پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۸ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۳

15سال از زنم كتك خوردم

حالا هم حدود 15 سال از شروع زندگي مشترك‌مان گذشته، اما هيچ تغييري در او ايجاد نشده است. ضمن اينكه بر سر هر مسئله كوچكي كه بر خلاف ميلش باشد، مورد ضرب و شتم قرار مي‌گيرم. به‌طوري كه هيچ جاي سالمي در بدنم ندارم و همه اعضاي بدنم حداقل يك‌بار زير ضربه‌هاي سنگين مشت و لگد همسرم شكسته و مداركش هم موجود است!
کد خبر : ۱۷۶۰۸
به گزارش صراط نیوز به نقل از ایران: مرد ميانسال كه از ضرب و شتم‌هاي 15 ساله همسرش به ستوه آمده بود، براي رهايي از زندگي عذاب‌آور به دادگاه پناه برد.

مرد كه با سر و وضع آشفته وارد شعبه 268 دادگاه خانواده شده بود، وقتي مقابل قاضي عموزادي نشست، در تشريح علت درخواست جدايي‌اش گفت: ديگر خسته شدم، شما را به خدا مرا از دست همسرم نجات دهيد.

قاضي كه با شنيدن اين حرف‌ها بسيار متعجب شده بود، همانطور كه مرد را به آرامش دعوت مي‌كرد، گفت: آرامش خود را حفظ كنيد و بگوييد چه اتفاقي افتاده كه اينقدر پريشان‌احوال هستيد.

مرد ميانسال آهي كشيد و در حالي كه خود را روي صندلي جابه‌جا مي‌كرد، گفت: «15 سال قبل با دختر يكي از اقوام دور پدرم كه 9 سال از من كوچكتر بود و به تازگي در حوزه روانشناسي فارغ التحصيل شده بود، پيمان زناشويي بسته و او را با مهريه 500 سكه طلا به عقد خود درآوردم. اما متأسفانه و بر خلاف انتظارم، از همان روزهاي اول زندگي، متوجه تندخويي و عصبانيت همسرم شدم. اوايل احساس مي‌كردم شايد به خاطر مشكلات كار و شروع زندگي مشترك به هم ريخته است، بنابراين به خودم اميد مي‌دادم كه به مرور زمان آرامش به زندگي‌مان باز مي‌گردد. اما حدود 3 ماه بعد از ازدواج بر سر مسئله‌اي پيش‌پا افتاده بين من و فريبا جر و بحثي صورت گرفت كه در كمال ناباوري او سيلي محكمي به صورتم زد كه از تعجب خشكم زد.

به قدري از اين اتفاق شوكه بودم كه قدرت انجام هيچ كاري را نداشتم. با اين حال همسرم ضمن تهديد گفت كه اگر بار ديگر فريادي سرش بكشم يا با او مخالفت كنم، باز هم كتكم خواهد زد. من كه باز هم رفتار و حرف‌هايش را به حساب عصبانيت گذاشته بودم، سعي كردم ماجراي آن روز را براي هميشه فراموش كنم. اما چند روز بعد بر سر موضوع ديگري دوباره همان رفتار خشن همسرم تكرار شد. در نتيجه تصميم گرفتم تا از فريبا جدا شوم. و با سر و صورتي كبود به دادگاه رفته و دادخواست طلاق دادم، اما همسرم در دادگاه ابراز پشيماني كرد و گفت سعي مي‌كند اين رفتار و حركات ناپسندش را كنار بگذارد. بنابراين آشتي كرده و به خانه برگشتيم. غافل از اينكه چه سرنوشتي در انتظارم بود.

روز بعد وقتي از محل كارم به خانه برگشتم و از همسرم چاي خواستم، در كمال ناباوري فريبا را با سيني چاي مقابلم ديدم، اما ناگهان و در كمال ناباوري استكان چاي داغ را روي صورتم پاشيد و با خونسردي گفت: اين كار را كردم تا ياد بگيري ديگر براي فرار از زندگي و مشكلات به فكر طلاق و دادگاه نباشي!

چند ماهي گذشت و همواره سعي كردم طوري رفتار كنم كه فريبا عصباني نشود تا اينكه متوجه شدم بزودي بچه‌دار مي‌شويم، اما نه تنها از اين موضوع خوشحال نشدم، بلكه دائم به اين موضوع فكر مي‌كردم كه همسرم با اين خلق و خو چگونه مي‌خواهد فرزندمان را تربيت كند. از طرف ديگر با خود گفتم شايد با تولد فرزندمان خلق و خوي همسرم نيز عوض شود. اما افسوس كه سخت در اشتباه بودم، چرا كه همچنان رفتارهاي پرخاشگرانه‌اش ادامه داشت.

حالا هم حدود 15 سال از شروع زندگي مشترك‌مان گذشته، اما هيچ تغييري در او ايجاد نشده است. ضمن اينكه بر سر هر مسئله كوچكي كه بر خلاف ميلش باشد، مورد ضرب و شتم قرار مي‌گيرم. به‌طوري كه هيچ جاي سالمي در بدنم ندارم و همه اعضاي بدنم حداقل يك‌بار زير ضربه‌هاي سنگين مشت و لگد همسرم شكسته و مداركش هم موجود است!

مرد آه ديگري كشيد و ادامه داد: «هفته گذشته به خاطر مشكلات كاري كمي دير به خانه رسيدم، وقتي در را باز كردم، يك دفعه فريبا با چماق به طرفم حمله‌ور شد. من كه دو پا داشتم، دو پاي ديگر قرض كردم و به خانه مادرم پناه بردم. بالاخره پس از كلي فكر كردن تصميم گرفتم تا تمام حق و حقوق فريبا را يكجا و نقدي بپردازم و جانم را نجات دهم، بنابراين امروز به دادگاه آمدم تا دادخواست طلاق بدهم.

قاضي عموزادي پس از شنيدن اظهارات مرد ميانسال به دليل عدم حضور همسرش در دادگاه، وقت ديگري را براي رسيدگي تعيين كرد تا پس از شنيدن حرف‌هاي زن در اين‌باره تصميم بگيرد.
نظرات بینندگان
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۴۰ - ۰۸ اسفند ۱۳۸۹
۰
۰
روانشاسی خونده فکری چی ؛
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۴ - ۰۸ اسفند ۱۳۸۹
۲
۰
خاک تو سرت ... آبرو هرچی مرده بردی تو
کامران
|
Iran (Islamic Republic of)
بنده خدا نکنه شوهر کرده وخودش خبر نداره
اخه بعضی وقت ها.مرد ها دامن زنوشونو می پوشند و زن ها شلوار شوهرشون رو بعنوان مثال یکیش موسوی زن ذل درهر صورت
بی چاره گربه رو شبه حجله می کشنند را نشنیدی بابا تو دیگه کی هستی
هرکی از زنش بترسه ایرانی نیست
مهران آزادپی
|
United States of America
|
۱۶:۲۳ - ۰۸ اسفند ۱۳۸۹
۰
۰
قابل توجه حضرات ، آقایان طرفدار فمینیسم ،
شاید هم البته از ترس چماق فمینیست شدید .!!!!!!!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۴۲ - ۰۸ اسفند ۱۳۸۹
۱
۰
به دل نگیرید صراط نیوز کلا ازاین جفنگیات زیاد می نویسه!!!
ابراهیم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۶:۲۲ - ۰۹ اسفند ۱۳۸۹
۰
۰
هر چند برای خواننده مانند جوک فرصتی برای تعجب و خندیدن است. اما این بیچاره پانزده سال از حداقل های زندگی مشترک محروم بوده و زجر کشیده. برعکس این آقا برای خانم ها هم چنین زجری وجود دارد.
سئوالی که مطرح است : چرا باید جامعه چنان نابسامان باشد که مشکلات بصورت طبیعی و به سرعت قابل درمان نباشد؟ چرا باید خانواده و افراد عرق در زجرها و محرومیت ها سالیان طولانی از زندگی متعادل محروم باشند؟ این حقایق تلخ نشان میدهد جامعه گرفتار عادت و توجیه دردها و مشکلات است. و در پی درمان سازمان یافته نیست.
انقلاب اسلامی هدفش سازماندهی همه بخش های جامعه بر اساس حق و عدالت است. جامعه ایی بسیار با کیفیت تر و سالم تر از جوامع توسعه یافته. نگذاریم این آرمان انقلاب اسلامی در حد خیال و آرزو باقی بماند.