رضا آتش فراز
«که بهمن،ماه جشن ما هم رندان مصر است»
نه فرعون مانده در اهرام نه نمرود بر تخت/سر خصم و دل هر دشمنی ترسان مصر است
کسی آنجا است دارد می خزد از روی قدرت/شهیدان خفته در خون اند و این پیمان مصر است
شِکر گویا که می پاشند در کام ضعیفان/ستم کاران چه می ترسند کاین قَندان مصر است
به چشم شوم شیطان ِ مثلث پیشه زخم است/که پایان نامه ی صهیون کنون دستان مصر است
هزاران غنچه بی ترس از دل بی رحم طوفان/ز جا برخاسته گویند این گلدان مصر است
چه می بارد تبرک از در و دیوار و از سقف/مبارک نا مبارک گشته این درمان مصر است
دل از غم خون شد و بر دیده ها خونآبه ها رفت/هزاران شیر سی سال است در زندان مصر است
زره پوشیده دشمن،خود بر سر می گذارد/که تیغی آخته بر دست این مردان مصر است
تمام ابر ها کم کم روند از روی خورشید/تن و قلب مسلمانان کنون میدان مصر است
چه اهریمن به زاری اشک می ریزد ز چشمش/خدا داند دلیلش چهره ی خندان مصر است
فراری گشته دشمن گوئیا ترسیده از مار/گلوی خصم در سویی این دندان مصر است
گیاهی نیست جز خار و گلی جز آه و حسرت/تن خشکیده می روید که این باران مصر است
به هم خواهد زد این ثورة دگر باره جهان را/ نخست ایران ما بود و کنون برهان مصر است
خروج از عهد و پیمانی که دارد بوی ابلیس/چونان خونی به رگ ها و به هر شریان مصر است
چه نیلی چاک خورده،رهران باید بیایید/که مولامان علی یاری ده یاران مصر است
به پا خیز ای مسلمان هوش باش از حیلت گرگ/ز مکر سامری ها فتنه ها خیزان مصر است
بزرگانی چونان فرعون در پستو لهیدند/که اینک وقت نابودی این ریزان مصر است
هراسیده است دشمن سخت با آن خطبه ی عشق/که دستورات مولامان علی میزان مصر است
«فرازا» گوش کن،بیست و دو ی موعود آمد/که بهمن،ماه جشن ما هم رندان مصر است
رضا آتش فراز(21/11/1389-اصفهان)