسی برگزاری نشست چهارجانبه ایران، مصر، ترکیه و عربستان را مطرح کرد ایران در آن مشارکت کرد. اولین نشست در سطح معاونین وزرای خارجه برگزار شد که جناب آقای امیرعبداللهیان معاون عربی و آفریقای وزارت خارجه در آن شرکت کرد، ولی عربستان در همان اجلاس در سطح مدیرکل وزارت خارجه مشارکت و در نشستهای بعدی حاضر نشد. چندین نشست دیگر نیز در سطوح بالاتر برگزار و بعد از سقوط مرسی تا به حال نشست دیگری برگزار نشده، ولی به نظرم این نشستها بار دیگر آغاز خواهد شد.در استراتژی مصر در قبال سوریه تفاوتهای بسیار زیاد و ریشهای با عربستان وجود دارد.
* جامعه مصر دچار دوگانگی شده
اقتصاد مصر چرا این مقدار دچار بحران است؟
اقتصاد مصر به شدت به خارج از این کشور وابسته است. مصر سالهای زیادی است که از کشورهای مختلف خارجی کمک مالی سالیانه دریافت میکند که کمک بیش از دو میلیارد دلاری سالانه آمریکا مهمترین آنهاست. درآمدهای اقتصادی مصر از جهانگردی، کانال سوئز، کمکهای خارجی، کارگران مصری که در خارج از مصر اشتغال دارند و سرمایهگذاریهای شرکتهای خارجی با هر تحول داخلی صدمه جدی میبیند. مصر بعد از انقلاب آن دچار کمبود درآمد شد و اقتصاد آن ضربات جبران ناپذیری را دید.
یکی از دشمنیهای آمریکا با مصر در طول سالهایی که در آن ظاهرا دوستی داشت آن بود که با روشهای مختلف مانع از خودکفایی مصر در خیلی از امور شد و با اینکه مصر از امکانات و ثروتهای فراوان خدادادی بهرهمند است، ولی این کشور در زمینه تولید گندم دچار مشکلات زیادی است،. درست مثل سیاستی که آمریکا با ایران تحت عنوان انقلاب سفید و تقسیم اراضی و یا انقلاب ششم بهمن 1342 داشتند که کشاورزی ایران را تحت شعار تمدن نابود کردند تا ایران نیازمند گندم خارجی شود و مبانی استقلال آن از بین برود.
دولت مصر باید سعی کند عزت و کرامت مصریها را مورد توجه قرار دهد، ولی وقتی اقتصاد مصر دچار مشکل است عزت و کرامت مردم این کشور هم زیر سؤال رفته و متاسفانه جامعه مصر در حال حاضر دچار دوگانگی شده و دو طرف منتظر واکنش طرف مقابل هستند و علیه یکدیگر کمین کردهاند تا اقداماتی را علیه هم انجام دهند.
چرا مصر نتوانسته به یک استقلال اقتصادی برسد؟
با قاطعیت میتوانم بگویم که مصر به علت جایگاه استراتژیک و ژئوپلتیک خود از جمله کشورهایی است که متحد استراتژیکی در منطقه و جهان ندارد که قدرت مصر را قدرت خود بداند. ما هم در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در چنین وضعیتی بودیم. ما به تواناییهای خود اتکا کردیم و ایرانی به وجود آمد که که اکنون بسیاری از کشورهای همسایه و غیر همسایه منطق خود را در برابر ایران تغییر دادهاند و بر اساس منافع خود و یا حتی اکراه امنیت ما را امنیت خود میدانند. اما اشکال مصر این بود که میخواست و همچنان میخواهد با تکیه بر کشورهایی مثل عربستان و آمریکا و روسیه قدرت و جایگاه خود را افزایش دهد؛ کاری که به نظر من محال است.
*عربستان خواهان مصر قدرتمند نیست
عربستان نمیخواهد مصر قدرتمند باشد و از قدرت گرفتن دوباره الأزهر و منبر هدایت شدن اهل سنت معتدل در هراس است. عربستان میخواهد با یدک کشیدن عنوان خادمین حرمین شریفین خود رهبری جهان اسلام را با نگاه اسلام افراط گرای وهابی در جهان اهل سنت غالب گرداند. مصر پایههای اولیه برای آنکه قدرت عربی باشد را داراست. کشوری که در چند سال اخیر میتوانست رهبری کشورهای عربی را برعهده بگیرد مصر بود و این موضوع به هیچ وجه مورد رضایت عربستان نیست، بلکه عربستان در چارچوب عربی خواستار مصری ضعیف است و آمریکا و اسرائیل نیز همین خواسته را دارند و تمامی بحرانهای سالهای گذشته این کشور و شرایط وخیم امروز مصر حاصل به هم پیوستن سیاستهای این کشورهاست.
آینده روابط ایران و مصر در سایه اقدامات آمریکا و صهیونیستها علیه دو کشور به کجا میانجامد؟
در سال 73 در گزارشی مکتوبی در خصوص آینده روابط ایران و مصر این موضوع را بررسی کردهام و معتقدم که در این زمینه هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد، مگر اینکه این اتفاق در مثلث ایران، مصر و آمریکا باشد. مصر بر اساس قرارداد کمپ دیوید به گسترش صلح با رژیم صهیونیستی متعهد شده است. چه این موضوع در قرارداد کمپ دیوید نوشته شده باشد یا نوشته نشده باشد؛ برقراری رابطه مصر با ایران خلاف متن یا روح این قرارداد است. این هم بخشی از تلاشهایی است که برای تضعیف مصر به کار گرفته شده است و دوری مصر از ایران و یا به تعبیر دیگر از محور مقاومت تاثیر مستقیم در کاهش قدرت مصر داشته است.
قرارداد کمپدیوید برای تضعیف مصر و تقویت رژیم صهیونیستی نوشته شد. گرچه دشمنان مصر موفق شدند مصر را تضعیف کنند؛ اما انقلاب اسلامی ایران باعث شد که رژیم صهیونیستی نیز ضعیف شود. اگر انقلاب اسلامی ایران و بازتابهای آن در منطقه رخ نداده بود، رژیم صهیونیستی حتماً دوباره صحرای سینا را اشغال میکرد و زیر قرارداد کمپدیوید میزد و مفاد آنرا اجرا نمیکرد. در واقع انقلاب اسلامی باعث شد دشمن اصلی مصر یعنی رژیم صهیونیستی ضعیف شود. اگر سیاستهای مصر و ایران در منطقه با یکدیگر هماهنگ شود و یا اصولا با هرگونه همکاری دو طرف، بازنده اصلی آمریکا و رژیم صهیونیستی خواهند بود.
مناسبات و روابط دو جانبه مصر در زمان مرسی با ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
مرسی در اولین سفر خارجی خود بعد از روی کار آمدنش به عربستان سعودی رفت و در آنجا اعلام کرد که عربستان را به عنوان رهبر اسلام سنی معتدل قبول دارد و از این جریان حمایت میکند. وی دقیقا از واژههای «راعی» (هدایتگر) برای عربستان و «حامی» برای مصر استفاده کرد. این همان چیزی است که اشاره کردم و این خواسته اخوان را بیان میکرد که تصور میکردند با توجه به انقلابهای عربی میتوانند پرچم اسلام گرایی سنی را در برابر پرچم اسلام گرایی شیعی برافرازند. اما وقتی با پاسخ منفی عربستان مواجه شد متوجه شدند که در ارزیابی خود اشتباه کردهاند.
به اعتقاد من بعد از اینکه مرسی به خطای خود در خصوص نزدیکی بیش از حد به عربستان سعودی پی برد سعی کرد تا روابط خود را با ایران گسترش دهد و حتی قدمهایی را نیز برای ایجاد این رابطه برداشت.از آن جمله موافقت با ورود گردشگران ایرانی و تقویت روابط بازرگانی و ... بود.
*مصر هیچ دخالتی در قتل شیعیان این کشور نداشته
آیا مرسی و دولتش در قتل شیخ شحاته در جشن میلاد امام زمان نقشی داشت؟
مرسی هیچ دخالتی در قتل شیعیان مصر نداشته است، ولی دستهای اطلاعاتی امنیتی وابسته به کشورهای عربی که از نزدیک شدن بیش از حد مرسی با ایران احساس خطر میکردند این کار را انجام دادند. دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی عربی هدایت قتل برخی شیعیان در مصر مانند شیخ شحاتة را به دلیل تغییر نوع نگاه مرسی به ایران و گرایش به این کشور بر عهده داشتند تا بین مرسی و شیعه و ایران اختلاف بیندازند. چند کشور عربی منطقه زمانی که فهمیدند که مرسی در نگاه خود درباره ایران دچار تغییر استراتژیک شده است سعی کردند تا اقداماتی را علیه وی انجام دهند و حمله به شیعیان در مصر نیز در همین راستا بود.
البته محمد مرسی نیز بعد از آنکه احساس کرد تحرکاتی برای برکناری وی در جریان است سعی کرد مانورهایی را انجام دهد تا دل سران عرب منتقد خود را به دست بیاورد که سخنرانی معروف وی در ورزشگاهی در مصر علیه نظام سوریه و شعار علیه حزبالله در همین راستا بود. این اقدام وی بنزین بر آتش مخالفان داخلی وی ریخت؛ اما موضع آن کشورهای عربی را به نفع مرسی تغییر نداد.
دلایل مخالفت آمریکا و رژیم صهیونیستی با روابط ایران و مصر واضح است؛ اما چرا عربستان با رابطه ایران و مصر مخالف است؟ آیا قرینهای برای آن دارید؟
حسنین هیکل دو سه هفته پیش مصاحبهای با شبکه سی بی سی مصر داشت که در آن به این موضوع اشاره میکند که آمریکا و اسرائیل و اخیرا هم عربستان و هر یک به علتی با روابط ایران و مصر مخالف هستند. هیکل از این مخالفت با تعبیر «وتو» یاد میکند. هیکل این نگاه را در روابط خارجی مصر مناسب جایگاه این کشور نمیداند. بدیهی است عربستان کمکهای خود را به مصر و استمرار آن را منوط به این شرط کرده باشد. اطلاع دقیق دارم که آمریکا و اسرائیل و عامل عربیشان یعنی عربستان ورود محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت به مصر و استقبال پرشور مصریان از وی را که برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد برای خود ضربهای مهلک قلمداد کردند. همچنین عربستانیها ورود جهانگردان ایرانی به مصر را در زمان مرسی خط قرمز خود اعلام کردند و به عوامل خود در مصر برای اعتراض به این موضوع فرمان یورش تبلیغاتی و فیزیکی دادند.
*حمله به محل سکونت ما در قاهره
تکفیریها و سلفیها که به عنوان پیاده نظام عربستان پس از سقوط مبارک بارها با حمله به دفتر ایران به اعزام هیاتها مصری و سیاستهای فعال ایران در مصر معترض بودند، در اعتراض به ورود جهانگردان ایرانی به مصر این بار به محل سکونت ما در قاهره حمله کردند و قصد به آتش کشیدن آنجا را داشتند. حتی برنامههایی هم برای شخص اینجانب داشتند. آنها از فعال بودن دیپلماسی عمومی و رسانهای من به عنوان نماینده ایران که به علت تسلط به زبان عربی ارتباط مستقیم با مخاطب برقرار میکرد؛ به شدت کلافه شده بودند. در طول چهار سال و نیم ماموریتم در مصر در ارتباطی بی سابقه بین دو ملت بیش از هزار و پانصد نفر از نخبگان و شخصیتهای مصری از ایران دیدار کردند و بیش از 130 مصاحبه تلویزیونی با شبکههای مختلف مصری و مناظره با سران سلفی داشتم که به لطف الهی منطق قوی ایران و سیاستهای راهبردی آن بر افکار پوچ و غلط تکفیریها در نزد افکار عمومی پیروز میدان بود و یک رکورد در مصر به حساب میآمد. با این کارها بود که بخش اعظم موج ایران هراسی و شیعه هراسی که به وسیله دستهای پشت پرده صهیونیستها در طول 30 سال در مصر بافته بودند، پنبه شد.
افرادی که به کشورمان سفر کرده بودند پس از بازگشت به مصر، در دیدار با مسئولان مختلف مصری و در رسانهها رابطه و همکاری ایران و مصر را ضروری میدانستند. دهها خبرنگار مصری در قالب گروههای مختلف به ایران سفر و با مسئولان کشورمان دیدار و نظرات آنها و نیز پیشرفتهای کشورمان در زمینههای مختلف را برای مردم مصر توضیح میدادند و صدها مقاله مثبت به نفع کشورمان در مطبوعات مصر منتشر کردند. این تحرکات و ارتباط گیری با اقشار و طبقات مختلف دینی علمی و سیاسی و رسانهای و.... دیوار بلندی که بین دو ملت کشیده شده بود را فرو ریخت. همین فعالیتها باعث عصبانیت کشورهایی میشد که به دنبال تبلیغات منفی علیه ایران در مصر بودند و به شدت از این تحولات مثبت به نفع دو ملت نگران بودند.
یکی از فعالان مطبوعاتی مصری که همه او را عامل سعودی میدانند؛ چندین بار مقالههایی نوشته و با عصبانیت از وزارت خارجه مصر خواست که نماینده ایران در مصر باید اخراج شود. البته به علت محبوبیتهای ایجاد شده به واسطه دیپلماسی عمومی در افکار نخبگان و مردم این جوسازیها نتوانست به موفقیت دست پیدا کند. موج سازی علیه دفتر ایران در قاهره در ابعاد مختلف ادامه یافت که از حمله و تخریب و تهدیدات جانی گرفته تا شایعه سازی و هیاهوهای رسانهای و سیاسی تا ترور شخصیت را در بر میگرفت. وضعیت به هم ریخته سیاسی داخلی بعد از انقلاب مصر نیز دست این جریانات را باز می گذاشت.
یکی از آخرین این فتنه انگیزیها به بهانه حضور یک خانم ایرانی به همراه همسرش در جشن نوروز امسال اتفاق افتاد که بنا بر رویه همه سفارتخانهها و دفاتر ایران در خارج از کشور از همه ایرانیان فارغ از گرایشات آنان دعوت به عمل میآید و شرط حجاب نیز سالهاست که از پروتکل وزارت خارجه حذف شده است.سایت العربیه وابسته به سعودی حتی از همین موضوع ساده نگذشت و در راستای شیطنت خبیثانه خودساخته نوشت که این موضوع باعث بحران در وزارت خارجه ایران خواهد شد.
ببینید که برای ضربه زدن به روابط و همکاری دو کشور تا چه حد سخیف عمل میکنند. ضدانقلاب خارجی و نیز برخی رسانههای زرد داخلی کشور نیز آگاهانه یا نا آگاهانه همین خط تبلیغاتی را دنبال کردند و پیرامون این موضوع مطالب دروغی را نوشتند و اهداف دشمن را پی گرفتند.
*سیاست فعلی مصر در قبال ایران همان سیاست مبارک
با این تفاصیل و پیچیدگیهای موجود، رابطه با مصر را در زمان فعلی چگونه ارزیابی میکنید. آیا گسترش این رابطه ممکن است؟ و اگر ممکن است چگونه باید باشد؟
امروز مرسی سقوط کرده است. حکومتی هم در مصر برپا شده که انتخابات پشتوانه آن شده است. مصلحت گرایی اقتضا میکند که ما در گذشته توقف نکنیم. منافع جهان اسلام در این است که باید با حکومت مصر به خاطر تاریخ و تمدن و تاثیر آن در جهان اسلام رابطه داشته باشیم. البته به نظر من سیاست فعلی مصر درباره ایران همان سیاست 30 ساله زمان مبارک است و ملاحظاتی که نظام مبارک داشت همچنان پابرجاست. عربستان نیز در مخالفت با این رابطه مصر و ایران کاملا جدی است. البته این از ضعف آنها و قدرت ایران است. ولی ما وظیفه دیگری در منطقه و جهان اسلام داریم. ما خواستهای داریم که نخبگان مصری آن را تایید میکنند و آن تقویت روابط دو کشور بدون تاثیر پذیری مصر از دیگر کشورهاست. فکر میکنم این پیام صادقانه گوش شنوای زیادی در مصر خواهد داشت و تلاش دشمنان دو کشور راه به جایی نخواهد برد. مرسی در ابتدا گارد سختی در برابر ایران داشت؛ اما در اواخر دوران خود فهمید که چه راهی درست است. هرچند که برای او بسیار دیر شده بود.