پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۷
به مناسبت سالروز مقاومت اسلامی

وقتی‌ ابهت رژیم صهیونیستی فروپاشید

در طول جنگ بر خلاف اعتقاد صهیونیست‌ها حزب‌الله به صورت آهسته و پیوسته شروع کرد به بالا بردن تعداد موشک هایی که به شمال فلسطین اشغالی شلیک می کرد، به‌نحوی که متوسط موشک باران توسط حزب الله در خلال 11 روز ابتدای جنگ بین 150 تا 180 موشک در هر روز بود و بعضا تا 47 موشک به صورت یکجا شلیک می شد. این متوسط، در روز 18 جولای با شلیک 350 موشک در یک روز به اوج خودش رسید.
کد خبر : ۱۹۱۴۳۲
صراط: پس از درخواست‌های حزب‌الله لبنان مبنی بر آزادی اسرای لبنانی محبوس شده در زندان‌های رژیم صهیونیستی و مخالفت این رژیم، حزب‌الله بر آن شد که برای به دست آوردن ضمانتی برای آزادی همه اسرای محبوس خود در اسرائیل و در رأسشان "سمیر قنطار" دست به اقدامی بزند.

در ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ نیروهای حزب‌الله لبنان در مرز لبنان و اسرائیل با حمله به گروهی از نیروهای زمینی ارتش رژیم صهیونیستی توانستند دو سرباز این رژیم را به اسارت بگیرند، به همین منظور حزب‌الله نام این حمله را «پاسخ‌عادلانه» گذاشت و سیدحسن نصرالله برای بازپس دادن دو سرباز صهیونیستی پیش شرط آزادی اسرای لبنانی در بند رژیم صهیونیستی را ارائه داد و به همین ترتیب ارتش رژیم صهیونیستی جنگ با لبنان را آغاز کرد. این جنگ به نوعی صورت گرفت که سید حسن نصرالله ۵ سال پس از جنگ ۳۳ روزه، برای نخستین بار پیام شفاهی رهبر معظم انقلاب اسلامی را فاش نمود، در جایی که ایشان در اوج حملات مرگبار رژیم صهیونیستی، خطاب به رزمندگان حزب‌الله فرمودند: برادرانم، این جنگ همچون جنگ خندق و جنگ احزاب است.

به همین منظور به مناسبت سالگرد پیروزی حزب‌الله بر ارتش تا بن دندان مسلح رژیم منحوس صهیونیستی در جنگ سی‌وسه روزه و در پی آن نام‌گرفتن روز بیست‌وسوم مرداد ماه به نام روز مقاومت اسلامی، بر آن شدیم که با تهیه گزارشی به شرح کلی آن جنگ نابرابر بپردازیم.

ظرف چند دقیقه بعد از اینکه خبر موفقیت عملیات اسیرگیری به فرماندهان حزب الله رسید، به صدها نفر رزمنده‌ای که در جنوب ساکن بودند فرمان آماده باش داده شد تا منتظر تجاوز اسرائیل در جواب این عملیات باشند.

آری، این شروع جنگ سی‌‌‌‌‌وسه روزه ارتش رژیم صهیونیستی با حزب‌الله بود

ساعت 5 عصر همان روز 12 جولای، سید حسن نصر الله کنفرانسی مطبوعاتی برگزار کرد که به صورت مستقیم از تلویزیون هم پخش شد.
 
دبیرکل حزب الله در آن نطق اعلام کرد که هدف از به اسارت گرفتن نظامیان اسرائیلی، به دست آوردن ضمانتی برای آزادی همه اسرای محبوس در اسرائیل و در رأسشان "سمیر قنطار" بوده است و تنها راه بازگشتن دو اسیر اسرائیلی به خانه فقط مذاکرات غیر مستقیم است.

سید حسن نصر الله گفت: "هیچ عملیات نظامی منجر به آزادی این دو اسیر نخواهد شد".
 
در حین صحبتهای او، اسرائیلی ها اقدام به تخریب دو پل دیگر واقع بر روی رود لیتتانی کردند. همچنین راه‌های اصلی را هم بمباران می‌کردند تا تردد در آنها ممکن نباشد. نقاط کنترل و مراکز امنیتی حزب الله هم زیر بمباران و موشک باران قرار داشت.

سید حسن نصرالله قصدش این نبود که با اسرائیل وارد جنگ شود. او در نظر گرفته بود که کابینه رژیم صهیونیستی یک کابینه تازه روی کار آمده و بی تجربه است و بیشتر اعضایش غیر نظامی هستند و به همین جهت در راه انداختن جنگی علیه حزب الله تردید خواهند کرد و به جای جنگ به سراغ گزینه تبادل اسرا از طریق مذاکرات غیر مستقیم خواهند رفت، همان کاری که کابینه‌های قبلی اسرائیل در مواجهه با عملیات‌های اسیرگیری سابق حزب‌الله کرده بودند.
 
سید حسن نصرالله در آن کنفرانس گفت: "ما خواستار بالاگرفتن امور در جنوب نیستیم. و نمی خواهیم اسرائیل را به سمت جنگ ببریم. و نمی خواهیم منطقه را به سوی جنگ ببریم"

در آن زمان نظامیان ارشد اسرائیل تهدید می کردند که "زمان آرامش گذشته است" و اگر دو نظامی اسیر شده آزاد نشوند "لبنان را ویران خواهند کرد و به بیست سال قبل بر می گردانند"
 
در جواب این تهدیدات، سید حسن نصر الله هشدار داده و گفت که لبنانِ امروز با لبنان بیست سال قبل فرق دارد. اگر اسرائیلی‌ها جنگ را انتخاب کنند، باید منتظر غافلگیری باشند.

جمهوری اسلامی ایران هم تمام قد از حزب‌الله دفاع کرد.

در آن زمان وزرای وابسته به جریان 14 مارس در کابینه ائتلافی لبنان (که مورد حمایت غرب بودند) از این عملیات خشمگین شدند، خصوصا که سید حسن نصرالله پیشتر اعلام کرده بود که حزب الله در تابستان دست به عملیات نظامی نخواهد زد تا فصل گردشگری در لبنان (که برای دولت بسیار درآمد زا بود) تهدید نشود.
 
در آن زمان عربستان سعودی (که از دولت فؤاد سینیوره حمایت می کرد) نیز بر خلاف عرف، بیانیه ای صریح صادر کرد و به صورت تلویحی حزب الله و ایران را برای "اقدامات غیر مسئولانه" و "ماجراجویی های حساب نشده" مورد انتقاد قرار داد.

 
در آن زمان فؤاد سینیوره در جلسه‌ای با امیل لحود که رئیس جمهور لبنان بود از جریان اسیرگیری مطلع شد.

در آن وقت به محض اینکه به دفتر کارش بازگشت حسین خلیل، معاون سیاسی سید حسن نصرالله، را خواست و از او دلیل اینکه حزب الله عملیاتی این چنینی را در خارج از مزارع شبعا انجام داده جویا شد.
 
سنیوره بعدها نقل کرد:
 
حسین خلیل گفت: چون فرصتی به دست آمده بود.
از او پرسیدم: حالا اسرائیلی ها چه کار خواهد کرد؟
حسین خلیل گفت: هیچ کار
 
نشریه الحیات، 17 می 2007
 
ولی سنیوره می ترسید رژیم صهیونیستی جلوی خشمش را نگیرد و عصبانیتش را به شدت سر لبنان خالی کند، همان کاری که سه هفته قبل از وقوع این اتفاق انجام داده بود.
 
زیرا سه هفته قبل این ماجرا بعد از اینکه تعدادی فلسطینی مسلح که به سه گروه مختلف وابسته بودند و داشتند عملیات مشترکی انجام می‌دادند تونلی زیرزمینی به بیرون نوار غزه حفر کرده و به داخل یک پایگاه نظامی اسرائیل نفوذ کردند و گلعاد شالیط را اسیر کرده بودند. اسرائیل هم هجومی گسترده را به شمال نوار غزه انجام داده بود تا این گروه های به قول خودش تندرو را مجازات کند.
 
سینیوره در همان مصاحبه گفت که عکس‌العمل شدید اسرائیل به عملیات ربایشی که در غزه انجام شده بود "اسارت گرفتن گلعاد شالیط" را یاد‌آوری کردم ولی این مسئول حزب الله با آرامش پاسخ داد "لبنان، غزه نیست".
 
در آن وقت هم اسرائیل نیز مشغول اجرا و بررسی  طرح‌های جنگی خود بودند.

که در آن زمان طرح‌های استفاده از نیروی هوایی برای مجازات حزب الله و زهرچشم گرفتن از آن از طریق یک سلسله ضربه دردناک و عملیاتی و هدف قرار دادن باند فرودگاه بین المللی رفیق حریری بیروت و عملیات هایی دیگر به همراه یک سری اهداف منتخب که از بین بردن زیرساخت‌های لبنان بود، پیشنهاد شد که این طرح‌ها در عصر همان روز یعنی 12 جولای مورد تصویب کابینه اسرائیل قرار گرفت.

خیال پوچ صهیونیست‌ها
در آن روز اکثریت وزرای اسرائیلی گمان می‌بردند که عملیات‌های هوایی در ظرف تنها چند روز به اتمام خواهد رسید و حزب الله که از شدت و خشونت عکس العمل صهیونیست‌ها و مجازات مناسبی که بابت کارش دریافت خواهد کرد دچار رعب خواهد شد. به همین ترتیب خواستار آتش بس خواهد شد و این حمله، قواعد بازی در جنوب لبنان را تغییر خواهد داد و قوت بازدارندگی اسرائیل را مجددا احیا خواهد کرد و جامعه جهانی را در وضعی قرار خواهد داد که امکان فشار آوردن برای اجرای قطعنامه 1559 شورای امنیت (که خلع سلاح حزب الله هم در آن درج شده بود) را مهیا خواهد کرد که این تنها خیالی پوچ برای صهیونیست‌ها بود.
 
در اولین حمله رژیم صهیونیستی فریب خورد
اسرائیلی ها مدعی هستند که عملیات حمله به مخازن موشک های فجر حزب الله (که در ساعات ابتدای روز 13 جولای انجام دادند) تنها 34 دقیقه طول کشید و طی آن به 59 محل مختلف در قسمت های مختلف جنوب لبنان حمله شد، از جمله به برخی منازل شخصی که گمان می رفت مخازن موشک باشد. اسرائیلی ها بسیار از این عملیات تمجید کرده و آن را «یک پیروزی‌بی نظیر» خواندند که در نتیجه سال‌ها پشت کار در جمع داده‌های اطلاعاتی و تحلیل آن‌ها به دست آمده است.
 
حالوتس (رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل و فرمانده سابق نیروی هوایی آن) بعدها مدعی شد که بیش از نود درصد منابع موشکهای برد بلند حزب الله در طی آن حمله نابود شد.

این تخمین، ظاهرا بسیار خوش بینانه بود. در واقع، در لبنان پیرامون موفقیت آمیز بودن این عملیات این رژیم شک وجود دارد. اینطور گفته می‌شود که حزب‌الله پرتاب کننده‌های موشک تقلبی درست کرده بود تا صهیونیست‌ها را فریب دهد.
 
در واقع کدهایی برای اثبات وقوع چنین عملیات فریبی وجود داشت برای مثال حزب‌الله چند سال قبل از آن، موشکی قلابی به وسیله چند بشکه نفت درست کرده بود به این شکل که آنها را کنار هم چیده و دور آن‌ها را به شکل مخروطی درآورده بود. این موشک قلابی پشت یک دستگاه خودرو گذاشته شده و روی آن را با مشمعی شل پوشانده بودند و بعد آن را در جنوب لبنان چرخانده بودند تا به وسیله هواپیماهای شناسایی اسرائیلی شناسایی شود و بدین ترتیب عملیات فریب در مورد محل نگهداری این منابع موشکی عملی گردد.  
 
موفقیت ظاهری در عملیات فجر موجب انگیزه پیدا کردن اولمرت و رژیم صهیونیستی شد. از همین رو  مغرور شده و خواسته‌هایشان را افزایش دادند. برای مثال تصمیم گرفتند سطح عملیات انتقام گیرانه را بالاتر ببرند و مراکز حزب‌الله در ضاحیه جنوبی بیروت هم بمباران شود. تهاجم از همان عصر آغاز شد. بدین ترتیب صهیونیستها ساختمان‌های چندین طبقه، منازل و دفاتر کار فرماندهان حزب‌الله از جمله ساختمان مرکز امنیت و اطلاعات حزب الله در ضاحیه جنوبی بیروت را به آوار تبدیل کردند. در جواب، حزب الله با تعداد فراوانی موشک، برای اولین بار حیفا (در 25 مایلی جنوب لبنان) را هدف قرار داد.
 
در عصر روز 14 جولای 23 تیر ماه 1385، سید حسن نصرالله یک سخنرانی مستقیم تلفنی داشت که از مخفی گاهش (در عمق زمین در ضاحیه جنوبی) انجام گرفت و توسط شبکه المنار پخش گردید.  
 
سید حسن نصرالله، بعد از تمجید از رزمندگان مقاوت اسلامی، روی کلام را به سمت اسرائیلی ها برگرداند و آنها را به تغییر قواعد بازی متهم کرد و گفت: شما خواستار جنگ تمام عیار شده اید. پس ما هم به سراغ جنگ تمام عیار می‌رویم و برای آن آماده‌ایم. جنگی در تمام سطوح. به سمت حیفا، حرفم را باور کنید، به سمت مابعد حیفا و به سمت مابعد مابعد حیفا که این بدان معنا بود که موشک‌ها برای اولین بار به حیفا و حتی به بعد حیفا و حتی مسافت‌های دورتر خواهد رسید.

در آن لحظه بود که، سید حسن نصرالله نوشته‌ای از دستیارش دریافت کرد.  
 
دبیر کل حزب الله سخنش را پی گرفت و یادآوری کرد که در سخنان قبلی‌اش وعده غافلگیری‌ها را داده بود، گفت: «و حالا این اولین غافلگیری است» و از ساکنین بیروت خواست به دریای مدیترانه نگاه کنند و ادامه داد: اکنون، در سطح دریا، ناوچه ی جنگی اسرائیلی ... نگاهش کنید که بر اثر اصابت موشک مقاومت دارد می سوزد.  
 
در سیاهی شب، شعله‌های آتش شروع به هوا رفتن کرده بود. صحنه ای دیدنی و شگفت انگیز بود. صدای تشویق و تمجید در سراسر بیروت غربی (که در مقابل دریا قرار داشت) بلند شد. سید حسن نصرالله در کنفرانس مطبوعاتی در روز نخست جنگ وعده غافلگیری‌ها را داده بود و حالا، وعده‌اش را عملی کرده بود.
 
ناوچه ی هدف قرار گرفته INS حانیت نام داشت و از نوع ساعر5 بود. ظاهرا حزب الله سه موشک نور ایرانی که توسط رادار هدایت می شود و ضد کشتی های جنگی است از بندر اوزاعی در قسمت جنوبی بیروت به سمت این ناوچه شلیک کرده بود. موشک اول به ناوچه برخورد نکرده بود. موشک دوم به ناوچه حانیت که در فاصله شش میلی ساحل بیروت قرار داشت برخورد کرده بود و موجب به هلاکت رسیدن چهار نفر از سرنشینان آن و از کار افتاد ناوچه شده بود.
طرح‌های رژیم صهیونیستی برای ادامه جنگ با حزب‌الله
رژیم صهیونیستی پیشتر دو طرح اضطراری برای زمان درگیری با حزب‌الله تهیه کرده بود. طرح اول شامل یک سری موشک باران و بمبارن به مدت 48 تا 72 ساعت بود، اما طرح دوم ورود زمینی به لبنان برای راندن حزب الله به شمال رودخانه لیتانی بود. هدف، انجام هر دو طرح در زمان واحد بود. اما حالوتس طرح ورود زمینی را کنار گذاشته و به جای آن تهاجم هوایی (البته به شکل گسترده‌تر) را انتخاب کرده بود. از همین رو دستور گسترش تدریجی سطح حملات هوایی همراه با هدف قرار دادن تأسیسات بزرگ زیربنایی لبنان را صادر کرد. البته آمریکایی‌ها می‌ترسیدند بمباران زیرساخت‌های لبنان، حکومت سنیوره را تضعیف کند، از همین رو از اولمرت خواستند تا به جای هدف قرار دادن آنها اهداف مرتبط با حزب‌الله را بمباران کند.

شاید بتوان گفت که حزب‌الله در مقابل هجوم اولیه رژیم صهیونیستی غافلگیر شد، اما توانایی‌های نظامی‌اش دست نخورده باقی ماند و دقیقا بر خلاف برآورد حالوتس که مدعی بود 90 درصد منابع موشکی دور بردحزب الله را در همان روز اول نابود کرده است، حزب الله می‌دانست که می‌تواند هفته‌های زیاد دیگری هم در برابر این مجازات هوایی اسرائیل مقاومت کند.
 
حمله به بنت جبیل در 24 جولای (یعنی دو روز بعد از فروکش کردن حملات توپخانه‌ای و هوایی به آنجا) آغاز شد، ولی این هجوم، هجومی نامنظم و بی‌توجیه بود که درگیری های ژنرال‌های صهیونیستی هم (که نتوانسته بودند در مورد چگونگی پیشروی به اتفاق نظر برسند) بر آشفتگی آن می افزود. بدین ترتیب، این هجوم تبدیل شد به یک سلسله درگیری‌های طاقت فرسا بین واحدهای جدا از هم اسرائیلی و نیروهای حزب الله. چهار روز بعد، نیروهای صهیونیستی عقب نشینی کردند و شهر کماکان در دستان نیروهای حزب الله باقی ماند.


حال صهیونیست‌ها به طرز وحشتناکی بهای استراتژی جدید نظامی حزب‌الله را درک می‌کردند، استراتژیی که "مقاومت دفاعی" نامیده شده بود. در این استراتژی، اینطور نبود که رزمندگان مقاومت فقط از طریق اماکن و سنگرهای مستحکمشان در زیر زمین دفاع جانانه کنند، بلکه این بار در روی زمین و در زیر زمین هم دست به تحرک می زدند تا شکاف‌ها را پر کنند، نیروهای اسرائیلی را محاصره کنند یا در مقابل هجوم‌های بیشتر ارتش اسرائیل مقابله نمایند.
 
رشد تدریجی موشک های حزب الله به رغم حملات اسرائیل

در طول جنگ بر خلاف اعتقاد صهیونیست‌ها حزب‌الله به صورت آهسته و پیوسته تعداد موشک‌هایی که به شمال فلسطین اشغالی شلیک می‌کرد را افزایش داد، به‌نحوی که متوسط موشک باران توسط حزب الله در خلال 11 روز ابتدای جنگ بین 150 تا 180 موشک در هر روز بود و بعضا تا 47 موشک به صورت یکجا شلیک می‌شد. این متوسط، در روز 18 جولای با شلیک 350 موشک در  یک روز به اوج خودش رسید. وقتی صهیونیست‌ها دامنه حملاتش را در لبنان گسترش داد، موشک‌های حزب‌الله هم بیش از هر وقت دیگری در گذشته در عمق فلسطین اشغالی پیش رفتند تا جایی که در 14 جولای به حیفا و در 15 جولای به طبریا و در 16 جولای به ناصره و عفوله رسیدند.

متوسط شلیک موشک و افزایش تدریجی دامنه موشک‌های حزب‌الله، با موضع دفاعی حزب‌الله در خلال جنگ هماهنگ بود. بدین شکل که هر بار اسرائیل سطح هجوم و تجاوزش را بالا می‌برد، حزب‌الله هم با بالا بردن سطح موشک‌هایش پاسخ می‌داد.
 
نکته مهم و قابل توجه، استفاده حزب الله از دست کم سه فروند هواپیمای بدون سرنشین مرصاد 1 در خلال جنگ با رژیم صهیونیستی بود. 
 
هدف قرار گرفتن دیگر ناوهای رژیم صهیونیستی

حزب‌الله همچنین دو شناور جنگی دیگر رژیم صهیونیستی را هم با موشک‌های ضد شناور هدف قرار داده است (یکی در اول آگوست و دیگری در 12 آگوست). بعد از هدف قرار گرفتن حانیت آی. ان. اس، همه شناورها (چه شناورهای جنگی اسرائیلی چه کشتی‌های تجاری) همگی در فاصله دور از ساحل لبنان قرار گرفتند.
 
 
موشک‌های حزب‌الله در برابر تانک‌های رژیم صهیونیستی

واحدهای ضد تانک حزب‌الله دقت اعجاب‌آوری در زدن تانک‌های دشمن از خود نشان دادند و توانستند اهدافی در دورترین حد برد موشک‌هایشان را به درستی هدف قرار دهند. معمولا هم موشک‌ها به صورت دسته‌ای شلیک می‌شد و بعضا تا ده موشک در آن واحد هم می‌رسید که عددی نسبتا بالا محسوب می‌شود. دلیل این امر آن بود که می‌خواستند تانک‌ها و نفربرهای زرهی زیر باران موشک‌ها قرار بگیرند تا لایه‌های سپر محافظتی آن از بین برود و لایه فولادی ضعیف‌تر در معرض ضربه قرار بگیرد. این تاکتیک، ادامه همان تاکتیکی بود که در اواسط دهه نود پیشرفت داده شده بود.


نیروهای حزب الله همچنین از سیستم‌های موشکی ساغر (که پیشرفته تر بودند و هدایت هم می‌شدند) استفاده کردند و آن ها را به سمت ساختمان هایی که نیروهای ارتش اسرائیل در آن حضور داشتند شلیک نمودند. در یکی از حملات موشکی حزب‌الله به ساختمانی که صهیونیست‌ها داخل آن بودند،9 چترباز اسرائیلی کشته و یازده نفر دیگرشان نیز زخمی شدند.

تلاش ها برای آتش بس

فؤاد سنیور (نخست وزیر وقت لبنان از جریان 14 مارس) طرحی هفت ماده‌ای برای اتمام درگیری مطرح کرده بود که شامل توصیه‌های برای تقویت نیروهای حافظ صلح سازمان ملل (یونیفل) در جنوب لبنان، انتشار نیروهای ارتش لبنان تا مرز با اسرائیل و اجرای مجدد بندهای معاهده ی آتش بس سال 49 و قرار گرفتن مزارع اشغالی شبعا تحت نظارت سازمان ملل متحد بود.

اولمرت سپردن مزارع شبعا به سازمان‌ملل را وقیحانه رد کرد اما صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها به صورت ضمنی بر این نکته توافق داشتند که حزب‌الله باید از این جنگ ضعیف‌تر از قبلش خارج شود.
 
در 26 جولای، مهمترین بازیگران منطقه ای خاورمیانه جلسه ای با مسئولین سازمان ملل در رم تشکیل دادند تا به توافقی برای اتمام جنگ برسند. ولی این جلسه در رسیدن به توافقی برای یک پیشنهاد آتش بس ناکام ماند. اکثر دولت‌های شرکت کننده در اجلاس، از جمله اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان مل متحد تلاش داشتند ابتدا آتش بسی فوری برقرار شود و بعد راه حل سیاسی دائمی برای حل قضیه به دست آید. اما آمریکا بر این مسئله اصرار داشت که آتش بس کافی نیست و در همین راستا رایس اعلام کرد: "نمی توانیم به وضع سابق برگردیم"
 
چهار میلیون و ششصد هزار بمب فقط در شصت ساعت

در اوایل ماه آگوست، رژیم اشغالگر قدس از بمب‌های خوشه‌ای برای بمب‌باران جنوب لبنان استفاده کرد و مساحت گسترده‌ای از زمین‌های جنوب لبنان را تحت بمباران قرار داد. گرچه صهیونیست‌ها مدعی شدند قصد دارند پایگاه‌های پرتاب موشک حزب‌الله را جدا کرده و تنها آن‌ها را هدف قرار دهند، اما دره‌های دور، مزارع، روستا‌ها و شهرها را هم به همان اندازه هدف قرار دادند و از بمب‌های خوشه‌ای استفاده و جنایتی فجیع علیه بشریت رغم زدند.

سازمان دیده‌بان حقوق بشر بعدها اینگونه برآورد کرد که چهار میلیون و ششصد هزار بمب خوشه‌ای بر روی لبنان ریخته شده و اکثر آن‌ها در شصت ساعت آخر جنگ بوده است.

 
نبرد وادی حجیر، خسارت سنگین و شکار تانک‌های صهیونیست‌ها

پیشروی صهیونیست‌ها به سمت رود لیتانی، متمرکز شده بود بر دو روستای غندوریه و فرون که هر دو در سمت غربی وادی حجیر قرار داشت. وادی حجیر عبارت است از دشتی عمیق در طرف شمالی وادی السلوقی. چتربازان لشکر اسرائیلی بر فراز غندوریه هلی برن شدند و بدون مقاومت بر آن مسلط شدند. بعد از آن، هجوم مکانیزه ای به وسیله 24 تانک به سمت عمق وادی حجیر رخ داد با این هدف که به واحد چترباز مسلط شده بر غندوریه بپیوندند.

اما این دشت، با شیب‌های بسیار تند خود تله طبیعی مناسبی برای تانک‌ها بود و دسته شکار تانک حزب الله در آنجا منتظر نزدیک شدن صهیونیست‌ها بودند. به محض اینکه دسته تانک‌ها شروع به بالارفتن دامنه غربی دشت کردند، باران موشک‌های کورنیت بر سر آنها سرازیر شد.

دسته محاصره شده، کمک چندانی از نیروهای لشکر ناحال که در رأس بلندی‌های دشت قرار داشتند دریافت نکردند. خود چتربازانی هم که بر غندوریه مسلط شده بودند ناگهان متوجه شدند [که در تله افتاده‌اند] و در محاصره شلیک موشک و خمپاره‌های نیروهای حزب‌الله افتاده‌اند که در ویرانه‌های روستا کمین کرده‌اند.

در نبرد وادی حجیر با کشته شدن 11 افسر و سرباز صهیونیست و مجروحیت بیش از 50 نفر آنان خاتمه یافت و از 24 تانک مرکاوا هم 11 تای آنها مورد اصابت موشک قرار گرفت.


در شصت ساعت نهایی پیش روی ارتش صهیونیست به سمت رود لیتانی قبل از برقراری آتش‌بس نهایی در ساعت 8 صبح روز 14 آگوست، مجموعا 33 نظامی اسرائیلی کشته شدند، یعنی حدود یک چهارم کل کشته های ارتش رژیم صهیونیستی در طول جنگ 33 روزه و حزب الله برای اثبات اینکه توانش ضربه ندیده و کم نشده در روز آخر جنگ مجموعا 217 موشک به سمت سرزمین‌های اشغالی شلیک کرد.
 
 
تبدیل حزب‌الله به یک ارتش کلاسیک

جنگ بین حزب‌الله و رژیم صهیونیستی که 33 روز طول کشید، جزو جنگ‌‌هایی است که در طول تاریخ بیشترین تحقیقات درباره آن‌ها انجام شده است چرا که توانایی مجموعه‌ای نسبتا کوچک از جنگجویان غیر نظامی در ایستادن و جنگیدن تا نهایت با رژیمی که ادعا می‌کند دارای یکی از قوی‌ترین‌ ارتش‌های خاورمیانه است، می توان آنها را در عرصه های درگیری در آینده به کار بست.  

یکی از بررسی‌های مهم، نتیجه‌اش را این‌گونه خلاصه کرده بود که حزب الله در سال 2006 بیش از آنکه به یک نیروی جنگی چریکی مرسوم شبیه باشد، بیشتر به یک ارتش نظامی کلاسیک شبیه بود.

 
این بررسی می‌گوید: «موقعیت حزب‌الله در سلسه درگیری‌های چریکی-کلاسیک در سال 2006 بیشتر به جانب کلاسیکش نزدیک بود تا به طرف چریکی‌اش (که به صورت معمول از رزمندگان غیردولتی انتظار می رود). در اصل، جایگاه حزب‌الله از جهات زیادی، مثل رزمندگان رسمی حکومت‌ها در ارتش‌ها در جنگ‌های بزرگ بین کشورها بود.»
 
سید حسن نصرالله نیز به این تغییر تعیین کننده در مسیر پیشرفت مقاومت اسلامی اشاره کرده و چند روز بعد از اتمام جنگ گفت: از ما به مثابه یک نیروی مقاومت انتظار نبود که جلوی هرگونه پیشروی زمینی را بگیریم، ولی این کاری بود که ما کردیم.

مقاومت در حقیقت در مقابل این هجوم ایستاد و جلوی آن را گرفت. کما اینکه جنگ چریکی نمی کرد. مایلم این موضوع را روشن کنم: حزب‌الله در طی این جنگ یک ارتش کلاسیک نبود، کما اینکه یک نیروی رزمنده چریکی هم (به معنی مرسوم کلمه) نبود. بلکه چیزی بین این دو بود.

در خلال 6 سالی که بین عقب‌نشینی اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000 تا آغاز جنگ 33 روزه در سال 2006 گذشت، مقاومت اسلامی با پشتیبانی کشورهای حامی‌اش خصوصا جمهوری اسلامی ایران و تا حدی سوریه تبدیل به «نیروی چند بعدی» شد.

ژنرال جورج کیسی (رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا) هم در می 2009 گفت: «نبردی که بیش از همه نبردها مرا به حیرت وا‌داشته و گمان می‌کنم که چیزهایی که خیلی بیشتر از توقع ما در دهه های آینده است را روشن می‌کند، همان نبردی است که در تابستان 2006 در لبنان رخ داد.» کیسی با اشاره به استفاده حزب‌الله از موشک و موشک‌های ضد تانک و توانایی در برقراری تماس های پیشرفته، افزوده بود که مخالفان جنگ چند بعدی، نیرویی کلاسیک (شبیه ارتش آمریکا) را پیشنهاد می دهند «درحالیکه این مقابله با نیروهای حزب الله چالشی پیچیده‌تر و سخت‌تر نسبت به چالش نبرد با ارتش های بزرگ در دشت های اروپا است.»
 
نصراً من الله

دبیرکل حزب‌الله تأکید کرد که این مشیت الهی بود که رژیم صهیونیستی را مجبور کرد پیش از زمان مورد نظر خودش وارد جنگ شود.  

حزب‌الله پیروزی در این جنگ را «نصراً من الله» یاری از جانب خدا، نامید(نامی که تا امروز هم برای آن پیروزی استفاده می‌شود) و بدین ترتیب اسم دبیرکل حزب‌الله و  اسم این پیروزی با هم اجین شد.
 
اما نکته مهم این جنگ زانو زدن رژیم صهیونیستی در مقابل حزب الله بود.