نجم السادات طباطبایی از فرزندان علامه طباطبایی در توصیف اخلاق علامه طباطبایی گفت: بچه بودم که در مدرسه با موضوع بهار و گل بنفشه شعری به ما دادند که خیلی ثقیل بود وقتی آن را به منزل بردم مادرم با دیدن آن شعر کمی تعجب کرد. پدرم شعر دیگری سرود و من در دفترم یادداشت کردم. من بنفشه بهارم/ زینت جویبارم/ نازنینم نگارم/ من نگارین بنفشم/ در چمن میدرخشم/ هر نگاری که بیند/ درکنارم نشیند/ زودم از شاخه چینم/ چیندم از شاخسارم»
وی افزود: به غیر از محبت چیز دیگری از ایشان ندیدم. در منزل در برخورد با بچه ها به اندازه سن و سال آنها کوچک و با آنها هم بازی می شدند. هر کسی این صحنه را می دید تعجب می کرد. ایشان احترام بسیاری برای خانواده و هم بستگی اعضاء قائل بودند. هیچ وقت حاضر نبود که حتی در صورت عدم حضور یک نفر هم غذا را شروع کند و همیشه صبر می کردند تا همه برسند.
بدرالسادات طباطبایی دختر دیگر علامه طباطبایی با بیان اینکه هر لحظه از زندگیمان آموزنده بود، در وصف ویژگی های منحصر به فرد پدر خود گفت: پدرمان برای خانم ها احترام بسیاری قائل بودند، در منزل نیز به دخترها بیشتر از پسرها احترام می گذاشتند. مادرم معمولاً مخالفت می کرد ولی پدر می گفتند دخترها را باید احترام بیشتری گذاشت.
وی به خاطره ای از دوره نوجوانی خود اشاره کرد و گفت: یک روز کوکو درست کردم که شور بود، از ظاهر مادرم پیدا بود که خوششان نیامده است ولی پدرم کلی تعریف کردند و گفتند: غذای بسیار خوشمزه ای است. از آنجایی مادر و پدر در همه امور یک نظر را ارائه می کردند مادر هم به تبعیت از پدر مخالفتی نکردند.
وی راجع به میزان تحصیلاتشان گفت: ظرفیت شهر قم برای ادامه تحصیل خانمها تا مقطع ششم ابتدایی بود و ما نیز تا همین مقطع درس خواندیم.