صراط: سیاست خارجی دولت یازدهم
برجستهترین رکن فعال این دولت محسوب میشود. دامنه و طیف موضوعات سیاست
خارجی بسیار وسیع است؛ بهگونهای که از روابط تجاری بینالمللی که
تحتالشعاع تحریمها قرار گرفته را در بر میگیرد تا برقراری روابط
دیپلماتیک و سیاسی با کشورهایی که در چند سال اخیر شاهد کم شدن سطح مراودات
با آنها بودهایم. طیفی گسترده از روابط با کشورهای منطقهی خاورمیانه به
عنوان حساسترین و بحرانخیزترین منطقهی دنیا گرفته تا تلاش برای خارج
کردن موضوع ایران از شورای امنیت و فصل هفتم منشور ملل متحد را در بر
میگیرد. با این توضیحات، توجه به ماهیت چنین مناقشاتی در حوزهی سیاست
خارجی، موضوعاتی هستند که در خصوص آنها با دکتر جواد منصوری، سفیر سابق
ایران در چین و پاکستان، معاون اسبق وزارت امور خارجه و دیپلمات ارشد، عضو
هیئتعلمی دانشگاه و اولین فرماندهی سپاه پاسداران، به گفتوگو نشستهایم
که متن کامل آن در ادامه میآید.
آقای
دکتر، حتماً موافق هستید که اصولاً سیاست خارجی کشورها به دولتها وابسته
نیست. در عین حال، هر دولت تاکتیکهای خاصی را در این باره اتخاذ میکند.
در دولت آقای روحانی کدام تاکتیکها در سیاست خارجی در درجهی اول اهمیت
قرار دارد؟
تحلیل
دولت یازدهم این است که در روابط خارجی، مواضع گذشته را تعدیل کنیم تا با
عادی کردن نسبی روابط با دیگران، بتوانیم بخشی از مشکلات داخلی را حل کنیم.
استدلال
دولت یازدهم این است که ما در گذشته بیش از حد و بیدلیل با دنیا درگیر
شده و خسارتهای سنگینی را متحمل شدیم. ما میتوانیم از طریق تعامل سازنده
با کشورهای دیگر، به دادوستد با آنها دست بزنیم. به این ترتیب، هم در
معاملهی «بردـبرد» برای خودمان منافعی را به وجود بیاوریم و هم برای
آنها وضعیت قابل قبولی را ایجاد کنیم.
آقای
روحانی معتقدند اروپا و آمریکا در شرایط فعلی، آمادگی دارند نه تنها در
روابط دوجانبه، بلکه در بسیاری از مسائل منطقه و بینالملل با ایران همکاری
کنند، زیرا آنها هم نیاز به روابط جدید با ایران را احساس میکنند.
اروپاییها بیشتر از آمریکاییها تمایل به تقویت روابط با ایران دارند،
زیرا احساس میکنند در صورت تعامل با ایران، میتوانند منافع بیشتری را در
منطقه و در ارتباط با ایران کسب کنند. از این رو، شاید اختلاف دیدگاه بین
آمریکا و اروپا تا حدودی به نفع ما باشد.
ضمن
اینکه دولت جدید معتقد است ما باید نحوهی مواجههی خود را با دنیا تغییر
دهیم. در واقع، لزومی ندارد با ادبیات تند و غیرمتعارف با کشورهای دیگر
صحبت کنیم و بیجهت برای خودمان مشکلاتی را به وجود بیاوریم. میتوانیم با
ادبیاتی ملایم، ضربات دیگران را بر خودمان کم کنیم. به اعتقاد من، این
مطالب تا حدود زیادی درست است، اما اگر دولت تصور کند که همهی مسائل داخلی
با عادی شدن روابط خارجی و گسترش تعاملات اقتصادی حل میشود، اشتباه
میکند.
دلیلش
این است که بسیاری از مشکلات داخلی کشور ناشی از ضعف عملکرد دستگاههای
خودی است. متأسفانه دولتهای گذشته برای کارآمد کردن و قانونی کردن مدیریت
کشور اقدامی نکردند و این مسئله قطعاً در آینده همچنان برای ما مشکلآفرین
خواهد بود. اگر دولت توجهی به این واقعیتها نکند، قطعاً مشکلات ما بیشتر
خواهد شد.
دولت
جدید معتقد است ما باید نحوهی مواجههی خود را با دنیا تغییر دهیم. معتقد
است میتوانیم با ادبیاتی ملایم، ضربات دیگران را بر خودمان کم کنیم. به
اعتقاد من، این مطالب تا حدود زیادی درست است؛ اما اگر دولت تصور کند که
همهی مسائل داخلی با عادی شدن روابط خارجی و گسترش تعاملات اقتصادی حل
میشود، اشتباه میکند. دلیلش این است که بسیاری از مشکلات داخلی کشور ناشی
از ضعف عملکرد دستگاههای خودی است.
آقای
دکتر، لبنان، فلسطین و کشورهای خاورمیانه همیشه بیشترین اهمیت را در سیاست
خارجی ایران داشتند و اروپا، آمریکا و کشورهای دیگر در مراحل بعدی قرار
دارند. آیا در دولت جدید این امر تفاوتی خواهد کرد؟
طبیعی
است که همسایگان هر کشور، بیشترین اهمیت را در سیاست خارجی آن کشور داشته
باشند. بنابراین اولویتبندی دولت یازدهم شاید تفاوتی با گذشته نداشته
باشد، اما چگونگی برخورد با طرفهای خارجی فرق خواهد کرد. مثلاً ما از دو
دهه پیش، سیاست «نگاه به شرق» را مطرح کردیم، ولی متأسفانه تا به حال رفتار
سنجیده و کارآمدی در این زمینه نداشتیم. طبعاً دولت فعلی هم نگاه به شرق
را رد نمیکند، اما باید ببینیم در عمل چگونه این سیاست را پیاده خواهد
کرد.
در
تمام دولتهای قبلی (نه تنها در این دولت) این سؤال مطرح شده که سیاست
نگاه به شرق انتخاب ما بوده یا ما به دلیل رانده شدن از غرب، ناگزیر به سمت
شرق رفتیم. نظر شما در این خصوص چیست؟
نمیتوانیم
انکار کنیم نگاه ما به شرق تا حدی تابعی از برخورد غرب با ما بوده است،
اما به نظرم امروز فرصت بسیار خوبی برای جمهوری اسلامی فراهم شده است. باید
به عنوان سیاست راهبردی از آن استفاده کنیم و در چگونگی روابط با شرق و
غرب تعادل به وجود بیاوریم.
با
توجه به اینکه اغلب تحلیلگران و سیاستمداران، قرن 21 را قرن عصیان آسیا و
اقیانوس آرام میدانند، نگاه ما به شرق به عنوان یکی از اصول سیاست خارجی،
حتماً به سودمان خواهد بود؛ حتی اگر دلیل آن برخورد غیرمنتظرهی غرب با ما
باشد.
در
اولین کنفرانس مطبوعاتی آقای روحانی، یکی از خبرنگاران چینی دربارهی
رابطهی ایران و چین سؤال پرسیدند. آقای روحانی پاسخ دادند «روابط ما با
چین مثل گذشته نخواهد بود و باید زمینهی جدیدی در روابط ایجاد شود.» در
گذشته، ایران و چین روابط عادی داشتند. مثلاً اکثر کشورها خریدن نفت ایران
را تحریم کردند، اما چینیها تقریباً 25 درصد آن را خریدند. در واقع چین
یکی از شرکای اقتصادی ایران بود؛ گرچه محدودیتهایی اعمال میکردند و نفت
ما را به جای دلار، با یوآن یا کالاهای چینی میخریدند. به نظر شما، در
آینده چه مؤلفههایی در روابط ایران و چین گسترش پیدا خواهد کرد؟
اگر
به خاطر داشته باشید، دولت آقای احمدینژاد صرفاً برای فرار از تحریمها
به سمت چین حرکت کرد. به همین دلیل، روابط دو کشور به صورت غیرمتعارفی
درآمد و مشکلاتی را برای ما ایجاد کرد. منظور آقای روحانی از تغییر در
نحوهی روابط ایران و چین این است که این روابط در آینده حسابشدهتر و
بیشتر بر اساس برنامههای بلندمدت خواهد بود. آقای روحانی معتقد است روابط
ایران و چین باید بر اساس اصولی باشد که بتواند روابط پایدار بین دو کشور
را ترمیم کند. از همین رو، ایشان در مذاکرات با دولت چین، بر روابط
استراتژیک دو دولت تأکید کردند.
حضرتعالی
در گذشته سفیر ایران در چین بودید. مستحضر هستید که چینیها در منطقهی
خاورمیانه به انرژی نیاز دارند تا بتوانند پیشرفت اقتصادی خود را ادامه
دهند. به نظر شما، ایران در سیاست خارجی چین چقدر اهمیت دارد؟
حتماً
ایران در سیاست خارجی چین اهمیت فراوانی دارد، زیرا علاوه بر برخورداری از
منابع انرژی، بازار بسیار خوبی برای دولت چین است که به دنبال بازارهای
اشباعنشده میگردد. موقعیت ایران در منطقه هم برای دولت ما امتیاز مهمی
محسوب میشود و دولت چین به خوبی از این نکته مطلع است.
پس
این تصور که دولت چین فقط برای نفت با ایران رابطه دارد، اشتباه است. شاهد
سخنم اینکه دولت چین در دو سال گذشته، نهایت حمایت و پشتیبانی را از دولت
سوریه کرد. حتی دو قطعنامه علیه سوریه را در شورای امنیت وتو کرد، زیرا چین
برای روابط بلندمدت با منطقه، نیاز به دوستانی دارد.
از
زمان شروع به کار دولت جدید، ایران و روسیه هم تعاملات بسیار مثبتی
داشتهاند. مثلاً وزیرخارجهی روسیه، آقای لاوروف، به ایران آمده و آقای
ظریف به روسیه رفتند. همچنین آقای روحانی و پوتین چندین بار تلفنی با هم
گفتوگو کردند. از طرف دیگر، در گذشته روسیه همیشه از کارت ایران برای
تنظیم روابط خود با غرب استفاده میکرد. به نظر شما، در حال حاضر، این
تعاملات جدید مبنی بر سیاست جدید روسهاست و میخواهند باز هم با کارت
ایران بازی کنند یا واقعاً قصد دارند جایگاه ایران را در سیاست خارجی خود
بالاتر بیاورند؟
واقعیت
این است که دولت روسیه (مانند دولت چین) به تحکیم موقعیت ایران در منطقه و
علاقهی اروپاییها به عادی شدن رابطه با ایران فکر میکند. اگر در این
موقعیت، روابط جدیتر و سازندهتری را با ایران دنبال نکند، ایران طبیعتاً
در بلندمدت روابط گستردهتری را با غرب برقرار خواهد کرد. به نظر میرسد
تحلیل نهایی روسیه این است که ایران از موقعیت برتر منطقهای برخوردار است؛
پس باید با این دولت همکاری کند.
ضمن
اینکه ایران ظرفیت و امکانات بسیار مناسبی برای روسیه دارد، مانند ترانزیت
و ارتباطات شمال و جنوب، بازار اقتصادی و منابع معدنی مثل نفت و گاز. از
این رو، اخیراً دولت روسیه یک جادهی بسیار مهم اقتصادی طراحی کرده که از
سنپترزبورگ به چابهار وصل شود. احداث این جاده به معنای این است که خلیج
فارس و اقیانوس هند به اروپا متصل میشود.
این
کار بیشتر از روسیه، به نفع ایران است. البته طبیعی است هر دولتی سعی کند
منافع خود را به حداکثر برساند، ولی این موضوع اتفاقاً بیش از روسیه، به
نفع ایران است. به عبارتی، روسیه پیشبینی میکند در صورت تحقق این طرح،
ایران با استقبالی که از آن میکند، روابط عمیقتری را با روسیه خواهد
داشت.
نکتهی
دیگر اینکه روسیه حتی با فروش بعضی از سلاحها موافقت کرده است، در صورتی
که قبلاً مخالف آن بود. ضمن اینکه کاملاً مشخص است ایران قصد دارد مشکلات
خود را با غرب حل کند. بنابراین برای روسیه بهتر است که از نیازهای ایران
استفاده کرده و روابط بلندمدت خود را با ما تثبیت کند.
این
تصور که دولت چین فقط برای نفت با ایران رابطه دارد، اشتباه است. شاهد
سخنم اینکه دولت چین در دو سال گذشته نهایت حمایت و پشتیبانی را از دولت
سوریه کرد. حتی دو قطعنامه علیه سوریه را در شورای امنیت وتو کرد، زیرا چین
برای روابط بلندمدت با منطقه، نیاز به دوستانی دارد.
پس این فرضیه درست است که ترس روسیه از عادی شدن روابط ایران و غرب باعث شده در دولت جدید به سمت ایران بیاید.
قطعاً
بیتأثیر نیست. حمایت فراوان روسیه از ایران (نسبت به گذشته) در زمینهی
ضرورت حضور در ژنو2 یا در موضوع هستهای، بیارتباط با این موضوع نیست. اگر
روابط ایران و اروپا (صرفنظر از آمریکا) واقعاً عادی شود، قطعاً روسیه،
چین و حتی ژاپن ضرر خواهند کرد. پس این کشورها سعی میکنند قبل از عادی شدن
روابط، جای پای خود را محکم کنند.
همانطور که اسرائیل، عربستان و کشورهای عربی دیگر مخالف عادیسازی رابطهی ایران و غرباند.
این
گروه به دلایل دیگری مخالفاند. اینها تصور میکنند اگر روابط ایران و
غرب عادی شود، طبعاً عربستان در محاسبات غرب جایگاه پایینتری خواهد داشت و
به این ترتیب، تحت حمایت بیچونوچرای غرب نخواهد بود. ضمن اینکه موقعیت
جغرافیایی ایران مزایای بیشتری برای غرب دارد و غربیها ایران را بر
عربستان ترجیح میدهند.
نکتهی
دیگر اینکه در غرب این نظریه رواج یافته که دولت شیعی ایران معقولتر و
معتدلتر از دولت افراطی و غیرعقلانی سعودی است. بنابراین ممکن است با
ایران بتوانند روابط سازندهی بلندمدتی داشته باشند، اما با دولت افراطی
غیرعقلانی سعودی نمیتوانند چنین روابطی را برقرار کنند.
حمایت
فراوان روسیه از ایران (نسبت به گذشته) در زمینهی ضرورت حضور در ژنو2 یا
در موضوع هستهای، بیارتباط با موضوع ترس روسیه از بهبود روابط ایران و
اروپا نیست. اگر روابط ایران و اروپا (صرفنظر از آمریکا) واقعاً عادی شود،
قطعاً روسیه، چین و حتی ژاپن ضرر خواهند کرد. پس این کشورها سعی میکنند
قبل از عادی شدن روابط، جای پای خود را محکم کنند.
حضرتعالی
به بحث تسلیحات ایران و روسیه اشاره کردید. اخیراً در روابط ایران و
روسیه، بحث مبادلهی نفت در برابر کالا مطرح شده است. همانطور که
میدانید، قبلاً روسها قرار بود S300 را به
ایران بدهند، اما در دورهی آقای مدودوف، به بهانهی اینکه سازمان ملل
ایران را تحریم کرده، این مسئله تعلیق شد. الآن این برنامه روی کار آمده و
رسانههای روسیه آن را قطعی میدانند. قرار است سیستمی به نام آنتی2500 به
ایران بدهند که ظاهراً از S300 پیشرفتهتر
است. به نظر شما، اجرای این طرح چه اندازه جدی است و پیشبینی میکنید آیا
ایدهی نفت در برابر اسلحه رنگ واقعیت به خود میگیرد؟
بنده
وارد جزئیات نمیشوم. به طور کلی، در شرایط فعلی، روسیه ترجیح میدهد
اعتماد بیشتر به ایران و نوع رابطه با آن را برای بلندمدت تنظیم کند. با
این کار، به منافع اساسی خود خواهد رسید؛ ضمن اینکه ایران هم به دلیل
نیازهایش، از آن استقبال خواهد کرد.
ایران
و روسیه، هر دو از القاعده، تروریسم و سلفیگری ضربه خوردهاند. مثلاً
روسها به شدت میترسند سلفیان قفقازی، چچن و داغستان باز هم در المپیک
بمبگذاری کنند. چرا با وجود این زمینهی مشترک، این دو کشور هیچوقت در
این زمینه همکاری نکردهاند؟
شما از کجا میدانید این دو کشور در این خصوص همکاری نکردهاند؟
یک
ماه پیش، خانمی اهل روسیه که تخصصش مطالعهی مسلمانان روسیه بود، به
دانشگاه تهران آمد. ایشان دقیقاً به همین نکته اشاره کرد و گفت حتی سنیهای
ساکن داغستان میترسند که شیعه در این کشور نفوذ کند و نفوذ فعلی سلفیها
را از بین ببرد؛ ولی ایران و روسیه اقدامی نکرده و نمیکنند.
اولاً
نباید توقع داشته باشید دستگاههای اطلاعاتی کشور ما اقدامات خود را به
اطلاع عموم مردم برسانند. ثانیاً شاید تا به حال دست به اقدامی نزده باشند،
ولی قطعاً الآن به این نتیجه رسیدهاند که همکاری در این زمینه به نفع
طرفین است. در حال حاضر، این فرصت به وجود آمده و به اعتقاد من، دو کشور از
آن استفاده خواهند کرد.
فرمودید
از نظر غرب، ایرانِ شیعهی عقلانی بهتر از دولت سعودی است. سؤال اینجاست
آیا ایران و آمریکا همانطور که در افغانستان و عراق همکاری کردند، الآن هم
میتوانند در زمینهی مبارزه با تروریسم، القاعده و گروههای تندرو سوریه
با هم همکاری کنند؟
طبیعی و منطقی است که این کار را خواهند کرد.
پس
چرا اجازه ندادند ایران در کنفرانس ژنو2 شرکت کند؛ با وجود اینکه
میدانستند ایران یکی از مهرههای اصلی است که در سوریه نفوذ دارد؟
در
عین حال، آمریکا نمیخواهد ایران بدون اینکه امتیازات بیشتری به غرب بدهد،
وارد تعاملات بینالمللی شود. در واقع انتظار آنها این است که ایران
امتیازات بیشتری بدهد. از طرف دیگر، فکر میکنند باید منتظر باشند و تحولات
آیندهی روابط ایران و غرب را ببینند.
آیا این امر به موضوع هستهای ارتباط پیدا میکند؟
تا
حدودی. اگر موضوع هستهای ایران به صورت کامل پیش برود و به حالت عادی
درآید، احتمالاً بسیاری از مواضع غرب نسبت به ایران تعدیل میشود.
روابط
ایران و کشورهای عربی خلیج فارس و خاورمیانه، گاهی عادی بوده است؛ اما
هیچگاه خوب نبوده است. یکی از دلایل آن، جزایر سهگانه است. آیا در این
دولت برنامهی خاصی برای بهبود این روابط وجود دارد؟ آیا ما اصلاً نیازی به
بهبود روابط با اعراب داریم؟
روابط
ایران و کشورهای عربی تا حدی تابع روابط ایران و غرب است، زیرا دولتهای
عربی فوقالعاده تحت نفوذ دولتهای غربی هستند. بنابراین با عادی شدن روابط
ایران و غرب، احتمال عادی شدن روابط ایران و کشورهای عرب منطقه زیاد است.
البته دولت عربستان وضعیت خاصی دارد. به عبارت دیگر، عربستان تحت این عنوان
که از مذهب خاصی حمایت میکند، ممکن است به رابطهی سرد با ما ادامه دهد.
اگر
عربستان احساس کند مورد حمایت غرب نیست، ممکن است حتی در روابط با ایران
نیز تجدیدنظر کرده و روابط خود را عادی کند. البته تمام این مسائل به نوع
بستگی به روابطی دارد که ایران در سالهای آینده با غرب تنظیم میکند.
در
غرب این نظریه رواج یافته که دولت شیعی ایران معقولتر و معتدلتر از دولت
افراطی و غیرعقلانی سعودی است. بنابراین ممکن است با ایران بتوانند روابط
سازندهی بلندمدتی داشته باشند، اما با دولت افراطی غیرعقلانی سعودی
نمیتوانند چنین روابطی برقرار کنند.
عربستان
الآن یکی از عوامل مخالفت به شمار میرود. چگونه ممکن است بهبود رابطهی
ایران با غرب، بر رابطهی عربستان و ایران تأثیر مثبت بگذارد؟
دلیلش این است که در حال حاضر، غرب از تیرگی روابط، برضد ایران استفاده میکند.
منظورتان ایرانهراسی است؟
در
کل اگر روابط ایران و غرب عادی شود، طبیعی است روابط ایران با متحدان غرب
در منطقه هم عادی میشود. اینطور نخواهد بود که روابط ایران و انگلیس عادی
شود، اما روابط ایران و امارات (که متحد انگلیس در منطقه است) متشنج شود.
بعد
از سقوط مبارک، اخوانالمسلمین بر سر کار آمدند و انتظار میرفت رابطهی
ایران و مصر بهبود پیدا کند؛ اما این اتفاق به دلیل مخالفت سلفیهای تندرو
مصری نیفتاد و بعد از مدتی هم اخوان سقوط کرد. ایران در این خصوص اظهارنظر
خاصی نکرد؛ اما به نظر شما واقعاً موافق بود دولت اسلامی مصر از بین برود
یا باقی بماند (چون به فلسطین کمک میکرد)؟ به نظر حضرتعالی، سیاست خارجی
ایران در ارتباط با مصر موفق بود یا خیر؟
شما
وارد جزئیات شدید؛ در حالی که من کلیت را عرض کردم. واقعیت این است که به
طور خلاصه، روابط اعراب با ما تابعی از روابط غرب با ماست.
روابط
ایران و کشورهای عربی تا حدی تابع روابط ایران و غرب است، زیرا دولتهای
عربی فوقالعاده تحت نفوذ دولتهای غربی هستند. بنابراین با عادی شدن روابط
ایران و غرب، احتمال عادی شدن روابط ایران و کشورهای عرب منطقه زیاد است.
البته دولت عربستان وضعیت خاصی دارد. به عبارت دیگر، عربستان تحت این عنوان
که از مذهب خاصی حمایت میکند، ممکن است به رابطهی سرد با ما ادامه دهد.
اگر عربستان احساس کند مورد حمایت غرب نیست، ممکن است حتی در روابط با
ایران نیز تجدیدنظر کرده و روابط خود را عادی کند.
ایران
و ترکیه در گذشته بر سر موضوع سوریه با هم اختلاف پیدا کردند؛ چون راهحل
ترکیه حملهی نظامی به سوریه و سقوط رژیم بشار اسد بود و ایران با این روش
مخالف است. بعد از روی کار آمدن دولت جدید، طی هشت ماه، این رابطه تا حدی
بهبود یافت و مقامات بلندپایهی دو کشور با هم دیدار کردند. با توجه به
اینکه اسرائیل و آمریکا حساسیت زیادی بر روی بهبود این روابط دارند، به نظر
حضرتعالی، بهبود آن تا چه حد واقعبینانه است؟
اول
اینکه دولت ترکیه منافع بسیار زیادی را از رابطه با ایران میبرد؛ یعنی
علاوه بر منافع اقتصادی، منافع سیاسی زیادی را به دست میآورد. بنابراین
طبعاً دولت ترکیه از کاهش روابط با ایران (بر سر موضوع سوریه) راضی نبود.
دوم، آنها در مجموع احساس کردند سیاستهایشان در منطقه موفق نبوده و این
امر تا حدی به تحکیم بیشتر موقعیت ایران منتهی شد.
مسئلهی
سوم اینکه در داخل کشور به مشکلاتی برخورده و مجبور به تغییر بعضی از
مواضع گذشتهی خود شدند. مثلاً آقای عبدالله گل، رئیسجمهور ترکیه، به
صراحت اعلام کرد دولت باید سیاست خود را در مورد سوریه عوض کرده، روابط با
دوستان منطقه را تقویت نموده و به سمت همکاری بیشتر با آنها گام بردارد.
چهارم،
تحولات مصر هم تأثیر فراوانی بر ترکیه گذاشت. ترکیه تصور میکرد دولت مرسی
به عنوان یک دولت نیرومند اخوان، میتواند متحد ترکیه باشد؛ ولی با
سرنگونی آن دچار وضعیت نامطلوبی شد. در مجموع، دولت ترکیه در یک سال گذشته،
چندین شکست سیاسی را تحمل کرد؛ اما روابط فوقالعادهی ترکیه و آمریکا با
عادی شدن روابط ایران و آمریکا طبیعتاً تحت تأثیر قرار میگیرد.
در
حقیقت، ترکیه هم مانند روسیه و چین علاقهمند است که در وضعیت جدید بتواند
از روابط با ایران بیشتر استفاده کند. به همین دلیل، علاقهمند است روابط
با ایران را دوباره تقویت کند. البته راهی طولانی در پیش دارد، چون باید
رفتار سه سال گذشتهی خود را جبران کند.
آمریکا
از سی سال پیش تا امروز کشور ما را تحریم کرده است؛ اما کشورهای اروپایی
تنها چند سال است که به دلیل همگرایی با آمریکا دست به این کار زدهاند.
به نظر شما، احتمال دارد روابط ایران و اروپا شبیه ده سال قبل شود؟
همانطور
که عرض کردم، اروپاییها ترجیح میدهند رابطهی خود را با ایران عادی و
فعال کنند تا در این خصوص، آن آحساب خود را از آمریکا جدا کنند. قرائن نشان
میدهد این اتفاق به زودی رخ خواهد داد. اخیراً در خبرها شنیدم اروپاییها
گفتهاند اگر آمریکا تحریم جدیدی علیه ایران وضع کند، از آن اطاعت نخواهند
کرد.
قرار
است در سال 2014 نیروهای ناتو از افغانستان بروند؛ اما آمریکا قصد دارد یک
پیمان امنیتی با افغانستان امضا کرده و به بهانهی آن، حدود 10 هزار نفر
از نیروهای خود را در افغانستان نگه دارد. حال ایران یکی از مخالفان امضای
این پیمان است. اگر نیروهای آمریکایی موفق نشوند در افغانستان بمانند، آیا
احتمال دارد باز هم طالبان روی کار بیایند و اوضاع (مثل قبل) به ضرر ایران
شود؟ آیا ممکن است ایران در این مسئله با آمریکا همکاری کند؟
به
هر حال، اگر آمریکا مخالف حمایت از القاعده باشد، میتواند قبل از خروج از
عراق، به طالبان و القاعده ضربات سختی وارد کند تا امکان روی کار آمدن
آنها نباشد. با این وجود، این موضوع کمی پیچیده است و من الآن نمیتوانم
نظر دقیقی بدهم. من نمیدانم واقعاً آمریکاییها چه کار خواهند کرد، چون
مسئلهی عربستان هنوز برای دولت آمریکا حل نشده و باید ببینیم نقشهی
آمریکاییها برای آیندهی دولت عربستان چیست. این نکته اهمیت زیادی دارد که
آیا آمریکا میخواهد حکومت فعلی باقی بماند یا میخواهد عوض شود و یک
حکومت معتدل متحد آمریکا بیاید. در هر یک از این دو حالت، معادلات بسیار
تغییر خواهد کرد.
اروپاییها
ترجیح میدهند رابطهی خود را با ایران عادی و فعال کنند تا در این خصوص،
حساب خود را از آمریکا جدا کنند. قرائن نشان میدهد این اتفاق به زودی رخ
خواهد داد. اخیراً در خبرها شنیدم اروپاییها گفتهاند اگر آمریکا تحریم
جدیدی علیه ایران وضع کند، از آن اطاعت نخواهند کرد.
عدهای
این فرضیه را مطرح کردهاند که ممکن است افغانستان به دو بخش شمال و جنوب
تقسیم شود. از طرف دیگر، چند ماه پیش با راهاندازی دفتر طالبان در قطر
موافقت شد. به نظر شما، این اتفاق نقشهای برای تقسیم افغانستان در آینده
است؟
به
نظرم نمیتوانند طرح تقسیم افغانستان را اجرا کنند. ضمن اینکه بسیاری از
این اقدامات مانند راهاندازی دفتر طالبان، جنبهی تبلیغاتی دارد، چون
تغییری در معادلات افغانستان به وجود نمیآورد و اهمیتی ندارد. در حال
حاضر، طالبان در هتلی در اسلامآباد، یکی از طبقات را گرفته و تمام
ملاقاتها را در همانجا برگزار میکنند.
یعنی همه میدانند این افراد طالبان هستند؟
لازم
نیست کسی بداند. سفیر آمریکا هم به آنجا رفته و با هم ملاقات میکنند. این
مسائل بیشتر جنبهی تبلیغاتی و بازی دارد. دولت قطر با این کار خواسته
نهایت دوستی خود را با اسرائیل و آمریکا نشان دهد.
سیاست ایران دربارهی موضوع طالبان چیست؟
بیشک
ایران با دولت طالبان موافق نیست. اما همهچیز بستگی به این دارد که آیا
کرزای میتواند افغانستان را اداره کند و گروههای مخالف میتوانند در
مقابل طالبان بایستند یا خیر. البته من احتمال میدهم دولت انگلستان دست از
طالبان و القاعده برندارد.
همانطور
که میدانید، طالبان با ایدهی انگلیس و صهیونیستها شکل گرفت تا در دنیای
اسلام نقشهی تکفیر، وهابیت و اختلاف میان شیعه و سنی را پیاده کنند. در
واقع، از سی سال پیش این برنامه را برای امروز طراحی کرده بودند.
آیا انگلیس مثل آمریکا، توانایی دارد از طالبان استفاده کند؟
بله، به لحاظ سیاسی و اطلاعاتی توانایی دارد.
*با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید.