صراط: صبح زود بود که خبر عمل جراحیات را با پیامک یکی از دوستان دریافت کردم. شدهبودیم مثل مرغ سرکنده یا اسپند روی آتش، مگر دل قرار میگرفت؟! ولولهای در خانه به پا شدهبود، حتی «سارای» 6 ساله که معمولا وقتی من برای کار بیرون میآیم هنوز خواب است، بیدار شد و از پریشانی و دلواپسی ما نگران.
ختم حمد شفا گرفتیم، سارا هم هفت بار سوره حمدش را خواند، تا وقتی که خبر رسمی رسید و کمی آرام شدیم، هرچند تن صدای مصاحبه شما هنوز برایمان سنگین بود. همین دیشب بود که شبکه سوم تلویزیون دومین بخش دیدار شما و شاعران در ماه مبارک رمضان را بازپخش کرد و چقدر خوشحال بودیم که شکر خدا در آن فیلم سرحال و خوشحال و سر ذوق بودید.
دردت به جانم عزیز دلم! الان که خبر عیادت رئیسجمهور و اولین تصاویر شما روی تخت بیمارستان رسید، وقتی دراز کشیده روی تخت بیماری دیدمتان ، با آنکه دکتر مرندی و آقای رئیسجمهور از سلامتی و موفقیتآمیز بودن عمل جراحی شما خبر دادند، باز بند دلم پاره شد و سیلاب اشک راه دیده را گرفت.
کاش راهی بود تا بتوان درد را تقسیم کرد، آنگاه بسیار فدایی پیدا میشد مثل شهید خراسانی علیرضا عربی آیسک، زمانی که در سال 1360 مورد سوء قصد دشمنان دین و میهن قرار گرفتید نامه نوشت که حاضر است عصب دستش را هدیه کند تا بلکه جراحت دست شما التیام یابد. اگر راهی بود جان چه ارزشی داشت برای فدا شدن! دعا میکنم همیشه سایه پر مهرت بر سرمان مستدام باشد و این امانت گرانبها را به صاحب اصلیاش امام زمان (عجالله تعالی فرجهالشریف) بسپارید و کنار ایشان به مجاهدت ادامه دهید. قربانت گردم! زود خوب شو که تاب رنجوریات نیست.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
فدایی سید علی عزیز از مشهد مقدس
ختم حمد شفا گرفتیم، سارا هم هفت بار سوره حمدش را خواند، تا وقتی که خبر رسمی رسید و کمی آرام شدیم، هرچند تن صدای مصاحبه شما هنوز برایمان سنگین بود. همین دیشب بود که شبکه سوم تلویزیون دومین بخش دیدار شما و شاعران در ماه مبارک رمضان را بازپخش کرد و چقدر خوشحال بودیم که شکر خدا در آن فیلم سرحال و خوشحال و سر ذوق بودید.
دردت به جانم عزیز دلم! الان که خبر عیادت رئیسجمهور و اولین تصاویر شما روی تخت بیمارستان رسید، وقتی دراز کشیده روی تخت بیماری دیدمتان ، با آنکه دکتر مرندی و آقای رئیسجمهور از سلامتی و موفقیتآمیز بودن عمل جراحی شما خبر دادند، باز بند دلم پاره شد و سیلاب اشک راه دیده را گرفت.
کاش راهی بود تا بتوان درد را تقسیم کرد، آنگاه بسیار فدایی پیدا میشد مثل شهید خراسانی علیرضا عربی آیسک، زمانی که در سال 1360 مورد سوء قصد دشمنان دین و میهن قرار گرفتید نامه نوشت که حاضر است عصب دستش را هدیه کند تا بلکه جراحت دست شما التیام یابد. اگر راهی بود جان چه ارزشی داشت برای فدا شدن! دعا میکنم همیشه سایه پر مهرت بر سرمان مستدام باشد و این امانت گرانبها را به صاحب اصلیاش امام زمان (عجالله تعالی فرجهالشریف) بسپارید و کنار ایشان به مجاهدت ادامه دهید. قربانت گردم! زود خوب شو که تاب رنجوریات نیست.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
فدایی سید علی عزیز از مشهد مقدس