پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۰

گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز

کد خبر : ۱۸۱۴۴

كيهان

«اعتراف بزرگ آقاي اطلاعات!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد:
فقط كافي است كمي به گذشته برگرديم و بهاد بياوريم كه هدف راهبردي آمريكا در قبال ايران ظرف حدود يك سال گذشته چه بوده است؛ آن وقت روشن خواهد شد كه سخنان روز پنج شنبه جيمز كلاپر مدير اطلاعات ملي آمريكا در كميته نيروهاي مسلح سنا چه زلزله بزرگي است. كلاپر كه رييس جامعه اطلاعاتي آمريكاست، روز پنج شنبه در سنا گفت كه عقيده ندارد وارد كردن فشار اقتصادي به ايران از طريق تحريم، كمكي به تغيير رفتار هسته اي و منطقه اي آن خواهد كرد. وي كه سخنان او احتمالا گزارشي غير رسمي از برآورد اطلاعات ملي سال 2011 بوده -برآوردي كه مدت هاست آماده شده ولي مقام هاي آمريكايي از انتشار نسخه طبقه بندي شده آن جلوگيري مي كنند- در ادامه مي گويد كه به همين دليل توصيه مي كند هيچ تحريم جديدي عليه ايران اعمال نشود. اما اين هنوز پايان كار نيست.

جمله شگفت انگيز كلاپر تازه بعد از اين سر مي رسد. او نه تنها مي گويد كه طرفدار اعمال تحريم هاي جديد عليه ايران نيست بلكه تاكيد مي كند برعكس آنچه ممكن است موضع ايران را اندكي نرم تر كند اين است كه «روابط اقتصادي با آن حفظ شود». بيان اين جمله از زبان عالي رتبه ترين مقام اطلاعاتي آمريكا، نه به عنوان نظر شخصي بلكه به مثابه خلاصه اي از برآورد سالانه 16 سازمان عضو جامعه اطلاعاتي آمريكا كه مهم ترين سند اطلاعاتي آمريكا محسوب مي شود، داراي معاني بي پاياني است كه اعتراف رسمي و صريح به شكست پروژه تحريم تنها يكي از آنهاست.

اجازه بدهيد به عقب برگرديم. به اوايل سال 2010 ميلادي زماني كه آمريكايي ها تصميم گرفتند پس از حدود دو سال دوباره از گزينه تحريم عليه ايران استفاده كنند. قطعنامه 1929 كه بدون شك شديد ترين قطعنامه شوراي امنيت عليه ايران است در بهار 89 فقط به اين دليل صادر شد كه آمريكايي ها احساس مي كردند پس از حوادث مابعد انتخابات رياست جمهوري در ايران استراتژي خود را به طور كامل بازنگري كرده اند و يك ديد روشن در اين باره در اختيار دارند كه «چه چيزي محاسبات ايران را تغيير خواهد داد». اين تصميم چند پيش فرض داشت.
پيش فرض اول اين بود كه آمريكايي ها دريافته بودند تمركز روي اينكه ايران امكانات يا دانش لازم براي هدفي كه پي گيري مي كند را به دست نياورد يك راهبرد اشتباه است چرا كه هر چقدر هم محدوديت ها شديد باشد باز ايران راهي براي به دست آوردن آنچه از آن دريغ مي شود به دست خواهد آورد.

بنابراين آمريكايي ها فرض را بر اين گذاشتند كه ايران تحريم ها را دور خواهد زد و به همه اقلام تحريم شده دست خواهد يافت. سوالي كه از ديد استراتژيست هاي آمريكايي ارزش بحث داشت اين بود كه «با فرض اينكه ايران همه امكانات لازم را دارد، چه بايد كرد كه ايران تصميم خطرناكي عليه آمريكا نگيرد»؟ در واقع نقطه تمركز در اينجا تاثير گذاري بر «اهداف و انتخاب» هاي ايران بود نه «امكانات» آن. اين چيزي است كه آمريكايي ها به طور خلاصه آن را «تلاش براي تاثيرگذاري بر محاسبات ايران در حوزه اهداف» مي خوانند و عقيده دارند تنها راهي است كه باعث مي شود برنامه هسته اي ايران تبديل بهك تهديد براي آمريكا نشود.

پيش فرض دوم آمريكايي ها اين بود كه محاسبات ايران تغيير پذير است منتها به اين شرط كه ايراني ها احساس كنند اولا فشار سنگيني بر آنها وارد مي شود و ثانيا اين فشار تصميم انفرادي آمريكا يا چند كشور متحد آن نيست، بلكه تصميم دستجمعي همه جامعه جهاني است.


جمهوري اسلامي

«كامرون، دلال رژيم صهيونيستي» عنوان سرمقاله روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
ديويد كامرون، نخست‌وزير انگليس، در يك واكنش غيرطبيعي و خلاف منشور كميته بين‌المللي المپيك، به اعتراض مسئولان ورزشي جمهوري اسلامي ايران به آرم مسابقات المپيك سال آينده در لندن گفت: اگر ايراني‌ها به عنوان اعتراض به اين آرم نمي‌خواهند به المپيك بيايند، نيايند ما دلمان برايشان تنگ نمي‌شود.

نخست وزير انگليس اين مطلب را در پاسخ به سؤال يك رسانههودي اظهار داشت و در همين مصاحبه، از همه ورزشكاران كشورهاي مختلف جهان خواست رژيم اشغالگر قدس را به رسميت بشناسند و با ورزشكاران اعزامي اين رژيم در طول بازي‌هاي المپيك رقابت كنند. اين بخش از سخنان ديويد كامرون، در عين حال كه نوعي دلالي براي رژيم صهيونيستي است، نگراني شديد وي را از احتمال امتناع ورزشكاران كشورهاي اسلامي از مواجهه با ورزشكاران اعزامي رژيم صهيونيستي نشان مي‌دهد. در سالهاي گذشته، تعداد زيادي از ورزشكاران مسلمان از ايران و ساير كشورهاي اسلامي حاضر به مواجهه با ورزشكاران صهيونيست در ميدان‌هاي ورزشي نشدند و همين امر ضربه حيثيتي زيادي به رژيم اشغالگر قدس زد و نامشروع بودن آنرا به نمايش گذاشت.

ماجرا از اين قرار است كه قطعات آرم مسابقات المپيك سال آينده كه قرار است در لندن برگزار شود، بگونه‌اي كنار همديگر چيده شده‌اند كه كلمه "زيون" كه همان "صهيون" است را به نمايش مي‌گذارند. اين امر موجب اعتراض جمهوري اسلامي ايران گرديده و مسئولان ورزشي ايران اعلام كرده‌اند درصورتي كه اين آرم تغيير نكند در مسابقات المپيك لندن شركت نخواهند كرد.
 براساس روال طبيعي، فقط مسئولان ورزشي كشور انگليس حق دارند به اين اعتراض پاسخ بدهند و با ارائه توضيحات درصدد حل مشكل بر آيند. مسئولان جهاني المپيك نيز ضلع ديگر اين ماجرا هستند كه با پيگيري اين اعتراض و بررسي موضوع مي‌توانند درباره آن اظهارنظر كنند. بنابر اين، ورود "ديويد كامرون" به عنوان نخست‌وزير انگليس، كهك مسئول سياسي است، به اين موضوع كاملاً خلاف عرف و خلاف مقررات بين‌المللي ورزش است و به جاي آنكه مشكل را حل كند آنرا پيچيده مي‌نمايد.

ورود نخست‌وزير تازه كار انگليس به اين موضوع نشان مي‌دهد وي علاوه بر آنكه هنوز با چارچوب‌هاي وظايف و اختيارات سياسي خود آشنائي لازم را پيدا نكرده، براي اظهارنظر در مسائلي كه به صهيونيست‌ها به ويژه رژيم صهيونيستي مربوط مي‌شود بسيار عجله دارد. با اينحال، آنچه در پشت پرده موضعگيري‌هاي "ديويد كامرون" مي‌گذرد، ماهيت اين موضوع را بيشتر مشخص مي‌كند. نخست‌وزير انگليس، يك يهودي افراطي است كه اظهارات تندي در اين زمينه دارد بطوري كه حتي پا را از محدوده مصالح ملي مردم و كشور انگليس فراتر گذاشته و خود را مهره‌اي از مهره‌هاي رژيم اشغالگر قدس معرفي مي‌كند.

براساس گزارش روزنامه جويش كرونيكل - چاپ لندن - هفته گذشته نخست‌وزير انگليس در مراسم ضيافت شام ساليانه‌اي كه در لندن از سوي صندوق امنيت اقليت يهود برگزار شد گفت: ديگر زمان توقف روند صلح در خاورميانه نيست و رهبران اسراييل و كساني كه از اسراييل حمايت مي‌كنند بايد از تحولات منطقه در جهت تحقق صلح استفاده كنند. ديويد كامرون در همين اظهارات، خود را درجايگاهك صاحبنظر اسلامي قرار داده و گفته است: "يكي از تهديدات مستقيم عليه امنيت ملت يهود از وجود يك عقيده سياسي به نام افراط گرايي اسلامي نشات مي‌گيرد و با دين اسلام تفاوت دارد." وي علاوه بر اينكه با چنين سخناني بي اطلاعي خود را از اسلام و نوع نگاه متفاوت مسلمانان به ملت يهود و صهيونيست‌ها به اثبات رساند، يكباره احساساتي شد و ماهيت خود را نيز افشا كرد و با صراحت گفت: "من افتخار مي‌كنم كهك يهودي و يك انگليسي هستم. من همواره مدافع قوي ملت يهود و اسراييل خواهم بود". اين اعتراف ديويد كامرون، نشان داد كه او فقط يك يهودي نيست بلكهك صهيونيست است و رسيدن او به مقام نخست وزيري انگليس نتيجه برنامه ريزي صهيونيست‌ها بوده و اكنون رژيم صهيونيستي از حضور او در كاخ نخست وزيري انگليس حداكثر بهره‌برداري را بعمل مي‌آورد. البته چنين رويدادي در انگليس چندان غيرعادي نيست، زيرا انگليس از اوائل قرن حاضر در تدارك تأسيس رژيم صهيونيستي بود و در واقع خاستگاه اين رژيم اشغالگر و غاصب است. از جنگ جهاني دوم تاكنون، قوي‌ترين گروه‌هاي پشت پرده در سياست آفريني‌هاي باب طبع صهيونيست‌ها در جهت حمايت رژيم صهيونيستي و ايجاد جنگ و دعوا در ميان ملت‌هاي مسلمان و استعمار آنها در انگليس مستقر بوده و هم اكنون نيز هستند كما اينكه سرمايه‌داران بزرگ صهيونيست و شركت‌هاي حامي اسرائيل نيز در انگليس مستقرند.

در چنين كشوري، برگزاري مسابقات المپيك با آرم "صهيون" امري طبيعي است هر چند برخلاف منشور جهاني المپيك و موازين بين‌المللي ورزش مي‌باشد. از فدراسيون جهاني المپيك نيز انتظار معجزه وجود ندارد، زيرا اين نهاد بين‌المللي نيز مانند سازمان ملل و آژانس انرژي اتمي و سازمان عفو بين الملل و ساير مجامع جهاني تحت نفوذ قدرت‌هاي سلطه گر و صهيونيسم بين الملل قرار دارند. بنابر اين، اگر براي مقابله با تخلف آشكار دولت انگليس از منشور المپيك كاري انجام شود فقط از عهده كشورها و ملت‌هاي مسلمان بر مي‌آيد.


رسالت

«آينده تحولات منطقه» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد:
غرب با شگفتي تحولات منطقه را رصد مي‌كند. سرويس‌هاي اطلاعاتي غرب وقوع اين تحولات را پيش‌بيني كرده بودند. فوري ترين اقدام غربي‌ها براي پيشگيري از انقلاب‌هاي اسلامي و مردمي در منطقه اين بود كه آنها يك تصوير ناكارآمد، مشوش و به هم ريخته از انقلاب اسلامي در جهان اسلام، بويژه جهان عرب نشان دهند تا مردم منطقه نتوانند براساس يك مدل، مطالبات سياسي خود را پيگيري كنند. تشويق و ترغيب آشوب و اردوكشي خياباني به بهانه تقلب در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري اين هدف را دنبال مي‌كرد كه ريخت و دكور انقلاب اسلامي را به هم بريزند و بعد به مردم منطقه بگويند؛ "به كجا مي‌خواهيد برويد، انقلاب اسلامي ايران پس از سه دهه رو به افول گذاشته است." مردم بصير و رهبري هوشيار ايران "تهديد" نرم ‌آمريكا و رژيم صهيونيستي و انگليس مكار عليه انقلاب را بهك "فرصت" تبديل كرده و به مردم جهان اثبات كردند بنيان‌هاي نيرومند انقلاب اسلامي محكمتر از آن است كه با جيغ و داد معدودي در محلات اشراف‌نشين اندك تكاني بخورد.

اقتدار ايران پس از آزمون فتنه بيش از اقتدار ايامي بود كه جنگ داخلي، تروريسم كور، جنگ تحميلي و تهديدها و تحريم‌ها را پشت سرگذاشت. ايران پس از فتنه همانند پهلواني است كه توانسته پشت حريف خود را بادادن كمترين امتياز به خاك بمالد و دوستان انقلاب را در سراسر جهان شاد و دشمنان نظام را مايوس نمايد.

لذا مي‌بينيم يكي از اصلي‌ترين مطالبات مردم در كشورهاي به پاخاسته در خاورميانه استقرار يك نظام الهي همانند جمهوري اسلامي ايران است. غرب مي‌خواهد حركت مردم در خاورميانه را يك حركت سكولار با مطالبات اقتصادي معرفي كند و در اين نمايش هم واقعا ناشيانه عمل مي‌كند گاهي با اين حركت‌ها همراهي‌ نشان مي‌دهد و گاهي با چنگ و دندان و توپ و تفنگ  مي‌خواهند آن را سركوب كنند.  در ليبي سياست مشت آهنين در پيش گرفته‌اند. مي‌خواهند بگويند اگر از خطوط قرمز بخواهيد عبور كنيد قتل عام مردم اجتناب‌ناپذير است. يكي از اصلي‌ترين خطوط قرمز غرب در منطقه، منافع اقتصادي آنها بويژه روان‌سازي تداوم صدور نفت و عدم اخلال در نظامات اقتصادي غرب در حوزه انرژي است.

تصاويري كه جهان از مصر، تونس، الجزاير، ليبي، بحرين،‌ مراكش،‌ اردن،‌ يمن و ... دريافت مي‌كند نشان مي‌دهد كهك خودآگاهي اسلامي در امت عرب و جهان اسلام پديد آمده است.
مردم به دنبال عزت و شرف از دست رفته خود هستند كه آن زير پاي سربازان ارتش صهيونيستي طي نيم قرن اخير لگدمال شده است. مردم به حكم قرآن سلطه كفار بويژههود و نصاري را در سرزمين‌هاي خود نمي‌توانند بپذيرند.

مردم ديگر دوستي رهبران كشورهاي خود را با آمريكاي جهانخوار و رژيم خونخوار صهيونيستي تحمل نمي‌كنند. مردم فقر سياه و نكبت‌بار را كه حاصل تسلط غرب در جوامع اسلامي است تحمل نمي‌كنند و حاضرند به حكم قرآن براي حقوق خود در حوزه معاد و معاش فداكاري كنند.

حضور زنان محجبه در قيام‌هاي مردمي و برگزاري نمازهاي جماعت ميليوني و شعارهاي دشمن شكن الله اكبر هويت سياسي انقلابيون منطقه و كساني كه نبض تحولات را در دست خود دارند به خوبي نشان مي‌دهد.

مردم به حكم قرآن مامور به خروج از حاكميت طاغوت و رسيدن به وادي آزادي و حريت هستند. مردم به حكم رسول الله و احكام الهي مامور به مبارزه با ستم و استبداد هستند به همين دليل علماي بيدار اسلام جلودار نهضت بيداري اسلامي هستند و مردم رهبري علما و گروه‌ها و احزاب اسلامي را پذيرفته‌اند.

آمريكايي‌ها به طور ناشيانه مشغول سوزنباني حركت‌هاي مردمي در كشورهاي اسلامي در ريل انديشه‌هاي سكولار و ليبرال هستند، بي‌آنكه بدانند پوسيده‌ترين گفتمان در جوامع اسلامي گفتمان ليبراليسم است. رهبران مسلمان و بيدار و مردم مصر، يمن، اردن،‌ بحرين، تونس، الجزاير، مراكش،‌ عربستان و ... بايد بدانند پس از سكوت استبداد داخلي يك جنگ دائمي و مستمر با استعمار خارجي خواهند داشت. چرا كه استعمار خارجي در حال باز توليد و باز تعريف استبداد در اين جوامع است.


قدس

«روشنگري سياسي در بيانات رهبري» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد:
حضرت آيةا... خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي، صبح روز پنجشنبه در ديدار رئيس و اعضاي مجلس خبرگان با تشکر از رفتار و گفتار عاقلانه و مدبرانه خبرگان ملت در انتخاب هيأت رئيسه جديد اين مجلس، در سخناني مهم و صريح خطاب به همه، بويژه جوانان تأکيد کردند: «اين پيام من است، هرگونه هتک حرمت و رفتارهاي غيراخلاقي و توهين آميز، خلاف شرع، مخالف عقل سياسي و ضربه به جمهوري اسلامي است و خداوند را خشمگين مي سازد».

در سخنان اخير مقام معظم رهبري در نشست اعضاي خبرگان، نکاتي کليدي در ارتباط با تعاملات سياسي اجتماعي و فرهنگي در جامعه به چشم مي خورد که به برخي از آنها اشاره مي شود.
- در نظر گرفتن معادلات معنوي در سياست: سياست در جمهوري اسلامي بر اساس نگاه وحياني و سيره معصومين(ع) شکل گرفته است. تبيين اين مفهوم در نظرگاه بنيانگذار جمهوري اسلامي نيز از همين منظر قابل توجيه است، زيرا الگوي سياسي در ايران پس از انقلاب کاملاً با مفهوم مصطلح آن در ادبيات سياسي و روابط بين الملل، متمايز است. سياست در آموزه هاي انقلاب اسلامي در تعامل شهروندان با يکديگر و شهروندان با دولت و همچنين در عرصه سياست خارجي، متفاوت از الگوي موجود جهاني است. به همين دليل، اين ويژگي ايران را در بين کشورهاي جهان از جايگاه منحصر به فردي برخوردار کرده است.

- حفظ آرامش جامعه ايماني: در شرايط کنوني، بيش از هر زمان ديگري جامعه به آرامش و ثبات نيازمند است. اکنون نگاه کلان در محاسبات توده ها، تمامي برآوردهاي بيگانگان را نقش بر آب نموده است و دشمنان که هر از چندگاهي تلاش مي کنند با سوژه سازي ايران اسلامي را که امروز محور و الگوي تحولات منطقه گرديده، بي ثبات معرفي کنند، به مدد عقل سياسي نخبگان و توده مردم، به ناکاميهايشان بيش از پيش افزوده شده است.

- انتقاد، مخالفت و بيان عقايد همراه با جرأت و دوري از هتک حرمت، اهانت و دشنام: فضاي کنوني جامعه به برکت انقلاب اسلامي از نعمت آزادي برخوردار است و گروه ها و جريانهاي سياسي با هر گونه ذائقه و سليقه سياسي در بيان نظرها و انتقادها آزادي دارند و مانعي در دستيابي آنها به اين حق مسلم وجود ندارد. نکته اي که ظرافت قابل تأملي را مي طلبد، تميز بين مرز نقد، روشنگري و بيان نظرات با اهانت و هتک حرمت است. خداوند علتهاي بسياري از رفتارهاي ضد اخلاقي از جمله اتهام زدن به ديگران را در آيات متعدد قرآن در هواهاي نفساني و روحيه استکباري غفلت از خداوند و ترک راه رشد و کمال، عجب و غرور و خودپسندي نسبت به خود مي داند و از انسان مي خواهد که با ياد خداوند، خود را از اين بيماريهاي خطرناک برهاند.

- پرهيز از تأثيرپذيري اخبار ناصواب در مورد دولتمردان: برخي احزاب و گروه ها با خبرسازي و تأثيرپذيري از فضاسازي رسانه اي بيگانگان، موضعگيري کرده و زحمات دولتمردان را زير سؤال مي برند که بر اساس فرمايشات رهبري اين مدل رفتاري قابل پذيرش نيست. اين سخن به منزله چشم پوشي از نقد و بي تفاوتي نسبت به کاستيها نمي باشد، بلکه ضمن نقد به الزامهاي آن نيز پايبند است. مدتي است بعضي جريانها و نحله هاي سياسي با ژست انتقادي گرفتن، خدمات دولت را به نحوي مورد هجمه سنگين قرار داده اند که نمي توان از آن بوي انتقاد را استشمام کرد، بلکه ادبيات به کار رفته، بعضاً نوعي تخريب و انتقامجويي را در اذهان تداعي مي کند.

بر کسي پوشيده نيست، انتقاد سازنده آينه اي براي نمايش کاستيهايي است که با در نظر گرفتن محدوديتهاي اجرايي و با نگاهي علمي مطرح شده اند. چنين است که هر «انتقاد هدفمند و صادقانه» در بطن خود، راهکاري منطقي و علمي را نيز براي رفع کاستيها خواهد داشت.
- رصد کردن دست دشمن در جريانهاي اجتماعي و مراقبت از نفوذيها: در اجتماعات خودي، برخي اوقات اتفاق افتاده است که جريانهاي غيرخودي با هدف ايجاد اغتشاش، فضا را راديکال نموده اند تا از اين رهگذر جريانهاي سياسي موجه را متهم کنند که اين موضوع تاکنون مسبوق به سابقه بوده است و جوانان بر اساس رهنمود رهبري، بايد مراقبت ويژه در مقابل اين انحرافها داشته باشند.

- درک پويايي و حرکت رو به پيش انقلاب اسلامي و اميد به آينده: دشمن همواره تلاش مي کند با نفوذ در ادراکات جامعه، نوعي رخوت و سستي و نااميدي را تلقين نمايد تا از اين منظر پويايي و رشد شتابان انقلاب اسلامي را در عرصه هاي گوناگون با کندي و بن بست مواجه سازد. نکته اي که همواره در رهنمودهاي ولايت از فراواني قابل توجهي برخوردار است، اهتمام به اميد دادن به جامعه به عنوان راهکار مقابله در مقابل ايجاد يأس و نااميدي دشمن است.

بنابراين، آنچه رهبري در اظهارات اخيرشان مطرح فرمودند، مخاطب آن همه آحاد جامعه مي باشند و جريانهاي سياسي و گروه ها بايد با در نظر گرفتن الزامهاي ديني و سياسي، حرکتهاي فردي و جمعي ناصواب را اصلاح و با نفوذيها برخورد کنند تا الگوي صحيح مناسبات سياسي جريانها و افراد تبيين گردد و بستر سؤاستفاده دشمن فراهم نشود. از سوي ديگر، جامعه پيروي خويش را از منويات مقام معظم رهبري با اين فرمايش امام(ره) اعلام مي نمايد: «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکت شما آسيب نرسد.»


مردم سالاري

«اقناع، القا و تربيت کلا م مهم رئيس سابق خبرگان» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد:
مهمترين رويداد هفته گذشته کشور، تشکيل اجلا س مجلس خبرگان رهبري و انتخاب هيات  رئيسه جديد اين مجلس بود. آيت الله هاشمي رفسنجاني  در افتتاحيه اين اجلا س سخنان مهمي ايراد کرد که در آن محوري ترين مسائل جهان اسلا م و خيزش  بيداري اسلا مي و مهمترين مسائل داخلي کشور اشاراتي تحليلي و تبييني داشت.

قبل از پرداختن به محورهايي از اين سخنان لا زم است اشاره کنم به هزينه هاي هنگفتي  که جوامع بشري به ويژه جامعه پررويداد ما در عدم استفاده از فرصت ها متحمل شده و مي شود. رياست  آيت الله هاشمي رفسنجاني بر مجلس خبرگان  در دو دوره دو ساله اخير فرصت گرانقدري  بود که مي توانست بسياري از گره هاي اجتماعي، سياسي جامعه را با هزينه اي بسيار اندک حل کند که به دلا يلي که خود ايشان در نطق افتتاحيه  اين نشست  به بخش هاي مهمي از آن اشاره کردند اين فرصت از دست رفت.
نمونه تحسين برانگيز اين درايت را در انصراف از نامزدي آنگاه که آيت الله مهدوي کني براي رياست مجلس خبرگان اعلا م حضور کردند، مي توان به خوبي يافت که مورد تشکر و تمجيد مقام معظم رهبري هم قرار گرفت.

آيت الله هاشمي رفسنجاني  در سخنان افتتاحيه اجلا س 17 و 18 اسفند بر «عمل به احکام»  و «حفظ مردم» و «قبول اختلا ف در سليقه هاي سياسي و اجتماعي، اقتصادي که موجب تکامل مي شود» و «پرهيز از اختلا ف  در اصول» و «ضرورت بربحث و نقد تاکتيک ها» و «اولويت تربيت و اقناع بر مجازات» تاکيد کرد و در فرازي گفت.
«نمي شود از يک جامعه اي که خودش گرفتار بيکاري، بداخلا قي، اختلا ف، تورم است الگو ساخت، بايد الگويي بسازيم که بتوانيم  به دنيا ارايه دهيم.

هر يک از اين محورها خود ظرفيت  چند سرمقاله  و چند مقاله  را دارد، اما نگارنده در اين جا  مي خواهم بهکي از اين محورها که «اقناع و تربيت» هست اشاره اي  کنم تا معلوم شود که چقدر  ايشان ديدگاه عميق ارتباطي دارند و راه حل هاي ارتباطي را موثرترين و کم هزينه ترين و کوتاه ترين راه براي حل معضلا ت سياسي، اجتماعي  مي دانند و دليل اصلي همسو نشدن با موج هاي اجتماعي مبتني بر شعار و رفتارهاي افراطي  را از همين زاويه بايد ارزيابي کرد.
واژه اقناع در شکل  مناسبت به معناي دخل و تصرف در نمادها است که براي انجام عمل از سوي ديگران طراحي نشده است. در واقع، توسل به تعقل  و احساس  به خاطر حصول نوعي رضايت رواني است. منظور از تعقل استفاده از عقل همگاني است نه عقل شخصي; نظر و راي و استدلا ل خود را با ديگران در ميان نهادن و نظر و راي  و استدلا ل ديگران را شنيدن  و به نتيجه مشترک  رسيدن است، تعقل  شکل جمعي دارد، تبعيت از عقل  فردي تعقل عبث، خود خواهي و خودپرستي است.


تهران امروز

«چند نفر را جذب كردي برادر؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن مي‌خوانيد:
هيچ‌كس تاكنون ديدها شنيده كسي با فحش و ناسزا و تحقير و توهين توانسته باشد فردي يا افرادي را جلب خودش يا جذب ايده و فكري كند؟
راهبرد «جذب حداكثري» كه بيست ماه و بيست روز پيش رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تاريخي پس از انتخابات مطرح فرمودند هرگز تاريخ مصرف ندارد و همه كساني كه در زير چتر نظام فعاليت مي‌كنند موظفند با عنايت به اين راهبرد كلان فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي خود را سامان دهند و مبتني بر اقتضائات چنين برنامه‌اي به كنش و واكنش بپردازند.

بعد از گذشت اين همه مدت بد نيست همه فعالان سياسي كشور به عملكرد خود نظري بيندازند و از خود بپرسند در راستاي فرمايش رهبري چه اقدامي كرده‌اند. يكي از اصلي‌ترين الزامات جذب حداكثري رعايت اخلاق و احترام به ديگران مخصوصا افرادي است كه لزوما هماهنگي و همراهي با ايده و فكر صاحبان قدرت ندارند. روشن است كه احترام گذاشتن به مخالف لزوما به معناي پذيرش عقيده او نيست بلكه تن دادن بي‌قيد و شرط به احكام اخلاق اسلامي است، همان چيزي كه هم از اهداف بعثت انبياء و هم از لوازم حكومت اسلامي است.

جذب حداكثري تنها با رعايت اخلاق فراچنگ مي‌آيد و آنجا كه اخلاق در محاق مي‌رود نه تنها جذبي صورت نمي گيرد كهكسره دافعه و دوري از حق اتفاق مي‌افتد. سخن حق و حرف حق في نفسه جاذبه دارد و از اين‌روست كه همه پيامبران هم در كلام و هم در مرام از پرتو عالي جاذبه الهي برخوردار بودند. آنكس كه خود را نماينده حق مي‌داند و با چنين رويكردي با مردم برخورد مي‌كند بايد به هوش باشد كه سخن ناحقش جفايي سخت‌ بر ساير حق‌پويان است چرا كه برخورد نادرست و ناشايست او اعتبار سخن حق ديگران را از سكه مي‌اندازد.

وقتي صحبت از جذب حداكثري مي‌شود منظور جذب دوست و رفيق و پسرخاله و دخترخاله نيست بلكه مقصود جذب اشخاص و افرادي است كه در ميان جبهه حق و باطل سردرگم و چشم انتظار طلوع حقيقت اند و دوست دارند در ميان گرد و غبار به پا خاسته بتوانند به راهي بروند كه بايد بپويند. جذب اينگونه افراد و ساير اشخاصي كه در اين هنگامه قرار دارند با هتك‌حرمت و رفتارهاي غيراخلاقي نه ميسور است و نه مطلوب.

تاكيد موكد رهبر فرزانه انقلاب در ديدار با خبرگان و اتمام حجت ايشان با همه فعالان عرصه عمومي مبني بر لزوم رعايت اخلاق و پرهيز از هرگونه هتك‌حرمت و رفتارهاي نادرست اخلاقي ريشه در حقيقت ديانت و سياست دين محور دارد چرا كه بايد «سياست ما عين ديانت ما و ديانت ما عين سياست ما باشد.» وقتي اخلاق اسلامي از سياست حذف شود، همه چيز جايز مي‌شود و اين هرگز مطلوب حاكم اسلامي نيست و نخواهد بود. بدون شك گرانيگاه حكومت اسلامي رعايت اخلاق است و اگر غير از اين باشد، نقض فرمايش رسول گرامي اسلام است كه مي‌فرمايند: «اني بعثت لا تمم مكارم الاخلاق: همانا من برانگيخته شدم به رسالت تا مكارم اخلاق را به كمال برسانم.»

حكومتي كه در امتداد راه انبياء الهي بنا نهاده شده حتما و قهرا بايد در پي احياء و اثبات اين مدعا باشد و بر همه حاكمان و مديران و مسئولان و فعالان آنهاست كه اخلاق الهي را به تمامه رعايت كنند و از ديگران نيز بخواهند تا بدان پايبند باشند و گردنكشان و حق‌ناشناسان و گزافه‌پويان را بر جاي خويش بنشانند. آنان كه اخلاق را زير پا مي‌نهند و هتك‌حرمت و توهين و ناسزا و تحقير را به ديگران روا مي‌دارند، شاگردان شيطانند چرا كه پيامد رفتار ناشايست و ناصواب آنها پر كردن جبهه باطل و كاستن از محبوبيت و اقتدار سخن حق است.

اكنون باري ديگر رهبر معظم انقلاب بر همه رهپويان جبهه انقلاب روشن ساختند كه «هرگونه هتك حرمت و رفتارهاي غيراخلاقي و توهين‌آميز، خلاف شرع، مخالف عقل سياسي و ضربه به جمهوري اسلامي است و خداوند را خشمگين مي‌كند.» اين جمله به قدري واضح و گويا و روشن است كه هيچ‌كس نمي‌تواند آن را ناشنيدها ناديده بگيرد. با اين فرمايش رهبري وظيفه دستگاه قضا سنگين‌تر از هميشه است چرا كه همه از اين دستگاه مقتدر انتظار دارند حرمت‌شكنان را بر جاي خويش بنشاند و آنان را كه در برابر مطالبه شايسته رهبر معظم انقلاب سركشي مي‌كنند، زنهار دهد و عدالت را بر آنها جاري سازد.


ابتكار

«آيا ملي‌کردن زمين چاره‌ مشکل است؟» عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد:
سال‌هاست زمين‌خواري به‌عنوان معضل و پديده‌ي نابهنجار ملي مطرح است و درباره‌ي چرايي پيدايش و چگونگي مهار آن، خط‌ونشان‌هاي زيادي کشيده شده است. خبر تشکيل پرونده براي دانه‌درشت‌ها بارها تيتر اول روزنامه‌ها بوده است؛ اما هيچ‌گاه از هويت زمين‌خواران و سرنوشت پرونده‌هايشان اطلاعي حاصل نمي‌شود.

همواره از عنوان عده‌اي سودجو و زمين‌خوار و مافياي زمين، در خطابه‌ها نام برده مي‌شود؛ اما تاکنون از مصاديق اين عناوين نامي برده نشده است. در طول سي‌ودو سال گذشته، موج‌هاي زيادي تحت‌عنوان مقابله با زمين‌خواران به راه افتاده؛ ولي همواره در مرحله‌ي اول باقي مانده است. اکنون افزايش معضل تغيير کاربري و تصرف غيرقانوني زمين‌هاي دولتي و عمومي بهکي از معضلات بزرگ اجتماعي تبديل شده است. در مهرماه سال جاري، رئيس بازرسي کل کشور در جريان ديدار از استان فارس، طي سخناني گفتند که زمين‌خواري بهکي از مهم‌ترين عوامل فساد، در کشور تبديل شده است. زمين‌خواري نسبت مستقيمي با نظام مالکيت زمين دارد.

مطابق اصل 44 قانون‌اساسي، مالکيت اراضي متعلق به حکومت است و به‌موجب اصل 45قانون‌اساسي «انفال و ثروت‌هاي عمومي، از قبيل زمين‌هاي موات يا رهاشده، معادن، درياها، درياچه‌ها، رودخانه‌ها و ساير آب‌هاي عمومي کوه‌ها، دره‌ها، جنگل‌ها، نيزارها، بيشه‌هاي طبيعي، مراتعي که حريم نيست، ارث بدون وارث، اموال مجهول‌المالک و اموال عمومي که از غاصبين مسترد مي‌شود، در اختيار حکومت اسلامي است تا برطبق مصالح عامه نسبت به آن‌ها عمل نمايد.» مطابق اين اصل، منابع طبيعي و زمين و محيط‌زيست در اصل امانتي است در دست دولت که بايد همانند اميني از آن حفاظت کند. دولت صرفاً حق بهره‌مندي معقولانه و پايدار اين منابع را به نفع نسل‌هاي حال و آينده دارد. درحقيقت، دولت مالک نيست؛ بلکه پاسبان و نگهبان است. بنابراين اراضي متعلق به هيچ‌کس نيست و دولت‌ها تنها به‌لحاظ نگهباني از منافع عمومي حق مديريت دارند.

از زمان قاجار، اراضي کشور به سه دسته دولتي و شاهنشاهي و اربابي تقسيم مي‌شد. اين وضع در زمان پهلوي تشديد شد. شاهان براي خود، حق مالکيت خداوندي بر زمين قائل بودند؛ درحالي‌که توده‌ي مردم از هيچ حقي برخوردار نبودند. درحقيقت، زمين پايه‌ي نظام طبقاتي را تشکيل مي‌داد: هرکسي که سهم بيشتري از زمين داشت، ارباب بود و ديگران رعيت بودند. البته اين مسئله مختص ايران نبود و در کشورهاي ديگر نيز به چشم مي‌خورد. بنابراين زمين بهانه‌ي انقلاب‌هاي زيادي به نام «انقلاب کشاورزان» شد.

بعد از انقلاب اسلامي ايران، مالکيت اراضي به دو دسته‌ي دولتي (عمومي) و خصوصي تقسيم شد. براي مثال، ماده‌ي 6 قانون زمين شهري مي‌گويد: کليه‌ي زمين‌هاي موات شهري؛ اعم از آنکه در اختيار اشخاص يا بنيادها و نهادهاي انقلابي و دولتي يا غيردولتي باشد، در اختيار دولت جمهوري اسلامي است و اسناد و مدارک مالکيت گذشته، ارزش قانوني ندارد. بااين‌حال چرا با وجود گذشت 32سال از انقلاب، هر روز شاهد تصرفات منابع طبيعي، موات، حاشيه‌ي درياها و... هستيم؟ اين روزها هرکس گذرش به حاشيه‌ي تهران و ديگر شهرهاي ايران بيفتد، مشاهده خواهد کرد که تصرفات منابع طبيعي و مسابقه‌ي تغيير کاربري، به فراز قله‌هاي اطراف هم رسيده است. حتي چنين سرنوشتي دامان سواحل درياها را هم فرا گرفته است، به‌طوري‌که مردم عادي براي رؤيت دريا راه آزاد پيدا نمي‌کنند و بايد از فرسنگ‌ها دور، نماي کلي دريا را رؤيت کنند. مشکل کجاست؟ به گفته‌ي چند روز پيش دادستان کل کشور، بدون دخالت افراد صاحب‌نفوذ و دستگاه‌هاي دولتي، چنين تصرفاتي از عهده‌ي افراد حقيقي خارج است.


آفرينش

«تأملي در وضعيت كارگران معدن» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد:
پس از آنکه نسبت به کم توجهي و عدم عنايت به بسترهاي اقتصادي معادن کشور در نوشتار قبلي اشاره کرديم به اين نتيجه رسيديم که صنعت معدن در کشور ما مورد بي‌‌مهري قرار گرفته و با توجه به پتانسيل هاي فراواني که دارد نتوانسته است جايگاه خود را در اقتصاد کشور تثبيت کند. اما آنچه ما را بر آن داشت که نوشتاري ديگر در اين زمينه تهيه کنيم، وضعيت و اوضاع نا بسامان کارگران و زحمت کشان در عرصه صنعت معدن بود.

افرادي که با تحمل سخت ترين شرايط کاري جان خود را به خطر مي اندازند و به فعاليت در اعماق زمين مي پردازند و بعضا در کشاکش نا ملايمت هاي حوادث جان خود را از دست مي دهند و يادشان هم در همان اعماق زمين مدفون مي شود. نمونه بحث را به معدن زغال سنگ کرمان مي کشانيم . جايي که در آذر ماه امسال شاهد قرباني شدن چهار کارگر ساده معدن بوديم.
اين افراد در عمق 600 متري زمين به علت ريزش معدن مدفون شدند. پس از تلاش هاي فراوان جسد يکي از آنها خارج شد و خانواده هاي آنها توقع داشتند تا در روزهاي آتي اخبار خوشي از سلامت و نجات بستگانشان بشنوند. اما نه تنها اين اميد ها بهأس تبديل شد بلکه هنوز با گذشت سه ماه از وقوع حادثه هنوز نتوانسته اند اجساد اين کارگران را از زير آوار خارج کنند. البته تلاش شبانه روزي امدادگران درخور تمجيد است اما به نتيجه نرسيدن تلاش آنها در نجات معدنچيان و کشف اجساد آنها نشان از مظلوميت اين قشر محروم دارد.

شايد اين طور به نظر برسد که بروز چنين حوادثي در اين نوع کار بعضا طبيعي است اما بنا بر اخبار رسيده و گفته هاي مدير کل کار و امور اجتماعي کرمان، عامل بروز چنين حوادثي در معادن کرمان استفاده از روش هاي سنتي استخراج و عدم نظارت کافي بر رعايت استانداردهاي ايمني مي باشد. اکثر کارگراني که در اين معادن مشغول به کار هستند از اقشار ضعيف جامعه مي باشند. که بدون داشتن مهارت و آموزش هاي کافي در زمينه هاي ايمني و بهداشتي و با دستمزد پايين نسبت به حد نصاب هاي مشخص شده به کار گرفته مي شوند.

و به علت عدم آشنايي به نوع کار و خطرات در مواقع بحراني قادر به عکس العمل هاي کافي و استاندارد نيستند و دچار حادثه مي شوند. شايد گفتن اين نکته تأسف بار باشد که در يکي از حوادث معادن کرمان (باب نيزو) کارگراني در معدن قرباني شدند که در ميان آنها فردي با 70 سال سن و فردي با دو روز کار در معدن وجود داشتند. و اين خود گوياي همه نا ملايمت ها با اين صنعت و افراد مشغول در آن مي باشد. همه موارد ياد شده تخلف از قانون از سوي متوليان و پيمان کاران معادن مي باشد که با عدم آماده سازي همه جانبه جهت ايمني محيط کار و کارگران اقدام به فعاليت نموده اند.

اگر چه اين متخلفان به مراجع قضايي خوانده شده اند و محکوم به پرداخت غرامت و تحت پيگرد قرار گرفته اند اما متاسفانه در برخي موارد آنها با استفاده از راه هاي گريز از قانون توانسته اند از زير بار اين حوادث دلخراش شانه خالي کنند. و حتي در برخي موارد خانواده هاي حادثه ديدگان نتوانسته اند به طور کامل حق و حقوق خود را دريافت کنند. در آخر همانطور که نسبت به جنبه هاي اقتصادي معادن کشور اشاره کرديم و خواستار توجه بيشتر به اين مهم شديم ، بار ديگر و با درخواستي انسان دوستانه از مسئولين ذي ربط تقاضاي توجه مضاعف به وضعيت کارگران مظلوم در صنعت معدن کشور را داريم.


آرمان

«حقوق بشر» عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم غلامعلي رياحي است كه در آن مي‌خوانيد:
ترديدي نيست که در جهان امروز حقوق بشر بهکي از محور‌هاي اصلي در روابط مناسبات دولت‌هاي تبديل شده است به  چند نمونه نزديک اشاره مي‌شود. وزير خارجه فرانسه برکنار شد به اين دليل که چندي پيش مهمان سرمايه‌داري شده بود که از دوستان زين‌العابدين بن‌علي ديکتاتوري مخلوع تونس است. مورد ديگر مربوط است بهکي از موسسات آموزشي انگليسي که مدير آن به خاطر دريافت مبلغي (به عنوان خودياري) از يکي از فرزندان معمرقذافي مجبور به عذرخواهي شد.

سلويربرلوسکوني نخست‌وزير ايتاليا زير فشار افکار عمومي به دادگاه احضار شده است او متهم است که با رقاصه‌اي عرب‌تبار کمتر از 18 سال ارتباط برقرار کرده است توجه داشته باشيم که اصل چنين اعمالي حتي براي نخست وزير در کشوري با تساهل جنسي مانند ايتاليا به خودي خود جرم نيست گرفتاري نخست وزير به آن علت است که افکار عمومي و دستگاه قضايي ايتاليا مدعي‌اند که رقاصه عرب به علت صغرسن مورد سوء استفاده جنسي قرار گرفته است.

سازمان ملل و ارگان‌هاي وابسته به آن بعد از جنگ دوم جهاني به منظور حفظ صلح و ايجاد امنيت جمعي پايه‌گذاري شد تا سال‌هاي اخير هر چند مجمع عمومي و کميسيون‌هاي حقوق بشري زيرمجموعه آن گهگاه در قبال نقض حقوق بشر در بعضي کشورها مبادرت به صدور قطعنامها بيانيه مي‌کرد اما حوادث تونس و مصر خصوصا ليبي نقطه عطفي در تاثيرگذاري حقوق بشر در مناسبات سازمان ملل با دولت‌ها شده است. براي اولين بار شوراي امنيت به اتفاق آرا عليه قذافي بسيج شده و قطعنامه بدون مخالف صادر کرده است.

دبيرکل سازمان ملل در حالي که در قبال نقض حقوق بشر در ديگر کشورها هرگز اينگونه تمام قد به ميدان نيامده بود نهکبار بلکه در چند مناسبت اعمال ديکتاتور ليبي را محکوم کرده و در واقع او را به عنوان حاکم معزول طرف خطاب قرار داده است. قذافي باشدت متعرضين را بمباران مي‌کند و ظاهرا در اين جنايت‌ها هيچ خط قرمزي نمي‌شناسد. سازمان ملل و اتحاديه اروپا و ناتو و کشورهاي غربي و عربي يکپارچه عليه قذافي قيام کرده‌اند.

ديوان بين‌المللي کيفري در صدد است قذافي و ديگر حاکمان ليبي را به عنوان جنايت عليه بشريت تحت تعقيب قرار دهد. مخالفين قذافي که نيمي از کشور را در اختيار دارند ضمن تاکيد بر عدم مداخله نظامي از کشورهاي غربي انتظار دارند با برقراري منطقه پرواز ممنوع بر فراز ليبي، نيروي هوايي ليبي را که بي‌رحمانه معترضان را قتل‌عام مي‌کند از کار بيندازند و بعيد نيست که جامعه جهاني در صورت تداوم جنايت قذافي در اين مورد اقدام کند.

در حالي‌‌که اينگونه اقدامات حتي تا 20 سال پيش قابل تصور نبود و حاکمان مستبد بسياري از کشورهاي درگذشته با احساس مصونيت از تعقيب، جنايات زيادي مرتکب شدند وبي‌کيفر ماندند. حمله ناتو به صربستان که عليه مسلمانان نسل‌کشي مي‌کرد جنگ بالکان را پايان داد و دادگاه کيفري بين المللي تا حال حداقل 2 نفر از حاکمان  جنايتکار صربستان را محاکمه کرده که اولي  قبل از صدور حکم در زندان بين‌المللي جان  سپرد و دومي زنداني و در حالي محاکمه است.


دنياي اقتصاد

«تقسيم شرکت‌هاي بزرگ؛ چرا؟» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر مرتضي بينا است كه در آن مي‌خوانيد:
چند ماه پيش در يکي از فرودگاه‌هاي بين‌المللي در راه سفرم به تهران، گوينده تلويزيوني يک برنامه اخبار اقتصادي، در يک ميزگرد اعلام کرد که شرکت عظيم آي-تي-تي خود را به سه شرکت تقسيم مي‌کند.
گوينده با تعجب گفت: با اعلام خبرتقسيم آي-تي-تي يک شبه قيمت سهامش 26درصد بالا رفته! گوينده همچنين گفت که اخيرا هم شرکت نفتي ماراتن با جدا کردن قسمت‌هاي اکتشاف، پالايش و فروش، تقريبا 6 ميليارد دلار به ارزشش در بازار افزوده شده است. سوال گوينده از ميزگرد اين بود که چرا بازارسهام اين جدا شدن‌ها را با ارزش مي‌داند؟

جواب سوال در ميزگرد، جواب کوتاهي بود که فقط لغت شفافيت چند بار تکرار شد. در اينجا مي‌خواهم در مورد دو مفهوم «کنترل ريسک» و «شفافيت» و اثر آنها بر ارزش شرکت‌ها در بازارهاي بين‌المللي بحث کنم.

انتقال کنترل ريسک ازمديران به سهامداران
در دوره قبل از ظهور پديده اينترنت و جهاني شدن اطلاع‌رساني، مديران شرکت‌ها سهامداران را به بزرگ‌تر کردن شرکت‌ها در زمينه‌هاي متفاوت تشويق مي‌کردند تا اگر بخشي از اقتصاد دچار تزلزل شد شرکت با تکيه بر بخش‌هاي ديگر زنده بماند و سرمايه سهامداران از بين نرود.
در حقيقت سهامداران وظيفه پخش ريسک را از خود سلب و به مديران شرکت‌هايي که در آن سهام داشتند موکول مي‌کردند. اساسا اين نوع پخش ريسک براي مديران خيلي مفيدتر بود تا سهامداران؛ چون ناکارآمدي بخش‌هاي بزرگي از شرکت‌ها به اين ترتيب پنهان مي‌ماند. به‌علاوه سهامداران کوچک‌تر کنترل خيلي کمي را مي‌توانستند به نوع پخش ريسک که منطبق با خواسته‌هايشان باشد اعمال کنند. شايد اين طرز تفکر در دوره زماني که مديران شرکت‌ها از سهامداران اطلاعات بهتري داشتند و مخارج خريد و فروش سهام بسيار بالا بود، ايده خيلي بدي هم نبوده باشد.

در دنياي امروز ما، سهامداران با دسترسي ارزان به اطلاعات و مخارج پايين خريد و فروش سهام، خيلي راحت‌تر و با کنترل بيشتر و منطبق با سليقه خودشان مي‌توانند در نوع سرمايه‌گذاري و پخش ريسک سرمايه، تصميم‌گيري کنند. به‌علاوه ناکارآمدي مديران در شرکت‌هاي کوچک و تخصصي خيلي زود نمود پيدا مي‌کند و سرمايه‌دار مي‌تواند قبل از بحراني شدن شرايط، سهام شرکت ناکارآمد را بفروشد و سهام شرکتي را با مديران بهتر بخرد. بنابراين مي‌بينيم که سرمايه‌داران کم‌کم ترجيح مي‌دهند که سهام شرکت‌هاي کوچک تخصصي و کارآمد را به سبد مالي خود اضافه کنند و از شر مديران شرکت‌هاي بزرگ که بيشتر به فکر خودشان هستند، خلاص شوند. همچنين چون کارآمدي مترادف است با داشتن تکنولوژي، مي‌بينيم که شرکت‌هاي داراي تکنولوژي‌هاي برتر ترجيح داده مي‌شوند.

حتي امروزه براي شرکت‌هاي تک‌محصولي، ايده بهره‌وري بالاتر که در اثر اشتراک منابع و حرکت راحت کالاها از منابع تامين به توليد و توزيع ناشي مي‌شود، دليلي قوي براي داشتن سازمان‌هاي معظم نيست. ما شاهد تکه تکه شدن شرکت‌هاي بزرگ اتومبيل‌سازي بوده ايم و به عقيده من اين مساله ادامه خواهد داشت. مثلا شاهد به‌وجود آمدن شرکت‌هاي طراحي اتومبيل، شرکت‌هاي ساخت قطعات، شرکت‌هاي مونتاژ، شرکت‌هاي بازاريابي اتومبيل و غيره خواهيم بود.


جهان صنعت

«يارانه و جامانده‌ها» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم ا.عطارپور است كه در آن مي‌خوانيد:
کساني که متقاضي يارانه بودند و ثبت‌نام کرده و شماره حساب داده بودند تاکنون  دو بار يارانه خود را دريافت کرده‌اند اما کساني که مايل هستند يارانه بگيرند و  ثبت‌نام نکرده  يا شماره حساب نداده بودند تا اين لحظهارانه‌اي دريافت نکرد‌‌ه‌اند. تعداد اين گروه اخير کم نيست، بسياري از کساني که دور و بر ما هستند از جمله اين افراد هستند. طبق خوشبين‌ترين آمارها حداقل چند ميليون نفري هستند. حالا سايت اينترنتي باز شده است تا آنان که شماره حساب نداده بودند، شماره حساب بدهند تا در مرحله سوم يارانه‌شان به حسابشان واريز شود.

اولين اشکال‌ همين جاست که چرا طي اين چند ماه سايت باز نشده بود تا اين افراد شماره حسابشان را بدهند و يارانه خود را مثل بقيه هموطنان بگيرند؟! مگر در اين دوره و زمانه کاري ساده‌تر از باز کردن يک سايت است؟ اين مطلب در مورد کساني که اصلا ثبت‌نام نکرده بودند نيز صادق است. بايد سايت براي اينها هم باز مي‌شد تا در ترس جاماندن نمانند! نکته ديگر اين که گه‌گاه شنيده مي‌شود يارانه‌هاي ماه‌هاي قبل به اين افراد داده نمي‌شود! سوال اينجاست که مگر اين افراد هزينه گراني را در همين چند ماه نداده‌اند؟! اگر قرار است به دولت کمکي شود اولا اين کمک بايد داوطلبانه باشد ثانيا همين که چند ماهي پولشان نزد دولت بوده، بهره آن سود دولت مي‌شود. اين کمک بزرگي است که اين افرادکردند به خصوص در مرحله اول پرداخت يارانه‌ها که انتظار تورمي و افزايش نقدينگي بسيار بالا و نگران‌کننده بود.