جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۳:۴۳

گرایش هالیوود به وارونه نمایاندن جریان ظهور

باید توجه داشت که جریان غالب آثار سینمایی که از پشتیبانی و بازاریابی جهانی برخوردار هستند، به سمت تولید آثار شیطان پرستان و وارونه نمایاندن جریان عصر ظهور و انتظار، گرایش دارند.
کد خبر : ۱۶۴۹۹۹
صراط: سینمای غرب و سردمدار ظاهری آن، سینمای هالیوود آمریکا، با گسترش بحث ظهور و انتظار منجی در عصر حاضر، با تمام قوا وارد میدان شده و تلاش می کنند که ابتدا جریان انتظار و منتظران را عاملان نابودی و تخریب تمدن جهانی (که دقیقاً معادل تمدن غربی ـ آن هم از نوع و پوستة ظاهری و امروزین آن ـ تعریف شده و می‌شود) معرفی کنند و سمبل‌هایی مثل مهاجمان مریخی، حمله کنندگان قضایی ناشناس، و… را معادل و ما به ازای آنان جلوه دهند.

تلاش می کنند با قلب واقعیت، کاراکترها و اشخاص مورد نظر خود را به عنوان منجی موعود معرفی کند و در این مسیر، تا بدان جا پیش می روند که در برخی آثار، حتی رئیس جمهور آمریکا را به عنوان ناجی جهانی معرفی می کنند!

آنگاه در برخی آثار ـ که ازجمله متأخرین این تولیدات جهانی هستندـ اساساً ذات و معنای ظهور و انتظار را تحریف کرده و تعریف کاملاً معکوسی از این حقیقت تاریخی و فطری ارائه می کنند. درست مانند کاری که مستکبران و مزدوران فکری و رسانه‌ای آنان، با حقایقی مثل آزادی، مردم سالاری، عزت انسانی، اخلاق و … انجام دادند (و البته در بسیاری موارد، موفق نشدند).

این‌گونه آثار که در مورد برخی از آنها در این نوشتار سخن خواهد رفت ـ چنین طراحی شده‌اند که آخرالزمان را برحه‌ای معرفی نکنند که در آن، شیطان در میان انسان‌های جهان، ظاهر خواهد شد؛ با کمک عوامل و شاگردان و یارانش به سیطره کامل در جهان دست خواهد یافت؛ نظم نوین جهانی(!) را با ملاک‌ها و معیارهای خاص شیطانی خود برقرار می کنند. ریشه دین و معنویت را برخواهد انداخت و خدا را ـ نعوذبالله ـ تا ابد حذف خواهد کرد!

شگفتا که چگونه این کوته فکران و شیطان صفتان و نمادهای واقعی خباثت و آلودگی و پلیدی، دقیقاً تمامی مفاهیم اصلی و ارگانی ظهور و انتظار را کاملاً معکوس، تحلیل وتفسیر و تعبیر می‌کنند!

در سالیان اخیر با کنار گذاشتن ایده‌ها و جهت‌گیری‌های اول و دوم (تحریف چهره منتظران به تخریب کنندگان تمدن غربی، و نیز معرفی منجیان قلابی و فتنه آور رو به ایده و جهت‌گیری سوم آورده‌اند و آثار متعددی در این باره ساخته شده است.

در حال حاضر، برخی از این آثار به نحوی غیرمستقیم و پیچیده و سمبلیک به طرح این موضوع می‌پردازند و کاراکتر‌هایی را ـ که گاه حتی کودک یا نوجوانی بیش نیستند ـ با نام‌هایی که نوعاً برگرفته از برخی اسامی و القاب شیطانی در فرهنگ غرب هستند، در پوشش قصه‌ها و داستان‌هایی به ظاهر جذاب و سرگرم کننده و پر حادثه، به عنوان متحول کنندگان جوامع و تغییر دهندگان روال زندگی و آیندة مردم مطرح می‌کنند.

البته به نحوی استثنایی و خاص، نمونه‌ای از این آثار در اواخر دهه هفتاد میلادی در دو فیلم "طالع نحس1" و "طالع نحس2" ساخته شد؛ که به صورتی صریح و روشن، این مفهوم را مطرح کرده و به نقد کشید در این دو فیلم به صورتی خاص و کم‌نظیر، فارغ از پوسته‌ها و پرسش‌های سمبلیک و نمادین و غیر مستقیم، صراحتاً این نگاه را مطرح کرد که در عصر معاصر، شیطان با ورود مستقیم به جهان، و با همکاری و همراهی مستقیم عناصر نظامی و اقتصادی و سیاسی] که سه رکن اصلی هر قدرت ظاهری و مادی هستند[ می‌کوشد به تمامی ارکان و ابعاد جهان مسلط شود و در این بین، فقط برخی از مؤمنین و متدینین (البته با معیارهای مسیحیت) و نیز برخی از عناصر فرهنگی و رسانه‌ای تلاش می‌کنند که جلوی این اقدام را بگیرند و جهان را از افتادن به دام شیطان و شیطان پرستان نجات دهند.

لیکن در این سری فیلم‌ها، تمامی سعی و کوشش خدا پرستان و دین داران برای مقابله با حضور مجدد شیطان در جهان، ناکام می‌ماند. در واقع، این فیلم‌ها با نگاهی ناامیدانه و بدبینانه، این عقیده را مطرح می‌کنند که علی‌رغم ذات منحوس و خبیث شیطان، جهان امروز و حقیقت انسانیت، سرنوشتی جز پذیرفتن اسارت محض او را ندارد! این مسئله مهم‌ترین نقطه انحراف این فیلم‌هاست که پوچی و بدبینی را رواج می‌دهند؛ وگرنه کلیت تحلیل درونی این فیلم‌ها از قوت و جسارت در مضمون برخوردار است و در این آشفته بازار سینمایی و هنری جهان، در شمار معدود آثاری قرار می‌گیرند که در عین دارا بودن کیفیت و جذابیت هنری و فنی، تحلیل نسبتاً متفاوتی از شرایط حاکم بر جهان استکباری ارائه می‌کنند و ارکان قدرت جهان‌خواران را به نوعی در تقابل با معنویت، خداپرستی، ایمان و آرامش انسان می‌نمایانند.

البته همان‌طور که گفتیم این قبیل آثار، شاذ و نادر هستند؛ اما جریان غالب آثار سینمایی که از پشتیبانی و بازاریابی جهانی برخوردار هستند، به سمت تولید آثار شیطان پرستان و وارونه نمایاندن جریان عصر ظهور و انتظار، گرایش دارند.

برخی از این آثار، توسط مراکز فرهنگی، خریداری شده و پس از دوبله شدن، نمایش داده می‌شوند. شاید سؤال شود که چگونه آثاری با محتوای شیطانی برای نمایش انتخاب می‌شوند؟! بخشی از پاسخ مربوط به به عدم شناخت و کم سوادی مسئولان مربوطه ار دورنمایه و محتوای این آثار است؛ لیکن پاسخ کامل‌تر آن است که اولاً، آثار مزبور به صورت نمادین و سمبلیک و غیرمستقیم به طرح مضامین مورد نظر خود می‌پردازند و ثانیاً، نمادها و سمبل‌های استفاده شده در این آثار ـ مثلاً نام‌هایی چون "لوسی" و "لوسین" و ... که غیرمستقیم برگرفته از القاب شیطان هستند به هیچ وجه برای مخاطب شرقی و ایرانی، مفهوم نیست و تأثیر خاصی از آن نمادها در لایه‌های ذهنی و قلب مخاطب اینجایی، نمی‌گذارد.

حال آن که این امر برای مخاطب غربی با زیرساخت‌های خاص فرهنگ اروپایی و آمریکایی و فرهنگ کلیسایی به گونه دیگری است و نمادها برای او ـ ولو در ضمیر ناخودآگاهش ـ تأثیر مشخص‌تری دارد.

در آینده بحث را از دیگر جنبه‌ها نیز پی خواهیم گرفت؛ امام در این‌جا تذکر این نکته ضروری است که فرهنگ انتظار منجی بشریت و اشتیاق به ظهور کسی که بیاید و امور را سامان ببخشد، آن‌چنان در دنیای امروز، از شرق تا غرب و از عمق تکنولوژی و اوج آسمانخراش‌ها تا بومیان کپرنشین و فقیران خانه به دوش و محروم، گسترش یافته که آثار و شواهد آن برای تمامی زورداران و زرسالاران جهان، قابل درک است.

تمامی این تلاش‌های ضد دین و ضد فرهنگی و نیز فعالیت‌های پر خرج و سنگین با بالاترین پشتیبانی‌های مالی و سیاسی و تبلیغی، جملگی حاکی از احساس خطری جدی است که گسترش فرهنگ مقدس انتظار منجی، برای سامریان عصر مدرن و دجالان پسا مدرن ایجاد کرده و آرامش آنان را گرفته و خواب راحتشان را آشفته ساخته است... .
اگر چنین تمایلی در قلوب مخاطبان میلیاردی جهان نبود، این همه تلاش برای قلب حقیقت و وارونه کردن فرهنگ انتظار چه ضرورتی داشت؟! آنان چنان دچار خشم و ترس شده‌اند که از سر لجاجت شیطان را همان منجی و نظم دهنده نوین جهان معرفی کنند!
و این نهایت سقوط است؛ نوعی پایان راه برای شاگردان و پیروان شیطان، و آغازی روشن و امید بخش برای منتظران نجات و رستگاری. . .

منبع: مرکز تخصصی مهدویت