پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۷ تير ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۳

ماهیت کنونی اصلاح‌طلبان از زبان نبوی

آقای بهزاد نبوی از مجرمین فتنه ۸۸ که اخیراً پس از سپری شدن دوران محکومیتش از زندان آزاد شده اظهارات بسیار قابل تأملی را بیان کرده است.
کد خبر : ۱۸۶۴۱۵
صراط: آقای بهزاد نبوی از مجرمین فتنه 88 که اخیراً پس از سپری شدن دوران محکومیتش از زندان آزاد شده اظهارات بسیار قابل تأملی را بیان کرده است. البته به نظر می رسد این نوع مطالب، زبان حال بسیاری از شخصیت های سیاسی جریان مدعی اصلاح طلبی در سال های اخیر باشد؛ لکن افراد محدودی همانند بهزاد نبوی به لحاظ برخورداری از شخصیت «رک گویی»، جرأت پیدا می کنند و آن را بر زبان جاری می سازند. البته این بیان در صورت تأمل و سرمشق قرار گرفتن برای عبرت آموزی و اصلاح گذشته، می تواند سازنده باشد. نیت نگارنده نیز، چنین است. اشکال ما آدمیان در این است که در بسیاری از موارد متوجه اشتباهات خویش و اطرافیان خود می شویم، لکن با هزار و یک دلیل توجیهی، حاضر به اعتراف بر اشتباه و تلاش برای رفع خطاها نیستیم.

غرور و لجاجت انسانی در میان عوامل جلوگیری کننده از اعتراف به اشتباه، از جایگاه بالاتری برخوردار است. داستان اصحاب فتنه سال 1388 این چنین است. آنان دچار اشتباهات راهبردی شده و به دلایل گوناگون در برابر نظام و مردم ایستادند و با تصور رسیدن به نتایج دلخواه با کشاندن عده ای از هواداران به خیابان ها، تمامی پل های پشت سر را نیز خراب کردند. اکنون و با گذشت بیش از پنج سال از زمان وقوع فتنه بزرگ، سران و عوامل فتنه به رغم اینکه در محافل خصوصی از اشتباهات خود سخن گفته و بی پایه و اساس بودن ادعای تقلب را مورد اعتراف قرار می دهند، لکن حاضر به بیان رسمی این اشتباه و عذرخواهی از پیشگاه ملت عظیم الشأن ایران و نظام اسلامی نیستند. به نظر می رسد غرور و لجاجت از یک طرف و نگرانی برای از دست دادن پایگاه اجتماعی خود از طرف دیگر، دلیل اصلی برای اعتراف نکردن به اشتباهات و عذرخواهی نکردن از مردم و نظام باشد. اما در این میان جریان مدعی اصلاحات نگران از دست دادن کدام پایگاه اجتماعی خویش است.

سخنان بهزاد نبوی، ماهیت پایگاه کنونی اطلاح طلبان را آشکار می سازد. وی در خصوص ماهیت پایگاه اصلاح طلبان می گوید: «پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان عوض شده و این برای جریان اصلاحات خطرناک است!» وی در توضیح نگاه خود در خصوص ویژگی های پایگاه جدید اصلاح طلبان می گوید: الان (بعد از آزادی از زندان) دخترهایی که پیش من می آیند، می خواهند با من دست بدهند! یا نوری زاد که از بهائیت دفاع کرده و گفته پای بهائیان را می بوسم، طرفدار ما شده است.در اویش گنابادی پیش ما می آیند و از ما اعلام حمایت می کنند. قبلاً در (هفته نامه) عصر ما، مطلب می زدیم و نهضت آزادی به ما فحش می داد، ولی الان ما تبدیل شده ایم به قهرمان آنها.»

به نظر می رسد تأمل در سخنان مذکور و بررسی چرایی رسیدن جریانی که زمانی برخی از سردمداران مؤثرش افتخار همراهی با امام و خط انقلاب را داشتند به این نقطه و تلاش برای اصلاح مواضع و عملکردها، راه نجات بخشی باشد برای آنان که هنوز دل مرده نشده اند. جریان مدعی اصلاحات باید بداند که ماهیت پایگاه اجتماعی کنونی اش، نه توده های مردم و به ویژه مؤمنین و متدینین انقلابی، بلکه همان کسانی هستند که آقای بهزاد نبوی با ذکر چند نمونه عینی، به برخی از ویژگی هایشان اشاره می کند. البته برخوردار شدن مدعیان اصلاح طلبی از چنین پایگاهی، از سال های دورتر قابل پیش بینی بود. با پیروزی سید محمد خاتمی در سال 1376 و تشکیل جبهه دوم خرداد و سپس جبهه به اصطلاح اصلاحات، این جریان در مسیری به حرکت درآمد که مختصاتش با مسیر انقلاب اسلامی ملت ایران و نقشه راه ترسیم شده از سوی رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) متفاوت بود.

جبهه مدعی اصلاحات، در مسیری حرکت کرد که یک ایستگاهش اجلاس برلین بود. در اجلاس برلین برخی از چهره های جنجالی اصلاحات به نمایندگی از اصلاح طلبان، در کنار چه کسانی زیر یک سقف جمع شدند؟ فردی همانند بهزاد نبوی در آن سال باید احساس خطر می کرد جریان متبوعش در حال فاصله گرفتن از متن مردم و نزدیک شدن به اردوگاه ضد انقلابیون با ماهیت های رنگارنگ است.

آری، مسیر متفاوت جریان به اصطلاح اصلاح طلبی از مسیر متن مردم و انقلاب از سال 76 تا به امروز، دارای ایستگاه های هشدار دهنده فراوانی بود، لکن به دلیل غرور و لجاجت، کمتر کسی از درون این جریان به این هشدارها توجه کرد. در سال 1388 و در اوج تبلیغات انتخابات، آن گاه که قدرت رسانه ای نظام سلطه و جریان ضدانقلاب، در کنار موسوی برای رأی آوری قرار گرفت، این یک زنگ خطر بود که جدی گرفته نشد، فعال شدن این رسانه ها و سفارتخانه های اروپایی در تهران برای کشاندن مردم به خیابان ها جهت اعتراض به نتیجه انتخابات، یک زنگ خطر بود که جدی گرفته نشد. حتی خود آقای بهزاد نبوی از آوردن جمعیتی در 25 خرداد 88 در خیابان ها و قرار دادن این جمعیت در برابر نظام، احساس غرور کرد و از آن به عنوان یک پیروزی یاد کرد،

لکن غافل از این بود که چه کسانی و چه مجموعه هایی و با چه اهدافی در پشت این صحنه قرار دارند. رفتارهای اصحاب فتنه سبز در 30 خرداد، روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و نهایتاً عاشورای سال 1388، نشان داد که در پشت صحنه، چه خبر است لکن هیچ یک از این ایستگاه های هشداردهنده نتوانست بر غرور و لجاجت سردمداران و دست اندرکاران جبهه مدعی اصلاح طلبی غلبه و آنان را از خواب غفلت بیدار کند.

آیا در ادامه این مسیر، ایستگاهی هست که ما آدمیان مغرور و لجوج را به خود آورد و از غفلت برهاند؟ به طور قطع ایستگاه مرگ به استناد قرآن، این چنین است که حضرت حق فرمود: «حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَ بِّ ارْ جِعُونِ»، «لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَ کْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَ ائِهِم بَرْ زَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» (سوره مؤمنون آیه 100 و99)

اما باید بدانیم؛ گرچه با قرار گرفتن در ایستگاه مرگ متوجه همه قضایا می شویم لکن دیگر هیچ فرصتی برای جبران اشتباهات وجود ندارد. ای کاش این هشدار قرآن را جدی بگیریم و تا فرصت هست به فکر اصلاح خویش باشیم.

منبع: روزنامه جوان