صراط: حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان در اولین نشست خبری خود پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری صحبت از تلاش برای عادی سازی روابط با عربستان سعودی و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس کرد و پس از آن هم بارها وی و وزیر خارجهاش خواستار بهبود روابط دو قدرت دوسوی خلیج فارس شدند، هرچند این چراغ سبزهای تهران از همان ابتدا به سردی توسط ریاض پاسخ داده شد.
اما روز گذشته رئیس جمهور کشورمان در گفتوگو با یک شبکه تلویزیونی سوئیسی عربستان سعودی را متهم به حمایت از تروریسم برای افزایش قدرت در منطقه کرد.
این تغییر رویکرد دولت یازدهم در قبال عربستان سعودی حاکی از واقعیتی عیان در روابط بین الملل دارد که همانا برتری ژئوپلتیک بر سیاستهای اقتضایی است.
عربستان سعودی زمانی که در دهه 30 میلادی تشکیل شد و قبیله آل سعود با غلبه با دیگر قبایل از جمله هاشمیها قدرت را در بخش اعظم شبه جزیره قبضه کرد هیچگاه رابطه دوستانهای با ایران نداشت.
سعودیها در سال 1322 یک زائر ایرانی را در مکه مکرمه گردن زدند که این اولین تنش در روابط تهران با ریاض بود و پس از آن نیز هیچگاه رابطه خوبی بین دو طرف شکل نگرفت هرچند دوباره روابط دو کشور در سال 1327 بهبود یافت ولی ایران از آن زمان درک کرد که باید دشمنی جدید را در همسایگی جنوبی خود بپذیرد.
روابط دو کشور در سالهای بعدی با توجه به افزایش حضور آمریکا در منطقه بهبود یافت به این معنی که در نگاه آمریکاییها ایران و عربستان برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی دارای جایگاه ویژهای بودند و براساس استراتژی دوستونی این دو کشور محور مقابله با کمونیسم شدند اما زمانی که با وقوع انقلاب یکی از ستونها فرو ریخت بار دیگر روابط دو کشور از حالت نه جنگ نه صلح به خصمانه تغییر پیدا کرد، هرچند سعودیها یکی از اولین کشورهایی بودند که برای تبریک انقلاب اسلامی به تهران آمدند ولی به مرور دریافتند که ایران اسلامی دیگر حاضر نیست با نمایندگان آمریکا در منطقه رابطهای همچون گذشته داشته باشد.
عربستان هم در جنگ ایران با عراق برای رژیم بعثی سنگ تمام گذاشت و انواع کمکها را در اختیار بغداد قرار داد هرچند در مقاطعی از جنگ هم ریاض از افزایش قدرت عراق نگران میشد ولی این مسئله باعث تغییر رویکرد سعودیها در قابل جنگ نشد.
از جهت دیگر عربستان با بهره برداری از فرصت تاریخی جنگ بین دو قدرت رقیبش در خلیج فارس توانست کشورهای کوچک خلیج فارس را به بهانه حفاظت در مقابل انقلاب اسلامی ایران با خود متحد کند اما روزهای خوب دهه 80 میلادی برای عربستان سرانجام به پایان رسید و دهه 90 با حمله عراق به کویت و عربستان آغاز شد. عربستان وادار شد برای نجات خودش دست به دامن آمریکا شود و با جنگی پرهزینه عراق را وادار به عقب نشینی کند.
در این برهه حساس عملگرایان در ایران قدرت را در اختیار داشتند و توانست از فرصت جنگ برای بهبود روابط بین تهران و ریاض بهره بگیرند که بسیاری آنرا دستاورد بزرگ سیاست خارجی تهران در آن برهه زمانی میدانند و پایه گذار دوران طلایی در روابط ایران و عربستان مینامندش. اما در همین دوران که به دوران طلایی مشهور است و تا اوایل به قدرت رسیدن دولت نهم در ایران ادامه داشت ما شاهد اتفاقی خاص در روابط تهران با ریاض نبودیم.
هرچند عربستان مانند گذشته علیه ایران آشکارا دست به توطئه نمیزد ولی اتفاق خاصی هم در روابط روی نمیداد مگر افزایش سهمیه ایران برای حج و خبری از همکاریهای اقتصادی یا سیاسی سازندهای که تامین کننده منافع واقعی دو کشور باشد نبود.
در همین باره صادق خرازی سفیر سابق ایران در فرانسه و از افراد تاثیرگذار در تیم سیاست خارجی دولت محمد خاتمی چنین میگوید: «عربستان در طول تاریخ بعد از انقلاب هیچ گاه با ایران رابطه حسنهای نداشته است. حتی در دوران آقای هاشمی نیز که از آن دوران به روابط حسنه ما با عربستان به واسطه عقد توافقنامه امنیتی میان دو کشور یاد می شود نیز رابطه ما محدود بود و چندان گسترش نیافت. عربستان سعودی در حال حاضر هر گامی که بر میدارد در تضاد با منافع جمهوری اسلامی ایران است.»
دلیل این مسئله را میتوان در سه سطح ژئوپلتیک،اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار داد، از یک سو دو کشور در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه دارای رقابت هستند که این رقابت ریشه در سالهای دور دارد. سعودیها در تفکر استراتژیک خودشان شبه جزیره عربستان یعنی از یمن تا بحرین و امارات را حیاط خلوت خود میدانند و میخواهند قدرت بلامنازع در خلیج فارس یعنی حوض این حیات خلوت باشند ولی در این مسیر دو حریف سرسخت دارند یعنی ایران و عراق که حالا با عنصر تشییع پس از صد سال همچون دو برادر گم شده باردیگر بهم رسیدهاند.
برای جمهوری اسلامی قابل قبول نیست که کشورهای کوچک خلیج فارس که روزگاری استانهای ایران بودند به اقمار عربستان تبدیل شوند و تحت عنوان شورای همکاری خلیج فارس علیه تهران وارد عمل شوند هرچند با ناکامی طرح ریاض برای اتحاد در میان این کشورها اثبات شد که آنها نیز علاقهای به تقابل با همسایه بزرگتر خود ندارند حتی اگر ریاض به آنها فشار وارد کند.
در وجه اقتصادی که در تفکرات لیبرالیستی روابط بین الملل دارای اهمیت زیادی است نیز نمیتوان امیدی به بهبود روابط دو کشور داشت، ایران و عربستان نمیتوانند مانند چین با ژاپن، آلمان با فرانسه یا آمریکا و کانادا وارد همکاریهای اقتصادی شوند که با پیوند منافع دو کشور بتواند ثبات ساز باشد، هر دو کشور تولید کننده و صادر کننده نفت هستند و علاوه بر رقابتهای سیاسی عنصر رقابت اقتصادی هم مانعی در روابط دو کشور است که البته دو بار یعنی در سالهای پایانی جنگ 8 ساله ایران و عراق و اعمال تحریمهای نفتی علیه ایران توسط غرب باعث شد تا تحلیلگران بیش از پیش به این نکته پی ببرند که چقدر این مسئله دارای اهمیت است.
مسئله فرهنگی و دینی نیز عامل مهم دیگری است که در روابط میان دو کشور غیرقابل چشم پوشی است، حکومت آل سعود در زمان به قدرت رسیدن با استفاده همزمان ملک عبدالعزیز از تفکرات وهابیت به عنوان ابزار مشروعیت بخشی و قدرت شمشمیر قبایل متحد توانست حاکمیت خود را بر نجد و حجاز اعمال کند، حکومت وابسته به تفکرات وهابیونی که متاثر از ابن تیمیه به رشد رسیدهاند هرگز قادر به تعاملی سازنده با جمهوری اسلامی ایران نیست که اکثریت جمعیت آن را شیعیان تشکیل میدهند. به این معنی علاوه بر سطح رقابت در میان دولتهای تهران و ریاض در سطح مردمی نیز با توجه به رشد وهابیت نمیتواند به چشم انداز همکاریهای غیردولتی و مردم نهاد بین ایران و عربستان امیدوار بود.
همه این مسائل ذهن را به این سو هدایت میکند که روابط ایران و عربستان روابطی پیچیده است که نمیتوان به ایجاد تحول در این روابط خوش بین بود هرچند نباید به تخاصم نیز اندیشید چرا یکی از اصلیترین وظایف دولتها جلوگیری از وقوع جنگ است پس از این رو باید سطح اختلافات مدیریت شود تا تخاصم وارد تقابل نشود.