جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۷ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۷

اسرائیل از جان سوریه چه می خواهد؟

تحلیل های مختلفی در رابطه با آنچه اسرائیل در سوریه به دنبال آن است وجود دارد که شامل تلاش اسرائیل برای ماندن یا رفتن اسد و یا کناره گیری اسرائیل از میدان نبرد وجود دارد، ‌که هر یک نیز برای خود ادله ای دارند.
کد خبر : ۱۷۳۸۸۹
صراط: آنچه امروز در سوریه در حال رخ دادن است، ‌تنها اتفاقی داخلی نیست و تاثیرات زیادی بر کشورهای منطقه و حتی در سطح بین المللی به دنبال دارد. این مسئله برای رژیم صهیونیستی اهمیت دو چندان پیدا می کند، ‌چرا که از ابتدای تشکیل خود با سوریه چالش های فراوانی داشته است. اما امروز در این وضعیت بحرانی سوریه، ‌اسرائیل به دنبال چه هدفی است و چه منافعی را دنبال می نماید؟ راهبرد و استراتژی اسرائیل در بحران سوریه چیست؟ پاسخ این سوال شاید ساده به نظر برسد، ‌اما بایستی گفت که هر راهبرد اسرائیل عواقبی را برای این رژیم به دنبال دارد که توجه به آن ها موجب دشوارتر شدن پاسخ به این سوال می گردد. لازم است گفته شود که ما در اینجا به دنبال ارائه پیشنهاد برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیستیم، بلکه می خواهیم ببینیم اسرائیل در سوریه چه اهدافی را دنبال می نماید تا از این رهگذر بتوانیم قدم های بعدی آنان را تشخیص دهیم، که البته خود می تواند برای تصمیم گیری در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بسیار مفید باشد.

بیان وضعیت میدانی- منطقه ای سوریه

پیش از پرداختن به هر چیز دیگری لازم است نگاهی به شرایط فعلی سوریه بیندازیم تا مشخص گردد که اسرائیل در این کشور به دنبال چه منافعیمی تواند باشد، ‌و چه گام هایی او را در راستای پیشبرد اهدافش پیش می برد. در اینجا به برخی از موارد که به نظر می رسد اهمیت بیشتری در ارتباط با بحث ما داشته باشد اشاره خواهیم کرد:
 


پیروزی های پی در پی ارتش سوریه
ارتش سوریه توانسته است بخش زیادی از مناطق تصرف شده را باز پس گیرد و این روند همچنان در حال ادامه است و از دست برتر ارتش نسبت به معارضین خبر می دهد. این مسئله می تواند آینده جنگ را نشان داده و تاثیر به سزایی در تعیین راهبرد اسرائیل خواهد داشت. در این رابطه هر روز اخبار فراوانی به گوش می رسد که به عنوان مثال می توان به پیشرفت های اخیر در شهرک های  بخعا، الصرخه، معلولا و همچنین پیشروی ها به سمت شهر الزبدانی اشاره نمود.
1
اختلافات شدید بین معارضین
اخبار حاکی از بروز اختلافات زیادی فی ما بین معارضین می باشد به نحوی که هر از چندی افرادی از گروهی خارج شده و به گروه دیگر می پیونددند یا اینکه گروه ها یکدیگر را تکفیر کرده و واجب القتل می دانند. تفرقه و اختلاف معارضین سوری به حدی است که بسیاری احتمال هرگونه اجماع بین آن ها را غیر ممکن می دانند.2  این روند نیز چندان جای امید به پیروزی برای معارضین باقی نمی گذارد. به عنوان مثال می توان به در گیری های چندی پیش در بین گروه های مختلف از معارضین برسر شرکت در اجلاس ژنو2 اشاره نمود.
 
 
عدم پشتیبانی لجستیکی از معارضین
نکته دیگری که بایستی مد نظر قرار گیرد این است که مخالفین حکومت بشار دیگر مانند قبل پشتیبانی لجستیکی و امکاناتی نمی شوندو کم کم ذخایر آن ها رو به تحلیل خواهد رفت. که علت آن را می توان در خطر ناک بودن این گروه ها جست و جو نمود به نحوی که کشور های منطقه حاضر نیستند هرگونه سلاحی در اختیار آن ها قرار دهند چرا که بیم آن دارند که این سلاح ها روزی بر علیه خودشان مورد استفاده قرار گیرند. علاوه بر این ها انتشار تصاویر فجایع انسانی که تروریست ها در سوریه به بار آورده اند نیز، پشتیبانان آن ها را در مقابل افکار عمومی دنیا قرار داده است.
کنار کشیدن حامیان سیاسی منطقه ای معارضین
در شرایط فعلی حامیان منطقه ای معارضین علاوه بر کاهش پشتیبانی لجستیکی، از حمایت های سیاسی خود نیز کاسته و آن ها را تنها گذاشته اند که این امر هم در رابطه با ترکیه و هم قطر صادق است، ‌از سوی دیگر کشور هایی چون روسیه و ایران بر حمایت خود از حکومتبشار افزوده و آن را تقویت نموده اند. شاید بتوان علت این امر را در قدرت گرفتن ارتش سوریه و افزایش احتمال شکست معارضین جست و جو نمود.
 


تهدید ها، فرصت ها و منافع اسرائیل در شرایط فعلی
مواردی که در بخش قبل بیان شد، هر یک می تواند برای اسرائیل به نحوی تهدید یا فرصت محسوب گردد. اینکه منافع رژیم جعلی اسرائیل در هریک از این تهدید ها یا فرصت ها در چیست، می تواند دلیل و راهنمای مناسبی برای تشخیص استراتژی اسرائیل برای گام های بعدی خود در سوریه باشد. علاوه بر این وضعیت کشور های منطقه نیز می تواند تاثیر به سزایی در راهبرد های اسرائیل داشته باشد. در ادامه به برخی از این تهدید ها و فرصت ها اشاره خواهیم نمود و سهی می نماییم منافع اسرائیل را در هر یک جستجو نماییم.

تهدید ها
الف) به دنبال بیداری اسلامی شاهد رشد گرایش به مردم سالاری دینی و روی کار آمدن حکومت های اسلامی هستیم و این امر اصلا به خواست رژیم صهیونیستی نبوده و بعید است که آن ها بخواهند تجربه مصر مجددا تکرار شود. 
گرچه تحولات سوریه را نمی توان در چارچوب بیداری اسلامی مدنظر قرار داد لیکن در صورت سقوط بشار اسد احتمالا باز هم یک دولت اسلام گرا روی کار خواهد آمد و این مسئله به عنوان بک تهدید برای اسرائیل محسوب می گردد. در چنین شرایطی بهترین حالت برای اسرائیل این است که حکومتی دست نشانده و همگام با منافع غرب بر سر کار بیاید و جایگزین بشار گردد.
ب) تهدید دیگری که اسرائیل با آن در سوریه دست و پنجه نرم می کند، قدرت گرفتن جمهوری اسلامی ایران در منطقه است، چرا که پیروزی بشار به علت حمایت های بی دریغ ایران ،‌به نوعی پیروزی ایران نیز تلقی می گردد، چنانکه همین الان ترکیه از حمایت معارضین دست کشیده و سعی در بهبود روابط با ایران دارد. از سوی دیگر شکست بشار نیز شکستی برای ایران می باشد فلذا از این زاویه سقوط بشار بیشترین منافع را برای اسرائیل به دنبال خواهد داشت.
ج) می توان گفت تلاویو نخستین تجربه های جنگ و درگیری با ارتش های عرب را از طریق جنگ با سوریه به دست آورده است. سوریه از نخستین و مهمترین دشمنان اسرائیل در جنگ های معروف اعراب و اسرائیل بوده است با در نظر گرفتن این دو مورد و با توجه به این نکته که اسرائیل مرز مشترک با سوریه دارد و عدم در گیری نظامی در داخل اسرائیل برایش از اهمیت بسیار بالایی بر خوردار است. میتوان به دو نکته اشاره نمود:
 


 اولا سلفی ها که بعضا از آن ها با عنوان اسلام گرایان رادیکال یاد می شود به طور کلی وجود یک کشور مستقل یهودی در محدوده جغرافیایی جهان اسلام (دارالاسلام) را به لحاظ مذهبی غیر قابل پذیرش و بی حرمتی به نظم دنیوی پروردگار می دانند.3 در صورتی که معارضین که اغلب سلفی هستند بتوانند حکومت را از بشار بگیرند و تشکیل حکومت سلفی بدهند، چیزی نخواهد گذشت که به مرز های اسرائیل حمله خواهند کرد؛‌ چرا که در آن شرایط منابع عظیم مالی و قدرت تسلیحاتی بالایی که برابر با انبارهای تسلیحاتی سوریه است را در اختیار خواهند داشت، پس نفع اسرائیل در این خواهد بود که سلفی ها به پیروزی قطعی نرسند.
ثانیا از سوی دیگر در صورت پیروزی بشار، او از قدرت بالایی در جهان عرب برخوردار خواهد شد و با توجه به سابقه دیرینه درگیری نظامی بین اسرائیل و سوریه و همینطور حمله هوایی اخیر اسرائیل به خاک این کشور اصلا بعید به نظر نمی آید که بشار در صورت قدرت گرفتن و غلبه بر مشکلات داخلی، برای انتقام به سوی اسرائیل حمله نماید. از این جهت نفع اسرائیل در عدم پیروزی بشار در جنگ داخلی، نهفته است.
 


د) رژیم جعلی اسرائیل کوچک، کم جمعیت و کم منابع است و از این حیث به لحاظ اقتصادی آسیب پذیر می باشد فلذا وقوع هر نوع جنگی با سوریه –چه به رهبری سلفی ها و چه با رهبری بشار- هزینه های بالایی را برای اسرائیل به دنبال خواهد داشت. همچنین در صورت وقوع جنگ و یا حتی احتمال وقوع جنگ،  اسرائیل دیگر به لحاظ سرمایه گذاری جای امنی نخواهد بود و این امر می تواند بسیاری از سرمایه داران یهودی که هم اکنون در اسرائیل ساکن شده اند را از این منطقه فراری دهد. این امر آسیب جدی اقتصادی برای اسرائیل را به دنبال خواهد داشت.
ه) بخش عظیمی از بقای اسرائیل به شهرک نشین های آن است. بعد از 2011 ما در اسرائیل شاهد شورش های نه چندان کوچکی هستیم که به علت مسائل اقتصادی و بی کاری رخ داده اند، ‌به همین جهت به نظر می رسد این کشور تحمل مشکلات دیگر اجتماعی را نداشته باشد. از این حیث وقایع سوریه برای اسرائیل تهدید تلقی می شود که بروز هرگونه جنگ یا مشکلات اقتصادی می تواند امنیت اجتماعی اسرائیل را به خطر بیندازد. به خصوص اینکه اسرائیل با کمبود جمعیت مواجه است و برای جذب شهرک نشین های یهودی به عدم درگیری نظامی در مرزهایش نیازمند است.

فرصت ها
الف) بیداری اسلامی موجب به وجود آمدن وحدت و همدلی در میان گروه های مختلف در منطقه، علیه نظام سلطه و به خصوص اسرائیل جنایتکار شده بود که این مسئله علاوه بر اینکه نفع زیادی برای ایران دارد برای اسرائیل بسیار خطرناک می باشد. اینکه اکثر انقلابیون شعار مخالفت با اسرائیل می دهند اصلا نمی تواند برای اسرائیل خوشحال کننده به نظر برسد. 
در این وضعیت اتفاقات سوریه فرصتی برای اسرائیل محسوب می گردد تا این  وحدت را در هم شکسته و انقلابیون را از صف حامیان مقاومت در فلسطین جدا سازد؛ چرا که بر اساس فضاسازی های ایشان در سوریه هم اکنون حرکت های انقلابی علیه حکومتی برخواسته اند که تا کنون از جلوداران مقاومت در برابر اسرائیل بوده است. وقوع این اتفاق می تواند باعث شود که خود به خود انقلابیون کشورهای دیگر با معارضین در سوریه احساس همزاد پنداری کرده و خود را در کنار کشور های سازشگری چون عربستان و در مقابل ایران و حزب الله قرار دهند و این امر سبب شکسته شدن وحدت ضد اسرائیلی خواهد شد، ‌فلذا از این حیث منفعت اسرائیل در استمرار جنگ داخلی در سوریه است.
ب) تضعیف سوریه به واسطه جنگ داخلی نیز خود برای اسرائیل به لحاظ سیاسی یک فرصت است؛ چرا که اسرائیل از ابتدای شکل گیری به دنبال سیاست نیل تا فرات بوده و هر چه کشور های منطقه در ضعف بیشتری به سر ببرند بیشتر شرایط برای این رویکرد اسرائیل فراهم می گردد. همچنین سوریه دومین ارتشی بود که از دیرباز اسرائیل را مورد تهدید و حمله قرار می داده است، ‌فلذا با توجه به این دو نکته در این وضعیت استمرار جنگ داخلی که منجر به تضعیف حکومت سوریه می گردد، فرصتی برای اسرائیل محسوب گردیده و می تواند در دایره منافع اسرائیل قرار گیرد.
 


بررسی راهبرد های ممکن برای اسرائیل
حال که وضعیت میدانی سوریه شناسایی شده و با توجه به منافع اسرائیل در هریک از شرایط پیش گفته به بررسی راهبرد های مختلفی که اغلب از سوی سیاست مداران داخلی اسرائیل پیشنهاد می شوند می پردازیم:

سکوت اسرائیل
چنانچه گفته شد برخی با توجه به خطرناک بودن اوضاع و احتمال اینکه اگر اسد برود سلفی ها روی کار خواهند آمد و از طرفی هم اینکه دل خوشی از اسد ندارند،‌بر این باورند که بایستی اسرائیل وارد میدان نشود و از دور مراقب اوضاع باشد. شاهد بودیم که در ابتدای بروز بحران، اسرائیل چندان وارد نمی شد و حتی موضع گیری نیز نمی نمود و این به حدی بود کهبرخی از گروه های اخوانی، اسرائیل و بشار را به همراهی با یکدیگر متهم می نمودند.4 البته نا گفته نماند که این احتمال نیز وجود دارد که اسرائیل به جهت بدتر نشدن اوضاع منطقه ای اش سکوت اختیار کرده و میدان را در اختیار آمریکا قرار داده بوده است.برای شرایط فعلی اسرائیل، این استراتژی معقول به نظر نمی رسد، ‌چراکه تقریبا هیچ یک از مواردی که به عنوان تهدید ها و فرصت های گفته شد را پوشش نمی دهد.
 


حذف بشار
گروه دیگری از تحلیلگران بر این مبنا که اسد دشمن دیرینه اسرائیل بوده است ادعا می کنند که در هر صورت او باید از قدرت کنار برود. این گروه معتقدند که اسد اگر قدرت بیابد به اسرائیل حمله خواهد کردو همینطور ایران نیز به یک قدرت منطقه ای تبدیل خواهد شد و این امر منجر به قدرت گرفتن جبهه ضد اسرائیلی می گردد؛ فلذا به هر صورتی که هست بشار بایستی برود. این روند نیز در برهه ای از زمان پیش گرفته شد که با تصمیم حمله آمریکا به سوریه همراه شد و اسرائیل نیز بخش هایی از خاک سوریه را بمب باران نمود، ‌اما با عدم همکاری اروپا و مخالفت روسیه و ایران این روند پاسخ نداد. با توجه به این استراتژی برخی از منافع اسرائیل مانند عدم حمله بشار یا قدرت نگرفتن ایران تامین می گردد،‌ اما با این حال نمی توان آن را استراتژی مناسبی و قابل اجرایی برای اسرائیل در وضعیت فعلی سوریه دانست.
ماندن بشار
نگاه سوم معتقد به ضرورت ماندن اسد به منظور جلوگیری از قدرت یافتن سلفی ها است. چرا که امکان حمله سلفی ها به اسرائیل در شرایطی که سلاح و مهمات چندانی ندارند وجود دارد، ‌چه رسد به اینکه آن ها به منابع عظیم ارتش سوریه دست پیدا کنند و از قدرت حکومتی برخوردار شوند. این استراتژی گرچه جلوی حمله سلفی ها را خواهد گرفت،  ‌لیکن نمی تواند جلو قدرت گرفتن اسد یا ایران را بگیرد.
 


جنگ دراز مدت داخلی و باقی ماندن حکومت ضعیف در سوریه
 در این میان نگاه دیگری نیز وجود دارد که به نوعی متفاوت به جریان می نگرد  سعی دارد نوعی تعادل برقرار کرده و حداکثر منافع اسرائیل در بحران سوریه را در نظر بگیرد. با این نگاه آن ها معتقدند که اسرائیل بایستی در سوریه به نوعی پیش برود که این جنگ داخلی تا مدتی به درازا بینجامد و هیچ یک از طرفین منازعه نتوانند قدرت بلا منازع داشته باشند. در این حالت نه سلفی ها قدرت حمله به اسرائیل را خواهند داشت و نه اسد فرصت آن را و در نتیجه مرزهای اسرائیل امن خواهد ماند و مشکلات اقتصادی – اجتماعی پیش گفته به وجود نخواهد آمد. در این حالت ایران به قدرت دست پیدا نخواهد کرد و جبهه مقاومت بر اثر اختلافات، تضعیف خواهد شد و همچنین وحدت بین مسلمین (حاصل از تحولات بیداری اسلامی) به خاطر یک جنگ فرسایشی از بین خواهد رفت.
 


جمع بندی
با توجه به نکاتی که گفته شد اسرائیل به دنبال استراتژی آخر؛‌ یعنی نگه داشتن یک بشار ضعیف و درگیر جنگ داخلی حداقل تا انتخابات آتی (که البته احتمال دارد به تعویق بیفتد) باشد. در  انتخابات هم تمام تلاش خود را خواهد کرد تا حکومتی دست نشانده خود را بر سر کار آورد؛ اما اگر موفق نشود بهاحتمال زیاد همین استراتژی جنگ های داخلی مستمر را ادامه خواهد داد. البته به نظر می رسد در نگاه اسرائیلی ها بشار هم نباید به آن اندازه تضعیف شود که نتواند جلوی سلفی ها را بگیرد، ‌بلکه بایستی نوعی تعادل برقرار گردد تا منافع اسرائیل حفظ شود و به عبارتی بایستی غلبه نسبی با بشار باشد. به نظر می رسد استراتژی فعلی و حتی آینده اسرائیل همین باشد؛‌چنانچه مذاکرات بی نتیجه و موضع گیری های ضد النقیض را می توان در همین راستا تحلیل نمود. البته اگر اسرائیل می توانست اطمینان یابد که با برکناری اسد می تواند حکومتی دست نشانده و همگام با منافع اسرائیل را در سوریه بر سر کار بیاورد، ‌این استراتژی برای او خیلی بهتر بود، لیکن آن ها تجربه انقلاب های منطقه و نتایج ضد اسرائیلی و ضد استکباریِ مردم سالاری در منطقه را به خوبی مشاهده نموده اند و نمی توانند با رفتن اسد اطمینان داشته باشند که گروه های سلفی بر سر کار نیایند. با این فرض هم که اسرائیل بتواند حکومتی دست نشانده را در سوریه بر سر کار بیاورد،  این حکومت با وجود جریانات سلفی دوامی نخواهد یافت. پس در نهایت به نظر می رسد استراتژی ای که اسرائیل در سوریه پیگیر آن است، ‌همان بشار ضعیف (حکومت ضعیف) و درگیر جنگ داخلی خواهد بود.
 

پی نوشت:

1) خبرگزاری ایرنا / پیشروی سریع ارتش سوریه

2)باشگاه خبرنگاران / معارضین سوری قادر به حل اختلافات و تفرقه در صفوف خود نیستند

3) امنیت ملی اسرائیل، نوشته مریم انبار، صفحه 212
 
4) بیداری اسلامی، ملاحظات ایرانی و غربی، جمع آوری اصغر افتخاری، صفحه 303
 

منبع: دیده بان