صراط: البته، بعضى در بيان مطلب اشتباه مى كنند. وقتى كه آنها اين حرفها را
مىزنند، شايد خيلى هم ساده نباشد. وقتى مىخواهند وحدت اسلامى را بيان
كنند، مىگويند كه در صدر اسلام، نه شيعه و نه سنى بود؛ پس شيعه و سنى غلط
است! نه، اين حرفِ نادرست و سستى است.
بحث سر اين نيست كه در صدر اسلام، آيا شيعه و سنى وجود داشت يا نه. بالاخره بعد از پيامبر، آراى مسلمين متفاوت شد. يك عده در مسألهى امامت نظرى داشتند و عدهيى نظر متفاوت ديگرى داشتند. بعضى منبع احكام الهى را يك چيز و بعضى چيز ديگرى دانستند. بنابراين، در اصول و فروع، از همان اول اختلافاتى بين مسلمانان به وجود آمد. اينكه ما بگوييم در صدر اسلام، نه شيعه و نه سنى بود، حرف غلطى است. امروز اين حرف، در حقيقت به معناى نفى كردن و از بين بردن معارف و فقه و محصول فرهنگى همهى فِرَق مسلمين است...
ما مىگوييم بالاخره اين دو جريان عمده- يعنى تسنن و تشيع- وجود دارد كه جريان عمل به فقه اسلام از طريق اهل بيت، تشيع است و جريان عمل به شريعت اسلام از غير طريق اهل بيت، برادران اهل تسنن پيرو آن هستند... حالا هركسى مبنايى دارد. ما مىگوييم اين دو جريان كه از اوايل اسلام و بعد از رحلت پيامبر (ص) بودند و تا حالا هم هستند، هركدام زندگى خود را بكنند و باهم دشمنى نكنند.
(بیانات 1368/7/19)
بحث سر اين نيست كه در صدر اسلام، آيا شيعه و سنى وجود داشت يا نه. بالاخره بعد از پيامبر، آراى مسلمين متفاوت شد. يك عده در مسألهى امامت نظرى داشتند و عدهيى نظر متفاوت ديگرى داشتند. بعضى منبع احكام الهى را يك چيز و بعضى چيز ديگرى دانستند. بنابراين، در اصول و فروع، از همان اول اختلافاتى بين مسلمانان به وجود آمد. اينكه ما بگوييم در صدر اسلام، نه شيعه و نه سنى بود، حرف غلطى است. امروز اين حرف، در حقيقت به معناى نفى كردن و از بين بردن معارف و فقه و محصول فرهنگى همهى فِرَق مسلمين است...
ما مىگوييم بالاخره اين دو جريان عمده- يعنى تسنن و تشيع- وجود دارد كه جريان عمل به فقه اسلام از طريق اهل بيت، تشيع است و جريان عمل به شريعت اسلام از غير طريق اهل بيت، برادران اهل تسنن پيرو آن هستند... حالا هركسى مبنايى دارد. ما مىگوييم اين دو جريان كه از اوايل اسلام و بعد از رحلت پيامبر (ص) بودند و تا حالا هم هستند، هركدام زندگى خود را بكنند و باهم دشمنى نكنند.
(بیانات 1368/7/19)