* چه تصوری از مفهوم اعتدال دارید؟
اعتدال مفهومی اخلاقی و معطوف به رفتاری است که از افراط و تفریط به دور است و به اصطلاح رسیدن به موقعیت حد وسط و پرهیز از تندروی و از سویی بیمیلی و سستی غیرمعقول است. بهعنوان مثال کسی که بیباک و بسیار گستاخ و تندمزاج است و به هر بهانهای میتازد و خشم میگیرد، او به جانب افراط سوق پیدا کرده و دربرابر، شخصی ترسو و بزدل که از هر رویدادی واهمه و هراس در سر دارد به جانب تفریط تمایل پیدا کرده، درحالی که حد وسط این دو، نوعی شجاعت و تعادل نفس است که ظاهرا همان اعتدال خوانده میشود، در یک کلام اعتدال در اصل یعنی دوری از تندروی و تندخویی و زیادهطلبی.
* سابقه آشنایی ایرانیان با این مفهوم به چه زمانی بازمیگردد؟
به نظرم نمیتوان زمانی خاص را برای تبارشناسی آشنایی ما با این مفهوم، بهصورت دقیق روشن کرد؛ زیرا زیستن متعادل بهعنوان یک فضیلت اخلاقی همواره با آدمی حاضر بوده و انسانهای متعادل همیشه بهعنوان یک انسان اخلاقی متمایز بودهاند(البته در حوزه رفتار فردی) ولی از دو مسیر این مفهوم در فرهنگ ما نفوذ کرده، یک مسیر آموزههای دینی است که دربرخی مواقع و نسبت به بعضی رفتارها، رفتار متعادل را ستودهاند. بهعنوان مثال قرآن کریم فروخوردن غضب و بخشش و کنترل عواطف را در سورههای آلعمران، فرقان یا شورا میستاید و نیز روایاتی که خیر امور و نیکوترین امور را امور متوسط و متعادل میخوانند؛ خیرالامور اوسطها... مسیر دیگر فیلسوفان مشایی هستند که آرای اخلاقی ارسطو را که برای شناسایی خوب و بد و معیار شناخت آنها تنظیم شده با تحلیل و ترجمه به فرهنگ ما تزریق کردند. در نگاه ارسطو، خوب حدواسط عواطف انسانی است و بد خروج از این حد و فروافتادن در دام افراط و تفریط است. به این ترتیب تقریبا همه آثار کلاسیک اخلاقی گذشته از ابنمسکویه، خواجه نصیر، فیضکاشانی، مهدی نراقی... با پیشفرض این معیار(اعتدال) به تالیف آثار اخلاقی پرداختند و فضای فرهنگ اخلاقی ما را پر از طنین تئوری اعتدال ساختند.
* تعیین این حد وسطی که از آن موقعیت فضیلت اخلاقی یافت میشود چگونه است یا با چه کسی و کسانی است؟
در نگاه ارتودوکسی این نظریه و آرای ارسطو عقل است که عواطف آدمی را میسنجد و ارزیابی میکند و به او هشدار میدهد که از تندرویی و عواقب ناصواب بپرهیزد ولی در تلقیهای نو از این تئوری دو ناظر دیگر نیز برای تعیین حد وسط تعیین شده؛ یک ناظر جنبه روانشناختی دارد و همان احساس آرامش درون یا سوزش وجدان است. به این معنی که در اثر تعادل رفتاری بهصورت شهودی شخص احساس آرامش درون میکند و در غیر اینصورت احساس نابسامانی روحی و تنازع و کشمکش درونی که همان ناله وجدان است، این معیار در حوزه اجتماعی نیز کاربرد دارد و یعنی جامعه بیتعادل، خشن و تندمزاج، جامعهای است پر از کشمکش، دعوا و اختلاف و درگیری فلذا یک جامعه غیراخلاقی و برعکس جامعهای با اعتماد و امید و همدلی به نظر متعادل و به یک معنی عقلانی است. البته علاوه بر معیار روانشناختی، عامل دیگری که در تعیین حد وسط تاثیر دارد، الگوهای اخلاقی هستند و در تلقی جدید از این تئوری عقلا و مردم هر سرزمینی هستند که باید این مرز تعادل را تشخیص دهند.
* پس شما اعتقاد دارید عقل یکی از عوامل تشخیص اعتدال است؟
البته به این اعتقاد دارم، اعتدال اگرچه ممکن است از عواملی مانند ایمان دینی تغذیه شود ولی بیتردید یکی از عوامل کمکرسان برای رسیدن به موفقیت اخلاقی، عقل سنجشگر، عقل دوراندیش و بهاصطلاح عقل عملی است. هرچه آدمی دوراندیشتر، نکتهسنجتر؛ به نظر اخلاقیتر و متعادلتر خواهد بود.
* یعنی شما تدبیر و امید را مقدم بر اعتدال میدانید؟
البته چنین است یعنی آدمی با تدبیر و نظرورزی و عاقبتسنجی میتواند عواطف و احساسات خود را کنترل کند و نمیتوان انسان بیتدبیری را تصور کرد که بتواند زندگی آگاهانه متعادلی داشته باشد به خاطر همین، بیشتر تندروها آدمیان سرکش از عواطف آنها به محض تحریک، تجلی میکند و بعد از آنکه خرابی بهبار آورد، پشیمان میشوند. به قول مولوی: در نگر پس را به عقل و پیش را، همچو پروانه مسوزان خویش را.
* به علت همین تندرویها در طول سالیان دراز خصوصا هشت سال اخیر نبوده که دولت آقای روحانی شعار اعتدال را سرلوحه کار خود قرار داده است؟
به نظرم تشخیص آقای روحانی درست بوده، شما فقط در همین چند سال گذشته توجه کنید این احساسات سرکش در حوزه سیاسی و دولتی با خرد کمتر از انتظار دولت نهم چه مشکلاتی برای مردم این سرزمین پدید آورد. ما در همه عرصههای اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، بینالمللی آسیبهایی را متحمل شدیم که جبران آن به تلاش پیگیر عقلانی نیازمند است و این مشکلات از افرادی تندمزاج برخاست. این آفت در فرهنگ ما افسوس که فراگیر و عمیق است و در سایر حوزهها نیز کمتر شاهد رفتار متعادل هستیم. یا اعتراض میکنیم یا کرنش و مشکلات بسیار فراهم میآوریم و کمتر آرام و سنجیده زندگی خود را با اعتدال تنظیم میکنیم.وقتی عقل ضعیف باشد زندگی اخلاقی به مراتب سخت و دشوار خواهد شد.ضمن آنکه علاوه بر فروکاستن عقل، عشق و ایمان نیز در آموزههای ما از رتبه و مرتبه بالایی برخوردار نبوده تا به ما انگیزههای اخلاقی ببخشد و در رفتار متعادل یاریمان نماید. علاوه براینها در سالهای بسیار دور، نقد، فهم و درایت برای صاحبان قدرت ضرر داشته و همیشه صاحبنظران در انزوا بودهاند لذا ایمان و عقل که میتوانستند در زیستن اخلاقی کمکرسان باشند و موجب تقویت رفتار متعادل گردند ضعیف شده و بهجای آن سرکشی، غضب، خشونت و عدم تحمل رقیب و حریف، نهادینه شده است.
* پس بهتر نیست دولت ابتدا به گسترش فرهنگ خرد و پرورش عقل همت گمارد؟
بهنظر من دولت باید هر دو پروژه را با یکدیگر پیگیری کند. هم در تقویت نهادهایی که در پرورش خردجمعی نقش دارند مانند آموزش و پرورش، علوم، ارشاد و مراکز فرهنگی همچون کتابخانه ملی، تالارهای بزرگ هنری همت گمارد و آنها را از موقعیت نامطلوب هشت سال گذشته به در آورد و هم به اعتدال و نقد تندروی و خشونتگرایی پرداخته و بهصورت فعال از تساهل، مدارا، تحمل، صلح، همدلی و اعتماد دم بزند و از طریق اتخاذ تصمیمهای عقلانی درجهت حل مشکلات معیشتی، امید را در دل مردم زنده نگاه دارد.
* تا امروز که کمی از یکسالگی دولت گذشته است فکرمیکنید که در این راه موفق بوده است؟
در ارزیابی این موضوع میتوان اذعان داشت، در این زمان کوتاه به نسبت آن همه غوغا و هیاهویی که در چند سال گذشته فضای زندگی مردم را مشغول کرده بود، مردم توانستند اندکی نفس کشیده و از پیامدهای تصمیمهای کارشناسی نشده و آمار و الفاظ نامناسب شان دولتمردان کمی آسوده خاطر شدهاند؛ ولی دولت آقای روحانی برای رسیدن به مرزهای تعادل علاوه بر فشارهای داخلی از جانب گروههای افراطی، از فشارهای بینالمللی و تحریمها خلاص نشده است. ضمن آنکه آقای روحانی در دولتش تنهاست و کابینه وی به نظر، همراه جدّی وی نیستند. دوم این خطر وجود دارد که آقای روحانی بهجای رفتاری فعال، منفعل باشد و باز به جای حل مشکلات اساسی هر روز در پی پاسخ دادن به هجمههای گروههای تندرو باشد و سوم آنکه آقای روحانی عزم جدی برای فعالسازی شبکههای اجتماعی و بسیج مردمی ندارد. اگر این موانع بهتدریج و خردمندانه حذف شوند، بنده بسیار امیدوارم که ایشان موفق شوند و مردم به امید و شادمانی دست پیدا کنند.
*دسخنان آقای روحانی در جمع سفرا و نمایندگان سیاسی ایران در خارج از کشور، با تلاش ایشان برای نهادینه کردن اعتدال تناسب دارد؟
این سخنان رئیسجمهور در آن نشست که اشاره کردید، تند بود و موجب تعجب خردمندان قوم شد. ولی بیآنکه بخواهم بهدلیل علاقهام به ایشان رفتار وی را توجیه کنم، باید عرض کنم اولا این تندی، واکنشی طبیعی نسبت به رفتار کسانی بود که سالها قدرت در دستشان بود و میدانید که چه مشکلاتی برای مردم به وجود آوردند و اکنون دلواپس و دلسوز شدهاند. آمار اعتیاد، طلاق ، بیکاری، بزهکاری، مهاجرت، بیاعتمادی، افسردگی، مرگهای مشکوک زائیده آلودگی هوا با حمایت و مدیریت همین گروه بهوجود آمد. باید باور کرد که اعتدال بهدست نمیآید مگر با کاهش تندروی و برای کاهش چنین آفتی گاهی شجاعت و صراحت و ایستادگی و عصبانیت هم لازم است. به شرط آنکه نه خود فرد بلکه عقلای قوم تشخیص دهند که آن عصبانیت برای حفظ حقوق مردم و کوتاه کردن دست متجاوزان بوده است.
ثانیا، بر اساس این تئوری اخلاق طلایی، آنچه دوست نداری کسی به تو نسبت بدهد، تو نیز به دیگری در موقعیت مشابه نسبت نده. اینجانب سخت معتقدم آقای روحانی باید جانب خویشتنداری را به جدّ لحاظ کند و در روزهای سخت با صبوری و درایت از حاشیهها عبور کند و کمتر تحتتأثیر واقع شود؛ ولی آن دوستان هم بدانند که تهمت زدن و شنیدن تلخ است و اگر قرار است تندروی به پایان برسد، همه باید عزم این کار را در سر داشته باشند، نه آن که آن والا گوهران هرچه از بیخ دندان مبارکشان بیرون میجهد، صواب باشد و عکسالعمل دیگران ناروا و تهمت !اگر بروید جهنم بد است، توهینهایی همچون روشنفکران بزغاله یا الفاظ رکیک که با تهدید همراه بوده و آقایان مثل نقل و نبات در مجالس عمومی به زبان میآورند نیز بسیار زشت و بد بوده و اگر قرار است چنین الفاظی نباشد، باید همه همت کنند و به نقد آن بپردازند تا فضای جامعه سالم باشد. درمجموع گفتههای آقای روحانی باید در محافل علمی و عقلانی نقد شود، اگر رفتار وی تند بوده باشد، تذکر و اگر دفاع از حقوق مردم بوده، به شیوهای نه تنشزا و اختلافانگیز حمایت شود. ولی هرچه هست بهعنوان راهبرد آقای روحانی باید از تندروی بهشدت پرهیز کند و ذهن خود را متوجه رنج و مشکلات مردم کرده و بیشتر با مردم سخن بگوید.
* ضروریترین اقدامی که دولت باید در جهت رسیدن به اهداف خود انجام دهد، چیست؟
علاوه بر اصرار بر حل معضلات بینالمللی با صبوری و درایت، تلاش درجهت کاستن از رکود و تورم و ایجاد ثبات اقتصادی، دولت باید در نظام اداری دست به اصلاح نظام ارتباطی بزند و میلیونها انسانی که در نظام اداری فسیل شدهاند و انرژی آنها نادیده گرفته شده را فعال سازند. برخی وزرای دولت آقای روحانی با اینکه افرادی بااخلاق و باتجربه هستند، ولی بعضا احساس میکنند رئیس مردم هستند، به جای همه تصمیم میگیرند و مکانیزمی برای فعالسازی نیروی عظیم خلاق همکاران خود ندارند. باید دولت راهی برای گفتوگو با ملت پیدا کند و آنها را وارد بازی کند. بازی دوطرفه، تعامل، نظارت، و دخالت در فرآیند تصمیمگیری چرا که در این صورت موفق است. تلاش و تمرکز فقط برای کاهش تورم و تنظیم مناسبات بینالمللی بیتوجه به قدرت عظیم سرمایه انسانی و تقویت سرمایه اجتماعی راهی است که به دهی ختم نخواهد شد و دولت را با شکست روبهرو خواهد کرد.