صراط: ماجرای انتشار خبر تاسفبرانگیز دستگیری دو هنرپیشه سینما در یک پارتی شبانه که از جانب نیروی انتظامی و متاسفانه با کمدقتی رسانهیی، موجی را در فضای رسانهیی و محافل سینمایی ایجاد کرده، همچنان با واکنشهای مختلفی همراه است.
هادی داداشی در یادداشتی در روزنامهی «بانیفیلم» در اینباره نوشته است:
از جمعه گذشته که خبر دستگیری دو هنرپیشه با اسامی تخفیف داده شده «ه - ت» و «م - ک» رسانهای شده، دهها نفر از اهالی سینما و تلویزیون در تماس با خبرنگاران ما پیگیر مشخصات کامل آندو شدهاند. بماند اینکه سیل تماسها از جانب بسیاری از خوانندگان «بانی فیلم» و انبوهی از کامنتها توسط کاربران سایت «بانی فیلم آنلاین» نیز با این مضمون و برای اطلاع از هویت دستگیرشدگان به سوی ما سرازیر شده است. امین تارخ روز گذشته در گفتوگو با «بانی فیلم» موضعگیری مناسبی در این باره کرد و اصولاً انتشار چنین اخباری را به صلاح جامعه هنری ندانست.
فارغ از این بحث، اما تندی عطش خیلی از ما در راه سر درآوردن از نام دو بازیگر پیش گفته خود میتواند محملی برای یک آسیبشناسی اجتماعی و رفتاری دقیق باشد. البته اینکه خیلی از مردم با توجه به علاقه خاصی ما ایرانیان به شایعهپردازی برای آگاهی از نام دستگیرشدگان مشتاق باشند را میتوان به پای جذابیت ذاتی عرصه سینما و تلویزیون و بازیگری نوشت.
از سویی، ولی به آب و آتش زدن برخی از همین اهالی هنر برای فهمیدن نام این دو هم منفشان خود جای تعجب و افسوس دارد. جالب آنکه تعدادی از دوستان هنرمند در مقابل پاسخهایی که از همکاران ما درباره گزینههای مرتبط با این خبر میشنیدند نیز، هر یک گاه واکنش غیرمنتظره و بامزهای از خود بروز میدادند. یک نفر فلان بازیگر را بری از چنین قضایایی میدانست و دیگری فلان هنرپیشه را مجرم قطعی و لایق فحش و ناسزا! اگر چه در این میان خیلیها هم نفس خبر را تأسف برانگیز تلقی کردند و بودند دوستان هنرمندی که برای همکاران خود، هر چند لفظی دل سوزاندند و آرزوی حل مشکل کردند.
در باب این اتفاق، گذشته از آنچه آمد، دو نکته بیش از باقی موارد مهم و خطیر مینماید؛ نخست حرمت و آبروی کسانی که نامشان با مشخصات یاد شده مطابقت کامل داشته، ولی ربطی به آن ندارند و دوم آنکه هنرمندان به واسطه شهرت و جایگاهشان ناگزیر از رعایت آداب اجتماعی، عرف و قانون در ابعاد به مراتب وسیعتری از سایرین هستند.
در نکته اول طی همین چند روز اخیر بسیاری از دوستان هنرمند نامشان سر زبانها افتاد و اتهامهای غیرواقع و نادرست با نامشان پیوند خورد.
از هدیه تهرانی، هانیه توسلی، مهتاب کرامتی و مریم کاویانی در میان هنرمندان زن سینما و تلویزیون گرفته تا میلاد کیمرام و مسعود کرامتی و... از هنرمندان مرد در لیست دستگیر شدگان جای داده شدند.
سپس هم به بررسی سوابق آنان در چسبیدن و یا نچسبیدنشان به چنین جمعهایی پرداخته شد! همین عامل ما را هم مصمم کرد تا در مقطعی کوتاه در تماس با اغلب آنان درباره این اتفاق پرس و جو کنیم که خوشبختانه همگی این اتهام را به کل تکذیب کردند.
با این وصف این هنرمندان تنها به دلیل یک تشابه اسمی همچنان خود را متضرر از جو ایجاد شده میدانند و یک وجه تسمیه برای متهم دانستن خود را عملی غیرانسانی و غیراخلاقی میخوانند. در این شرایط، حتی اگر به پرونده دو نفر دستگیر شده که حتی در هنرمند بودنشان هم محل تردید وجود دارد هم رسیدگی شده و مجازات برسند، تا مدتها نام چهرههای مذکور در یاد خیلیها با این خبر و حواشی آن پیوند خواهد خورد. دریغ از فرصتی با گستره وسیعی از اطلاعرسانی همچون «رسانه شایعه!» که برچسب اتهام را از آنان بزداید. کم نبودهاند چهرههایی که با چنین شایعاتی از عالم هنر جدا و زندگیشان دستخوش تغییراتی ناخواسته شده است.
همین هنرمندانی که نامشان را آوردیم هم قطعاً این روزها در هر معاشرت و نشستی در حال ارائه گزارش از وضع فعلی خود و رد اتهامات واهی هستند. مضحکتر آنکه قضیه از یک بعد به شوخی و هجو هم کشیده شد و نام هنرمندان پیشکسوتی چون محمد علی کشاورز، محمد کاسبی، هوشنگ توکلی و... نیز به عنوان «م - ک» و «ه - ت» دستگیر شده دهان به دهان گشت!
اما درباره لزوم پایبندی بیشتر هنرمندان به اخلاقیات و تلاش در عدم رسانهای شدن اسرار زندگی خصوصی هم جدا از نقش مؤثر مطبوعات و رسانهها در رازداری به موقع، باید به برخی از همین چهرههای هنری خرده گرفت. اینکه شناخته شده بودن هنرمندان، سیاسیون، ورزشکاران و... خود به خود بستر را برای زیر ذرهبین بردن آنان فراهم میکند، خوب یا بد به هر حال واقعیتی انکارناپذیر است. سادهترین راهکار هم آن است که این چهرههای مشهور و نام آشنا ناگزیر از موقعیتی که دارند، باید تن به زندگیای متناسب با این شرایط اجتماعی بدهند و همانقدر که از امتیازهای آن بهره میبرند، به مصائبش نیز عادت کنند.
فقط میماند تأکید دوباره بر اخلاقگرایی ما رسانهها که هیچگاه آبروی دیگران را با شغل شریف خبررسانی اشتباه نگیریم.
هادی داداشی در یادداشتی در روزنامهی «بانیفیلم» در اینباره نوشته است:
از جمعه گذشته که خبر دستگیری دو هنرپیشه با اسامی تخفیف داده شده «ه - ت» و «م - ک» رسانهای شده، دهها نفر از اهالی سینما و تلویزیون در تماس با خبرنگاران ما پیگیر مشخصات کامل آندو شدهاند. بماند اینکه سیل تماسها از جانب بسیاری از خوانندگان «بانی فیلم» و انبوهی از کامنتها توسط کاربران سایت «بانی فیلم آنلاین» نیز با این مضمون و برای اطلاع از هویت دستگیرشدگان به سوی ما سرازیر شده است. امین تارخ روز گذشته در گفتوگو با «بانی فیلم» موضعگیری مناسبی در این باره کرد و اصولاً انتشار چنین اخباری را به صلاح جامعه هنری ندانست.
فارغ از این بحث، اما تندی عطش خیلی از ما در راه سر درآوردن از نام دو بازیگر پیش گفته خود میتواند محملی برای یک آسیبشناسی اجتماعی و رفتاری دقیق باشد. البته اینکه خیلی از مردم با توجه به علاقه خاصی ما ایرانیان به شایعهپردازی برای آگاهی از نام دستگیرشدگان مشتاق باشند را میتوان به پای جذابیت ذاتی عرصه سینما و تلویزیون و بازیگری نوشت.
از سویی، ولی به آب و آتش زدن برخی از همین اهالی هنر برای فهمیدن نام این دو هم منفشان خود جای تعجب و افسوس دارد. جالب آنکه تعدادی از دوستان هنرمند در مقابل پاسخهایی که از همکاران ما درباره گزینههای مرتبط با این خبر میشنیدند نیز، هر یک گاه واکنش غیرمنتظره و بامزهای از خود بروز میدادند. یک نفر فلان بازیگر را بری از چنین قضایایی میدانست و دیگری فلان هنرپیشه را مجرم قطعی و لایق فحش و ناسزا! اگر چه در این میان خیلیها هم نفس خبر را تأسف برانگیز تلقی کردند و بودند دوستان هنرمندی که برای همکاران خود، هر چند لفظی دل سوزاندند و آرزوی حل مشکل کردند.
در باب این اتفاق، گذشته از آنچه آمد، دو نکته بیش از باقی موارد مهم و خطیر مینماید؛ نخست حرمت و آبروی کسانی که نامشان با مشخصات یاد شده مطابقت کامل داشته، ولی ربطی به آن ندارند و دوم آنکه هنرمندان به واسطه شهرت و جایگاهشان ناگزیر از رعایت آداب اجتماعی، عرف و قانون در ابعاد به مراتب وسیعتری از سایرین هستند.
در نکته اول طی همین چند روز اخیر بسیاری از دوستان هنرمند نامشان سر زبانها افتاد و اتهامهای غیرواقع و نادرست با نامشان پیوند خورد.
از هدیه تهرانی، هانیه توسلی، مهتاب کرامتی و مریم کاویانی در میان هنرمندان زن سینما و تلویزیون گرفته تا میلاد کیمرام و مسعود کرامتی و... از هنرمندان مرد در لیست دستگیر شدگان جای داده شدند.
سپس هم به بررسی سوابق آنان در چسبیدن و یا نچسبیدنشان به چنین جمعهایی پرداخته شد! همین عامل ما را هم مصمم کرد تا در مقطعی کوتاه در تماس با اغلب آنان درباره این اتفاق پرس و جو کنیم که خوشبختانه همگی این اتهام را به کل تکذیب کردند.
با این وصف این هنرمندان تنها به دلیل یک تشابه اسمی همچنان خود را متضرر از جو ایجاد شده میدانند و یک وجه تسمیه برای متهم دانستن خود را عملی غیرانسانی و غیراخلاقی میخوانند. در این شرایط، حتی اگر به پرونده دو نفر دستگیر شده که حتی در هنرمند بودنشان هم محل تردید وجود دارد هم رسیدگی شده و مجازات برسند، تا مدتها نام چهرههای مذکور در یاد خیلیها با این خبر و حواشی آن پیوند خواهد خورد. دریغ از فرصتی با گستره وسیعی از اطلاعرسانی همچون «رسانه شایعه!» که برچسب اتهام را از آنان بزداید. کم نبودهاند چهرههایی که با چنین شایعاتی از عالم هنر جدا و زندگیشان دستخوش تغییراتی ناخواسته شده است.
همین هنرمندانی که نامشان را آوردیم هم قطعاً این روزها در هر معاشرت و نشستی در حال ارائه گزارش از وضع فعلی خود و رد اتهامات واهی هستند. مضحکتر آنکه قضیه از یک بعد به شوخی و هجو هم کشیده شد و نام هنرمندان پیشکسوتی چون محمد علی کشاورز، محمد کاسبی، هوشنگ توکلی و... نیز به عنوان «م - ک» و «ه - ت» دستگیر شده دهان به دهان گشت!
اما درباره لزوم پایبندی بیشتر هنرمندان به اخلاقیات و تلاش در عدم رسانهای شدن اسرار زندگی خصوصی هم جدا از نقش مؤثر مطبوعات و رسانهها در رازداری به موقع، باید به برخی از همین چهرههای هنری خرده گرفت. اینکه شناخته شده بودن هنرمندان، سیاسیون، ورزشکاران و... خود به خود بستر را برای زیر ذرهبین بردن آنان فراهم میکند، خوب یا بد به هر حال واقعیتی انکارناپذیر است. سادهترین راهکار هم آن است که این چهرههای مشهور و نام آشنا ناگزیر از موقعیتی که دارند، باید تن به زندگیای متناسب با این شرایط اجتماعی بدهند و همانقدر که از امتیازهای آن بهره میبرند، به مصائبش نیز عادت کنند.
فقط میماند تأکید دوباره بر اخلاقگرایی ما رسانهها که هیچگاه آبروی دیگران را با شغل شریف خبررسانی اشتباه نگیریم.