صراط: حسین مرعشی معتقد است که حسن روحانی در ادامه هدفمندی یارانهها مرتکب اشتباه شده است.
روزنامه اصلاح طلب آرمان در شماره امروز، شنبه 13 اردیبهشت 93، خود گفتگویی با حسین مرعشی منتشر کرده است که در ذیل میخوانید:
حسین مرعشی بیش از آنکه بهعنوان یک فعال سیاسی شناخته شود در حوزه اقتصاد از صاحبنظران محسوب میشود. او هیچگاه فعالیتها و اظهارات خود در حوزه اقتصاد را پنهان نمیکند و از این رو میتوان به پیشنهادات و راهکارهایش در این حوزه اعتماد داشت. با توجه به برنامه دولت برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها هم مرعشی نکاتی را یادآور میشود که از جمله گلایه از دولت برای ادامه مسیر هدفمندی است و در کنار آن نباید از برخی سنگاندازیها در این مسیر غافل شد که او به این موارد هم اشاره دارد.
دولت یازدهم هم مسیر دولت قبل در ارائه یارانه به مردم را در پیش گرفته است. با تمام تبلیغات هم تنها 2 میلیون و 400 نفر از دریافت یارانه انصراف دادند. ارزیابی شما از این روند چیست؟
از جمله افرادی هستم که معتقدم دولت آقای روحانی نباید قانون هدفمندی را ادامه میداد چون کار اشتباهی است.
دلیلتان برای اشتباه دانستن این تصمیم چیست؟
به دلیل اینکه پرداخت یارانه به مردم یک روند اشتباهی بود که توسط دولت آقای احمدینژاد کلید خورد و نباید ادامه پیدا میکرد.
دلیل اصلی این شکست چه بود چون برخی اقشار از دریافت یارانه راضی بودند.
میتوانم اینگونه عنوان کنم طبیعی بود که هدفمندی یارانهها با آن اهدافی که پیشبینی شده بود، شباهتی نداشت و مشخص بود انجام این کار بدون مبانی کارشناسی با شکست مواجه خواهد شد. انجام این عمل بدون حضور کارشناسان در این زمینه که در زمره کلان اقتصادی تعریف میشود، اقتصاد کشور زیر و رو شد و منجر به خیلی اتفاقات ناخوشایند شد که از جمله آنها، کمبود اشتغال، وضعیت نابسامان رفاه و نامساعد شدن وضعیت اقشار پایین، کمتوجهی به تولید و همچنین افزایش دوباره قاچاق سوخت که یکی از دلایل هدفمندی کاهش این روند بود که دولت دهم موفق به این امر نشد.
با توجه به اقدامات نادرست دولت قبلی، آقای روحانی و تصمیمگیران این دولت باید چه اقدامی در این راستا انجام میداد.
آقای روحانی باید گزارش جامع و کاملی از هدفمندی یارانهها به مجلس ارائه میداد و نظر مجلس را جلب میکرد که هدفمندی را تا همین حد که از سوی دولت قبل انجام شده است، متوقف کند و آنچه را که حاصل شده بود، برای اقشار پایین مملکت هزینه میکرد. به نظر من، ادامه دادن یک مسیر غلط، غلط است.مشخصاً هدفمندی یارانه منجر به کسری بودجه و تولیدات میشود، به دلیل اینکه رابطهاش با قیمت ارز تعریف نشده بود، ارز از 1000 تومان به 3 هزار تومان تغییر پیدا کرد و عملا حجم یارانهای که باقی مانده و تعریف نشده بود، بیشتر از حجم قبلی شد یعنی به نقطه منفی برگشت.
شما باز هم به تبعات اجرای هدفمندی یارانهها اشاره کردید اما سوال این است که دولت باید چه میکرد و چه باید بکند؟
دولت باید با شهامت گزارشی به ملت ارائه میداد. دلیلی نداشت دولت این راه را ادامه بدهد ولی دولت این کار را قانونی میدانست و بر این باور بود که باید ادامه بدهد که در همین باره گزارشی را به مجلس داد و مجلس در قانون بودجه این ماموریت را به دولت داد تا ثبت نام مجدد فاز دوم هدفمنمدی را آغاز کند و این خودش یک تجربه شد که ما نمیتوانیم از مردم بخواهیم چیزی را دریافت نکند.
تجربهای که اشاره کردید چه بودید؟
به نظرمن، این موضوعی که پیش آمد تجربهای شد که کشورداری و مدیریت آن با تمنا، خواهش و توصیه نمایندگان خانه ملت، دولتمردان، ورزشکاران و هنرمندان صورت نمیگیرد و کشور را نمیتوان اینگونه اداره کرد. قانون باید جدیتر و محکمتر تدوین شود و نهادهای ذیربط در اجرای آن هم قاطع باشد تامعلوم شود چه کسی این پول را نیاز دارد و چه کسی بی نیاز از دریافت یارانه است.
به هر حال تصویب قانون زمانبر خواهد بود. اکنون که دومین ماه از سال 93 میگذرد، دولت چه باید بکند؟ نمیشود منتظر ماند تا قانون جدیدی تصویب شود.
به نظر من، موضوع منتفی شده است. دولت، مجلس و اقتصاد کلان کشور باید بپذیرند که سالانه 40 هزار میلیارد تومان از منابع کمیاب را هزینه طرحی کنند که دولت سابق به جا گذاشته است و این را باید بپذیریم، عبور کنیم و این پول هر چند کلان هست و دوبرابر بودجه عمرانی میباشد ولی باید از آن گذشت. در حال حاضر اولویت کشور هدفمندی یارانهها نیست و باید همه تلاش کنند که اقتصاد رشد پیدا کند. باید کاری کنیم که بنیه اقتصادی در خانوارها قوی شود که این عدد هدفمندی یارانهها اهمیتش را در خانوادهها از دست بدهد. ما الان باید بچسبیم به رشد اقتصادی و بازگشت اقتصاد به شرایط رونق و خارج کردن کشور از رکورد اقتصادی.
به هر حال گلایه به دولت یازدهم آن شاید بیانصافی باشد چون دولتمردان بارها عنوان کردند که مجبور به اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها هستند.
اساسا اجرای فاز دوم یعنی چی؟ یعنی افزایش حاملهای انرژی که این موضوع یک امر الزامی در اقتصاد ایران است. در این زمینه یک تجربه هم در مجلس هفتم داشتیم که این تجربه برای کشور گران تمام شد. آنها طرحی را تصویب کردند که قیمتهای حاملهای انرژی برای چندین سال افزایش پیدا نکند و ثابت بماند چون فکر میکردند با این کار تورم پایین میماند ولی با اینکه قیمتهای حاملهای انرژی ثابت ماند، رشد مصرف بالا رفت، همچنین تورم نیز پایین نیامد. ما باید اصلاح قیمتهای انرژی در اقتصاد داشته باشیم ولی دلیلی ندارد در اجرای طرح هدفمندی یارانهها باشد و دلیل ندارد براساس طرحی که از هدفمندی یارانهها حاصل میشود، به جای اینکه خرج طرحهای عمرانی و اشتغال شود، بخواهیم تا دو برابر به خانوارها بدهیم.
مهمترین چالشی که در اجرای مرحله اول هدفمندی یارانهها بوجود آمد از نگاه شما به عنوان یک صاحبنظر اقتصادی و نه فعال سیاسی چه بود؟
اتفاقی که در مرحله اول رخ داد اینگونه بود که درحدود 24 هزار میلیارد تومان منابع برنامهریزی کردیم ولی دولت 42 هزار میلیارد تومان در این زمینه تعهد ایجاد کرد و این برخلاف قانون بود. مجلس در آن سال رقمی از حدود 24 هزار میلیارد تومان از حاصل هدفمندی یارانهها، حدود 40 درصد به خانوارها تعلق داد یعنی حدود 10 هزار میلیارد تومان که نفری 10 هزار تومان میشد، احمدینژاد فکر میکرد که این مبلغ کم است. مجلس به دولت اجازه داد که قانون هدفمندی را در شش ماه اول اجرا کند ولی احمدینژاد اجرا نکرد، مجلس دوباره به دولت فرصت داد که در شش ماه دوم سال اجرا کند ولی دولت باز هم این کار را نکرد بلکه در بهمن و اسفند ماه بود که این قانون را اجرا کرد و پولی که قرار بود در طی سال بدهد، در این دو ماه که مبلغ آن 45 هزار تومان بود را پرداخت کرد.
علت اصلی که احمدینژاد این کار را انجام داد را چه میدانید؟
دولت در اسفند ماه 45 هزار تومان به حساب همه مردم واریز کرد و در اسفند امسال مشخص است که دیگر نمیشود 10 هزار تومان به حسابها ریخت. دولت با تاخیر این کار نه تنها به قانون بلکه به تولید به اشتغال و... صدمه وارد کرد و بیش از ظرفیت منابعی که هدفمندی تولید میکرد، برای دولت تعهد ایجاد کرد که با کسری حدود 20 هزار میلیارد تومان مواجه شد. این کسری را از حوزه عمرانی، بودجه و حتی برداشت غیرقانونی از بانکها صورت داد که همین باعث تورم بالا میشد. جا دارد این موضوع هم اضافه شود که اصلاح قیمتها که به بهبود شرایط اقتصادی جامعه و بر کسری بودجه درآمد کمک کند، به کسری بودجه تبدیل میشود. من تا پیش از این معتقدم بود دولت باید واقعیت شکست اجرای هدفمندی یارانهها را با صدای بلند اعلام میکرد. دولت باید بدون دست زدن به اطلاعاتی که مردم، درست یا غلط پر کردند، 40 هزار میلیارد تومان را از جمله منابع مصرف شده تلقی کند. باز هم تاکید میکنم که موضوع مملکت فقط یارانه نیست گرچه موضوع غلطی است ولی دولت باید آن کنار بگذارد و اولویت را به رشد اقتصادی بدهد یعنی تمام تلاش خود را در این موضوع معطوف کند.
پس شما معتقدید دولت بیخیال یارانه شود و به رشد اقتصادی بپردازد اما این رشد نیاز به پیشزمینههایی دارد. آن را چطور باید ممکن ساخت؟
من معتقدم همه باید از دولت حمایت کنند تا در تیرماه جاری مذاکرات هستهای به نتیجه مناسبی برسد. ما در شرایط اقتصادی جز با عادیسازی روابط با دنیا، برای هدف افزایش صادرات نفت با سقف 5/2 بشکه، اگر چه با تولیدش مشکل داریم اما میتوانیم با عادی شدن روابط با دنیا به منابع حاصل از صادرات نفت دسترسی داشته باشیم و از منابع خارجی ارزان در پروژههای اقتصادی فراوانی که در ایران میشود تعریف کرد، استفاده کرد که میتوان با بیش از 200 میلیارد دلار ظرف دو سال آینده از منابع خارجی کشور ارزان قیمت برای راه انداختن اقتصاد کشور استفاده کرد، دسترسی به تکنولوژهای پیشرفته و همچنین دسترسی به بازارهای صادراتی از مزایای دیگر است. به نظر من، با وجود این پنج مورد و در این شرایط اقتصادی میتوان به رشد دو رقمی دسترسی پیدا کرد و تورمی که دولت با آن مواجه است، میتواند به پایینتر از 15 درصد برسد.
برای نیل به این هدف چه باید کرد؟
همه افرادی که دلسوز نظام هستند، عقلای کشور، نخبگان، نمایندگان مجلس باید به کمک دولت بیایند تا وضعیت اقتصادی بهبود پیدا کند. با فراهم آمدن این شرایط اقتصاد ایران میتواند بعد از 4 سال در جایگاهی قرار بگیرد که موضوع 45 هزار تومان دغدغه خانوارها نباشد و دیگر شاهد نباشیم 97 درصد برای دریافت مبلغ 45 هزار تومان ثبتنام کنند. اصرار به دریافت این مبلغ از دولت نشان میدهد که خانوارها در فشار هستند و نمیتوانند برای معاش خود و خانوادههایشان از چیزی بگذرند که این ثابت کننده لزوم فکر اساسی برای اقتصاد کشور از سوی دولت است.
اشاره کردید به عقلای سیاسی! چرا تا به امروز این عقلا صحبتی نکردند؟
عقلا حرف نمیزنند و تندروها عددی نیستند که بخواهند سبد رای داشته باشند. از عقلا باید بخواهند که حرف بزنند و جلسه بگذارند که شاید به اهمیت موضوع هنوز پی نبردهاند و فکر میکنند برخی موافق این وضعیت هستند مثلا تصور میکنند دولت موافق است که اصلا اینطور نیست. حرفی که دکتر روحانی در زمان انتخابات زد و گفت که باید سانتریفیوژهای ایران بچرخد تا اقتصاد هم بواسطه آن بچرخد، حرف بسیار مهمی هست و نباید آن را رها کنیم. اکنون اولویت کشور دیگر یارانه نیست و این بحث دیگر تمام شده است چون این 40 هزار میلیارد تومان را دولت پرداخت میکند.
مشکل اصلی اجرای هدفمندی چی بود؟
نفس کاری که بیاید 75 میلیون نفر را حقوق بگیر خود کند، کار اساسا اشتباهی است. در اجرای هدفمندی یارانهها قرار بر این بود که یارانه به مردم داده نشود بلکه دولت بیاید و حمل و نقل، تسهیلات مسکن، بیمه، اشتغال، ساخت و ساز و... را راس کار خود قرار دهد و در کنار آن، به سه دهک از خانوارها آن هم موقتا پول نقد داده شود تا بازار کار راه بیفتد و شاهد شکوفایی اقتصاد باشیم.
پس چرا احمدینژاد این کار را انجام داد؟
به نظر من احمدینژاد به دنبال مسائل خودش بود و میخواست در تصمیمگیریها بیشتر حضور داشته باشد. او فکر میکرد میشود با توزیع پول، همه را پشت سر خودش نگه دارد چرا در حالی که دولت در پرداخت 45 هزار تومان به هر نفر مانده است، او از اول میگفت 200 هزار به مردم پول بدهیم. احمدینژاد تفکر خودش را داشت و میخواست در دولت خودش تصمیماتی اتخاذ کند و زمانی که موفق نشد، مشایی را برای ریاست جمهوری به صحنه آورد. آن روزی که احمدینژاد با مشایی برای ثبتنام به وزارت کشور آمد همگان دیدند که دست او را بالا گرفت که این حرکت معانی خاصی داشت. بعد هم مشایی صلاحیتش احراز نشد. البته احمدینژاد فکرش را هم نمیکرد و بعد از آن تلاشهایی کرد که به خواستهاش درخصوص تایید مشایی برسد که نشد.
پس دنبال چی بود؟
احمدینژاد به دنبال قدرت بود و به ریاستجمهوری قانع نبود. او نمیخواست فقط هشت سال خدمت کند پس تمام منابع را خرج کرد و از تمامی منابع برای ایجاد یک پایگاه سیاسی اجتماعی استفاده کرد؛ احمدینژاد این آدم بود.
روزنامه اصلاح طلب آرمان در شماره امروز، شنبه 13 اردیبهشت 93، خود گفتگویی با حسین مرعشی منتشر کرده است که در ذیل میخوانید:
حسین مرعشی بیش از آنکه بهعنوان یک فعال سیاسی شناخته شود در حوزه اقتصاد از صاحبنظران محسوب میشود. او هیچگاه فعالیتها و اظهارات خود در حوزه اقتصاد را پنهان نمیکند و از این رو میتوان به پیشنهادات و راهکارهایش در این حوزه اعتماد داشت. با توجه به برنامه دولت برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها هم مرعشی نکاتی را یادآور میشود که از جمله گلایه از دولت برای ادامه مسیر هدفمندی است و در کنار آن نباید از برخی سنگاندازیها در این مسیر غافل شد که او به این موارد هم اشاره دارد.
دولت یازدهم هم مسیر دولت قبل در ارائه یارانه به مردم را در پیش گرفته است. با تمام تبلیغات هم تنها 2 میلیون و 400 نفر از دریافت یارانه انصراف دادند. ارزیابی شما از این روند چیست؟
از جمله افرادی هستم که معتقدم دولت آقای روحانی نباید قانون هدفمندی را ادامه میداد چون کار اشتباهی است.
دلیلتان برای اشتباه دانستن این تصمیم چیست؟
به دلیل اینکه پرداخت یارانه به مردم یک روند اشتباهی بود که توسط دولت آقای احمدینژاد کلید خورد و نباید ادامه پیدا میکرد.
دلیل اصلی این شکست چه بود چون برخی اقشار از دریافت یارانه راضی بودند.
میتوانم اینگونه عنوان کنم طبیعی بود که هدفمندی یارانهها با آن اهدافی که پیشبینی شده بود، شباهتی نداشت و مشخص بود انجام این کار بدون مبانی کارشناسی با شکست مواجه خواهد شد. انجام این عمل بدون حضور کارشناسان در این زمینه که در زمره کلان اقتصادی تعریف میشود، اقتصاد کشور زیر و رو شد و منجر به خیلی اتفاقات ناخوشایند شد که از جمله آنها، کمبود اشتغال، وضعیت نابسامان رفاه و نامساعد شدن وضعیت اقشار پایین، کمتوجهی به تولید و همچنین افزایش دوباره قاچاق سوخت که یکی از دلایل هدفمندی کاهش این روند بود که دولت دهم موفق به این امر نشد.
با توجه به اقدامات نادرست دولت قبلی، آقای روحانی و تصمیمگیران این دولت باید چه اقدامی در این راستا انجام میداد.
آقای روحانی باید گزارش جامع و کاملی از هدفمندی یارانهها به مجلس ارائه میداد و نظر مجلس را جلب میکرد که هدفمندی را تا همین حد که از سوی دولت قبل انجام شده است، متوقف کند و آنچه را که حاصل شده بود، برای اقشار پایین مملکت هزینه میکرد. به نظر من، ادامه دادن یک مسیر غلط، غلط است.مشخصاً هدفمندی یارانه منجر به کسری بودجه و تولیدات میشود، به دلیل اینکه رابطهاش با قیمت ارز تعریف نشده بود، ارز از 1000 تومان به 3 هزار تومان تغییر پیدا کرد و عملا حجم یارانهای که باقی مانده و تعریف نشده بود، بیشتر از حجم قبلی شد یعنی به نقطه منفی برگشت.
شما باز هم به تبعات اجرای هدفمندی یارانهها اشاره کردید اما سوال این است که دولت باید چه میکرد و چه باید بکند؟
دولت باید با شهامت گزارشی به ملت ارائه میداد. دلیلی نداشت دولت این راه را ادامه بدهد ولی دولت این کار را قانونی میدانست و بر این باور بود که باید ادامه بدهد که در همین باره گزارشی را به مجلس داد و مجلس در قانون بودجه این ماموریت را به دولت داد تا ثبت نام مجدد فاز دوم هدفمنمدی را آغاز کند و این خودش یک تجربه شد که ما نمیتوانیم از مردم بخواهیم چیزی را دریافت نکند.
تجربهای که اشاره کردید چه بودید؟
به نظرمن، این موضوعی که پیش آمد تجربهای شد که کشورداری و مدیریت آن با تمنا، خواهش و توصیه نمایندگان خانه ملت، دولتمردان، ورزشکاران و هنرمندان صورت نمیگیرد و کشور را نمیتوان اینگونه اداره کرد. قانون باید جدیتر و محکمتر تدوین شود و نهادهای ذیربط در اجرای آن هم قاطع باشد تامعلوم شود چه کسی این پول را نیاز دارد و چه کسی بی نیاز از دریافت یارانه است.
به هر حال تصویب قانون زمانبر خواهد بود. اکنون که دومین ماه از سال 93 میگذرد، دولت چه باید بکند؟ نمیشود منتظر ماند تا قانون جدیدی تصویب شود.
به نظر من، موضوع منتفی شده است. دولت، مجلس و اقتصاد کلان کشور باید بپذیرند که سالانه 40 هزار میلیارد تومان از منابع کمیاب را هزینه طرحی کنند که دولت سابق به جا گذاشته است و این را باید بپذیریم، عبور کنیم و این پول هر چند کلان هست و دوبرابر بودجه عمرانی میباشد ولی باید از آن گذشت. در حال حاضر اولویت کشور هدفمندی یارانهها نیست و باید همه تلاش کنند که اقتصاد رشد پیدا کند. باید کاری کنیم که بنیه اقتصادی در خانوارها قوی شود که این عدد هدفمندی یارانهها اهمیتش را در خانوادهها از دست بدهد. ما الان باید بچسبیم به رشد اقتصادی و بازگشت اقتصاد به شرایط رونق و خارج کردن کشور از رکورد اقتصادی.
به هر حال گلایه به دولت یازدهم آن شاید بیانصافی باشد چون دولتمردان بارها عنوان کردند که مجبور به اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها هستند.
اساسا اجرای فاز دوم یعنی چی؟ یعنی افزایش حاملهای انرژی که این موضوع یک امر الزامی در اقتصاد ایران است. در این زمینه یک تجربه هم در مجلس هفتم داشتیم که این تجربه برای کشور گران تمام شد. آنها طرحی را تصویب کردند که قیمتهای حاملهای انرژی برای چندین سال افزایش پیدا نکند و ثابت بماند چون فکر میکردند با این کار تورم پایین میماند ولی با اینکه قیمتهای حاملهای انرژی ثابت ماند، رشد مصرف بالا رفت، همچنین تورم نیز پایین نیامد. ما باید اصلاح قیمتهای انرژی در اقتصاد داشته باشیم ولی دلیلی ندارد در اجرای طرح هدفمندی یارانهها باشد و دلیل ندارد براساس طرحی که از هدفمندی یارانهها حاصل میشود، به جای اینکه خرج طرحهای عمرانی و اشتغال شود، بخواهیم تا دو برابر به خانوارها بدهیم.
مهمترین چالشی که در اجرای مرحله اول هدفمندی یارانهها بوجود آمد از نگاه شما به عنوان یک صاحبنظر اقتصادی و نه فعال سیاسی چه بود؟
اتفاقی که در مرحله اول رخ داد اینگونه بود که درحدود 24 هزار میلیارد تومان منابع برنامهریزی کردیم ولی دولت 42 هزار میلیارد تومان در این زمینه تعهد ایجاد کرد و این برخلاف قانون بود. مجلس در آن سال رقمی از حدود 24 هزار میلیارد تومان از حاصل هدفمندی یارانهها، حدود 40 درصد به خانوارها تعلق داد یعنی حدود 10 هزار میلیارد تومان که نفری 10 هزار تومان میشد، احمدینژاد فکر میکرد که این مبلغ کم است. مجلس به دولت اجازه داد که قانون هدفمندی را در شش ماه اول اجرا کند ولی احمدینژاد اجرا نکرد، مجلس دوباره به دولت فرصت داد که در شش ماه دوم سال اجرا کند ولی دولت باز هم این کار را نکرد بلکه در بهمن و اسفند ماه بود که این قانون را اجرا کرد و پولی که قرار بود در طی سال بدهد، در این دو ماه که مبلغ آن 45 هزار تومان بود را پرداخت کرد.
علت اصلی که احمدینژاد این کار را انجام داد را چه میدانید؟
دولت در اسفند ماه 45 هزار تومان به حساب همه مردم واریز کرد و در اسفند امسال مشخص است که دیگر نمیشود 10 هزار تومان به حسابها ریخت. دولت با تاخیر این کار نه تنها به قانون بلکه به تولید به اشتغال و... صدمه وارد کرد و بیش از ظرفیت منابعی که هدفمندی تولید میکرد، برای دولت تعهد ایجاد کرد که با کسری حدود 20 هزار میلیارد تومان مواجه شد. این کسری را از حوزه عمرانی، بودجه و حتی برداشت غیرقانونی از بانکها صورت داد که همین باعث تورم بالا میشد. جا دارد این موضوع هم اضافه شود که اصلاح قیمتها که به بهبود شرایط اقتصادی جامعه و بر کسری بودجه درآمد کمک کند، به کسری بودجه تبدیل میشود. من تا پیش از این معتقدم بود دولت باید واقعیت شکست اجرای هدفمندی یارانهها را با صدای بلند اعلام میکرد. دولت باید بدون دست زدن به اطلاعاتی که مردم، درست یا غلط پر کردند، 40 هزار میلیارد تومان را از جمله منابع مصرف شده تلقی کند. باز هم تاکید میکنم که موضوع مملکت فقط یارانه نیست گرچه موضوع غلطی است ولی دولت باید آن کنار بگذارد و اولویت را به رشد اقتصادی بدهد یعنی تمام تلاش خود را در این موضوع معطوف کند.
پس شما معتقدید دولت بیخیال یارانه شود و به رشد اقتصادی بپردازد اما این رشد نیاز به پیشزمینههایی دارد. آن را چطور باید ممکن ساخت؟
من معتقدم همه باید از دولت حمایت کنند تا در تیرماه جاری مذاکرات هستهای به نتیجه مناسبی برسد. ما در شرایط اقتصادی جز با عادیسازی روابط با دنیا، برای هدف افزایش صادرات نفت با سقف 5/2 بشکه، اگر چه با تولیدش مشکل داریم اما میتوانیم با عادی شدن روابط با دنیا به منابع حاصل از صادرات نفت دسترسی داشته باشیم و از منابع خارجی ارزان در پروژههای اقتصادی فراوانی که در ایران میشود تعریف کرد، استفاده کرد که میتوان با بیش از 200 میلیارد دلار ظرف دو سال آینده از منابع خارجی کشور ارزان قیمت برای راه انداختن اقتصاد کشور استفاده کرد، دسترسی به تکنولوژهای پیشرفته و همچنین دسترسی به بازارهای صادراتی از مزایای دیگر است. به نظر من، با وجود این پنج مورد و در این شرایط اقتصادی میتوان به رشد دو رقمی دسترسی پیدا کرد و تورمی که دولت با آن مواجه است، میتواند به پایینتر از 15 درصد برسد.
برای نیل به این هدف چه باید کرد؟
همه افرادی که دلسوز نظام هستند، عقلای کشور، نخبگان، نمایندگان مجلس باید به کمک دولت بیایند تا وضعیت اقتصادی بهبود پیدا کند. با فراهم آمدن این شرایط اقتصاد ایران میتواند بعد از 4 سال در جایگاهی قرار بگیرد که موضوع 45 هزار تومان دغدغه خانوارها نباشد و دیگر شاهد نباشیم 97 درصد برای دریافت مبلغ 45 هزار تومان ثبتنام کنند. اصرار به دریافت این مبلغ از دولت نشان میدهد که خانوارها در فشار هستند و نمیتوانند برای معاش خود و خانوادههایشان از چیزی بگذرند که این ثابت کننده لزوم فکر اساسی برای اقتصاد کشور از سوی دولت است.
اشاره کردید به عقلای سیاسی! چرا تا به امروز این عقلا صحبتی نکردند؟
عقلا حرف نمیزنند و تندروها عددی نیستند که بخواهند سبد رای داشته باشند. از عقلا باید بخواهند که حرف بزنند و جلسه بگذارند که شاید به اهمیت موضوع هنوز پی نبردهاند و فکر میکنند برخی موافق این وضعیت هستند مثلا تصور میکنند دولت موافق است که اصلا اینطور نیست. حرفی که دکتر روحانی در زمان انتخابات زد و گفت که باید سانتریفیوژهای ایران بچرخد تا اقتصاد هم بواسطه آن بچرخد، حرف بسیار مهمی هست و نباید آن را رها کنیم. اکنون اولویت کشور دیگر یارانه نیست و این بحث دیگر تمام شده است چون این 40 هزار میلیارد تومان را دولت پرداخت میکند.
مشکل اصلی اجرای هدفمندی چی بود؟
نفس کاری که بیاید 75 میلیون نفر را حقوق بگیر خود کند، کار اساسا اشتباهی است. در اجرای هدفمندی یارانهها قرار بر این بود که یارانه به مردم داده نشود بلکه دولت بیاید و حمل و نقل، تسهیلات مسکن، بیمه، اشتغال، ساخت و ساز و... را راس کار خود قرار دهد و در کنار آن، به سه دهک از خانوارها آن هم موقتا پول نقد داده شود تا بازار کار راه بیفتد و شاهد شکوفایی اقتصاد باشیم.
پس چرا احمدینژاد این کار را انجام داد؟
به نظر من احمدینژاد به دنبال مسائل خودش بود و میخواست در تصمیمگیریها بیشتر حضور داشته باشد. او فکر میکرد میشود با توزیع پول، همه را پشت سر خودش نگه دارد چرا در حالی که دولت در پرداخت 45 هزار تومان به هر نفر مانده است، او از اول میگفت 200 هزار به مردم پول بدهیم. احمدینژاد تفکر خودش را داشت و میخواست در دولت خودش تصمیماتی اتخاذ کند و زمانی که موفق نشد، مشایی را برای ریاست جمهوری به صحنه آورد. آن روزی که احمدینژاد با مشایی برای ثبتنام به وزارت کشور آمد همگان دیدند که دست او را بالا گرفت که این حرکت معانی خاصی داشت. بعد هم مشایی صلاحیتش احراز نشد. البته احمدینژاد فکرش را هم نمیکرد و بعد از آن تلاشهایی کرد که به خواستهاش درخصوص تایید مشایی برسد که نشد.
پس دنبال چی بود؟
احمدینژاد به دنبال قدرت بود و به ریاستجمهوری قانع نبود. او نمیخواست فقط هشت سال خدمت کند پس تمام منابع را خرج کرد و از تمامی منابع برای ایجاد یک پایگاه سیاسی اجتماعی استفاده کرد؛ احمدینژاد این آدم بود.