صراط: عربستان در حالی جسد ماجد الماجد، رهبر
گروه تروریستی عبدالله عزام را از لبنان تحویل گرفت که تمام نشانه های
موجود، اثبات می کند که سعودی ها تلاش های گسترده ای را برای مرگ این فرد
به کار بستند و در آخر توانستند به هدف خود یعنی مرگ و بی خطر کردن وی دست
یابند.
ماجدالماجد که بود؟
شدیدترین مورد این انفجارها، انفجار یک گشتی اسپانیایی در تاریخ 24 ژوئن 2007 بود که به کشته شدن 6 تن از نیروها و زخمی شدن چندتن دیگر انجامید. گردانهای عبدالله عزام، همچنین مرتکب انفجارهای دیگری شد که گشتیها و اماکن تجمع ارتش لبنان را هدف قرار داد و شمار زیادی کشته و زخمی برجا گذاشت. این اقدامات تروریستی در سال 2013، عداوت به ایران را به صورت علنی سرلوحه برنامه های خود قرار داد و با حمله تروریستی به سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت، 26 شهید برجا گذاشت.
ماجد همچنین آگاهی عمیقی از مکانیزم رسیدن پولها به سران القاعده و افراد آن و همچنین کانالهای که این اموال از طریق آنها استفاده میشده و همچنین در مورد عناوین سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی که به سازمان القاعده کمک کرده است تا در سرزمینهای مختلف به ویژه لبنان تردد کند، اطلاعات زیادی داشت.
سرنوشت ماجد الماجد چه شد؟
چند روز پس از دستگیری الماجد رهبر شاخه لبنانی القاعده در تاریخ 19/11/2013 (28 آبان)، خبر مرگ وی در 4 ژوئن (15 دی) توسط مقامات لبنان اعلام شد. در مورد مرگ این تروریست سعودی مطالب بسیاری گفته شد که همه آنها از یک خصوصیت پیروی می کرد و آن ابهام و سوال برانگیز بودن مرگ وی بود. به عنوان نمونه یک منبع نظامی لبنانی در مورد شرایط جسمی وی ادعا کرد: «وضعیت جسمی وی در شرایط بحرانی قرار داشت. وی از بیماری کلیوی رنج میبرد و در حال درمان بیماری خود بود که در بیمارستان بازداشت شد و پس از آن در اختیار ارتش قرار گرفت، ارتش لبنان مراقبت مناسبی از وی به عمل آورد اما اراده خداوند بالاتر از اراده همه است».
یک منبع دیگر در این خصوص، ادعا کرد: « شرایط جسمی وی به بازرسان این فرصت را نداد که از ماجد سؤال بپرسند. او در شرایط بدی قرار داشت و اولویت اول حفظ جان ماجد بود.» این ادعاها که سعی دارد مرگ ماجد را مرگی طبیعی و در اثر بیماری تلقی کند، در حالی است که هیچ نشانه ای بر صحت این ادعاها وجود ندارد. اکثر لبنانیها علیرغم داشتن دیدگاههای متفاوت، با بدبینی خبرهای مربوط به مرگ ماجد را پیگیری میکنند. اکثریت لبنانی ها متعقدند ماجد ــ رئیس شاخه خطرناکترین گروه جهان در لبنان ــ کشته شده است چرا که اسرار او میتوانست به خیلیها آسیب وارد کند، اسراری که با خود ماجد از بین رفت.
این نظر خیلیها در خیابانها و سایتهای رسانهای از جمله فیسبوک و توئیتر است. نه تنها افکار عمومی مرگ ماجد را مشکوک می دادن بلکه کارشناسان بسیاری نیز بر مرگ مشکوک این شخص صحه گذارده اند. عبدالباری عطوان، روزنامهنگار برجسته عرب و سردبیر روزنامه الرأی الیوم، در صفحه توییتر خود اعلام کرد که به باور وی، ماجد الماجد قربانی یک توطئه شد تا نتواند نسبت به جنایات و اسرار خود اعتراف کند.
در همین راستا علی هاشم رئیس دفتر المیادین در تهران یادداشتی در پایگاه تحلیلی و خبری المانیتور منتشر کرد و بر مرگ مشکوک ماجد تاکید کرد. «آنطوان حرب» یکی از رهبران جریان ملی آزاد لبنان نیز در سخنانی تلویزیونی گفت: «عربستان از کشته شدن الماجد سود میبرد زیرا وی اطلاعات خطرناکی در دست داشت که به بندر بن سلطان رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان ختم میشد.»
آیا ماجد الماجد کشته شد؟
ادعاهای نیروهای امنیتی در مورد مرگ طبیعی ماجد در حالی است که شواهد دستگیری وی از یک سو و نیز گزارش پزشک معالج وی از سوی دیگر نشان می دهد که شرایط جسمی ماجد، به گونه ای که مرگ وی را رقم بزند، نبوده است. روزنامه الاخبار چاپ لبنان در این باره اطلاعات جالبی را منتشر کرده است.
به نقل از این روزنامه سازمان اطلاعات نظامی آمریکا، تلگرافی فوری را به بخش امنیت راهبردی در وزارت دفاع لبنان فرستاد که در آن اشاره شد ماجد الماجد سرکرده گردانهای عبدالله عزام در منطقه جرود در شهرک عرسال لبنان است و بعد از وخامت وضعیت جسمی به یکی از خانه های این شهرک برده شده است. به نوشته الاخبار بعد از گذشت دو روز، تلگراف دیگری مبنی بر وجود برخی تماس ها برای انتقال الماجد به بیروت جهت درمان و دیالیز شدن فوری او رسید.
روز سه شنبه 24 دسامبر، یک خودروی آمبولانس کار انتقال الماجد از عرسال به بیمارستان مقاصد در بیروت را برعهده گرفت. در این هنگام یک تلگراف فوری از آمریکایی ها رسید که وجود الماجد در یکی از بیمارستانهای شهر بیروت را تایید می کرد. در این حین، یک هسته ویژه در اداره اطلاعات تشکیل شد و یک گروه کار آمارگیری از پذیرش شدگان در بیمارستانهای لبنان یا کسانی که همچنان به خاطر بیماری های کلیوی در بیمارستان بودند، برعهده گرفت.
حدود 415 بیمار شناسایی شدند که به غیر از دو نفر از آنها همگی لبنانی بودند. دو نفر دیگر یک شهروند عرب بود که هویت او مشخص شد اما نفر دوم یک فرد ناشناس در بیمارستان المقاصد بود. به نوشته الاخبار، یک مامور امنیتی سپس به بیمارستان مقاصد که تحت حمایت مالی عربستان سعودی اداره میشود، رفت و از لحظه خوابیدن الماجد به خاطر داروی آرام بخش استفاده کرده و عکسی از وی گرفت و سپس مستقیم به منطقه نظامی الیرزه رفت و این تصویر با تصاویر الماجد مطابقت داده شد و آن هنگام نقشه دستگیری اش کشیده شد.
روزنامه الاخبار نوشت: یکی از پیشنهادها این بود که به بیمارستان حمله شده و الماجد از آنجا برده شود اما برخی هشدار دادند که شاید الماجد تحت محافظت باشد و این امر ممکن است به درگیری با آنها منجر شده و محافظان از این فرصت برای بردن الماجد یا قتل او استفاده کنند.
سپس تصمیم گرفته شد که منتظر نظر پزشک باشند. بعد از ظهر روزپنجشنبه 26 دسامبر، پزشک معالج در گزارش خود گفت که این بیمار می تواند بیمارستان را ترک کند و الماجد از طریق همراهش که شناسنامه سوری داشت، اصرار ورزید که به شهرک عرسال بازگردد و یک خودروی آمبولانس برای این منظور آماده شد و وی بعد از غروب آفتاب سوار خودرو شد و ماموران اطلاعاتی او را زیر نظر داشتند.
امین حطیط سرتیپ بازنشسته ارتش لبنان در این باره گفت: « این که میگویند ماجد در شرایط جسمانی وخیم مرده است مردود است چرا که دست گیری ماجد بعد از خروج از بیمارستان صورت گرفته است و معمولا کسی که از بیمارستان خارج میشود در وضعیت جسمانی خوب یا عادی قرار دارد و اگر در شرایط جسمانی خوبی نبود با آن شرایطی که ذکر شده از بیمارستان خارج نمیشد.» در نتیجه وضعیت جسمی ماجد به گونه ای بود که اولا پزشک معالج وی، مجوز ترخیص وی را صادر کرده بود در حالیکه در شرایط اورژانسی این امر ممکن نبود و از سوی دیگر برنامه ماجد رفتن به عرسال و از آنجا به سوریه بود. درحالیکه شرایط وخیم جسمی منطقاً اجازه این برنامه ریزی را نمی داده است. بنابراین باید گفت که نه شرایط جسمی ماجد بلکه شرایط دستگیری غیر مترقبه وی بود که موجب شد نقشه مرگ وی کشیده شده و به اجرا درآید.
چه کسی ماجد الماجد را کشت؟
سعودیها به بهانه تحت تعقیب بودن به دنبال استرداد وى به عربستان بودند زیرا وى شاه کلید اقدامات تروریستى بندر وسعودیهاست که با دستگیری وی نقش استخبارات سعودى در هدایت عملیات تروریستى در عراق، لبنان، سوریه وسایر کشورها فاش می شد.
بر این مبنا «نجاح واکیم» نماینده پیشین پارلمان لبنان و عضو جریان «الشعب» در گفتوگو با خبرگزاری «الشرق الجدید» تأکید کرده بود که عربستان از اینکه جرائمش از طریق «ماجد الماجد» سرکرده گردانهای عبدالله العزام فاش شود بیمناک است. واکیم تأکید کرده بود که درخواست ریاض برای باز پس گرفتن الماجد سوالات فراوانی را مطرح میکند از جمله اینکه این فرد برای چه گروهی و به نفع چه سازمانی کار میکند و به نظر میرسد که عربستان از اینکه جرائمش از طریق این فرد فاش شود بیمناک است.
در واقع در اینکه ماجد الماجد با «بندر بن سلطان» رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی در ارتباط بوده و از او دستور می گرفته است، برای بسیاری از منابع آگاه امری بدیهی به شمار می آید. همچنین در اینکه ماجد الماجد بسیاری از طرح های مورد نظر سعودی ها در منطقه به ویژه عراق، افغانستان، سوریه و لبنان را از طریق گروهک تحت رهبری خود به صورت مستقیم و نیز از طریق طراحی، هماهنگی و عملیاتی کردن طرح های مورد نظر به صورت غیر مستقیم در دست داشته است نیز شکی نیست.
ملاقات یک گروه سعودی با ماجد قبل از مرگ وی در بیمارستان نظامی بیروت، درخواست عربستان برای استرداد وی، نپذیرفتن مشارکت هیچ طرف دیگری در بازجویی از ماجد و اصرار مشکوک سعودیها برای ملاقات ماجد در بیمارستان دلایل قابل تأملی برای شرکت عربستان در قتل الماجد را در خود دارد. با این حال برای اثبات این امر نکات بسیار مهم و جالب توجهی وجود دارد که فرضیه کشته شدن وی به درخواست سعودی ها را به صورت مستدل نشان می دهد.
مهمترین این دلایل عبارتند از :
1) همراهی افسرعالیرتبه عربستان با الماجد: در حالیکه شبکه خبری الجدید لبنان، فاش کرد که یک وابسته سفارت عربستان 24 ساعت قبل از مرگ ماجد الماجد با وی دیدار کرده است، اما مهمتر از آن، منابع رسانهای خبر دادهاند که به همراه ماجد الماجد شخص بسیار مهم دیگری دستگیر شده است که فاش شدن نام وی ضربهای بزرگ به عربستان وارد خواهد کرد و از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. برخی از منابع خبری نیز اعلام کردند که شخص دستگیر شده پسر بندر بن سلطان رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان است.
بازی عربستان با فرانسه و آمریکا
عربستان در گام اول توانست فرانسه را به بازی خود کشانده و با سلاح های فرانسوی، رضایت مقامات لبنانی را به دست آورد. این اولین اقدام عربستان برای پروژه رهایی از دردسر الماجد بود. با این حال فقدان نفوذ سعودی ها در ساختار ارتش لبنان، مانعی بود که اجازه موفقیت را به آل سعود نمی داد. از این لحاظ بازیگر سومی باید به بازی گرفته می شد تا ارتش لبنان را نسبت به وضعیت الماجد و خواست سعودی ها توجیه کند.
بر این مبنا آل سعود پای آمریکا را به این ماجرا باز کرد. سفر جان کری در 15 دی به عربستان همزمان با اعلام کشته شدن الماجد، بسیاری از ابهامات موجود در مورد چگونگی همراهی ارتش لبنان با خواست عربستان را افشا می کند. در حقیقت وضعیت اضطراری پیش آمده موجب شد تا جان کری یکدفعه سفر خود به عربستان را در دستور کار قرار دهد. بر این اساس کری به عربستان سفر کرد تا به تعهداتی که آل سعود در قبال خاتمه دادن پرونده الماجد به وی داده بود را جنبه عملی ببخشد.
به عبارت بهتر عربستان از آمریکا خواست که ارتش لبنان را به فیصله دادن کار الماجد راضی کند و در مقابل 2 مسئله را به عنوان پاداش به آمریکایی ها وعده داد. اول اینکه عربستان اعلام کرد که در کنفرانس ژنو 2 حضور خواهد داشت و جالب اینکه برای این کار جیش المجاهدین را طراحی کرد تا از سویی خواست آمریکا مبنی بر پایان دادن به حمایت از داعش را که در مقابل کشتن ماجد به آمریکا داده بود، به پیش برد و از سوی دیگر نیز از طریق آن در کنفرانس ژنو 2 اعمال نفوذ کند. و مورد دوم اینکه با «طرح چارچوبی» کری در مورد منازعه فلسطین-اسراییل موافقت کرد.
جان کری پس از سفر کوتاهش به عربستان و اردن سریعا به اراضی اشغالی بازگشت تا طرح اصلاح شدهاش را که در 9 مورد از جمله ایجاد گذرگاه امن میان کرانه باختری و نوار غزه و نقش اردن و عربستان در اداره قدس و خروج اسرائیل از دره اردن تعریف شده بود، به مقامات اسرائیلی و فلسطینی ارائه کند تا به این وسیله زمینه ارائه این طرح به نشستی که در سطح وزرای خارجه کشورهای عربی در پاریس برگزار خواهد شد، فراهم شود. موافقت عربستان با طرح کری در حالی بود که محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین یکی از بندهای طرح مذکور را در خصوص اسرائیل نپذیرفته است. با این حال عربستان به وعده خود عمل کرد و بر خلاف خواست ابومازن، همراهی خود با طرح مذکور را پذیرفت.
شواهدی که مورد بحث قرار گرفت و نیز بسیاری از قراین دیگر به خوبی ثابت می کند که عربستان توانست گنجینه ای از اطلاعات را با همراهی آمریکا، فرانسه و ارتش لبنان از بین ببرد و خود را از دردسری که در آن افتاده بود، نجات دهد. با این حال نکته قابل تأمل اینکه طرح های خصمانه آل سعود از طریق سایر عوامل این دولت در کشورهای منطقه همچنان به قوت خود باقی است.
ماجدالماجد که بود؟
ماجد
الماجد یک تروریست سعودی است که فرماندهی گروهک «عبدالله عزام در سرزمین
شام» شاخه سازمان القاعده در لبنان را به عهده داشت. گردان های عبدالله
عزام پس از آنکه امیرشان صالح القرعاوی دچار معلولیت دائم شد، در ژوئن 2012
با ماجد الماجد به عنوان امیر بیعت نموده و وی فرماندهی شاخه القاعده در
سرزمینهای شام و کنانه (مصر) را به عهده گرفت. این گروهک، نخستین بار در
سال 2004 با به عهده گرفتن مسئولیت سه انفجار در پارک طافا و سواحل نویبع و
شرم الشیخ در مصر، اعلام موجودیت کرد. الماجد، از اردوگاه عین الحلوه،
اردوگاه آوارگان فلسطینی در شرق شهر صیدا در جنوب لبنان، به عنوان مقر اصلی
خود بهره میبرد و در ماههای اخیر، از اردوگاه عین الحلوه به سوریه منتقل
شد تا با «ابومحمد الجولانی» فرمانده گروه تروریستی جبهه النصره در سوریه
بیعت کند.
وی پیش از این،
در القلمون واقع در ریف دمشق ساکن بود و «زهران علوش» فرمانده گروهکهای
موسوم به ارتش اسلام را همراهی میکرد اما از آن جا به اردوگاه عین الحلوه
برگشته بود. ماجد حملات تروریستی در لبنان، از جمله انفجارهای زنجیرهای که
نیروهای بین المللی «یونیفل» را در جنوب لبنان هدف قرار داد، هدایت می
کرد.
شدیدترین مورد این انفجارها، انفجار یک گشتی اسپانیایی در تاریخ 24 ژوئن 2007 بود که به کشته شدن 6 تن از نیروها و زخمی شدن چندتن دیگر انجامید. گردانهای عبدالله عزام، همچنین مرتکب انفجارهای دیگری شد که گشتیها و اماکن تجمع ارتش لبنان را هدف قرار داد و شمار زیادی کشته و زخمی برجا گذاشت. این اقدامات تروریستی در سال 2013، عداوت به ایران را به صورت علنی سرلوحه برنامه های خود قرار داد و با حمله تروریستی به سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت، 26 شهید برجا گذاشت.
حضور در لبنان تنها یکی از جنبه های این تروریست سعودی است. در
واقع ماجدالماجد یکی از مهمترین چهره های امنیتی و اطلاعاتی عربستان بود
که می توان نام «مغز متفکر» عملیاتهای خرابکارانه سعودی ها در کشورهای
منطقه به ویژه عراق، افغانستان، پاکستان و سوریه را بر او گذاشت.وی
نه تنها در لبنان و سوریه حضور داشت و عملیات های عداوتی عربستان را به
بهترین شکل ممکن پیاده می کرد بلکه مسئولیت طرح های تروریستی و خصمانه آل
سعود در تمام منطقه را بر عهده داشت.
هدایت عوامل القاعده در کشورهای مختلف، طراحی حملات انتحاری تروریستی، عملیاتی کردن نقشه های خرابکارانه در چارچوب منافع عربستان و... را می توان از اقدامات «مغز متفکر تروریست» سعودی ها دانست. این شخص احتمالا اطلاعات زیادی از اعضای القاعده، مکانیزمهای کاری، هستههای نرم و اهداف آن و اصلاحاتی که در شیوه انجام عملیاتها بعد از حمله آمریکا به عراق و بحران سوریه روی داده، در اختیار داشته است.
هدایت عوامل القاعده در کشورهای مختلف، طراحی حملات انتحاری تروریستی، عملیاتی کردن نقشه های خرابکارانه در چارچوب منافع عربستان و... را می توان از اقدامات «مغز متفکر تروریست» سعودی ها دانست. این شخص احتمالا اطلاعات زیادی از اعضای القاعده، مکانیزمهای کاری، هستههای نرم و اهداف آن و اصلاحاتی که در شیوه انجام عملیاتها بعد از حمله آمریکا به عراق و بحران سوریه روی داده، در اختیار داشته است.
ماجد همچنین آگاهی عمیقی از مکانیزم رسیدن پولها به سران القاعده و افراد آن و همچنین کانالهای که این اموال از طریق آنها استفاده میشده و همچنین در مورد عناوین سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی که به سازمان القاعده کمک کرده است تا در سرزمینهای مختلف به ویژه لبنان تردد کند، اطلاعات زیادی داشت.
سرنوشت ماجد الماجد چه شد؟
چند روز پس از دستگیری الماجد رهبر شاخه لبنانی القاعده در تاریخ 19/11/2013 (28 آبان)، خبر مرگ وی در 4 ژوئن (15 دی) توسط مقامات لبنان اعلام شد. در مورد مرگ این تروریست سعودی مطالب بسیاری گفته شد که همه آنها از یک خصوصیت پیروی می کرد و آن ابهام و سوال برانگیز بودن مرگ وی بود. به عنوان نمونه یک منبع نظامی لبنانی در مورد شرایط جسمی وی ادعا کرد: «وضعیت جسمی وی در شرایط بحرانی قرار داشت. وی از بیماری کلیوی رنج میبرد و در حال درمان بیماری خود بود که در بیمارستان بازداشت شد و پس از آن در اختیار ارتش قرار گرفت، ارتش لبنان مراقبت مناسبی از وی به عمل آورد اما اراده خداوند بالاتر از اراده همه است».
یک منبع دیگر در این خصوص، ادعا کرد: « شرایط جسمی وی به بازرسان این فرصت را نداد که از ماجد سؤال بپرسند. او در شرایط بدی قرار داشت و اولویت اول حفظ جان ماجد بود.» این ادعاها که سعی دارد مرگ ماجد را مرگی طبیعی و در اثر بیماری تلقی کند، در حالی است که هیچ نشانه ای بر صحت این ادعاها وجود ندارد. اکثر لبنانیها علیرغم داشتن دیدگاههای متفاوت، با بدبینی خبرهای مربوط به مرگ ماجد را پیگیری میکنند. اکثریت لبنانی ها متعقدند ماجد ــ رئیس شاخه خطرناکترین گروه جهان در لبنان ــ کشته شده است چرا که اسرار او میتوانست به خیلیها آسیب وارد کند، اسراری که با خود ماجد از بین رفت.
این نظر خیلیها در خیابانها و سایتهای رسانهای از جمله فیسبوک و توئیتر است. نه تنها افکار عمومی مرگ ماجد را مشکوک می دادن بلکه کارشناسان بسیاری نیز بر مرگ مشکوک این شخص صحه گذارده اند. عبدالباری عطوان، روزنامهنگار برجسته عرب و سردبیر روزنامه الرأی الیوم، در صفحه توییتر خود اعلام کرد که به باور وی، ماجد الماجد قربانی یک توطئه شد تا نتواند نسبت به جنایات و اسرار خود اعتراف کند.
در همین راستا علی هاشم رئیس دفتر المیادین در تهران یادداشتی در پایگاه تحلیلی و خبری المانیتور منتشر کرد و بر مرگ مشکوک ماجد تاکید کرد. «آنطوان حرب» یکی از رهبران جریان ملی آزاد لبنان نیز در سخنانی تلویزیونی گفت: «عربستان از کشته شدن الماجد سود میبرد زیرا وی اطلاعات خطرناکی در دست داشت که به بندر بن سلطان رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان ختم میشد.»
آیا ماجد الماجد کشته شد؟
ادعاهای نیروهای امنیتی در مورد مرگ طبیعی ماجد در حالی است که شواهد دستگیری وی از یک سو و نیز گزارش پزشک معالج وی از سوی دیگر نشان می دهد که شرایط جسمی ماجد، به گونه ای که مرگ وی را رقم بزند، نبوده است. روزنامه الاخبار چاپ لبنان در این باره اطلاعات جالبی را منتشر کرده است.
به نقل از این روزنامه سازمان اطلاعات نظامی آمریکا، تلگرافی فوری را به بخش امنیت راهبردی در وزارت دفاع لبنان فرستاد که در آن اشاره شد ماجد الماجد سرکرده گردانهای عبدالله عزام در منطقه جرود در شهرک عرسال لبنان است و بعد از وخامت وضعیت جسمی به یکی از خانه های این شهرک برده شده است. به نوشته الاخبار بعد از گذشت دو روز، تلگراف دیگری مبنی بر وجود برخی تماس ها برای انتقال الماجد به بیروت جهت درمان و دیالیز شدن فوری او رسید.
روز سه شنبه 24 دسامبر، یک خودروی آمبولانس کار انتقال الماجد از عرسال به بیمارستان مقاصد در بیروت را برعهده گرفت. در این هنگام یک تلگراف فوری از آمریکایی ها رسید که وجود الماجد در یکی از بیمارستانهای شهر بیروت را تایید می کرد. در این حین، یک هسته ویژه در اداره اطلاعات تشکیل شد و یک گروه کار آمارگیری از پذیرش شدگان در بیمارستانهای لبنان یا کسانی که همچنان به خاطر بیماری های کلیوی در بیمارستان بودند، برعهده گرفت.
حدود 415 بیمار شناسایی شدند که به غیر از دو نفر از آنها همگی لبنانی بودند. دو نفر دیگر یک شهروند عرب بود که هویت او مشخص شد اما نفر دوم یک فرد ناشناس در بیمارستان المقاصد بود. به نوشته الاخبار، یک مامور امنیتی سپس به بیمارستان مقاصد که تحت حمایت مالی عربستان سعودی اداره میشود، رفت و از لحظه خوابیدن الماجد به خاطر داروی آرام بخش استفاده کرده و عکسی از وی گرفت و سپس مستقیم به منطقه نظامی الیرزه رفت و این تصویر با تصاویر الماجد مطابقت داده شد و آن هنگام نقشه دستگیری اش کشیده شد.
روزنامه الاخبار نوشت: یکی از پیشنهادها این بود که به بیمارستان حمله شده و الماجد از آنجا برده شود اما برخی هشدار دادند که شاید الماجد تحت محافظت باشد و این امر ممکن است به درگیری با آنها منجر شده و محافظان از این فرصت برای بردن الماجد یا قتل او استفاده کنند.
سپس تصمیم گرفته شد که منتظر نظر پزشک باشند. بعد از ظهر روزپنجشنبه 26 دسامبر، پزشک معالج در گزارش خود گفت که این بیمار می تواند بیمارستان را ترک کند و الماجد از طریق همراهش که شناسنامه سوری داشت، اصرار ورزید که به شهرک عرسال بازگردد و یک خودروی آمبولانس برای این منظور آماده شد و وی بعد از غروب آفتاب سوار خودرو شد و ماموران اطلاعاتی او را زیر نظر داشتند.
امین حطیط سرتیپ بازنشسته ارتش لبنان در این باره گفت: « این که میگویند ماجد در شرایط جسمانی وخیم مرده است مردود است چرا که دست گیری ماجد بعد از خروج از بیمارستان صورت گرفته است و معمولا کسی که از بیمارستان خارج میشود در وضعیت جسمانی خوب یا عادی قرار دارد و اگر در شرایط جسمانی خوبی نبود با آن شرایطی که ذکر شده از بیمارستان خارج نمیشد.» در نتیجه وضعیت جسمی ماجد به گونه ای بود که اولا پزشک معالج وی، مجوز ترخیص وی را صادر کرده بود در حالیکه در شرایط اورژانسی این امر ممکن نبود و از سوی دیگر برنامه ماجد رفتن به عرسال و از آنجا به سوریه بود. درحالیکه شرایط وخیم جسمی منطقاً اجازه این برنامه ریزی را نمی داده است. بنابراین باید گفت که نه شرایط جسمی ماجد بلکه شرایط دستگیری غیر مترقبه وی بود که موجب شد نقشه مرگ وی کشیده شده و به اجرا درآید.
چه کسی ماجد الماجد را کشت؟
سعودیها به بهانه تحت تعقیب بودن به دنبال استرداد وى به عربستان بودند زیرا وى شاه کلید اقدامات تروریستى بندر وسعودیهاست که با دستگیری وی نقش استخبارات سعودى در هدایت عملیات تروریستى در عراق، لبنان، سوریه وسایر کشورها فاش می شد.
بر این مبنا «نجاح واکیم» نماینده پیشین پارلمان لبنان و عضو جریان «الشعب» در گفتوگو با خبرگزاری «الشرق الجدید» تأکید کرده بود که عربستان از اینکه جرائمش از طریق «ماجد الماجد» سرکرده گردانهای عبدالله العزام فاش شود بیمناک است. واکیم تأکید کرده بود که درخواست ریاض برای باز پس گرفتن الماجد سوالات فراوانی را مطرح میکند از جمله اینکه این فرد برای چه گروهی و به نفع چه سازمانی کار میکند و به نظر میرسد که عربستان از اینکه جرائمش از طریق این فرد فاش شود بیمناک است.
در واقع در اینکه ماجد الماجد با «بندر بن سلطان» رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی در ارتباط بوده و از او دستور می گرفته است، برای بسیاری از منابع آگاه امری بدیهی به شمار می آید. همچنین در اینکه ماجد الماجد بسیاری از طرح های مورد نظر سعودی ها در منطقه به ویژه عراق، افغانستان، سوریه و لبنان را از طریق گروهک تحت رهبری خود به صورت مستقیم و نیز از طریق طراحی، هماهنگی و عملیاتی کردن طرح های مورد نظر به صورت غیر مستقیم در دست داشته است نیز شکی نیست.
ملاقات یک گروه سعودی با ماجد قبل از مرگ وی در بیمارستان نظامی بیروت، درخواست عربستان برای استرداد وی، نپذیرفتن مشارکت هیچ طرف دیگری در بازجویی از ماجد و اصرار مشکوک سعودیها برای ملاقات ماجد در بیمارستان دلایل قابل تأملی برای شرکت عربستان در قتل الماجد را در خود دارد. با این حال برای اثبات این امر نکات بسیار مهم و جالب توجهی وجود دارد که فرضیه کشته شدن وی به درخواست سعودی ها را به صورت مستدل نشان می دهد.
مهمترین این دلایل عبارتند از :
1) همراهی افسرعالیرتبه عربستان با الماجد: در حالیکه شبکه خبری الجدید لبنان، فاش کرد که یک وابسته سفارت عربستان 24 ساعت قبل از مرگ ماجد الماجد با وی دیدار کرده است، اما مهمتر از آن، منابع رسانهای خبر دادهاند که به همراه ماجد الماجد شخص بسیار مهم دیگری دستگیر شده است که فاش شدن نام وی ضربهای بزرگ به عربستان وارد خواهد کرد و از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. برخی از منابع خبری نیز اعلام کردند که شخص دستگیر شده پسر بندر بن سلطان رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان است.
2) کمک مالی 3 میلیاردی عربستان به ارتش لبنان: در
تاریخ 8 دی یعنی 10 روز پس از دستگیری الماجد، خبری منتشر شد که عربستان
به واسطه فرانسه در نظر دارد ارتش لبنان را با یک کمک 3 میلیاردی به این
کشور، تقویت کند.
گستره این کمک مالی و نیز بستر زمانی آن چنان غیرمترقبه و عجیب بود که میشل سلیمان رئیس جمهوری لبنان اعلام کرد: «کمک نظامی عربستان به ارتش لبنان بزرگترین کمک به لبنان در طول تاریخ کشورمان است.» وی افزود: «فرانسه
در حمایت بین المللی از لبنان نقش مهمی ایفا کرده است و موضوع لبنان مورد
گفتگو فرانسوا اولاند رئیس جمهوری فرانسه با ملک عبدالله است. این حمایت
بزرگترین حمایت از لبنان و ارتش لبنان است و برای فعال کردن ارتش برای
انجام ماموریت هایش کافی است.»
وی با تشکر ویژه از پادشاه عربستان گفت: با توافق عربستان، فرانسه و لبنان این کمک مالی برای خرید تجهیزات نظامی و سلاح از فرانسه برای ارتش لبنان و تجهیز آن صرف خواهد شد. در مورد این کمک مشکوک تحلیل های متفاوتی ارائه شد که بر مبنای آنها، دو هدف سعودی ها از این کمک، افشا شد: اول اینکه عربستان درصدد است تا با کمک به ارتش لبنان، مقامات این کشور را راضی کند که مرز سوریه با لبنان را ببند و از ورود حزب الله به سوریه ممانعت کند.
این فرض اگرچه جای کار دارد اما نمی تواند هدف اصلی عربستان باشد زیرا ساختار ارتش لبنان و نیز پایه سیاست های این کشور، مبتنی بر توافق های قبیله ای است. لذا در صورتی که لبنان بستن مرزهای خود با سوریه را با هدف محدودیت حزب الله در دستور کار قرار دهد، جنگ قبیله ی درمی گیرد و لبنان به شدت از این مسئله اجتناب می کند.
بنابراین ارتش لبنان حاضر نمی شود و بهتر است بگوییم توان این اقدام را ندارد. از این رو باید به هدف دوم عربستان اشاره کرد که باج خواهی بر سر مسئله ماجد الماجد است.در واقع سعودی ها از این کمک بی سابقه به ارتش لبنان، هدف مهمی چون استرداد و یا کشتن ماجد را در سر می پروراندند. آنها تمام تلاش خود را به کار بستند تا ماجد را به عنوان منبع اطلاعاتی عظیمی که می توانست بسیاری از مکانیزمهای کاری گذشته و آینده سعودی ها را برملا کرده و نقشه های پشت پرده آن را افشا سازد، در اختیار بگیرند و یا در صورتی که موفق به تحویل وی نشدند، سرکردگان ارتش لبنان را به کشتن وی راضی کنند.
با این حال یک نکته دیگر قابل تأمل است و آن اینکه عربستان حتی با وجود کمک های مالی به این کشور، نفوذی در ارتش لبنان ندارد، پس چگونه موفق به پیشبرد نقشه خود در قبال الماجد شد؟
وی با تشکر ویژه از پادشاه عربستان گفت: با توافق عربستان، فرانسه و لبنان این کمک مالی برای خرید تجهیزات نظامی و سلاح از فرانسه برای ارتش لبنان و تجهیز آن صرف خواهد شد. در مورد این کمک مشکوک تحلیل های متفاوتی ارائه شد که بر مبنای آنها، دو هدف سعودی ها از این کمک، افشا شد: اول اینکه عربستان درصدد است تا با کمک به ارتش لبنان، مقامات این کشور را راضی کند که مرز سوریه با لبنان را ببند و از ورود حزب الله به سوریه ممانعت کند.
این فرض اگرچه جای کار دارد اما نمی تواند هدف اصلی عربستان باشد زیرا ساختار ارتش لبنان و نیز پایه سیاست های این کشور، مبتنی بر توافق های قبیله ای است. لذا در صورتی که لبنان بستن مرزهای خود با سوریه را با هدف محدودیت حزب الله در دستور کار قرار دهد، جنگ قبیله ی درمی گیرد و لبنان به شدت از این مسئله اجتناب می کند.
بنابراین ارتش لبنان حاضر نمی شود و بهتر است بگوییم توان این اقدام را ندارد. از این رو باید به هدف دوم عربستان اشاره کرد که باج خواهی بر سر مسئله ماجد الماجد است.در واقع سعودی ها از این کمک بی سابقه به ارتش لبنان، هدف مهمی چون استرداد و یا کشتن ماجد را در سر می پروراندند. آنها تمام تلاش خود را به کار بستند تا ماجد را به عنوان منبع اطلاعاتی عظیمی که می توانست بسیاری از مکانیزمهای کاری گذشته و آینده سعودی ها را برملا کرده و نقشه های پشت پرده آن را افشا سازد، در اختیار بگیرند و یا در صورتی که موفق به تحویل وی نشدند، سرکردگان ارتش لبنان را به کشتن وی راضی کنند.
با این حال یک نکته دیگر قابل تأمل است و آن اینکه عربستان حتی با وجود کمک های مالی به این کشور، نفوذی در ارتش لبنان ندارد، پس چگونه موفق به پیشبرد نقشه خود در قبال الماجد شد؟
بازی عربستان با فرانسه و آمریکا
عربستان در گام اول توانست فرانسه را به بازی خود کشانده و با سلاح های فرانسوی، رضایت مقامات لبنانی را به دست آورد. این اولین اقدام عربستان برای پروژه رهایی از دردسر الماجد بود. با این حال فقدان نفوذ سعودی ها در ساختار ارتش لبنان، مانعی بود که اجازه موفقیت را به آل سعود نمی داد. از این لحاظ بازیگر سومی باید به بازی گرفته می شد تا ارتش لبنان را نسبت به وضعیت الماجد و خواست سعودی ها توجیه کند.
بر این مبنا آل سعود پای آمریکا را به این ماجرا باز کرد. سفر جان کری در 15 دی به عربستان همزمان با اعلام کشته شدن الماجد، بسیاری از ابهامات موجود در مورد چگونگی همراهی ارتش لبنان با خواست عربستان را افشا می کند. در حقیقت وضعیت اضطراری پیش آمده موجب شد تا جان کری یکدفعه سفر خود به عربستان را در دستور کار قرار دهد. بر این اساس کری به عربستان سفر کرد تا به تعهداتی که آل سعود در قبال خاتمه دادن پرونده الماجد به وی داده بود را جنبه عملی ببخشد.
به عبارت بهتر عربستان از آمریکا خواست که ارتش لبنان را به فیصله دادن کار الماجد راضی کند و در مقابل 2 مسئله را به عنوان پاداش به آمریکایی ها وعده داد. اول اینکه عربستان اعلام کرد که در کنفرانس ژنو 2 حضور خواهد داشت و جالب اینکه برای این کار جیش المجاهدین را طراحی کرد تا از سویی خواست آمریکا مبنی بر پایان دادن به حمایت از داعش را که در مقابل کشتن ماجد به آمریکا داده بود، به پیش برد و از سوی دیگر نیز از طریق آن در کنفرانس ژنو 2 اعمال نفوذ کند. و مورد دوم اینکه با «طرح چارچوبی» کری در مورد منازعه فلسطین-اسراییل موافقت کرد.
جان کری پس از سفر کوتاهش به عربستان و اردن سریعا به اراضی اشغالی بازگشت تا طرح اصلاح شدهاش را که در 9 مورد از جمله ایجاد گذرگاه امن میان کرانه باختری و نوار غزه و نقش اردن و عربستان در اداره قدس و خروج اسرائیل از دره اردن تعریف شده بود، به مقامات اسرائیلی و فلسطینی ارائه کند تا به این وسیله زمینه ارائه این طرح به نشستی که در سطح وزرای خارجه کشورهای عربی در پاریس برگزار خواهد شد، فراهم شود. موافقت عربستان با طرح کری در حالی بود که محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین یکی از بندهای طرح مذکور را در خصوص اسرائیل نپذیرفته است. با این حال عربستان به وعده خود عمل کرد و بر خلاف خواست ابومازن، همراهی خود با طرح مذکور را پذیرفت.
شواهدی که مورد بحث قرار گرفت و نیز بسیاری از قراین دیگر به خوبی ثابت می کند که عربستان توانست گنجینه ای از اطلاعات را با همراهی آمریکا، فرانسه و ارتش لبنان از بین ببرد و خود را از دردسری که در آن افتاده بود، نجات دهد. با این حال نکته قابل تأمل اینکه طرح های خصمانه آل سعود از طریق سایر عوامل این دولت در کشورهای منطقه همچنان به قوت خود باقی است.