صراط: امیرحسین ثابتی در وبلاگ دستنوشتههای یک دانشجو
آورده است: یکی از افرادی که بازخوانی آثار مکتوب وی نشان میدهد برای
پیشرفت کشور راهی جز ارتباط با غرب حتی به قیمت خدشه دار شدن استقلال کشور
نمیشناسد «محمود سریع القلم» استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی است.
در این میان حتی اگر حسام الدین آشنا تأکید کند سریع القلم مشاور رییس جمهور نیست، اما بسیاری از حرفها و مواضع این روزهای روحانی را باید در آراء و افکار وی ریشه یابی کرد؛ از جمله بازگشایی گرههای اقتصادی کشور بوسیله نزدیک شدن با غرب، حضور روحانی در اجلاس داووس و دعوت از سرمایه داران خارجی برای حضور در ایران، تأکید رئیس جمهور بر آموزش حقوق شهروندی به دانش آموزان و ... که مثالهای ساده و همه فهمی در این باره محسوب میشوند.
سریع القلم فردی نیست که چارچوبها و خطوط قرمز دیپلماسی در جمهوری اسلامی را نشناسد و آنچنان که در آثار مکتوب و مواضع شفاهی وی نیز مشخص است، به خوبی میداند که رابطه ایران و امریکا هیچ گاه نمیتواند حالت «عادی» به خود بگیرد، چرا که به تصریح وی مسئله اصلی مسئله ایران و امریکا نیست، مسئله اصلی «اسرائیل» و نوع نگاهی است که امریکاییها به منافع اسرائیل دارند.
سریع القلم همانطور که در بخش چهارم کتاب معروف خود به نام «عقلانیت و توسعه یافتگی ایران» توضیح میدهد؛ امریکاییها به هیچ عنوان حاضر به رویگردانی از منافع اسرائیلیها و زیر پا گذاشتن خطوط قرمز رژیم صهیونیستی نیستند و از این رو، تصور رابطه ایران و امریکا به یک رابطه عادی تصوری خام و ناشی از نشناختن جهان معاصر است. وی حتی در بخشهای دیگری از کتاب خود تصریح میکند که هیچ گاه نزاع غرب و شرق پایان نخواهد داشت اما باید کیفیت و چگونگی آن را مدیریت کرد اما با این حال در ادامه با مواضعی متناقض، بر ضرورت گسترش رابطه ایران و غرب به بهای توسعه کشور تأکیدات مکرر و ویژهای دارد.
سخنانی که عملیاتی کردن آنها به معنای خدشه وارد شدن به «استقلال» و «قدرت درونزای یک کشور» خواهد بود و پیشرفت را در گرو رابطه و طبیعتاً وابستگی هر چه بیشتر به غرب و دست کشیدن از آرمانها و اصول انقلاب تلقی میکند.
به عنوان مثال وی در فصل هفدهم این کتاب ضمن تشریح دیدگاه خود در این باره، بر «لزوم عدم تقابل با غرب» تأکید کرده و مینویسد: «حال که استقلال سیاسی داریم از غرب برای داخل خود استفاده کنیم؛ نگاه و رهیافت مبارزهای با غرب، هیچ فایده ملموسی برای شکوفایی مسلمانان ندارد بلکه پول و منابع مسلمانان را صرف حفظ امنیت داخلی آنها خواهد کرد.»
وی در ادامه بدون اشاره به درگیریها و تقابل طلبی غربیها با ایران، ظاهراً ریشه تقابل طرفین را در رفتار خود ایرانیها خلاصه میکند و مینویسد: «تفکر تقابلی فقط یک فایده روانی دارد آن هم اینکه ناراحتیهای تاریخی ما از غرب را مرهم میبخشد! روان تاریخی ما لذت میبرد از اینکه اکنون هرچه میخواهیم به آنها میگوییم اما این کار عاقلانه نیست؛ غرور کاذب برای حل و فصل مسایل جاری یک ملت فایدهای ندارد».
سریع القلم در ادامه راه پیشرفت کشور را نیز تجویز کرده و ضمن تأکید بر حل مشکلات کشور بوسیله رابطه با غرب، مینویسد: «نگاه تقابلی به غرب، حکم مسکن را دارد و درمانی دراز مدت و نهادینه برای مشکلات ما نیست ... مهمترین صحنهای که ما میتوانیم در آن با غرب کار کنیم، سامان وضع دنیایی است... اصل کارآمدی و مشتقات کارآمدی در مغرب زمین است.
تنها در سایه کارآمدی است که میتوان مسائل نسل جدید را حل کرد و اقتصادی سالم را به ارمغان آورد ... مبنای قدرت اقتصادی است و اقتصاد نیز نزد غربیان است؛ بدون آنها نمیتوانیم به صورت عمیق و تکنولوژیک در صحنه اقتصاد منطقهای و جهانی وارد شویم؛ کیفیت نزاع و مصحلت اندیشی دراز مدت بعضاً ممکن است در جابه جایی اصول شرایط نوینی ایجاد کند.
ما به دنیای بیرونی نیاز به صلح داریم تا بتوانیم داخل خود را سامان دهیم؛ ما به موجب شرایط خاص داخلی خود و رسالت تاریخی نظام سیاسی ناچاریم به لبخندهای مصنوعی با دنیای بیرونی مبادرت ورزیم.»
وی در بخش دیگری از این کتاب نیز نکاتی را مطرح میکند که مقدمه آن، این تصور است که در حال حاضر غربیها رفتارشان نسبت به ایران عوض شده و این ما هستیم که باید با یک گذشت ساده بابت جنایات آنها، روابط عادی با غرب را از سر بگیریم: «غرب در خاورمیانه فوق العاده بد عمل کرده است و سابقه غیر اخلاقی به جای گذاشته است. ولی ما ضمن اینکه این روش را محکوم میکنیم نباید همیشه در گذشته زندگی کنیم! از گذشته باید پند گرفت و در شرایط فعلی زندگی کرد.»
سریع القلم در فصل بیست و سوم کتاب مورد اشاره نیز ضمن بیان اینکه کشور در حال حاضر دارای استقلال است اما ناکارآمد است و برای رفع این ناکارآمدی و پیشرفت، باید با غرب رابطه داشت میگوید:
«همین کسانی که در شرایط کنونی مدیران کشورند استقلال سیاسی ایران را به ارمغان آوردهاند؛ یعنی نسلی هستند که مبارزه کردهاند با توجه به اینکه در زمان قاجار و پهلوی سفارتهای روس و انگلیس و امریکا کشور را مدیریت میکردند، ایران بعد از انقلاب به لحاظ سیاسی مستقل بوده است؛ به عنوان یک ایرانی در شرایط فعلی خیلی باید خرسند باشیم؛ هر چند جامعه ما یک جامعه ناکارآمد است که این ناکارآمدی را خود ایرانی به وجود آورده است.»
و این در حالی است که وی در بخش دیگر تأکید میکند: «کسی که جوانیاش را مبارزه کرده و همیشه در سیاست بوده و بعد از انقلاب نیز در سعی و تلاش برای حفظ آنچه برایش مبارزه کرده بوده است، به هیچ وجه نمیتواند تعامل با دشمن سابق خود را بپذیرد».
نکته جالب توجه آنکه سریع القلم در ادامه همین مبحث در پاسخ به این سوال که «در مورد مقوله استقلال، عدهای معتقدند که نگاه سنتی به مفهوم استقلال بسیاری از دستاوردهایی را که میتواند برای یک جامعه ایجاد شود از بین میبرد و علت برخی ناکارآمدیها نیز همین نگاه ناقص و سنتی به مفهوم استقلال است» پاسخ مثبت میدهد، هرچند تلاش دارد تا با ارائه یک مفهوم غلط و اشتباه از تعبیر کلیدی «استقلال» سخن خود را به کرسی بنشاند و این گزاره غلط را به مخاطب ارائه کند که پیشرفت واقعی کشور تنها در گرو رابطه با غرب و حتی خدشه وارد شدن به استقلال یک کشور است.
این در حالی است که رهبر معظم انقلاب چندی قبل در دیدار 19 بهمن خود با فرماندهان ارتش با هشدار نسبت به همین دیدگاه خطرناک نسبت به پیشرفت کشور، از کسانی سخن گفتند که در داخل ایران از پیشرفت به بهای خدشه دار شدن استقلال ملت حرف میزنند.
رهبر انقلاب در بخشی از سخنان خود در این دیدار، همچون چند سخنرانی اخیر دیگر که بر مفهوم «استقلال» کشور تأکید ویژهای دارند، اظهار داشتند: «دستگاههاى تبلیغاتى اینها (دشمن) به کار مىافتند براى اینکه ملتها را از استقلال روگردان کنند؛ اینجور تبلیغ میکنند که استقلال سیاسى کشورها یا استقلال فرهنگى و اقتصادى کشورها با پیشرفت کشورها منافات دارد.
میشنوید این حرفها را، آن کسانى که با تبلیغات جهانى آشنایى دارند، میشنوند؛ در دنیا به عنوان اتاقهاى فکر، به عنوان حرفهاى فیلسوفانه، این مطالب را پخش میکنند، کسانى هم در داخل کشورها (از جمله داخل کشور ما) همین حرفها را از طرف آنها منتشر میکنند، که یک کشورى اگر بخواهد در مجموعه کشورهاى پیشرفته دنیا قرار بگیرد، چارهاى ندارد جز اینکه از میل استقلالخواهى فرو بکاهد، میل به استقلال را در خود کم کند؛و الا با هم نمیسازد که یک کشورى بخواهد مستقل باشد، بخواهد صرفاً بر روى منافع خود تکیه بکند، و در عین حال جزو منظومه پیشرفت جهانى هم قرار بگیرد؛ خب، این حرف حرف کاملاً غلط و ساخته و پرداخته کسانى است که با استقلال کشورها مخالفند».
لذا توجه به عملکرد کلان دولت یازدهم در طی 6 ماه گذشته و توجه بیش از اندازه به خارج از کشور برای بهبود اوضاع اقتصاد داخلی و چشم داشتن به رفع تحریمها به جای توجه به ظرفیتهای درونی، به خوبی نشان میدهد ریشه این مدل اقدامات دولت جدید را باید در آرا و اندیشههای محمود سریع القلم جستوجو کرد.
حال بهتر میتوان هشدارهای اخیر رهبر معظم انقلاب را تحلیل کرد؛ اینکه یک استاد دانشگاه چنین نظریاتی در باب پیشرفت و استقلال کشور داشته باشد جای تأسف دارد اما خطرناک بودن این نوع نگاه زمانی خود را بیشتر نشان میدهد که همین فرد به مثابه «عقل منفصل» یک دولت در نظام جمهوری اسلامی ایران عمل کند. ادعایی که برای فهم صحت و سقم آن فقط کافی است برخی از مواضع و رفتارهای رئیس جمهور در ماههای گذشته آغاز به کار دولتش تا کنون را مرور کنیم.
در این میان حتی اگر حسام الدین آشنا تأکید کند سریع القلم مشاور رییس جمهور نیست، اما بسیاری از حرفها و مواضع این روزهای روحانی را باید در آراء و افکار وی ریشه یابی کرد؛ از جمله بازگشایی گرههای اقتصادی کشور بوسیله نزدیک شدن با غرب، حضور روحانی در اجلاس داووس و دعوت از سرمایه داران خارجی برای حضور در ایران، تأکید رئیس جمهور بر آموزش حقوق شهروندی به دانش آموزان و ... که مثالهای ساده و همه فهمی در این باره محسوب میشوند.
سریع القلم فردی نیست که چارچوبها و خطوط قرمز دیپلماسی در جمهوری اسلامی را نشناسد و آنچنان که در آثار مکتوب و مواضع شفاهی وی نیز مشخص است، به خوبی میداند که رابطه ایران و امریکا هیچ گاه نمیتواند حالت «عادی» به خود بگیرد، چرا که به تصریح وی مسئله اصلی مسئله ایران و امریکا نیست، مسئله اصلی «اسرائیل» و نوع نگاهی است که امریکاییها به منافع اسرائیل دارند.
سریع القلم همانطور که در بخش چهارم کتاب معروف خود به نام «عقلانیت و توسعه یافتگی ایران» توضیح میدهد؛ امریکاییها به هیچ عنوان حاضر به رویگردانی از منافع اسرائیلیها و زیر پا گذاشتن خطوط قرمز رژیم صهیونیستی نیستند و از این رو، تصور رابطه ایران و امریکا به یک رابطه عادی تصوری خام و ناشی از نشناختن جهان معاصر است. وی حتی در بخشهای دیگری از کتاب خود تصریح میکند که هیچ گاه نزاع غرب و شرق پایان نخواهد داشت اما باید کیفیت و چگونگی آن را مدیریت کرد اما با این حال در ادامه با مواضعی متناقض، بر ضرورت گسترش رابطه ایران و غرب به بهای توسعه کشور تأکیدات مکرر و ویژهای دارد.
سخنانی که عملیاتی کردن آنها به معنای خدشه وارد شدن به «استقلال» و «قدرت درونزای یک کشور» خواهد بود و پیشرفت را در گرو رابطه و طبیعتاً وابستگی هر چه بیشتر به غرب و دست کشیدن از آرمانها و اصول انقلاب تلقی میکند.
به عنوان مثال وی در فصل هفدهم این کتاب ضمن تشریح دیدگاه خود در این باره، بر «لزوم عدم تقابل با غرب» تأکید کرده و مینویسد: «حال که استقلال سیاسی داریم از غرب برای داخل خود استفاده کنیم؛ نگاه و رهیافت مبارزهای با غرب، هیچ فایده ملموسی برای شکوفایی مسلمانان ندارد بلکه پول و منابع مسلمانان را صرف حفظ امنیت داخلی آنها خواهد کرد.»
وی در ادامه بدون اشاره به درگیریها و تقابل طلبی غربیها با ایران، ظاهراً ریشه تقابل طرفین را در رفتار خود ایرانیها خلاصه میکند و مینویسد: «تفکر تقابلی فقط یک فایده روانی دارد آن هم اینکه ناراحتیهای تاریخی ما از غرب را مرهم میبخشد! روان تاریخی ما لذت میبرد از اینکه اکنون هرچه میخواهیم به آنها میگوییم اما این کار عاقلانه نیست؛ غرور کاذب برای حل و فصل مسایل جاری یک ملت فایدهای ندارد».
سریع القلم در ادامه راه پیشرفت کشور را نیز تجویز کرده و ضمن تأکید بر حل مشکلات کشور بوسیله رابطه با غرب، مینویسد: «نگاه تقابلی به غرب، حکم مسکن را دارد و درمانی دراز مدت و نهادینه برای مشکلات ما نیست ... مهمترین صحنهای که ما میتوانیم در آن با غرب کار کنیم، سامان وضع دنیایی است... اصل کارآمدی و مشتقات کارآمدی در مغرب زمین است.
تنها در سایه کارآمدی است که میتوان مسائل نسل جدید را حل کرد و اقتصادی سالم را به ارمغان آورد ... مبنای قدرت اقتصادی است و اقتصاد نیز نزد غربیان است؛ بدون آنها نمیتوانیم به صورت عمیق و تکنولوژیک در صحنه اقتصاد منطقهای و جهانی وارد شویم؛ کیفیت نزاع و مصحلت اندیشی دراز مدت بعضاً ممکن است در جابه جایی اصول شرایط نوینی ایجاد کند.
ما به دنیای بیرونی نیاز به صلح داریم تا بتوانیم داخل خود را سامان دهیم؛ ما به موجب شرایط خاص داخلی خود و رسالت تاریخی نظام سیاسی ناچاریم به لبخندهای مصنوعی با دنیای بیرونی مبادرت ورزیم.»
وی در بخش دیگری از این کتاب نیز نکاتی را مطرح میکند که مقدمه آن، این تصور است که در حال حاضر غربیها رفتارشان نسبت به ایران عوض شده و این ما هستیم که باید با یک گذشت ساده بابت جنایات آنها، روابط عادی با غرب را از سر بگیریم: «غرب در خاورمیانه فوق العاده بد عمل کرده است و سابقه غیر اخلاقی به جای گذاشته است. ولی ما ضمن اینکه این روش را محکوم میکنیم نباید همیشه در گذشته زندگی کنیم! از گذشته باید پند گرفت و در شرایط فعلی زندگی کرد.»
سریع القلم در فصل بیست و سوم کتاب مورد اشاره نیز ضمن بیان اینکه کشور در حال حاضر دارای استقلال است اما ناکارآمد است و برای رفع این ناکارآمدی و پیشرفت، باید با غرب رابطه داشت میگوید:
«همین کسانی که در شرایط کنونی مدیران کشورند استقلال سیاسی ایران را به ارمغان آوردهاند؛ یعنی نسلی هستند که مبارزه کردهاند با توجه به اینکه در زمان قاجار و پهلوی سفارتهای روس و انگلیس و امریکا کشور را مدیریت میکردند، ایران بعد از انقلاب به لحاظ سیاسی مستقل بوده است؛ به عنوان یک ایرانی در شرایط فعلی خیلی باید خرسند باشیم؛ هر چند جامعه ما یک جامعه ناکارآمد است که این ناکارآمدی را خود ایرانی به وجود آورده است.»
و این در حالی است که وی در بخش دیگر تأکید میکند: «کسی که جوانیاش را مبارزه کرده و همیشه در سیاست بوده و بعد از انقلاب نیز در سعی و تلاش برای حفظ آنچه برایش مبارزه کرده بوده است، به هیچ وجه نمیتواند تعامل با دشمن سابق خود را بپذیرد».
نکته جالب توجه آنکه سریع القلم در ادامه همین مبحث در پاسخ به این سوال که «در مورد مقوله استقلال، عدهای معتقدند که نگاه سنتی به مفهوم استقلال بسیاری از دستاوردهایی را که میتواند برای یک جامعه ایجاد شود از بین میبرد و علت برخی ناکارآمدیها نیز همین نگاه ناقص و سنتی به مفهوم استقلال است» پاسخ مثبت میدهد، هرچند تلاش دارد تا با ارائه یک مفهوم غلط و اشتباه از تعبیر کلیدی «استقلال» سخن خود را به کرسی بنشاند و این گزاره غلط را به مخاطب ارائه کند که پیشرفت واقعی کشور تنها در گرو رابطه با غرب و حتی خدشه وارد شدن به استقلال یک کشور است.
این در حالی است که رهبر معظم انقلاب چندی قبل در دیدار 19 بهمن خود با فرماندهان ارتش با هشدار نسبت به همین دیدگاه خطرناک نسبت به پیشرفت کشور، از کسانی سخن گفتند که در داخل ایران از پیشرفت به بهای خدشه دار شدن استقلال ملت حرف میزنند.
رهبر انقلاب در بخشی از سخنان خود در این دیدار، همچون چند سخنرانی اخیر دیگر که بر مفهوم «استقلال» کشور تأکید ویژهای دارند، اظهار داشتند: «دستگاههاى تبلیغاتى اینها (دشمن) به کار مىافتند براى اینکه ملتها را از استقلال روگردان کنند؛ اینجور تبلیغ میکنند که استقلال سیاسى کشورها یا استقلال فرهنگى و اقتصادى کشورها با پیشرفت کشورها منافات دارد.
میشنوید این حرفها را، آن کسانى که با تبلیغات جهانى آشنایى دارند، میشنوند؛ در دنیا به عنوان اتاقهاى فکر، به عنوان حرفهاى فیلسوفانه، این مطالب را پخش میکنند، کسانى هم در داخل کشورها (از جمله داخل کشور ما) همین حرفها را از طرف آنها منتشر میکنند، که یک کشورى اگر بخواهد در مجموعه کشورهاى پیشرفته دنیا قرار بگیرد، چارهاى ندارد جز اینکه از میل استقلالخواهى فرو بکاهد، میل به استقلال را در خود کم کند؛و الا با هم نمیسازد که یک کشورى بخواهد مستقل باشد، بخواهد صرفاً بر روى منافع خود تکیه بکند، و در عین حال جزو منظومه پیشرفت جهانى هم قرار بگیرد؛ خب، این حرف حرف کاملاً غلط و ساخته و پرداخته کسانى است که با استقلال کشورها مخالفند».
لذا توجه به عملکرد کلان دولت یازدهم در طی 6 ماه گذشته و توجه بیش از اندازه به خارج از کشور برای بهبود اوضاع اقتصاد داخلی و چشم داشتن به رفع تحریمها به جای توجه به ظرفیتهای درونی، به خوبی نشان میدهد ریشه این مدل اقدامات دولت جدید را باید در آرا و اندیشههای محمود سریع القلم جستوجو کرد.
حال بهتر میتوان هشدارهای اخیر رهبر معظم انقلاب را تحلیل کرد؛ اینکه یک استاد دانشگاه چنین نظریاتی در باب پیشرفت و استقلال کشور داشته باشد جای تأسف دارد اما خطرناک بودن این نوع نگاه زمانی خود را بیشتر نشان میدهد که همین فرد به مثابه «عقل منفصل» یک دولت در نظام جمهوری اسلامی ایران عمل کند. ادعایی که برای فهم صحت و سقم آن فقط کافی است برخی از مواضع و رفتارهای رئیس جمهور در ماههای گذشته آغاز به کار دولتش تا کنون را مرور کنیم.